دوباره 17دي؛ دوباره آه، افسوس و سوگواري. دوباره تختي؛ همه داشتههاي
اخلاقي ورزش ايران كه انگار در اين 47سال هيچ بازتوليدي از او نشده است.
ديگر
نااميد شدهايم چه آنكه وضعيت كنوني ورزش كشور نشان ميدهد راه رسيدن به
تختي ديگر، بسته است. شايد اين توقف تاريخي روي 17دي كه سالمرگ جهانپهلوان
است يكي از دلايل اين نابسماني باشد؛ اينكه تنها بهدنبال چگونه مردن او
باشيم؛ اينكه خود را كشته يا به توطئهاي مرموز كشتهشده است.
رازآلودگي
مرگ تختي، بيش از خود او، زندگياش و چگونه زيستنش مورد توجه بسياري از
نويسندگان، روزنامهنگاران و فيلمسازان قرار گرفته است. ما از كسي سخن
ميگوييم كه همه ورزشگاههاي بزرگ شهرهاي كشورمان نام او را بر سر در خود
دارند. ما از كسي ميگوييم كه بيشك آخرين فرد قبيله پهلوانان مردمي بود كه
امروز قصه ناتمامش را سينه به سينه نقل ميكنيم.
با اين حال در
روزگار امروز غلامرضا تختي، كسي كه همه نداشتههاي اخلاقي ورزش كشور را در
او ديدهايم را نميشناسيم و نميدانيم چگونه زيسته است؛ كه اگر چنين بود
سعي ميكرديم ورزش ايران را كمي از نام او متبرك كنيم. راز ماندگاري تختي
در مردمي بودنش است، در اينكه هيچگاه خود را از مردم جدا نكرد و با آنها
ماند.
بهخاطر جايگاه ورزشياش رانتي براي خود نگرفت و پولي را از
بيتالمال مطالبه نكرد. حرص ثروتاندوزي نداشت. مطالبات مردمياش را به
منافع شخصياش ترجيح ميداد. در روزگار نبود شبكههاي اجتماعي از ديروز تا
امروز، تختي اجتماعيترين ورزشكار ايراني است.
اينستاگرام نداشت كه
براي توجيه كردن عملش پيامهاي گنگ بنويسد. چيزي را كه حق خود نميدانست
خيلي واضح و شفاف بيان ميكرد. بالاتر از اينكه ورزشكاري افتخار پرچمداري
كاروان ايران را در المپيك داشته باشد اما تختي وقتي در المپيك رم ديد كه
جعفر سلماسي مدالآور المپيك لندن در صف رژه ايستاده است مقابل ديدگان
بهتزده ساير ورزشكاران ميگويد: «وقتي از من پيشكسوتتر هم در اين كاروان
هست، حق اوست كه جلوتر از همه قرار بگيرد.» و 4سال بعد وقتي در استاديوم
المپيك توكيو پرچم را از تختي گرفتند هيچ كشتيگير ديگري حاضر نشد جاي تختي
را بگيرد.
تختي يگانه است. فكر نميكنم پيش و بعد از او حداقل در
تاريخ مدرن ورزش ورزشكاري مانند او باشد كه اگر در مسابقهاي ببازد، باز
هم مردمش برايش در فرودگاه سنگ تمام بگذارند و او در پاسخ، بغض خود را فرو
دهد و تنها بگويد كه «به مردم تعظيم ميكنم.»
تختي اين كلمه را
معنا كرد، بيمدعا بود و در واقع به مردمش تعظيم كرد در ناخوشي در كنارشان و
در خوشي همراهشان بود. ارزشهاي تختي، بيش از كشف حقيقت چگونه مردن اوست.
بهنظرم بايد چگونه زيستنش را بگوييم كه اگر چنين نبود مردم او را با خود
همراه نميداشتند. بيش از مردن او، چگونه زيستن، تختي را جهانپهلوان كرده
است.
منبع: همشهری/ مصطفی شوقی