دنیای اقتصاد - محمدحسین باقی: در یک روز گرم در اوایل اکتبر، خارج از یکی از شریانهای شلوغی که مرکز برلین را از مناطق همجوارش جدا میکند، صدای امام «عبدالادهم کاموس» از یکی از مساجد شنیده میشود. داخل این مسجد زنان و مردان در صفوفی روی فرشهای پهن شده نشستهاند. در میان آنها آفریقایی، آلمانی، پاکستانی و ترک هم دیده میشوند. امام کاموس یک واعظ 37ساله مراکشی است که مسائل دینی را با لهجهای آلمانی- فرانسوی تفسیر میکند. او با لباسی سفید و کراواتی که بر تن و لبخندی که بر لب دارد، سخنش در میان مسلمانان آلمانی و آلمانی زبانها نافذ است.
او به ستاره رسانههای اجتماعی تبدیل شده است. کلیپ «داعش کیست؟» که از سوی او بر روی یوتیوب قرار گرفت بیش از 41هزار بازدیدکننده طی دو ماه داشته است. او در این فیلم ویدئویی داعش را «گیاهی سَمّی» نامیده «که در تمام کشورهای اسلامی پخش شده است.» کاموس میگوید پیام او موجب جذب هزاران نفر به سوی اسلام شده است.
منتقدان میگویند این یک روی چهره کاموس است. اما روی دیگر چهره کاموس چیست؟ طی بیش از یک ماه گذشته رسانههای آلمانی زنگ خطر را در تمام کشور در خصوص آنچه «دیدگاههای واپسگرایانه» نامیده میشود به صدا در آورده اند. پیوندهای کاموس با تندروها و آموزههای افراطی و نیز یک تروریست دیپورت شده باعث سوء ظن نسبت به او شده است. منتقدان میگویند فعالیت افراطیون و گروههای منتسب به داعش در آلمان موجب ترس و وحشت در این کشور شده و زنگ خطر را به صدا درآورده است. کاموس میگوید: «با ترسی که از داعش وجود دارد و این ترس در جامعه آلمان منعکس شده است، شما احساس بیاعتمادی میکنید.»
بحث و جدل درمورد کاموس در اواخر سپتامبر شروع شد آن گاه که او در برنامهای سیاسی در تلویزیون حضور یافت. او بهعنوان واعظی «اولترا محافظه کار» معرفی شد که پیوندهایی با افراطیون دارد. او خود مخالف چنین معرفیای بود و در پاسخ، نامهای از وزیر کشور سابق آلمان را قرائت کرد که او را به دلیل مبارزه با افراطگرایی در آلمان تحسین کرده بود. در این برنامه دو ویدئو نشان داده شد: یکی سمیناری درمورد اسلام همراه با «دنیس گاسپرت»- یکی از معروفترین پیکارجویان آلمانی- بود و دیگری سخنرانی سال 2002 او در آلمان بود که میگفت زنان نمیتوانند بدون رضایت همسر از خانه خارج شوند.
وی ضمن اینکه میان خود با گاسپرت فاصله نهاد، در عین حال استدلال کرد که او ستاره رپ است که به پیکارجویان گروید: «من در 22 سالگی وعظ را شروع کردم. این ویدئو برای 12 سال پیش است و اکنون من 37 سالهام و بهعنوان یک فرد بسیار تغییر کردهام.» در این برنامه تلویزیونی برخی مقامهای آلمانی از جمله «ولفگانگ بوسباش»- یکی از نزدیکان حزب دموکرات مسیحی خانم مرکل- حضور داشتند که به انتقاد از رویکردهای کاموس پرداختند. در اینجا بود که صدای فریاد کاموس به اوج رسید. در روزهای بعد انتقاد از او به میان رسانههای آلمانی هم راه یافت.
برداشت یک درصدیها از اسلاماز مراکش تا آلمان سفری دراز بود. کاموس در خانوادهای مذهبی در رباط زاده شد و در سال 1997، به تنهایی به شهر آلمانی لایپزیگ رسید تا مهندسی برق بخواند؛ اما او با برداشتهای نژادپرستانه و سرد مواجه شد. آلمان گرچه قدرتمندترین اقتصاد اروپا است،اما در زمینه مهاجران، ضعفهایی دارد، بهگونهای که اجتماعات مهاجر با تبعیض و نژادپرستی مواجهند.
کاموس پس از سه ماه به کشورش بازگشت؛ اما با اصرار پدرش قانع شد که بازگردد و راه خود را بیابد. کاموس میگوید: «بسیاری از ارزشهای آلمانی- اخلاق، نظم و بسیاری ویژگیهای دیگر- را گرفتهام.» او یک سلفی است. به گزارش آژانس امنیت داخلی آلمان، از 4 میلیون مسلمانی که در آلمان زندگی میکنند فقط یک درصدشان «اسلامگرا» از نوع سلفی هستند. مسلمانان آلمانی از این شکایت دارند که چرا سلفیهای افراطگرا با آن برداشت افراطی خود از مذهب، خود را بهعنوان «نماد اسلام» جا زده اند.
بار دیگر رسانههای آلمانی وحشت را تجربه کردند. این بار مسجد «النور» در یکی از محلات آلمانی به «وعدهگاه و پاتوق تندروهای سلفی» تبدیل شد. سلفیها بیش از گذشته در انظار عمومی در آلمان ظاهر میشوند. ستارههای پاپی که تغییر مذهب داده و به آیین سلفی پیوستهاند (مانند پی یر وُگل و سون لاو) طرفداران زیادی دارند.
تصاویر گاسپرت او را همراه با داعش در حال جنگ در سوریه نشان میدهد که چند سر بریده در دست دارد. به گزارش فارن پالیسی گفته میشود اکنون 450 آلمانی در کنار داعش در عراق و سوریه در حال جنگ هستند. در مناطق حاشیهای و حلبیآبادهای آلمان، سلفیگری در حال ریشه دواندن است. بهطور مثال، در منطقه «Neukölln» بیکاری حدود 24 درصد است. قانونگذاران آلمانی به این امر معترضند که اجتماعات عرب و ترک در حال ایجاد جوامعی موازی در آلمان هستند و هنوز در جامعه آلمان ادغام نشدهاند.
اسلامگرایی علیه سلفیگریوقتی «اسماعیل ستینکایا» به سوی یکی از آن مردان جوانی میرود که میخواهند هامبورگ را برای جنگ در سوریه ترک کنند، از آنها میپرسد: «آیا تا به حال بدون بخاری در زمستان خوابیدهاید؟ آیا میدانید بدون آب و برق زندگی کردن یعنی چه؟ آیا میدانید کلاشینکف مثل کنترل برای PlayStation 4 عمل میکند؟»
ستینکایا یک جوان 33 ساله است که صورتش با ریش پوشیده است. او فرزند یک ترک ساکنِ «ماردین»- شهر مرزی با سوریه- است. او میگوید: جهاد یعنی مبارزه؛ در قرآن «جهاد اکبر» داریم که به معنای مبارزه با نفس است نه مبارزه با غیرمومنان؛ مبارزه با ضعف خویشتن است و مبارزه علیه شیطانی است که در درون ما است.
وی یک رزمی کار است که باشگاه رزمی خود را دارد. او قهرمان رزمی MMA است. وقتی در خیابانهای هامبورگ راه میرود، مردم به سوی او میآیند و با او دست میدهند. آنها میگویند میخواهند روزی مثل او یک رزمی کار شوند. او هم رزمی کار خوبی است و هم یک مسلمان واقعی. او هم مبارز «رینگ» است و هم مبارزی که با نفس خود میجنگد. او مخالف کسانی است که برای کشتن و سر بریدن انسانی دیگر در سوریه یا عراق آیات قرآن را بر زبان خود جاری میسازند.
او را به جهنم بفرستاما مسلمان دیگری هم هست که در نقطه مقابل ستینکایا است. او «دسو دوگ» (Deso Dogg) نام دارد که «رَپِری» است از محله «کروزبرگ». امروز او به یکی از نیروهای معروف داعش تبدیل شده که در سوریه میجنگد. ستینکایا او را بهتر از هر فرد دیگری میشناسد. «دوگ» رزمی کار هم هست.
ستینکایا با او در رینگ مواجه شده بود و او را خوب میشناسد. مارس 2010 بود. ستینکایا قهرمان سه دوره مبارزات در شمال آلمان و دارای مدال نقره در قهرمانی جهان و آلمان بود. او در یک روز 10 مبارزه داشت و در همه پیروز شد. دسو دوگ اما مبارزی تازهکار بود که هوادارانش روی صندلی تماشاچیان شعار میدادند: «او را به جهنم بفرست». مبارزه زیاد طول نکشید. اسماعیل با ضربه دست چپ و ضربات پی در پی پا در کوتاهترین زمان دوگ را نقش بر زمین کرد بهگونهای که در یوتیوب و فضای مجازی به شدت روی این پیروزی بحث میشد.
اسماعیل نمیدانست که حریف سابقش به داعش پیوسته است. دوستانش پیامی در فیسبوک گذاشتند که دوگ در سوریه کشته شده، اما دروغ بود. اسماعیل میگوید از اینکه میبیند دوگ در میان داعشیها میجنگد بسیار شوکه شده: «وقتی به چشم او در رینگ خیره شدم دیدم که او اهل مبارزه نیست.» امروز دسو دوگ به قهرمان تبلیغاتی داعش تبدیل شده است. نامی که در کودکی به او داده بودند «دنیس گاسپرت» بود، اما اکنون به «ابو طلحا العلمانی» ملقب شده است. امروز او در سوریه آدم میکشد ودر پیامهای تصویری داعش مکرر دیده میشود.
سه هفته پیش تصویری از او منتشر شد. دوگ در صحرایی تهی در سوریه دیده میشد. آفتاب میدرخشید. مردانی بودند که دستشان بسته و روی شکم خوابیده بودند. ناگهان مردی چاقو به دست آمد و سر همه را یک به یک برید؛ بهگونهای که خون فواره میزد. این اولین تصویر از دسو دوگ بود. تصاویر قبلی او را پس از قتلها نشان میداد. اسماعیل این کارها را «حماقت» مینامد. این تبلیغات کارگر افتاد. افرادی مانند «کرشینکو بی» که والدینش از کوزوو فرار کردند و به فرانکفورت آمدند به سوریه رفتند.
او اکنون به آلمان بازگشته و به اتهام حمایت از تروریسم در بازداشت است. وقتی چهرههای نامدار آلمانی به داعش میپیوندند این ابزاری تبلیغی در دست رهبران این گروه قرار میدهد تا جوانان را به خود جذب کنند. دوگ یکی از این ابزارها است.
«دیوید. جی» ساکن جنوب آلمان جوان 18 ساله و مودبی بود که ناگهان کشورش را ترک و سر از میدانهای جنگ داعش در آورد. «مصطفا. کی» یکی دیگر از جوانان ساکن غرب آلمان است که با سرهای بریده در سوریه عکس میگیرد. او جوانی بود که در مدرسه خوب درس نمیخواند، اغلب کتک میخورد، کارش افراط در نوشیدن بود و ساعتها در کبابفروشیهای آلمان مینشست و مینوشید.
به گزارش «اشپیگل آنلاین» جوانان آلمانی به این دلیل به داعش میپیوندند که میخواهند قهرمان، حامی ضعفا، برادران و خواهرانی باشند که مورد تهدید بشار اسد هستند. جوانانی از هامبورگ، برلین و دینزلاکن به صورت گروهی آلمان را ترک کردند. برخی از آنها «ضعفا» و «تو سری خورهایی» از حومههای شهر و برخی دیگر مهندس مکانیک هستند.
این «تو سری خورها» برای گروههای تندرویی مانند داعش مهم هستند، چرا که داستان آنها میتواند نشان دهد که حتی یک بازنده میتواند برای خود «کسی» باشد. امروز افرادی مانند دنیس گاسپرت بیشتر از رقیب خود «رَپِر بوشیدو» در ویدئوها حضور دارد. دنیس هرگز مشتاق پول زیاد یا رانندگی با خودروهای گران قیمت نبود. او فقط میخواست مردم او را بشناسند، احتمالا از او بترسند و تحسینش کنند. او احترام میخواست و دوست داشت الگو شود. اکنون به همه اینها دست یافته، اما در میان بربرهای قرون وسطایی.
دعوت به بهشتحضور خبرساز سلفیها در خیابانهای شهر ووپرتال آلمان با جلیقههایی که روی آنها «پلیس شریعت» نوشته شده بود تا مدتی در کانون توجه بود. «سون لاو» (Sven Lau)، 33 ساله، مبتکر ایده «پلیس شریعت» است. رفتار ارشادکنندگان این پلیس بیخطر و دوستانه به نظر میرسد. آنها در حالی که برادرانه دست بر شانه مخاطب میگذارند چنین جملاتی بر زبان میآورند: «سراغ قمار نرو، سراغ مواد مخدر نرو، پا در راه نادرست نگذار.» لاو یکی از چهرههای شناختهشده جریان سلفی در آلمان است؛ او در زادگاه خود، مونشنگلادباخ، مدیر یک مسجد و زمانی رئیس انجمن بنیادگرای «دعوت به بهشت» بود.
شمار افراطیون سلفی در آلمان طی چند سال گذشته سه برابر شده است. هانس گئورگ ماسن، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت داخلی آلمان، میگوید تا آخر سال جاری حدود ۷ هزار سلفی در آلمان خواهیم داشت. این روند رشد «نگرانکننده» توصیف شده است. براساس ارزیابی هانس گئورگ ماسن، شمار اعضای این گروهها هماکنون بالغ بر ۶۳۰۰ نفر است.
آقای ماسن افزود: سلفیها به جوانانی رجوع میکنند که چند ویژگی دارند: مرد بودن، پیشینه مهاجرت و سرخوردگی ناشی از بلوغ جنسی یا عدم موفقیت در مدرسه یا گروه اجتماعی. او میگوید که سلفیها این احساس را به جوانان میدهند که به یک گروه «پیشاهنگ» تعلق دارند و میتوانند به اینگونه خود را از قعر جامعه به بالا بکشند.
به گفته ماسن، حدود ۱۵۰نفر از سوریه و عراق به آلمان بازگشتهاند که میزان خطرناک بودن آنها را نمیتوان بهطور دقیق ارزیابی کرد. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت داخلی آلمان میگوید منشا افراطیگری اینترنت نیست بلکه منشا آن را باید در خانواده و محیطهای دوستیجست. کاترین براون، کارشناس تروریسم از «کینگز کالج» لندن میگوید احتمالا بیش از ۲۰۰ زن جوان اروپایی که تقریبا تمامی آنها از خانوادههای مهاجر مسلمان هستند، در صف داعش در جنگ داخلی سوریه شرکت دارند. خانم براون میگوید، ۵۰ تا ۶۰ تن از آنان شهروند بریتانیا و حدود ۶۰ نفر هم فرانسوی هستند. براساس آمار کالج کینگز، نزدیک به ۴۰ زن جوان از آلمان به داعش پیوستهاند.
نفرت از اقدامات داعش و فعالیت سلفیها در آلمان، بهانه خوبی به دست راستگرایان افراطی در این کشور داده است. حدود ۴۸۰۰ مرد جوان، بیشتر آنها سرتراشیده، یکشنبه ۴ آبان در میدان برسلاوئر در نزدیکی ایستگاه مرکزی قطار شهر کلن آلمان تجمع کردند. دلیل تجمع و راهپیمایی، مخالفت با افراطیون سلفی در آلمان عنوان شد.
شعارهای آنها خارجیها را نشانه گرفته بود: «خارجی برو بیرون.» با شروع حرکت جمعیت، فریادهای خشونتآمیز هولیگانها و نئونازیها در فضا طنینافکن بود: «ما خوکهای سلفی را نمیخواهیم.» تظاهرات هولیگانها (یا اوباش آلمانی) و نئونازیها علیه سلفیها رفته رفته به امری متداول در آلمان تبدیل میشود.
«دویچه وله» مینویسد: «هولیگان گروهی از اوباش آشوبگر خیابانی هستند که معمولا طرفدار یک تیم ورزشی مشخص، بهطور عمده تیمهای فوتبال هستند. هولیگانها خشناند و آماده هر نوع درگیری و زد وخورد... همگرایی مقطعی این نیروهای خشونتطلب با راستگرایان افراطی بعد تازهای از خشونت و همگرایی افراطیها را در آلمان به نمایش گذاشت؛ اتحادی که دستکم در ظاهر، علیه سلفیها بود.»
بیم مردم از سلفیهای افراطی بر پایه آنچه که در رسانهها میبینند و سلفیهایی که در خیابانهای شهرهای آلمان دست به تبلیغ میزنند و پیوستن شهروندان اروپایی به داعش، همه و همه بهانه خوبی برای بهرهبرداری به دست راستگرایان افراطی داده است.
در چند ماه گذشته درگیریهای خیابانی شدیدی در شهرهای مختلف آلمان از یک سو میان سلفیهای مدافع داعش با گروههای نئونازی و از سوی دیگر سلفیها با کردها و ایزدیها صورت گرفته است. برخی دیگر از کارشناسان معتقدند که راستگرایان افراطی که در انتخابات پیشین ایالتی، مجلس فدرال و حتی محلی موفقیتی نداشتهاند، این بار با تمرکز روی موضوع سلفیها به دنبال جلب توجه عمومی و جمعآوری رای هستند. اوباش هولیگان هم تلاش میکنند از اتحاد با راستگرایان افراطی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند.
پییر وگل (سمت چپ) د رکنار سون لاو (سمت راست)
«پلیس شریعت» آلمان که مبتکر آن سون لاو بود