عصر ایران؛ مهرداد خدیر- جامعه روحانیت مبارز همچنان دبیرکل ندارد. در حالی که انتظار می رفت پس از 29 مهر 1393 که آیت الله محمدرضا مهدوی کنی درگذشت، جانشین او معرفی شود.
زیرا دبیرکل از 14 خرداد 1393 به حال کما رفت و تصور می شد که در این فاصله بر روی گزینه های جانشینی بحث شده باشد اما اعلام شده که دبیر کل جدید پس از مراسم چهلم انتخاب خواهد شد که قاعدتا باید طی چند روز پیش رو برگزار شود.
با این که از محمد علی موحدی کرمانی، باقری کنی و مصباحی مقدم به عنوان گزینه های جانشینی یاد می شود اما انتخاب هر یک از این افراد با موانعی رو به روست. البته نه موانع حقوقی که منظور اما و اگرهاست.
آیت الله موحدی کرمانی گزینه نخست است اما کهنسال است و جاذبه های مهدوی کنی را هم کمتر دارد. باقری کنی برادر آیت الله نیز خود علاقه ای ندارد و از نگاه بیرونی هم شاید جالب نباشد که برادر دبیر کل فقید به جای او بنشیند.
گزینه سوم مصباحی مقدم است و هر چند به تعبیر حجت الاسلام آشتیانی عضو جامعه مدرسین «از بقیه پابه رکاب تر است» اما در زمره موسسین به حساب نمی آید و مرسوم نیست که در حضور موسسین، غیر موسس دبیر شود.
کما این که در تابستان 1360 نیز درحزب جمهوری اسلامی و پس از شهادت اولین دبیر کل (آیت الله بهشتی) یک عضو موسس دیگر (دکتر باهنر) و پس از شهادت او نیز باز یک عضو موسس دیگر(آیت الله خامنه ای) دبیر کل شدند.
البته می دانیم که سه چهره شاخص و بعضا موسس در جامعه روحانیت – هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و حسن روحانی- به اضافه مرحوم دعاگو پس از سال 88 درهیچ یک از جلسات این تشکل شرکت نکردند.
حسن روحانی نیز در انتخابات ریاست جمهوری 92 از حمایت این تشکل برخوردار نبود و دبیر کل آن – مرحوم مهدوی کنی – در نشست مجلس خبرگان و در جایگاه رییس آن گفت: «تبریک ما به آقای روحانی مشروط است.» حتی تبریک پس از انتخابات مشروط بود چه رسد به حمایتی که در کار نبود.
به یاد آوریم که آقای روحانی نیز در نخستین پیام خود به مردم ایران که در شامگاه 25 خرداد 92 از تلویزیون پخش شد از دو تن تشکر کرد: یکی هاشمی رفسنجانی و دیگری سید محمد خاتمی (رییس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز؛ تشکل انشعابی از جامعه روحانیت مبارز).
در میان گزینه ها به دو نام اشاره نشده: یکی – آیت الله محمد امامی کاشانی – است در حالی که خود سابقه دبیرکلی دارد و دیگری محسن مجتهد شستری؛ نامی که در مصاحبه روز 5 شهریور مصباحی مقدم با روزنامه خراسان به عنوان یکی از لیدرهای جریان اصول گرایی معرفی شده بود. مشکل انتخاب امام جمعه تبریز اما در رفت و آمد های پیوسته بین تهران و تبریز و مستقر نبودن در تهران است.
نکته جالب توجه و منحصر به فرد درباره جامعه روحانیت مبارز اما این است که غایبان آن، مشهورتر از حاضران اند. کما این که هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و حسن روحانی که در این سال ها همواره غایب بوده اند چهره های مهم تری به حساب می آیند.
همچنین انتخاب دبیر کل جدید جامعه روحانیت از چند منظر مهم است:
اول: نسبت آن با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. اشاره یک عضو ارشد این تشکل در استقبال از انتخاب آقای مصباحی مقدم را می توان حاوی این پیام دانست.به این معنی که انتخاب مصباحی مقدم با جامعه مدرسین هم سوتر است.
دوم: تکلیف غایب ها را روشن می کند. اگر از طیف هاشمی و روحانی نباشد به منزله خروج قطعی آنان تلقی می شود.
سوم: به صورت طبیعی فرد پُرسابقه تر باید انتخاب شود ولی از ناطق نوری نامی برده نمی شود.
چهارم: اصول گرایان جبهه پایداری با محوریت مصباح یزدی به صحنه آمده اند. اگر دبیرکل جدید، متحد او باشد جایی برای هاشمی و روحانی و ناطق نخواهد ماند. اگر هم منتقد او باشد این تشکل اصولگرا از مصباح و پایداری دور می شود. دبیر کل جدید ناگزیر خواهد بود نسبت این جامعه با جبهه پایداری و شخص مصباح را روشن کند.
بر این اساس می توان پیش بینی کرد که جامعه روحانیت مبارز خطر نمی کند و انتخابی جز آیت الله موحدی کرمانی ندارد تا این دوران را نیز پشت سر گذارد. زیرا هر انتخاب دیگر می تواند به خروج و انشعاب تازه بینجامد. برای بیان تفاوت دیدگاه، تنها کافی است به خاطر آوریم که شیخ جعفر شجونی منتقد جدی هاشمی و روحانی هم عضو پر سر وصدای این تشکل است. هم او که گفته بود «روحانی برگردد و کاندیدا شود هم برای دبیر کلی جامعه روحانیت مبارز رای نمی آورد.» یا سخنان یک عضو دیگر در ستایش عملکرد معاون اول دولت سابق را که نشان می دهد چقدر تفاوت وجود دارد. حال آن که در یک مجموعه اختلافات نباید بر سر کلیات باشد.
با انتخاب موحدی کرمانی وضعیت سال های اخیر ادامه می یابد و همچنان اعضای غایب «هستند» بی آن که شرکت کنند. با این تفاوت که در قیاس با جامعه مدرسین با محوریت آیت الله محمد یزدی وجبهه پایداری با هدایت مصباح یزدی دیگر دست بالا را نخواهد داشت. به یک دلیل ساده: غایبان جامعه روحانیت مبارز شناخته شده تر از حاضران و باشندگانِ آن اند.
شاعر می گوید: «هرگز حدیث حاضرِ غایب شنیده ای». درباره موضوع این گفتار اما می توان گفت: «هرگز حدیث غایبِ حاضر شنیده ای»...