دو. پرخاشجويي به معناي آزار رساندن تعمدي و هشيارانه به ديگران ، و نيز رفتار پرخاشگرانه ، به معناي جلوه نمايان و مشهود و قابل رويت ايجاد آسيب در ديگران ، به اشكال مختلف فرصت ظهور و بروز مييابد. يكي ممكن است با بهرهگيري از واژگان تند و خشن ( خشونت كلامي ) به ديگران بتازد و روح و روان آنان را آزرده سازد ، ديگري ممكن است با ايجاد مانع بر سر راه رشد و بالندگي ديگران ( خشونت غيرمستقيم و انفعالي )، هيجان خشم خود را معطوف آنان نمايد و سومي نيز ممكن است با يورش به جسم ديگران و ايجاد درد و جراحت در آن ( خشونت جسمي يا فيزيكي ) مبادرت به رفتار پرخاشگرانه نمايد. هر يك از اين سه نوع پرخاشجويي مي تواند به دو شكل بروز نمايد: هدفمند و كور ( غير هدفمند ) . در نوع اول ، عامل پرخاش از پيش قرباني و طعمه خود را معين ميسازد و با انگيزه و قصد و نيت قبلي او را آماج رفتار خشونت آميز خود ميسازد. اما ، در نوع دوم ، عامل پرخاش بي هدف و بي تامل هيجان رام نشده و وحشيانه خود را معطوف ديگران ميسازد. يا به تعبير ديگر، او تكانش ورزانه و به صورت "خصومت آميز" هيجان خشم خود را روي ديگران "تخليه" مي نمايد.
سه. پرخاشجويي فيزيكي (جسماني) از حيث شدت و ضعف، نوع وسيله مورد استفاده براي پرخاشجويي، چگونگي واكنش، تعداد قربانيان و انگيزه و قصد دروني، به انواع مختلفي تقسيم ميشود . به زعم و باور انديشمنداني كه مداقه ر وشمند در پرخاشگري را وجهه همت خويش ساختهاند، اسيد پاشي، خواه از حيث دامنه تاثير، يا ابزار مورد استفاده يا آماجها و يا انگيزه وقوع آن، "وحشيانهترين"، "سبعانه تر ين" و "غير قابل بخشش" انواع پرخاشجوييها جاي مي گيرد. اين نوع رفتار خشونت آميز و توجيه ناپذير در چند دهه اخير هر از چند گاهي در يكي از كشورهاي دنيا ظهور و بروز نموده است و تعدادي از افراد بي گناه را در كام مرگ فرو برده است و شمار بيش تري را مصدوم و مجروح و معلول ساخته است ( وقوع حادثه متروي توكيو در ژاپن در سال 1995 كه در آن 12 نفر كشته و قريب 1000 نفر مجروح شدند، و در طي يكسال در انگليس 105 مورد اسيدپاشي رخ دداه است، اينها تنها نمونه اي از اين حوادث چندش آور است.)
چهار. كشور ما نيز، همانند بسياري از كشورهاي دنيا، در برابر پديده شوم و شنيع اسيد پاشي مصون نبوده است؛ بگونه اي كه در دو دهه اخير جامعه ما نيز شاهد قرباني شدن معدودي از بانوان محترم بوده است. اين گونه حوادث نيز در پايتخت فر هنگي جهان اسلام، يعني شهر اصفهان، رخ داده است كه در آن چهارتن از زنان بي گناه اصفهاني آماج پديده ددمنشانه و شوم اسيد پاشي قرار گرفته اند و جسم و روانشان متحمل جراحت و آسيب شده است. نيازي به گفتن نيست كه اثرات رواني حاصل از وقوع پديده شوم و بيرحمانه اسيد پاشي در اصفهان در سطح آن چهار دختر و خانواده هاي محترمشان محدود نمانده است بلكه روح و روان تمامي اصفهاني ها و كل جامعه ايران را عميقاَ آزرده است.
پنج. وقوع حادثه شنيع و دهشتناك اسيدپاشي در اصفهان به ويژه روان نيروي انتظامي را بيش از همگان آزرده است. چه، آنان خود را متولي نظم و امنيت جامعه مي دانند و لاجرم وقوع اين حادثه شوم كه امنيت رواني جامعه را براي چند روزي دستخوش آسيب نموده است، موجب ناخرسندي و آزردگي آنان مي گردد. از همين روي، آنان به صورت هدفمند و دقيق و با بهرهگيري از تمامي ساز و كارهاي فني و تخصصي موجود مي كوشند تا همچون موارد مشابه گذشته، عامل يا عاملان، اين حادثه قبيح و وحشيانه را در دام اندازند و آنها را به مراجع قضايي بسپارند تا آنها را آنگونه كه شايسته است به سزاي اعمال شنيعشان برسانند.
شش. بي هيچ گفتگويي همه ما بر اين واقعيت اذعان داريم كه ريشه هاي رفتارهاي خشونتآميزي همچون اسيد پاشي را بايد خشكاند و زمينه ها و بسترهاي ظهور و بروز ان را از ميان راند. بي ترديد اين مهم تنها زماني محقق خواهد شد كه عوامل موثر بر اين پديده شناسايي شوند و راهكارهاي مداخله در آنها تدقيق گردند.
گر چه گمانهزني در مورد علل وقوع حادثه اخير اصفهان تا شناسايي عامل يا عوامل آن و تحليل ژرف روانشناختي و جامعه شناختي انگيزههاي آنان، دشوار مي نمايد اما با مداقه دوباره در رخ داده هاي مشابه پيشين، خواه در داخل يا خارج و تامل در اطلاعات منتشره پيرامون آنها، مي توان برخي عوامل موثر بر اين گونه كنش هاي سبعانه را نشان كرد. به عنوان مثال، تحليل هاي صورت گرفته پيرامون عاملان اسيدپاشيهاي گذشته نشان داده است كه:
اولاَ: اغلب آنها شخصيت تكانشي و ناپخته داشته اند و در مهار تكانشگري و كنار آمدن با ناكاميهاي روزمره دچار مشكل شديد بوده اند.
ثانياَ: تعدادي از آنان سايكوپات (روان دردمند) بودهاند و سابقه نسبتاَ طولاني از رفتار ضد اجتماعي داشته اند.
ثالثاَ: انتقام گيري شخصي در صدر انگيزه هاي رفتار خشونت آميز آنان جاي داشته است.
رابعاَ: از حيث رشد اخلاقي ، "رشد نايافته" بوده اند.
خامساَ: باورهاي ديني آنها بسيار ضعيف بوده است.
هفت. از روانشناسان و جامعهشناسان و ساير علوم انساني انتظار مي رود تا اين گونه پديدههاي خشونت آميز را بيش از گذشته مورد مداقه و تحليل و پژوهش قرار دهند و با نمايان ساختن ابعاد و زواياي مختلف آنان به نهادهاي تربيتي، فرهنگي و انتظامي و امنيتي در از ميان برداشتن زمينه هاي ظهور و بروز آنها ياري رسانند.