۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۶:۵۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۶۰۸۱۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۹ - ۲۴-۰۷-۱۳۹۳
کد ۳۶۰۸۱۴
انتشار: ۱۲:۳۹ - ۲۴-۰۷-۱۳۹۳
حاشیه ای بر اعلام کناره گیری یک عضو موسس کارگزاران

دلخوری محمد هاشمی به خاطر چه بود؟

کناره گیری در انتقاد از تبدیل عملی حزب به جبهه در حالی است که خود هاشمی رفسنجانی به تازگی توصیه کرده بود در وضعیت کنونی «جبهه» بیش از «حزب» کارایی دارد.
دلخوری محمد هاشمی به خاطر چه بود؟
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- محمد هاشمی عضو موسس شورای مرکزی و رییس دفتر سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران از این تشکل اعلام کناره گیری کرده است.

او در توضیح دلیل کناره گیری خود گفته این «حزب» در عمل، به «جبهه» تبدیل شده است.

آشکار است که محمد هاشمی از افزایش اعضای شورای مرکزی به 31 نفر و ورود نیروهای جوان و اصلاح طلبی که بیش از «ارادت به هاشمی» با «علاقه به خاتمی» شناخته می شوند چندان خرسند نیست ولو ابراز نکند هر چند که اعضای جدید می گویند دغدغه آنها فراتر از نام هایی چون هاشمی و خاتمی است و مفاهیمی چون توسعه و دموکراسی را مد نظر دارند.

این در حالی است که خود آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در دیدار اخیر خود با جمعی از اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و تنها سه روز قبل از اعلام جدایی برادرشان توصیه کرده بود در وضعیت کنونی «جبهه» بیش از «حزب» کارایی دارد. به بیان دیگر کارگزارانی ها تنها به توصیه هاشمی رفسنجانی عمل کرده بودند و مشخص نیست چرا برادرشان باید از عمل به این توصیه ناخرسند باشند؟

تفاوت حزب با جبهه در این است که حزب، محدودتر و استراتژیک تر عمل می کند وانسجام بیشتری دارد. به همین خاطر احتمال و امکان اختلاف و انشعاب در یک جبهه به مراتب بیش از یک حزب است اما متقابلا تاثیرگذاری و فراگیری یک جبهه هم بیشتر است. مقایسه حزب موتلفه با جبهه اصول گرایی یا احزاب اصلاح طلب با جبهه کلی اصلاحات این مفهوم را روشن تر می کند.

اکنون و در حالی که دو حزب اصلی اصلاح طلب در محاق هستند و حزب سوم هم به خاطر غیبت دبیر کل عملا امکان فعالیت نداشته و با برگزاری یک همایش قصد بازگشت به صحنه را دارد، حزب کارگزاران سازندگی، هم به لحاظ اخلاقی و هم اقتضائات سیاسی پوست اندازی را ضروری دانسته و باورداران به توسعه سیاسی را نیز به شورای مرکزی افزوده تا از این پس دیگر به صرف توسعه اقتصادی شناخته نشود.

به یک دلیل واضح: چون خود آقای هاشمی هم تفاوت کرده و بیش از تمام گذشته خود به مردم سالاری و آزادی باور پیدا کرده است.

با این همه اقدام محمد هاشمی را از یک نظر باید اخلاقی دانست. زیرا به جای آن که بخواهد از رانت رابطه خود با آیت الله یا پیشینه و سابقه، استفاده و نظرات خود را تحمیل کند کناره گرفته یا دوستان را بر سر دو راهی بگذارد که میان او و اعضای جدید یکی را انتخاب کنند آنان را در محظور قرار نداد و خود رفت.

با توجه به این که دراولین جلسه شورای مرکزی جدید - آن گونه که یک نشریه نزدیک به کارگزاران خبر داد- با این که در دفتر معاون اول رییس جمهوری برگزار می شد و دبیر کل حزب – کرباسچی- هم حضور داشته از محمد هاشمی خواستند ریاست جلسه را بر عهده گیرد روشن است که احترام او را نگاه می داشتند. پس مشکل جای دیگری بوده است.

شاید این که با ورود نیروهای جوان تر، کارگزاران از یک حزب تکنوکراتیک به سوی یک جبهه دموکراتیک در حرکت است اما این اتفاقا می تواند حُسن تلقی شود و عیبی در آن مستتر نیست که عضو موسس را برنجاند. یا تصور می شود مشخصا حضور چند روزنامه نگار صاحب سبک و سرشناس ظاهرا به مذاق ایشان خوش نمی آمده چرا که اینان نه تنها خود، رسانه و قلم دارند که طرف گفت و گوی دیگر رسانه ها و مورد مراجعه دانشجویان نیز هستند و به صفت شخصی و روزنامه نگاری نیز شناخته شده اند و اعتبار خود را از کارگزاران وام نمی گیرند.

با این حال این نکته را هم باید گوشزد کرد:

 آقای محمد هاشمی قبل از تغییرات اخیر هم با برخی رویکردها زاویه داشتند. کما این که در سال 1375 نیز ترجیح ایشان کاندیداتوری مرحوم دکتر حسن حبیبی یا خودشان به جای اعلام حمایت کارگزاران از سید محمد خاتمی بود اما در نهایت ولو با تاخیر این  حزب، خاتمی را برگزید.

یا به یاد داریم که در پاییز سال 1378 که انتقادات محافظه کاران، از وزیر وقت و کارگزارانی ارشاد - عطاء الله مهاجرانی-  بالا گرفته بود همین آقای محمد هاشمی تصریح کرد: سیاست های وزارت ارشاد را نباید به حزب کارگزاران نسبت دهید و خود مهاجرانی هم گفت: بله، من وزیرخاتمی ام، نه کارگزاران.

از مثال های دیگر اعلام کاندیداتوری یک عضو موسس در رقابت با رییس جمهور وقت و نامزد مورد حمایت حزب می تواند باشد. (نامزد شدن مصطفی هاشمی طبا و در رقابت با خاتمی). با این که هیچ یک از این رفتارها حزبی نبود اما صدای اعتراضی ازمحمد هاشمی برنخاست یا در رسانه ها شنیده نشد.

بنا براین می توان گفت اتفاقا به نظر می رسد اکنون است که کارگزاران به سوی انسجام حرکت می کند. هر چند در دوران گذار باید بار برخی احزاب دیگر را نیز بر دوش کشد اما «حزب» در هر حال از «محفل» بهتر است و اگر قرار باشد ذیل عنوان کلی اصلاحات، اعتدال یا توسعه حرکت کنند چه باک از اصطلاح «جبهه»؟

محمد هاشمی به جای ماندن و ایفای نقش اقلیت و اپوزسیون درون حزبی یا صرف شناخته شدن با عنوان حامل پیام و دیدگاه های هاشمی رفسنجانی یا اصرار بر ادامه و تحمیل نظرات خود با تهدید به خروج،کنار رفته است زیرا اقتضائات دهه 90 با دهه 70 متفاوت است و اتفاقا اکنون بهتر می توان دریافت که به روز شدن پیوسته شخصیت هایی چون اکبر هاشمی رفسنجانی کاری چنان دشوار است که از همه بر نمی آید ولو از نزدیکان و در حد برادر باشند.
ارسال به دوستان