مرتضی جوادی آملی - فرزند آیتالله جوادی آملی - روز گذشته با نگارش نامهای خطاب به رضا فرجیدانا - وزیر پیشین علوم - تاکید کرد: به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود میفرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم.
به گزارش ایسنا، متن کامل نامه که روزنامه اعتماد آن را منتشر کرده به شرح زیر است:
«حضور محترم جناب آقای دکتر فرجیدانا، با سلام و تحیت
گرچه دانش خود ارزش است لیکن زمانی که با فضیلتی مضاعف آمیخته میشود به میزان فراوانی زینت مییابد، در بیان مولایمان علی(ع) آمده است که فرمود، حلم زینت علم است، دانشمند کمالش را از علم میبرد و جمالش را به حلم میخرد.
صاحب این قلم که تاکنون شما را ندیده گرچه آوازهتان را زیاد شنیده، بر خود لازم میدید که از کنار این همه دانش و آن همه اخلاق بیتفاوت نگذرد و به مقدار ناچیزِدست تکانی به پاس آن همه دستافشانی سپاس نگوید. از آیتالله جوادی آملی آموختم که میگفت، اگر کسی دنیا را نشناسد فریب میخورد از مهرش کیش میبازد و از قهرش خویش. دنیا را به همین فراز و فرودش باید شناخت، گاهی به حق اوج میدهد و زمانی به ناحق به حضیض میسپارد، در جایی به باطل بر عرش مینشاند و در ساحتی به حق به فرش میکشاند.
اما در مقابل، دانش راستین که پروردگار عالم آن را نور میداند به حدی صاحبش را عزیز میدارد که در آغاز او را در سراپرده زهد مینشاند و در بین راه به میان پرده صبر فرا میخواند و سرانجام در فراپرده رضا و تسلیم مهمان مینماید. پویندگان طریقت کمال و رهجویان حقیقت وصال، به شاگردانشان اینگونه آموختند که رهجویان نه به داشتههای خویش دلخوش مانده و فرحناک شوند و نه به از دست دادن آن دلتنگ شده و متاسف گردند.
گرچه آنانی که دنیا را اینگونه نشناخته و دستکم از مهتران نیاموختند، همواره دنیا را بسان قمارخانهای میبینند که تنها بایستی برد و هیچگاه نبایستی باخت، و در این راه باکی نیست که اگر همه چیز فدا شود یا عالم و آدمی فنا گردد. غافل از اینکه تیر و کمان را به سوی خود نشانه رفته و آتش به خرمن خویش میکشند. اما آنچه در این میان بسیار شگفتانگیز است، توصیه غریب دین است، خداوند عالم همواره انسان را در بحبوحه دنیا میطلبد و فاصله گرفتن از کار و جامعه را موجب کوتاهی و منقصت انسانی شمرده و همواره او را به حضور در صحنه اجتماع فرمان میدهد، از او میخواهد که از هیچ فرصتی برای تعالی خود و رشد جامعه غافل نشود.
حق و باطل، صدق و کذب به موازات هم در برابر نفس انسانی سان میبینند، به عبارتی در باغ طبیعت هیچ حقی وجود ندارد مگر آنکه باطلی در کنار آن کاشته شده و هیچ باطلی غرس نشده مگر آنکه حقی در کنارش رویش یافته، اگر توحید است در کنارش شرک و اگر ایمان است در جوارش کفر و اگر عدل است در جنابش ظلم و خلاصه اگر خدمت است در ساحتش خیانت جای گرفته و البته این انسانها هستند که با چه ذائقهیی حضور یابند و کدامیک را با حسن اختیار یا سوء اراده بر دیگری ترجیح دهند. از سوی دیگر ترازوی عدل الهی که به بلندای آسمان و زمین همواره برافراشته نگاه داشته شده (و بالعدل قامت السموات و الارض) در انتظار حق پویان و عدلجویانی است که از صمیم قلب حق را باور داشته و بدان پایبندند و از مغزای جان عدل را باور کرده و بدان دلبندند.
گرچه انقلاب، مردم و نظام اسلامی تجربههای بسیار سنگین و سختی را پشت سر نهادند، لیکن به نظر میرسد تا رسیدن به جامعه الگو و امت وسط راه طولانی در پیش است؛ جامعهای که مردم آن از خرافه و گرایشات سطحی در امان باشند، مدیران و متولیان امرشان از شایستگانی و فرهیختگان و دلسوزانی باشند که جامعه به وجود آنان به خود ببالد و نمایندگانی از تمدن و فرهنگ ناب و اصیل اسلام و ایران باشند. گرچه جای بسی شکر و سپاس است که اراده ملت اینبار در وجهه دولت نمایان شده و خواست قلبی جامعه خصوصا فرهیختگان و نخبگان از قلم تدبیر و امید جاری گشته، لیکن نگارنده این سطور با قطع نظر از این امر به مقوله دیگری میاندیشد و به وجود چنین انسانهایی مباهات دارد.
در پایان بار دیگر به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود میفرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم.
برادر شما مرتضی جوادی آملی
قم مقدس دوم شهریور 1393»