مجید انتظامی استاد موسیقی کشورمان در یادداشتی در آرمان نوشت:
در
تصور عاميانه دم و بازدم نشانه زنده بودن است و زنده ماندن كه انسان تلاش
ميكند فضاي اطراف خود را براي دم و بازدم و تنفسي بهتر خوب و خوبتر كند.
دم و بازدم ضمانت زنده ماندن انسان است. فكر ميكنم مهمترين عامل زنده
ماندن هر فرد با متغيرهايي مانند وضعيت محيط زيستي قابل تخمين است.
حالا
در مقياس انسان امروز در ايران بايد بگويم محيط زيستي كه نقش مهمي در
زندگي روزمره من دارد را نميتوانم مثبت ارزيابي كنم. آلودگي هوا، اين رفت
و آمدها، اين ماشينها، نبود كمپينهايي براي بهبود وضعيت زيستي كشور و
هرچه كه با محيط زيست در ارتباط است را ناتوان و در وضعيت نامناسب ميبينم
زيرا زماني كه از خانه بيرون ميآيم نميتوانم به راحتي نفس بكشم.
مسئولان و
متوليان امر بايد فكري كنند و چارهاي بينديشند. اگر لازم باشد، حاضرم
شخصا در اين امر پيش قدم شوم و به تشكيل ان جي اوهاي واقعي در راستاي حفظ
محيط زيست در كشورم كمك كنم. در اين زمينه مردم نقش اصلي را بازي ميكنند
هم ميتوانند به حفظ محيط زيست شان كمك كنند و هم شايد به دليل ناآگاهي
محيط زيستشان را نابود ميكنند.
بعضي مواقع در خيابان برايم قابل
درك نيست چرا مردم زبالههايشان را از ماشين به بيرون مياندازند. در
برجها و آپارتمان هايمان راهي براي ارتباط نزديك با محيط زيست خود نداريم.
تكنولوژي و مدرنيته اثري تخريبي روي محيط زيست گذاشتهاند. دادن مجوزهاي
بيرويه براي ساخت وساز مسكن، قطعا به ضرر محيط زيست است.
اگر كمپينهاي
قوي و مستحكمي را داشتيم كه ميتوانستند در مسائل مربوط به محيط دخالت
كنند، نيمي از مشكلات حل بود. معضل ارتباطي داريم. در جامعه، هماهنگي
ارگانها بسيار ضعيف است از اين رو تاثير پذيري نهادها از يكديگر هم دشوار
شده است. اين از عدم آگاهي و آموزش است زيرا اگر كمپينهاي قوي و با نقشه
راه معين باشند، چنين اتفاقاتي رخ نميدهد.
پرسش اصلي ذهن ما به
عنوان يك شهروند و مسئوليتي كه در قبال شهر خود داريم بايد اين باشد كه؛
آيا اين شهر متعلق به من و ما نيست؟ در پاسخ به اين سئوال به اينجا خواهيم
رسيد كه مردم و شهرونداني كه رفتار مناسبي در قبال محيط زيست خود ندارند،
با چه كسي لجبازي ميكنند؟ آيا ما به محيط زيست پيرامون خود احتياج نداريم و
براي بقا به آن وابسته نيستيم؟ شهر يعني خانه اصلي مردم پس بايد درحفظ
خانه اصلي خود كوشا باشيم.