عصر ایران؛ احسان محمدی*- خط خوردن محمدرضا خلعتبری و سردار آزمون - دو بازیکنی که خیلیها انتظار داشتند آنها را در ترکیب تیم ملی ببینند -غافل گیرکننده بود.
به خصوص خلعتبری که گل سه امتیازی او مقابل ازبکستان جاده صعود را هموار کرده بود. کارلوس کی روش حتماً دلایل قانعکنندهای برای این تصمیم دارد و این حق طبیعی اوست، گرچه قطعاً ده سال دیگر نتایج این تیم برای ما بهعنوان یک «ایرانی» فراموش ناشدنی است و به انتخابهای او خُرده خواهیم گرفت یا تحسین خواهیم کرد.
آنچه در پی میآید فشرده اطلاعاتی در خصوص بازیکنان خوشبختی است که بلیت پرواز به برزیل به نام آنها صادر شد:
1- رحمان احمدی: دروازهبان نوشهری تیم ملی ایران ، پیراهن شماره یک را خواهد پوشید اگر دانیل داوری در آخرین دقایق خودش را به کی روش تحمیل نکند. او سالها یک نیمکت نشین صرف بود. خودش میگوید: 10 سال قبل یکی از روزنامههای ورزشی با من مصاحبه کرد و پرسید «خسته نشدی از اینکه دروازه بان دوم هستی؟» همان زمان گفتم من منتظر تک فرصتی هستم تا تواناییهای خودم را اثبات کنم.
او مُزد صبوریاش را گرفت و وقتی سید مهدی رحمتی از تیم ملی خط خورد به دروازهبان فیکس تیم ملی تبدیل شد. همه پیروزی 1-0 مقابل کره در اولسان را با گل قوچان نژاد به یاد میآورند اما دو «سیو» فوقالعاده رحمان در چند ثانیه باعث شد ما بلیت تا نخورده برزیل را از کره بخریم!
رحمان صدای رضا صادقی و محسن یگانه را دوست دارد، اما از مزدک میرزایی به خاطر برخی انتقادات مدتها شاکی بود! او کم ولی خیلی بد عصبانی میشود! به شیرجههای کوتاهش دل ببندیم.
2-علیرضا حقیقی: زمانی که ۱۷ سال داشت و در تاریخ ۲۵ مهر ۱۳۸۵ قرارداد خود را با باشگاه پرسپولیس ثبت کرد. او اولین بازی خود را در برابر سایپا وقتی انجام داد که فرشید کریمی از بازی اخراج شد و توانست ضربه پنالتی علی دایی را که بالباس سایپا مقابل قرمزها بازی میکرد دفع کند.
یک شروع درخشان که یکشبه او را نزد قرمزهای دوآتشه محبوب کرد. اما او نتوانست سیر صعودیاش را ادامه بدهد و معمولاً به یک بازیکن ذخیره تبدیل شد. حقیقی سال 2012 با امضای قراردادی ۴ ساله به باشگاه فوتبال روبین کازان روسیه پیوست اما وقتی نتوانست فرصت بازی پیدا کند به پرسپولیس برگشت و در نیم فصل حتی یکبار هم فرصت بازی پیدا نکرد و به پرتغال رفت و نمایش پر نوسانی پشت سر گذاشت. این دروازه بان خوش استیل که زمانی شایعاتی در مورد ازدواجش با یک بازیگر سینما تیتر یک روزنامه های زرد شد در چهار رده برای تیم ملی بازی کرده است که یک رکورد به شمار می رود.
3- دانیل داوری: او بلوندترین بازیکن تاریخ تیم ملی ایران است که چند کلمه فارسی را با لهجه آلمانی تلفظ می کند. دانیل متولد ۱۶ دی ۱۳۶۶ در گیسن آلمان است، مادرش لهستانی است . داوری تا سن ۱۴ سالگی، ۴ ورزش تنیس، فوتبال و بسکتبال را به طور همزمان دنبال میکرد و در ورزش فوتبال، مهاجم بود.
وقتی که در جام جهانی 2006 در ورزشگاه کومرتسبانک شهر فرانگفورت همراه خانواده اش بازی ایران – پرتغال را از روی سکوها نگاه می کرد از ذهنش هم خطور نمی کرد که هشت سال بعد با پیراهن ایران به برزیل برود. او با قد 192 سانتمتری یکی از خوش استیل ترین بازیکنان جام جهانی خواهد بود.
آلمانی ها به داوری لقب « تانک» داده اند. برای آنکه آن دو گل بدی که خورد را فراموش کنید می نویسم دانیل در پایان نیم فصل اول بوندسلیگا 2013-2014 به عنوان بهترین بازیکن اینتراخت برانشویگ معرفی شد.
4- امیرحسین صادقی: او یک تماشاگر ویژه دارد؛ پسرش امیرمهدی! خیلی ها او را با مصاحبه هایش میشناسند، با جدال های بی حاصلی که با پیروز قربانی داشت. مدافع دیگر استقلال که رقابت سرسختانه ای با هم داشتند و انگار قطار استقلال هر فصل تنها برای یکی از آنها می توانست بلیت صادر کند. امیرحسین صادقی از آن مدافعین بی اغماض است. یا توپ رد می شود یا بازیکن حریف! تکل های محکمش هر چمنی را زیر و رو می کند و برای جنگیدن با بازیکنان تنومند نیجریه گامی پس نمی گذارد.
در کرنرها می توان به قدرت سرزنی او امیدوار بود.( البته قرار است امسال گزارشگران فوتبال به جای کرنر بگویند کنج!) آنقدر جسور هست که مثل یحیی گل محمدی در جام جهانی 2006 جلو بکشد و گل بزند. صادقی اصالتاً نیشابوری است، شاید وقتی مسی پا به توپ شود، او یاد « در کوچه باغ های نیشابور» شفیعی کدکنی بیفتد و داد بزند:
- مسی! به کجا چنین شتابان؟!
5- مهرداد بیت آشور: در پاسپورت آمریکایی نامش استیون است. از ایرانی هایی که وقتی در ترکیب تیم ملی کنار دیگر ملی پوشان قرار می گیرد ناخودآگاه یاد شعار «ایران برای همه ایرانیان» می افتی! پدر او یک مسیحی ایرانی آشوریتبار و مادرش یک مسلمان ایرانی است.
خودش می گوید:« پدر من مسیحی و مادر من مسلمان است، پس من از هردو هستم و به تمامی سنتهای والدینم احترام میگذارم؛ طوری که آنان مرا به زور به دین خود فرانخواندهاند، ما تمام آداب و رسوم مسلمانان به مانند ماه مبارک رمضان که الان در این ماه هستیم و سنتهای ایرانیان نظیر عیدنوروز را ادا میکنیم».
او به دعوت کلینزمن حتی روی نیمکت ذخیره های تیم ملی آمریکا هم نشست اما بازی روزگار مثل افسانه های هزار و یکشب او را به ایران کشاند. همه ایرانی ها که به انتخاب های کی روش اعتماد کرده اند امیدوارند او نمایشی را که مربی پرتغالی-موزامبیکی ایران از او انتظار دارد به نمایش بگذارد.
6- هاشم بیکزاده: وقتی در فجر سپاسی بازی می کرد و یکی دو گل رویایی به پرسپولیس زد، گمان نمی کرد یکی از بازیکنان تیم ملی در جام جهانی باشد. بازیکنی دوپا و درگیر و دونده که کارلوس کیروش بیش از همه ما به او اعتماد دارد! بعد از اعلام قرعه کشی او را بسیار آزار دادند. شوخی و طعنه های آزاردهنده ای که خُردکننده بود. اما آرام و خونسرد واکنش نشان نداد.
او قرار است مقابل مهاجمین آرژانتین و به احتمال زیاد به صورت مستقیم لیونل مسی بازی کند. مسی را دوست دارم اما وقتی قرار است کسی در پیراهن تیم ملی از دروازه کشورم محافظت کند همه شجاعت قلبم را به ساق هایش می بخشم، می خواهد هاشم بیگ زاده باشد یا مجید نجاتی! مسی پسر ایران نیست. به هاشم اعتماد کنیم و یادش بیاوریم که او را در لباس تیم ملی بیش از هر ستاره ای در تاریخ فوتبال دوست تر داریم.
7- پژمان منتظری: با 186سانتی متر قد از آسمان خراش های تیم ملی است. یک خوزستانی بی شیله پیله و محجوب . اصالتاً بختیاری است. بوی کارون می دهد. عاشق ریوفردینالد است و مثل خیلی از جنوبی ها رضا صادقی گوش می دهد.
پژمان یک بیلیارد باز پرخور است که فوتبالش را مدیون قنواتی، نیکوچیچ و ویسی است. او کارش را به عنوان یک مدافع منظم با کمترین هیاهویی انجام می دهد. آنقدر خوب بازی کرد و کیفیت اش استمرار داشت که خودش را به تیم ملی تحمیل کرد. پژمان از محصولات باشگاه فولاد است، باشگاهی که فوتبال ایران به آن مدیون است. پژمان روی هوا خوب سر می زند و در درگیری های تن به تن تا آخرین لحظه می جنگد. از آن دست مدافعانی است تا حالا گاف ماندگار نداده است!
8- جلال حسینی: سید جلال حسینی خشکبیجاری یکی از ستون های خدشه ناپذیر تیم ملی است که قرار است مقابل لئونل مسی و یارانش مثل سربازان «سر» ببازند اما دروازه را نه! او 16 مسابقه تیم ملی در دور مقدماتی را فیکس بازی کرد. تمام دقایق را مثل کوه ایستاد و یکی از ستاره های درخشان این خط بود. اگر به مارسل دزایی لقب « صخره» داده بودند، نام مستعار سید جلال « دیوار» است.
او همشهری سیروس است. هر دو انزلی چی. جلال از قبل انگار می دانست که با تیم ملی به جام جهانی صعود خواهد کرد برای همین موهایش را ترمیم کرد گرچه به عادل فردوسی پور گزک داد اما همه ایمان دارند مدافع 32 ساله تیم ملی در برزیل با تمام سلول هایش می جنگند. با تک تک سلول هایش.
9- مهرداد پولادی: کی روش دوستش دارد. برای همین حتی وقتی مصدوم بود و در باشگاهش بازی نمی کرد باز به تیم ملی دعوتش کرد. یک کرجی که اصالتی مازندرانی دارد. پولادی بازیکنی با پای چپ تخصصی است. او از وارد شدن به هیچ معرکه ای نمی ترسد.
پاهاش را نمی دزدد و با تمام قدرت به توپ حمله می کند. زبان گزنده ای دارد و در نقد مدیران پرسپولیس عملاً به عنوان سخنگوی بازیکنان وارد مناقشه می شد. پولادی با قامت 181 سانتیمتری، موهای پرپشت، صورت استخوانی و جدی و پاهای کشیده امیدوار است در جام جهانی بازی کند. او تجربه بازی در نیمی از تیم های لیگ برتر را دارد: پیکان، استقلال، پرسپولیس، تراکتور، مس و ..
10- رضا حقیقی: پسر مشهدی فوتبال ایران با قامت 194 سانتیمتری شاید برای بازی در خط هافبک به نظر شکننده به نظر برسد اما او از خشن تر از آن است که در درگیری ها کم بیاورد. حقیقی که با هیاهوی بسیار به پرسپولیس تهران پیوست شاید مهمترین خاطره اش در ذهن هواداران پرسپولیس را با درگیری فیزیکی با پیام صادقیان آفرید. اما علیرغم نمایش نیمه متوسط ۲۳ بهمن ٬۱۳۹۰ توسط کارلوس کیروش برای اولین بار به تیم ملی فوتبال ایران دعوت شد و در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۹۰ اولین بازی ملیاش را در برابر تیم ملی فوتبال اردن انجام داد.
حقیقی شوت های ناگهانی و خطاهای غافلگیرکننده ای انجام می دهد. او که مثل مهرداد میناوند و هاشم حیدری بازیکنان پیشین تیم ملی ایران دستی در مداحی دارد مدعی شد که از دیناموکیف پیشنهادی درخشان داشته است اما آن را رد کرده. شاید جام جهانی فرصت خوبی برای درخشش او باشد که عاشق رئال مادرید است.
11- احسان حاج صفی: یک چپ پای مادرزاد. کاشانی است اما همه او را با زردهای سپاهان میشناسند. در سال 86 خودش را به عنوان یک ستاره به فوتبال ایران تحمیل کرد. قدرت حمل توپ خوبی دارد و در یک - دو کردن و فرار از یار مستقیم متخصص است، به همان اندازه در ارسال سانتر به روی دروازه می تواند سکوی تماشاگران را هدف بگیرد!
احسان فوتبال ایران با قامت 176 سانتی متری می تواند مثل یک روبرتو کارلوس در ابعاد آسیا در جام جهانی بدرخشد. شوت های ناگهانی اش و انگشت مکیدن بعد از شادی گل اش شاید یکی از امیدواری های کارلوس کی روش به بازیکنی باشد که اولین گل ملی اش را به تیم قطر در مسابقات فوتبال غرب آسیا 2008 به ثمر رساند. آیا او بال چپ تیم ملی ایران را به نام خودش سند می زند؟
12- حسین ماهینی: در فینال جام حذفی وقتی از نقطه پنالتی با لباس پرسپولیس به سپاهان گل زد پیراهنش را بالا زد تا همه نام استانش بوشهر را روی لباسش ببینند. هافبک – مدافعی راست پا با دوندگی بسیار،استارت های ناگهانی و سانترهایی که گاه به هدف می نشیند.
او که سابقه بازی در ایرانجوان بوشهر، استقلال اهواز و ذوب آهن را دارد 25 ساله است. ماهینی می گوید هنوز عکس علی کریمی را روی دیوار اتاقش دارد مهدی مهدوی کیا را الگوی خودش می داند گرچه هنوز نتوانسته است مثل موشک فراموش نشدنی فوتبال ایران بدرخشد. او بعد از ایران هوادار تیم ملی آلمان و بایرن مونیخ است. بازیکنی که در عصر متوسط ها فرصت پوشیدن پیراهن تیم ملی را یافته است شاید بتواند نامش را در این جام جهانی جاودانه کند.
13- محمدرضا خانزاده: یک مدافع با استخوان های درشت. جسور و نترس برای شرکت در درگیری ها. او حالا عضو مشروط تیم ملی ایران است، با این همه حضورش تا همین جا هم غافلگیرکننده بود و نشان می دهد کی روش به بازیکنان سرسخت و فیزیکی بیش از فانتزی بازها باور دارد. خانزاده 22 ساله سابقه بازی در تیم های ملی زیر 17 سال، زیر 20 سال و زیر 22 سال را در کارنامه اش دارد.
او که یک پرسپولیسی بود وقتی به ذوب اهن پیوست گفت که دلش در این تیم مانده است. او علیرغم جوانی صریح حرف می زند. او زمانی که متهم شد گفته است پای تیموریان را می شکند گفت:« من هیچ صحبتی مبنی بر شکستن پای تیموریان انجام نداده بودم اما اگر همچین حرفی زده بودم اگر تیموریان مسی هم بود پای او را می شکستم!»
14- احمد آل نعمه: در کنار دانیل داوری که آلمانی حرف می زند، مهرداد بیت آشور و دژاگه که انگلیسی می دانند، نکونام و شجاعی که اسپانیولی را خوب حرف می زنند و جهانبخش که هلندی گپ می زند احمد آل نعمه هم عربی را سلیس حرف می زند. یک تیم ملی با ترکیبی از زبان های مختلف و فرهنگ های گوناگون! آل نعمه که با عضلات برجسته در نماهای دور بیشتر به بازیکنان برزیلی شباهت دارد.
او که سابقه بازی در تیمهای فولاد خوزستان، نیروی زمینی، استقلال اهواز، سپاهان اصفهان، شاهین بوشهر، تراکتورسازی تبریز و نفت تهران را دارد امیدوار است بعد از جام جهانی لژیونر شود. آل نعمه 31 ساله گرچه کمی کند به نظر می رسد اما شوت های پای چپش کُشنده است، تکل های سالم می زند و در سرزنی و درگیری های فیزیکی پا پس نمی کشد. او شاید مزد سال ها بازی بی حاشیه اش در لیگ را گرفت.
15-قاسم حدادی فر: حدادی فر که متولد 22 تیرماه 1362 است را با ذوب آهن میشناسند. چپ پا و خلاق است و علی دایی هم سبک بازی او را دوست دارد. او که سابقه 16 بازی ملی دارد جز دو مقطع کوتاه که به صنعت نفت( قرضی) و تراکتورسازی(سربازی) پیوست همیشه به ذوب آهن وفادار بوده است و با همین تیم در لیگ قهرمانان آسیا 2010 عنوان نایب قهرمانی را کسب کرد.
قاسم حدادی فر آندریس اینیستا را دوست دارد و دوستانش در تمرینات او را به همین نام صدا می زنند. او که همواره کم حرف و مطیع نشان می دهد در یکی دوبازی لیگ پس از تعویض جنجال آفرید و همه را غافلگیر کرد. آیا او می تواند با یکی از آن شوت های پای چپ که همیشه روی زمین توپ را می لغزاند به ایرانیان شادی ببخشد؟
16 -خسرو حیدری: پیراهن تیم ملی با نقشی از یوزپلنگ بیش از همه به تن او می آید وقتی از جناح راست پا به توپ یورش می برد. او همه را یاد جواد زرینچه می اندازد، مدافع – هافبک سمت راست استقلال و تیم ملی. محجوب و آرام و دونده و در خدمت تیم. در چند سال اخیر هیچکس مثل حیدری از جناح راست این همه پاس گل نداده باشد. پاس هایی که بعضی می گویند آنچنان فنی و ظریف و دقیق فرستاده می شود که می تواند یک تیر برق را در خط حمله به آقای گل تبدیل کند.
خسرو فوتبال ایران اگر گرفتار مصدومیتی غافلگیرکننده نشود می تواند هر مدافعی را آزار بدهند و هر بار که حمله می کند ما را از جایمان نیم خیز کند. او 30 ساله است، به چهره اش نمی خورد، نه به لبخندش نه به آن موهای همیشه خیس جلوی پیشانی اش که هنگام مصاحبه های پس از بازی با دست آنها را مرتب می کند.
17- جواد نکونام: با صدایی شبیه دوبلورها و قامتی برافراشته سالهاست مثل پرچمی که زیر باد و باران رنگ نمی بازد در میانه میدان تیم ملی ایران ایستاده است. او با پیراهن اوساسونا به رئال مادرید و کاسیاس گل زده است، تیمی که حالا دی ماریای وحشتناک را در اختیار دارد.
جواد لالیگایی که فتح الله زاده او را «شاه ماهی فوتبال ایران» لقب داد، با بیش از 140 بازی ملی رکورد علی دایی را فتح خواهد کرد. این بازیکن 33 ساله و 186 سانتی متری برای تیم ملی گل های حساسی به ثمر رسانده و البته صراحتش در نام بردن از امیرقلعه نوئی و افشای اختلافش با سرمربی استقلال که منجر به ترک باشگاه شد فراموش شدنی نیست. او بازوبندی کاپیتانی تیمی را در اختیار داردکه میلیون ها ایرانی با احترام و عشق به بازویش می بندند. شماره 6 خودت باش! جواد نکونام!
18- آندرانیک تیموریان: تیموریان نیست، تیموتیان سامرانی فامیلی بازیکنی است که آندو خوانده می شود. یک جنگاور واقعی که انگار 15 اسفند 1361 در تهران برای این به دنیا آمد که هافبک باشد، تکل بزند، خطا کند و بازیکنان حریف از قدرت بدنی او وحشت کنند و ساق هایشان را بدزدند. آندرانیک دومین جام جهانی اش را تجربه می کند.
پسر ارمنی فوتبال ایران که با ساعد شکسته 60 دقیقه در اولسان جنگید آنقدر قلب مهربانی دارد که وسط بازی آسیایی با لباس استقلال ، دست هایش را برای پروانه سرگردانی که لابلای چمن ها گیر کرده بود خانه کند و از زمین بیرون ببرد. آندرانیک نه گلادیاتور رومی است نه سامورایی ژاپنی و نه وایکینگ دانمارکی! او پسر ایران است. برای این پرچم سه رنگ از جانش مایه می گذارد. فقط یک نفر به او بگوید آندو! از آرنج هایت کمتر استفاده کن!
19- علیرضا جهانبخش: آنهایی که دم به دقیقه می گویند: «آقا برو خارج پیشرفت می کنی!» علیرضا جهانبخش را مثال می زنند که اگر در ایران مانده بود شاید حالا با این تیم به دسته پائین تر لیگ سقوط کرده بود. جهانبخش 20 ساله حالا مهاجم تیم NEC هلند است و حتی زمزمه هایی شنیده می شود که تیم های نامدار اروپایی مشتری این جوان خوش قد و بالای ایرانی هستند.
علیرضا که اصالتاً شمالی است در قزوین بزرگ شده، دایی و فرناندو تورس را دوست دارد و از طرفداران رئال مادرید است. از سینما پرویز پرستویی و حامد بهداد را دوست دارد و از اهالی موسیقی شادمهر را! او اولین بازی ملی اش را مقابل تیم ملی بلغارستان به همراه تیم ملی دانش آموزان انجام داده است. از علیرضا به عنوان یکی از 5 خرید طلایی فصل تابستان فوتبال هلند نام برده اند.
20- کریم انصاری فر: یک مهاجم خوش استیل و گلزن با تکیه کلام «باورکن»! آقای گل لیگ برتر ایران مثل علی دایی اردبیلی است و خودش را وامدار اعتماد شهریار می داند. چند سالی است می گویند لژیونر می شود اما شاید جام جهانی بتواند یک سکوی پرش برای این اتفاق باشد.
او در اینترنت هوادارن بسیاری دارد که برایش وب سایت،وبلاگ و صفحات فیسبوک ساخته اند. ماجرایی که در زمان عضویت در پرسپولیس باعث دردسرش شد. باشگاهی که انتظار می رفت کریم در آنجا مثل یک برلیان بدرخشد اما ... کریم متولد 14 فروردین 1369 است و هنوز به آنچه که انتظارش را دارد دست نیافته با آنکه پیراهن شماره 10 تیم ملی را می پوشد، پیراهنی که به تن علی دایی بوده و شانه های هر بازیکنی را تا می کند. انصاری فر تدریس ریاضی را دوست دارد شاید با یک دو دو تاچهارتا بتواند در ترکیب تیم ملی قرار بگیرد.
21- بختیار رحمانی: یکی از شایسته ترین بازیکنان لیگ برتر برای حضور در تیم ملی. کاپیتان 24 ساله فولاد قهرمان ایران کُرد است. متولد سرپل ذهاب و بزرگ شده شهر جوانرود. دلبسته فرهنگ مردم غرب ایران. بختیار به خوانندگی علاقه دارد؛ او تاکنون یک نماهنگ با نام «سفر کردی» به زبان کردی منتشر کردهاست.
این هافبک بازی ساز که فوتبالش را از زاگرس جوانرود شروع کرد در 17 سالگی در ترکیب فولاد قرار گرفت و به بازیکن محبوب مجید جلالی تبدیل شد. بختیار خوش تکنیک و جسور است و با این کیفیت بعید است لژیونر نشود. جوان ترین گلزن (17سالگی) و جوانترین کاپیتان (22 سالگی)تاریخ فولاد در رده جوانان صاحب بازوبند کاپیتانی تیم ملی هم شده است. گفته می شود پس از انتشار شایعه برگزاری کنسرت توسط بختیار، منصوریان او را از تیم ملی امید کنار گذاشت.البته بختیار این شایعه را رد کرد و پس از مدتی دوباره به تیم بازگشت و بازوبند را به بازو بست. او می تواند یک ستاره ایرانی در جام جهانی باشد.
22- رضا قوچاننژاد: داور شوکر تیم ملی فوتبال ایران! رضا مثل ستاره تیم ملی کرواسی در جام جهانی 1998 ترکه ای است،با پای چپی که به توپ ضربه نمی زند، نوازشش می کند. مثل شوکر ویولون می نوازد، ساکت و کم حرف است و می تواند به ستاره مسابقات تبدیل شود. حماسه ساز اولسان با آن پای چپ هنرمندش در خرداد پرحادثه 92 باعث شد جیغش بنفش میلیون ها ایرانی آسیا را فتح کند.
گوچی که متولد 29 شهریور 1366 است شاید در خردادماه امسال پیش دستی کند و به مردم ایران کادو بدهند. کافیست در هیجده قدم توپی روی زمین قل بخورد آنوقت قوچان نژاد مثل فرشادپیوس به مارزنگی فوتبال تبدیل خواهد شد...
23- مسعود شجاعی: یک کارشناس فوتبال او را بدترین بازیکن تاریخ تیم ملی قلب داد. نوعی گلایه صریح از افت محسوس شجاعی وقتی پیراهن تیم ملی را به تن می کند.
او را یکی از ستاره های تاثیرگذار لاس پالماس در این فصل لقب دادند اما در تیم ملی نمایشی رقیق از خود ارائه می دهد آنچنان که تماشاگرانی در آزادی او را هو کردند. اما «مسعود سلیمانی شجاعی آرخلو» که شیرازی است این بار قصد ندارد بیش از حد سرتوپ بزند و توپ لو بدهد، می خواهد با دریبل های کشویی، پاس های ظریف بیرون پا و تکنیک نابش که ریشه در آبادان دارد برای لحظه هایی هم شده ما را به خوشبخترین مردم دنیا تبدیل کند! مسعود! به ماسکرانو لایی بزن و از فوتبال خداحافظی کن!
24- اشکان دژاگه: گراهام مک آری ورزشی نویس انگلیسی بعد از شوت مهلک دژاگه که با لباس فولان توانست دروزاه اورتون را فتح کند نوشت: «اشکان به جای اینکه شوت بزند، خمپاره سمت دروازه اورتون زد و آنهایی که این گل را دیدند حتما به این موصوع فکر کردند که استفاده از سلاح های کشتار جمعی توسط افراد غیرنظامی باید ممنوع شود». شاید این توصیف برای معرفی یکی از انرژیک ترین بازیکنان تیم ملی کفایت کند.
دژاگه همراه مانوئل نویر، سامی خدیرا و مسعود اوزیل با پیراهن آلمان در بازی های زیر 21 سال اروپا به قهرمانی رسید. او به دعوت کی روش پیراهن تیم ملی را پوشید. نمایش او در این مدت جسورانه و کامل بود به طوریکه یک شبه به ستاره ای محبوب نزد ایرانیان تبدیل شد. او یکی از امیدهای همه ما در جام جهانی است، حتی اگر آن لباس های آستین بلند را نپوشد و خالکوبی های بی شمارش را به رخ دوربین ها بکشد!
*منتشر شده در ویژه نامه دنیای فوتبال – بازنویسی برای عصر ایران
رحمتی اگه بود می تونستید تضمین کنید اون ضربه بازیکن کره جنوبی تو شش قدم رو مهار کنه؟
کریمی هم دیگه زحمتشو کشیده نوبت جوون ترهاست
اگه تو جا جهانی نتیجه نگیریم با همین بازیکن ها انشالله تو جام ملتهای آسیا که سالهاست حسرت قهرمانی داریم نتیجه می گیریم