1- در بحث های مدیریتی، مدیری توانمند است که بتواند "تهدیدها" را تبدیل به "فرصت" کند. در همین راستا می توان "کلاس های پیش از ازدواج" را که تهدیدی برای فرزندآوری است را تبدیل به "فرصت" کرد.

به این ترتیب با توجه به اینکه کلا چشم و گوش جوانان بسته است، می توانیم به آنها در این کلاس ها آموزش های غلط بدهیم! مثلا بگوییم: "فلان کار را بکنید، کاری نمی شود!" و بعد خودشان آن کار را بکنند و کاری بشود!

بعدش هم اگر شاکی شدند که چرا به آنها آموزش های نادرست داده شده، می توانیم بگوییم: "شما روبروی دوربین مخفی قرار گرفته اید!" و بعدش همه با هم بزنیم زیر خنده!

2- وقتی می توانیم میمون به فضا بفرستیم؛ یعنی واقعا نمی توانیم قرصی اختراع کنیم که افراد بخورند و حامله شوند؟! اگر بشود چنین چیزی اختراع کرد، بایستی آن را در بسته های قرص های سرماخوردگی بگذاریم تا کسی شک نکند!

فقط خواهشا اگر این پیشنهادمان مورد موافقت قرار گرفت، قرص طوری ساخته شود که روی مردها بی اثر باشد! هم برایمان حرف در می آورند و هم اینکه متاسفانه به آقایان مرخصی زایمان داده نمی شود!

3- می شود روی بسته های [...] مثل بسته های سیگار، از علائم هشدار دهنده استفاده کنیم.

به عنوان مثال می توانیم عکس یک پیرمرد و یک پیرزن تنها را چاپ کنیم که خیلی ناراحت و افسرده هستند و بعد کنارش عکس یک خانواده پرجمعیت که یک عالمه بچه و نوه دارند و خیلی خوشحال و خندان هستند را به تصویر بکشیم! و بعد هم بالایش بنویسیم: "خودتان قضاوت کنید!"

4- با توجه به تاثیر سریال ها و برنامه های صدا و سیما بر روی مردم- که انصراف میلیون ها نفر از گرفتن یارانه مهر تاکیدی است بر این ادعا(!)- می شود برنامه هایی ساخت و با نشان دادن خوشبختی خانواده های پرجمعیت و بدبختی کم جمعیت ها مردم را به بیشتر بچه داشتن تشویق نمود!

5- مشوق های ریالی هم می توانند کارساز باشند. می شود بگوییم به خانوارهای زیر 10نفر کلا یارانه نمی دهیم!

در پایان گفتنی است بایستی از همین الان مراقب باشیم تا با تعطیلی کلاس های پیش از ازدواج؛ این کلاس ها بصورت زیرزمینی برگزار نشده و اطلاعات مربوطه توسط سی دی در بازار سیاه به فروش نرسد! خوبیت ندارد چشم و گوش جوانان باز شود!

تماشاخانه