۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۳۲۰۴۱
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۶ - ۰۲-۰۲-۱۳۹۳
کد ۳۳۲۰۴۱
انتشار: ۱۴:۴۶ - ۰۲-۰۲-۱۳۹۳

موزه ای که باید تعطیل می شد؛ یک ساله هم نشد!

 روزنامه شرق در شماره امروز خود – سه شنبه دوم اردیبهشت 93- در مطلبی به قلم پژمان موسوی- روزنامه نگار و پژوهشگر حوزه رسانه- از تعطیلی موزه ملی مطبوعات استقبال کرد. در نگاه اول این استقبال شگفت آور به نظر می رسد اما وقتی نوشته پژمان موسوی را می خوانیم این شگفت زدگی به استقبال تبدیل می شود.

این نوشته از این قرار است:«تعطيلي موزه ملي مطبوعات، شايد از معدود تعطيلي هايي باشد كه بايد از آن استقبال كرد و بر آن داد و فغان سر نداد. موزه اي كه نه در شان مطبوعات امروز ايران بود و نه در شان تاريخ 170 و اندي ساله روزنامه نگاري  در ايران.

براي روشن شدن موضوع، كمي به عقب بر مي گردم: به دوم مرداد ماه 92، روزهايي كه دولت محمود احمدي نژاد و مجريان سياستگذار فرهنگي آن در روزهاي پاياني فعاليت خود  قرار داشتند و در حوزه فرهنگ، مشغول در مانورهاي نمايشي. اين گونه بود كه در عصر يكي از گرم ترين روزهاي پايتخت، در گوشه ي جنوب شرقي تهران، جايي كه به «بقعه سر قبر آقا» شهرت دارد، در  مراسمي كم فروغ و خالي از چهره ها و بزرگان مطبوعاتي، موزه اي افتتاح شد كه عنوان «موزه ملي مطبوعات» را يدك مي كشيد.

از همان زمان هم معلوم بود كه هم «فرم» و هم «محتوا»ي اين موزه، آن چيزي نبود كه از يك موزه ملي انتظار مي رفت؛ مكان در نظرگرفته شده براي اين موزه تنها با يك نسبت دور مي توانست با مطبوعات ارتباط برقرار كند و مهم تر از اين نسبت نامربوط، مكان جغرافيايي اين موزه بود كه در يكي از شلوغ ترين و دور ترين مناطق جنوبي تهران و در قلب تجاري و كلي فروشي تهران قرار داشت و مكان در نظر گرفته شده براي آن به هر چيزي مي مانست جز به موزه ملي مطبوعات.

بي جهت نيست از دوم مرداد سال گذشته تا امروز، نه تنها تعداد زيادي از روزنامه نگاران و علاقه مندان به تاريخ مطبوعات ايران از اين موزه ديدن نكرده اند كه اساسا بسياري از آنها از از راه اندازي و فعاليت اين موزه هم حتي خبر نداشتند و اگر هم مي داشتند، به هيچ روي رنج «سفر» بدانجا را به جان نمي خريدند و از ديدار اين موزه صرف نظر مي كردند.

اختصاص يك آرامگاه كه در اصل آرامگاه امام جمعه تهران در زمانه حكمراني قاجارها بود آن هم در مكاني اين چنين، به واقع نهايت بي سليقگي و كج سليقگي بود؛ موزه سينما را ببينيد؛ هم در شان سينما گران است و هم در موقعيتي «در دسترس» قرار دارد. هم امكاناتي براي مراجعين دارد و هم چند كافه و پاتوق ديگر آنجا را احاطه كرده اند و آن گونه كه در شان مخاطبين است، امكاناتي «در خور» را در اختيار آنها مي گذارد. اما موزه مطبوعات چه؟

يك بقعه و يك مثلا موزه و والسلام! حتي اشياء و روزنامه هاي نمايش داده شده در اين موزه نيز، بيانگر تام و تمام آنچه بر مطبوعات اين كشور در اين سال ها رفته است، نبود. هم اشياء و هم اسناد و هم مطبوعات بي شمار ديگري وجود داشته و دارد كه جايش بي شك در اين موزه بود و اين در حالي بود كه هيچ نشاني از آنها دراين موزه نبود.

امروز اما كمتر از 9 ماه بعد از آن روز، اين موزه به دلايلي چند از جمله فسخ شدن اجاره نامه وزارت فرهنگ و ارشاد(در حالي كه آن زمان عنوان مي شد ارشاد برای داير كردن موزه مطبوعات، اجاره نامه محکمی را منعقد کرده است) يا آنچه جانمايي جديد براي داير كردن اين موزه عنوان مي شود، تعطيل شده است. تعطيلي از جنس ديگر! اقدامي كه از اساس مي توانست اين گونه روي ندهد و يك ميليارد تومان بي زبان را هم به دور نيندازد. اي كاش كه از ابتدا يك برنامه ريزي دقيق و كارشناسي درباره راه اندازي اين موزه با اين مختصات با كارشناسان امر صورت مي گرفت كه نه ما امروز شاهد انحلال آن باشيم و نه اين همه دوباره كاري مجدد.

 اكنون اما بهترين زمان براي سياستگذاران جديد فرهنگي كشور است كه با توجه به اين تجربه شكست خورده، موزه ملي مطبوعات را آن گونه كه در شان تاريخ روزنامه نگاري اين كشور است، راه اندازي کنند و يك بار براي هميشه، مطبوعات ايران را صاحب يك «موزه ملي» معتبر سازند.»
ارسال به دوستان