۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۱:۱۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۳۱۶۰۳
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۷ - ۳۰-۰۱-۱۳۹۳
کد ۳۳۱۶۰۳
انتشار: ۱۸:۳۷ - ۳۰-۰۱-۱۳۹۳

روایت سیدحسن خمینی از دیدارش با مارکز

یکی از دوستان که به طور اتفاقی ترجمه فارسی کتاب «صد سال تنهایی» او را در سفر همراه داشت، از مارکز خواست تا کتابش را امضا کند. وی این کار را کرد ولی به نظرم با اکراه. شاید به این جهت که چاپ کتابش را بدون اجازه و حق‌التألیف نمی‌پسندید.

در پی درگذشت گابریل گارسیا مارکز نویسنده مشهور آمریکای لاتین، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی خاطره‌ای از خود در ملاقات با وی منتشر کرد.

در یادداشت یادگار امام که مربوط به خاطره وی از سفر به کوبا و ملاقاتش با مارکز است و متن آن در پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران منتشر شده، آمده است:

«سال‌های آغازین دهه هشتاد شمسی بود که سفری به کوبا داشتم. فیدل کاسترو قبل از آن به ایران آمده بود و یک بار در حرم امام و بار دیگر هم در جماران او را ملاقات کرده بودم و هر دو بار مرا به اصرار - البته به احترام امام - به کوبا دعوت کرده بود و گفته بود هدفش آن است که احترام خود را به امام خمینی نشان دهد.

تابستان همان سال راهی کوبا شدم. شب اول سر میز شام کاسترو از علاقه من به ادبیات آگاه شد و گفت که گابریل گارسیا مارکز در کوباست، آیا مایلم که او را ببینم؟ من همان سال‌ها با آثار او آشنا شده بودم و با کمال میل استقبال کردم. فردای آن روز، پیرمرد با تواضع کامل به اقامتگاه هیأت ما آمد. عصایی در دست داشت و به گمانم مشکل راه می‌رفت. درباره رئالیسم جادویی صحبت شد. احساس کرد در کلام من کنایه‌ای است به کتاب آیات شیطانی که نویسنده‌اش مدعی است آن را به سبک مذکور نگاشته است. کلام را به آن حوزه کشاند و به شدت از کتاب یاد شده انتقاد کرد‌. گفتم اتفاقا در ایران برخی کوشیده‌اند در نقد این کتاب‌، تکلیف آن را از رئالیسم جادویی جدا کنند. پرسید مگر این حرف‌ها در آن سوی دنیا هم مطرح است؟ و بعد خود بلا فاصله گفت «هزار و یک شب و قالیچه پرنده» پیشتاز این سبک است.

حرف‌هایی داشتم اما گذاشتم او سخن بگوید. مارکز کم‌حرف بود و به نظرم از ادبیات ما اطلاع چندانی نداشت. وی حضور گرم و مغتنمی داشت و بسیار مؤدب بود. می‌گفت ماه‌هایی از سال را مهمان کاسترو است ولی به گمانم گفت که زندگی‌اش در مکزیک مستقر است. آخر‌الامر چند عکس به یادگار گرفتیم که نمی‌دانم کجاست.

یکی از دوستان که به طور اتفاقی ترجمه فارسی کتاب «صد سال تنهایی» او را در سفر همراه داشت، از مارکز خواست تا کتابش را امضا کند. وی این کار را کرد ولی به نظرم با اکراه. شاید به این جهت که چاپ کتابش را بدون اجازه و حق‌التألیف نمی‌پسندید. به نوعی هم که بفهمیم، پرسید مگر کتاب‌های من به فارسی ترجمه شده است؟ بعد‌ها شنیدم که او داستان دیدارمان را در جایی - گویا با نشریه‌ای فرانسوی‌زبان - تعریف کرده است، اما هنوز آن را ندیده‌ام.

خدایش رحمت کند. شاید فرصتی دست داد و بیشتر درباره صحبت‌های آن شب نوشتم.»

ارسال به دوستان
چرا ⁧ قطعی برق⁩ داریم؟ جولانی: حوادثی در ۱۴۰۰ سال قبل روی داد ارتباط آن با اهل شام چیست؟ (فیلم) فواید و خواص گیاه تاج خروس شگفت انگیز است + روش مصرف نفوذی یا شبکه نیابتی؟ ۲ کشته بر اثر سقوط جرثقیل تاور کرین در کرمانشاه تله‌پورت کوانتومی چیست؟ لحظه به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیلی - غزه (فیلم) یک زن دارای تابعیت ترکیه در دولت جدید سوریه سمت گرفت جزییات تکان‌ دهنده از مرگ یک زن در مرکز نگهداری از معلولان تشکر ترامپ از ایلان ماسک به خاطر کمک به پیروزی در انتخابات (فیلم) بازداشت 3 نفر به دلیل آلودگی ۱۷۰ هکتار زمین کشاورزی در لرستان آتش گرفتن چادر‌های آوارگان بر اثر بمباران غرب خان یونس در جنوب نوار غزه توسط اسرائیل (فیلم) تکذیب روایتی از دیدار پزشکیان و رهبری با موضوع حجاب پست معنا دار خبرگزاری آناتولی ترکیه : در 22 روز اتفاق افتاد، 2 رئیس و 2 وزیر! (عکس) عضو شورای عالی فضای مجازی: مسئله رفع فیلترینگ این هفته در شورای عالی فضای مجازی به نتیجه خواهد رسید (فیلم)