تا سال 1400 تعداد تحصیل کرده های بیکار به 11 میلیون نفر می رسد و این اتفاق غم انگیز خود گویای بسیاری از مشکلات است ، اکنون بیش از 768 هزار بیکار تحصیلکرده داریم که نرخ بیکاری را به 2.94 درصد رسانده است.
به گزارش عصر خبر ، بیکاری دانشجویان یکی از بزرگترین مشکلات جوامع در حال توسعه است که در آینده ای نه چندان دور آبستن حوادث ناگوار و تلخی خواهد بود.فرد از سن هفت سالگی وارد پروسه ی تحصیل می شود و پس از گذراندن دوره دبیرستان یک فارغ التحصیل دانش آموز لقب می گیرد. پس از این دوره وارد دانشگاه شده و حدود 4 تا 6 سال جهت دریافت مدرک لیسانس یا فوق لیسانس درس می خواند و نهایتا یک دانش آموخته کارشناسی یا کارشناسی ارشد شناخته می شود.
پس از طی کردن این پروسه حال یک داش آموخته آماده جهت ورود به بازار کار داریم اما چه سود که وقتی وارد بازارکار می شود تمام رویاهایش فرو می ریزد و متوجه می شود 20 سال درس خواندن برای رسیدن به آرزوی محال بوده و پس از گشتن فراوان به دنبال شغل ، یک سرخورده اجتماعی می شود و ناامید و خسته و تنها به خانه اول که در 20 سال پیش در آن شروع به تحصیل کرد ، برمیگردد و تنها با یک تفاوت با آن زمان اکنون او یک مدرک هم دارد که برایش مفید است .اما چه سود که این مدرک هیچ فایده ای برای او ندارد تنها اسکار محفوظات بی ارزشی است که داشته و هیچ کاربرد دیگری ندارد.
امروزه بیش از 4 میلیون دانشجو در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی سراسر کشور به آموختن علم و دانش مشغولند اما نتیجه آن خیلی به صنعت برنمیگردد و منتج به تولید شغل صنعتی و کارخانه نمی شود (البته به استثنا دروس علوم انسانی که وظیفه خطیر اندیشمند معنوی ، عرفانی و سیاسی و امثال آن دارد ) بلکه منجر به تولید اداره نشین هایی می شود که وظیفه آن ها چای خوردن و روی صندلی راحت و آسوده نشستن است و نه انجام کارهای سخت و مجدانه در جهت تبدیل علم به صنعت و تکمیل چرخه تئوری تولید .
متاسفانه در این دوره تنها 10 درصد دانشجویان به درس خواندن علاقه نشان می دهند و بقیه دانشجویان از سر اجبار و اکراه درس می خوانند و ایضا مدرک برای شغل و ازدواج. شاید ریشه یابی این امر به این برمیگردد که یک فرد در مقام دانشجو از خود میپرسد چه آینده ای در پیش رو دارم ؟ درآمد خواهم داشت ؟ زندگی بی دغدغه یا کم استرسی خواهم داشت ؟ و پرسش هایی از ای قبیل که هر امیدواری را ناامید می کند.
مشکل دیگری که وجود دارد و علت درس خواندن دانشجویان است و نبود آینده شغلی و فرصت کاری است که فرد را به جای علاقه مندی به درس زده می کند.ضمنا در حالت خوشبینانه در بین دانشجویان یک فرار به جلو وجود دارد و آن این است که فرد 4 سال درس می خواند و لیسانس می گیرد، پس از آن به بازار کار مراجعه می کند و با خود می گوید عجب وضع غم انگیز نابهنجاری.
بعد دوباره به این نتیجه می رسد که یک رده دیگر ترقی کند و ادامه تحصیل دهد تا در مقطع تحصیلات تکمیلی مدرک کارشناسی ارشد بگیرد ، پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد دوباره به بازار کار مراجعه می کند و متوجه می شود که خبری نیست و یک درجه بیشتر میخواند و با کلی هزینه دکتر می شود با برگشتن به بازار کار میبیند اوضاع غم انگیز تر شده و هر فرد در شغلی است که هیچ ربطی به دانش و تخصص ندارد و یا در هجوم انبوه بی سوادان با آتیه در مقابل با سوادان بی آتیه قرار می گیرد که خود جای درنگ و تامل دارد.
مجید 21 ساله کارشناس متالوژی می گوید : درس خواندنم هیچ فایده ای نداشت الان در بازار کار حیرانم ، احساس می کنم بی مصرفم و به هیچ دردی نمی خورم، ای کاش با مدرک دیپلم وارد بازار کار می شدم الان سرمایه ای بهم زده بودم، با درس خواندن عمرم هدر شد و از این بابت برای خودم متاسفم .
حمیده 27 ساله کارشناس ارشد روانشناسی می گوید : درس خواندن برایم خیلی لذت بخش بود ، وقتی درس می خواندم انگار در یک مهمانی فامیلی حضور دارم ، اصلا گذر زمان را احساس نمی کردم ، نمره هایم همه 19 یا 20 بود ولی چه فایده الان از آن همه درس خواند هیچ چیز یادم نمانده اگر یک کلا خیاطی می رفتم و بعد به بازار کار می رفتم فکر می کنم مفید تر بودم.
طبق گفته دکتر عبدالرضا رحمانی فضلی ، وزیر کشور تا سال 1400 تعداد تحصیل کرده های بیکار به 11 میلیون نفر می رسد و این اتفاق غم انگیز خود گویای بسیاری از مشکلات است ، اکنون بیش از 768 هزار بیکار تحصیلکرده داریم که نرخ بیکاری را به 2.94 درصد رسانده است.
متاسفانه دولت نهم از زمانی که قوه مجریه را از دولت اصلاحات تحویل گرفت ، بی کفایت عمل کرد و نرخ بیکاری دانشجویی از 2.67 درصد در سال 84یعنی از مرداد 1384 ( زمان تحویل دولت توسط محمود احمدی نژاد ) تا سال 1392 به 2.92 درصد رسید و نرخ بیکاری تحصیل کردگان افزایش یافته است.
بیشتر رشته هایی که بیکاری در آن دیده می شود به ترتیب اولویت علوم تربیتی ، علوم انسانی و هنر /ف علوم ریاضی و کامپیوتر و مهندسی ساخت است .
به طور کلی عدم تناسب رشته دانشگاهی با بازار و اخذ شغل ، عدم انتقال مهارت های شغلی ، حفظ گرایی و تکیه بر جزوه های تئوری ، عدم تاکید بر مهارت های فنی از چالش های دیگر سیستم آموزش عالی است که امید است وزارت علوم تاکید رهبری انقلاب در مورد تولید علم منجر به تولید ثروت می شود را سرلوحه کار خود قرار دهد چرا كه شواهد نشان مي دهد تاکنون وزارتخانه علوم در پایه ریزی اولیه موفق بوده است.