کیهان: دریا، دریاست!
«دریا ، دریاست!» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛ برای نگارنده نیز اشاره به نکته ای که در این یادداشت خواهد آمد، تلخ و ناگوار است و اگر پای مصالح شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی در میان نبود، ناگفتن آن بایسته تر بود، چرا...؟! شاید تعجب آور باشد ولی واقعیت دارد که برخی از مواضع این روزهای جناب هاشمی نه فقط آسیب و زیان چندانی به نظام اسلامی و حرکت پویا و پرشتاب آن نمی رساند، بلکه گواه دیگری بر حقانیت حرکت و مواضع نظام در مقابل کینه توزی دشمنان بیرونی و داخلی نیز هست و حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی ایران در مسیری که امام راحل(ره) ترسیم فرموده و رهبر معظم انقلاب پرچمداری می کند، تمامی موانع پیش روی را پشت سر می گذارد، حتی اگر این موانع در پوشش سوءاستفاده از شخصیتی نظیر آیت الله هاشمی رفسنجانی تدارک شده باشد.
شخصیتی که بیشترین سال های عمر خود را از جوانی تا دوران کهنسالی در خدمت اسلام و انقلاب گذرانده و مخصوصا در بزنگاه های تعیین کننده و در عبور از عقبه های سخت و نفس گیر در تراز یکی از استوانه های انقلاب ظاهر شده و به شایستگی نقش آفرینی کرده باشد، چرا که در انقلاب اسلامی برخلاف سایر انقلاب ها نظیر انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر 1917 شوروی سابق، نسخه انقلاب فقط در اختیار انقلابیون و شخصیت های انقلابی نیست تا به میل و سلیقه خود- حتی بدون آن که متوجه باشند و یا نظر سوئی داشته باشند- در آن دستکاری کنند. مبانی انقلاب اسلامی، یعنی اسلام ناب محمدی(ص) در باورهای عمیق مردم جای دارد و نسخه کاربردی آن به همت حضرت امام(ره) نه فقط در ساختار نظام- قانون اساسی- نهادینه شده بلکه اجزاء آن نیز با رهنمودهای امام راحل(ره) و خلف حاضر او، برای مردم خالی از ابهام است بنابراین، بدیهی است که شخصیت های انقلابی، حتی اگر از استوانه ها نیز باشند با این نسخه تثبیت شده ارزیابی می شوند و به قول حضرت امیر علیه السلام؛ افراد را با حق می سنجند و نه حق را با افراد.
و اما، از سوی دیگر، امروزه و در جریان پیدایش و دوام انقلاب اسلامی، برخلاف صدر اسلام، نگاه مردم به خواص نیست که اگر خدای نخواسته یکی از خواص دچار لغزش شود، شماری از مردم را با خود بلغزاند. مردم در انقلاب اسلامی بارها نشان داده اند که نگاهشان به رهبری و نسخه انقلاب است، بنابراین، خواص و استوانه ها مادام که در بستر شناخته شده انقلاب حرکت می کنند از اقبال و اعتماد مردم برخوردارند و چنانچه - به هر علت- از این بستر فاصله بگیرند، به همان اندازه که فاصله گرفته اند از اعتماد و اقبال مردم به آنان کاسته می شود و به بیان دیگر، امروزه اگر یکی از خواص بلغزد، دیگران در پی او نمی لغزند، بلکه خود او رفوزه شده و خدای نخواسته سقوط می کند. کاربرد این فرمول را فقط با نگاهی گذرا به تاریخ 34 ساله و پرماجرای انقلاب اسلامی، به وضوح و بدون کمترین ابهام می توان دید. آنچه همگان در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 شاهد بوده اند، یکی از گویاترین نمونه های آن است.
اکنون و بعد از مقدمه فوق- که ضروری به نظر می رسید- باید خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت؛ نیم نگاهی به آنچه این روزها، افراد و جریانات به ظاهر حامی حضرتعالی و رسانه های تابلودار دشمنان بیرونی درباره جایگاه شما و چرایی رویکرد خود به جنابعالی بر زبان و قلم و قدم دارند، بیندازید! آنها به صراحت و بدون پرده پوشی اعلام می کنند که حضرتعالی جایگاه قبلی خود در میان مردم را از دست داده اید و نقش موثر و تعیین کننده ای در معادلات سیاسی نظام ندارید. ممکن است بپرسید- و کاش بپرسید- که اگر چنین باوری دارند چرا اطراف شما پرسه می زنند و هر از چند گاه جماعتی اندک و کم شمار و غالبا، ورشکسته و بدنام را به ملاقات حضرتعالی می آورند و از شما با تعریف و تمجیدهای سالوسانه، اظهاراتی چندپهلو می گیرند و بلافاصله با شیپور رسانه های تابلودار بیگانه در آن می دمند؟! پاسخ این سؤال را باید از زبان خود آنان شنید. آنها با صراحت- و نه دوپهلو و مبهم- اعلام می کنند که قصد دارند از حضرتعالی به عنوان «پرچم» برای فتنه انگیزی استفاده- سوءاستفاده- کنند. آنها از یکسو تاکید می کنند که حضرتعالی نمی توانید در معادلات سیاسی نظام نقش موثری داشته باشید چرا که پایگاه قبلی خود را در میان مردم از دست داده اید و از سوی دیگر حمایت آشکار از شما را برای فضاسازی علیه انقلاب و نظام ضروری ارزیابی می کنند و به صراحت می گویند، از آنجا که نظام روی آقای هاشمی ملاحظات ویژه ای دارد، می توان زیر پرچم ایشان قرار گرفته و برای زیر سؤال بردن انتخابات پیش روی زمینه سازی کرد.
برخی از کسانی که این روزهابه دیدار آقای هاشمی می روند و از ایشان به عنوان یک شخصیت برجسته و اثرگذار در چرخه حرکت نظام یاد می کنند، در سایت ها و رسانه های خود با صراحت می نویسند «هاشمی از قدرت افتاده و توان تاثیرگذاری خویش را از دست داده است ولی باید از فضایی که می سازد استفاده کنیم»! و در جای دیگر درباره علت تظاهر به حمایت از آقای هاشمی می نویسند «ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا هنوز هم می توان روی هاشمی حساب باز کرد؟ در پاسخ می گوئیم؛ بستگی به شرایط دارد و این که ما چه چیز را می خواهیم؟... برای وحدت های استراتژیک- توجه شود یعنی با آقای هاشمی هیچ وحدت استراتژیکی نداریم- باید به وفاداری افراد توجه کرد، اما برای استفاده از فضا نیازی به این نیست. کما این که هاشمی هم نمی آید با دموکراسی خواه ها جبهه تشکیل دهد. ممکن است که قطار همسو شود و ایستگاه های مشترکی داشته باشد. همان طور که سخنان وی در خطبه های نماز جمعه 88 با استقبال مواجه شد.»!
با عرض پوزش از جناب آقای هاشمی رفسنجانی باید گفت؛ برخلاف آنچه جماعت یاد شده به سالوس و تظاهر در پی القای آن به شما هستند، حضرتعالی نمی توانید در مسیر حرکت نظام تغییری متناسب با خواست آنها پدید آورید و این نکته را کسانی که این روزها اطراف شما پرسه می زنند نیز به خوبی می دانند چرا که هویت و شخصیت حضرتعالی با انقلاب و نظام اسلامی گره خورده است و فقط در همین بستر و چارچوب قابل تعریف است و نه در هیچ بستر و چارچوب دیگر.
کاش آیت الله هاشمی رفسنجانی می پرسید شعار «هاشمی 2005» که در جریان انتخابات ریاست جمهوری نهم شکل گرفت و بلافاصله روی تراکت ها، ساق پای برخی از هواداران آنچنانی و خروجی خبرگزاری ها نشست، از کجا آمده بود و چرا دشمن، آنهمه روی تبلیغ و ترویج آن اصرار داشت؟! «هاشمی 2005» یعنی جدا کردن آیت الله هاشمی رفسنجانی از شخصیت انقلابی ایشان که در جریان مبارزه و مجاهدت های چندده ساله شکل گرفته بود و... دشمن فقط در پی بهره گیری از شماست و به آسیب بیشتر و خطرناکتری که متوجه حضرتعالی است نه تنها توجهی ندارد بلکه از آن استقبال نیز می کند!
در خاتمه اگرچه گفتنی های دیگری نیز هست ولی تنها به این نکته بسنده می کنیم که آیت الله هاشمی رفسنجانی مانند گذشته فقط در همراهی با مردم، آیت الله هاشمی رفسنجانی موثر و اثرگذار است و...
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او، قطره و دریا دریاست
خراسان:شباهت ها و تفاوت های سوریه و مالی
شباهت ها و تفاوت های سوریه و مالی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن میخوانید؛اگرچه امروز جهان به کلی آشفته است، اما بحران های کنونی هریک با دیگری اشتراک هایی دارد. اشتراک هایی که در مواردی متأثر از عوامل مشترک و یا مشابه است. سوریه و مالی 2 بحرانی هستند که تفاوت ها و اشتراک هایشان نه فقط جالب توجه است، بلکه برخی ابهام ها درباره هر 2 بحران را روشن می کند. فرانسه 11 ژانویه - حدود 20 روز پیش- اعلام کرد که به درخواست دولت مالی وارد جنگ با گروه های مسلحی می شود که شمال این کشور را تسخیر کرده اند. دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس با آغاز درگیری ها اعلام کردکه این جنگ "چند دهه" طول می کشد.
گروه های معارض
فرانسوی ها در جنگ با گروه های مسلح در شمال مالی از حمایت های اطلاعاتی و تجهیزاتی انگلیس، آمریکا، اتحادیه اروپا و ... بهره می برند. آن ها با 4 گروه نظامی عمده درگیر هستند که ادعای تلاش برای استقرار حکومت اسلامی دارند : 1.القاعده مغرب اسلامی(AQIM) 2. جماعت توحید و جهاد در غرب آفریقا(MUJWA) 3. گروه انصار الدین (Ansar Al Dine) و 4. جنبش ملی برای آزادی ازواد(MNLA). سه گروه اول در حوزه تفکرات، سلفی هستند و در عمل اصطلاحا جهادی رفتار می کنند. آن ها از حدود 7 ماه پیش بخش های عمده ای از شمال مالی را کاملا در تصرف خود درآورده اند. این گروه ها به جز القاعده مغرب اسلامی، سابقه مذاکره با دولت مرکزی مالی و حتی دیگر همسایه های این کشور از جمله الجزایر را دارند. این مذاکرات در چارچوب تلاش های برخی کشورها از جمله آمریکا، گروه اقتصادی دولت های غرب آفریقا (ECOWAS) و سازمان ملل بوده است . بنابراین به طور خلاصه در بحران مالی شاهد گروه هایی هستیم که الف) تفکرات القاعده ای دارند ب) بیش از 6 ماه در جغرافیای مشخصی قدرت را در اختیار داشته اند و ج) ادبیات "مذاکره" را درک می کنند و سابقه مذاکره با دولت مرکزی دارند.
در مقابل در سوریه نیز گروه های مسلحی که با ارتش درگیر هستند، تفکرات "سلفی" دارند و از روش های خشونت بار به اصطلاح "جهادی" پیروی می کنند . گروه های مسلح مخالف دولت سوریه تاکنون حاضر نشده اند با هیچ کشوری از جمله دولت سوریه مذاکره کنند. در میان آن ها به جز آن چه به ارتش آزاد سوریه موسوم شد که فقط یک "اسم" است و هویت عینی قابل تأملی ندارد، برخی از دیگر گروه های مهم مسلح نه فقط مذاکره را رد کرده اند، بلکه از پیوستن به ائتلاف موسوم به "انقلاب ملی" به رهبری احمد معاذ خطیب، امتناع کرده اند به این دلیل که از سوی غرب حمایت می شود . از جمله آن ها می توان به گروه جبهه النصره، لواء التوحید و کتائب احرار شام اشاره کرد. آن ها همچنین در طول نزدیک به 9 ماه درگیری با ارتش سوریه هنوز نتوانسته اند یک شهر را به تمامی به تصرف خود درآورند و همچنان به بمب گذاری های تروریستی و حملات نامنظم ادامه می دهند. بنابراین آن ها الف) تفکرات القاعده ای دارند ب) نتوانسته اند جغرافیای مشخصی را تحت کنترل خود درآورند و ج) حاضر به مذاکره نیستند و غرب را هم قبول ندارند.
بنابراین گروه های مسلح موجود در سوریه نه از حمایت مردمی بهره می برند که به آن ها مشروعیتی بدهد و نه حاضر به پیروی از کشورهای غربی هستند که منافع آن ها در آینده سوریه را تضمین کنند.
دولت های مستقر
از سوی دیگر دولت مستقر در مالی حاصل کودتایی است که حدود یک سال پیش در این کشور به وقوع پیوست . این کودتا را ژنرال "آمادو سانوگو" (Capt. Amadou Sanogo) فرماندهی کرد که پیش از آن توسط وزارت دفاع آمریکا آموزش های نظامی دیده بود. آمریکا، سازمان ملل و دیگر سازمان های بین المللی در حدود یک سال گذشته تلاش می کرده اند دولت مالی را برای برگزاری یک انتخابات مجاب کنند. البته این دولت با برخی گروه های مخالف توافق کرده بود که انتخاباتی را در ژانویه 2013 برگزار کنند که البته هیچ وقت برگزار نشد.
در مقابل دولت سوریه در طول بحران این کشور 2 انتخابات برگزار کرده است. اولین مورد برگزاری همه پرسی قانون اساسی جدید این کشور است که اسفند ماه 1390 و دیگری انتخابات پارلمانی این کشور که در اردیبهشت 1391 برگزار شد. به علاوه اینکه در سال 2009، یعنی 2 سال پیش از آغاز بحران در سوریه یک نظرسنجی در 11 کشور عربی برگزار شد که "بشار اسد" رئیس جمهور جوان سوریه در 5 کشور به عنوان محبوب ترین شخصیت سیاسی جهان عرب انتخاب شده بود . اسد تنها رئیس جمهور در میان کشورهای عربی بود که همراه با همسرش در کوچه و بازار و در میان مردم حاضر می شد. دولت سوریه پیش از آغاز بحران سیاسی و نظامی در این کشور عضو فعال جامعه جهانی بوده است. بسیاری از صاحبان قدرت در منطقه که امروز با یکدیگر برای دشمنی با اسد رقابت می کنند، تا چندی پیش از دوستی دیرینه با دولت و مردم سوریه سخن می گفتند. البته نباید از نظر دور داشت که کارنامه حکومت اسد و ساختار سیاسی این کشور خالی از اشکال نمی باشد و در ساختار و نحوه عمل این دولت فرآیندهای غیر دموکراتیک و برخوردهای امنیتی پررنگ است.
وضعیت حقوق بشر و ادعای غرب برای حمایت از آن
موضوع حقوق بشر از مهم ترین موضوعاتی است که در 2 سال بحران سوریه بارها و بارها در مواضع کشورهای مخالف سوریه، گزارش های جانبدارانه و حتی مستقل سازمان های بین المللی و هجمه رسانه ای علیه سوریه مطرح شده است. با این حال وضعیت حقوق بشر در مالی حتی پس از حمله نظامیان فرانسوی به این کشور و به ویژه اثر این حملات بر وضعیت حقوق بشر کاملا قابل مقایسه است. به ویژه این که گزارش مرکز پژوهش کنگره آمریکا تصریح می کند که وضعیت حقوق بشر در مالی متاثر از حمله فرانسوی ها مبهم است و فرانسه تلاش چندانی برای رعایت مسائل حقوق بشری ندارد. گزارش مرکز پژوهش کنگره آمریکا درباره بحران لیبی تصریح می کند که : «پیامدهای عملیات نظامی فرانسه برای شرایط حقوق بشری و همچنین گروه های امدادی مبهم است.» بنابراین بدون این که قصد داشته باشیم از اشتباهات دولت سوریه در حفظ امنیت مردم این کشور چشم پوشی کنیم یا آن ها را کم اهمیت بدانیم، باید بگوییم که نمی توان ادعای حضور نظامیان فرانسوی در مالی برای تامین "حقوق بشر" و حفاظت از مردم این کشور را پذیرفت.
از دلایل تا انگیزه ها
آن چه در بالا آمد فقط مروری کوتاه بر برخی شباهت
های 2 بحران کنونی در سوریه و مالی و تفاوت نحوه مواجهه کشورهای غربی با آن
ها است. بنابراین اگر منطق مداخله غرب در مالی و حمایت کشورهای غربی از
دولت این کشور را فرضا درست بدانیم، این کشورها به همین دلایل بیشتر باید
از دولت دمشق حمایت کنند. اما بر هیچ کس نهفته نیست که کشورهای غربی برخلاف
تمام ادعاهایشان اصول دیگری در تدوین سیاست خارجی شان دارند که چیزی بیش
تر از قانون جنگل و قربانی کردن منافع مردم کشورهای دیگر برای منافع دولت
های غربی نیست. روزنامه تودی زمان ترکیه به تازگی در گزارشی هدف فرانسه از
حمله هوایی و زمینی به مالی را "ذخایر نفت و طلا"ی این کشور عنوان کرده است
.
پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امروز با آغاز سی و چهارمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران مصادف است، روزی که خاطرات خوش 12 بهمن سال 57 و بازگشت سرافرازانه امام خمینی به میهن اسلامی را یادآوری میکند. لحظات خوش همدلی، همنوایی، پیروزی و آرمانخواهی ملتی که با قیام خود به 2500 سال سلطه طاغوت بر این کشور پایان داد.
هفته جاری به مناسبت ایام هفته وحدت و میلاد فرخنده پیامبر رحمت و صادق آل محمد(ص) از خجستگی ویژهای برخوردار بود. واقعیت اینست که نه تنها امت اسلام بلکه آفرینش، وامدار بزرگمردی است که نام بلند او از بلندای مأذنهها، جهان را به فلاح و رستگاری فرا میخواند.
سالهاست که بشریت، با نام محمد(ص) عرش را به تماشا مینشیند و در برابر شکوه و عظمت این آخرین فرستاده الهی، سرتعظیم فرود میآورد. او که مهبط شریعت الهی بود و فرزند صادقش که مروج این آئین بود، قرنهاست که همچنان بر تارک تاریخ بشریت میدرخشند و جهان را به فضیلتهای فراموش شده فرا میخوانند. این دو میلاد مبارک، بهانهای است تا دل هایمان را بیحصارتر کنیم و ببینیم که در کجای جهان ایستادهایم و در قبال عرضه عملی این آئین حیاتبخش، چه مسئولیتی بردوش داریم.
ملت مسلمان ایران در شرایط حساس کنونی و موقعیت خطیر بین المللی، در داخل و خارج با تهدیدات بزرگی مواجه است که برای گذر از آن، بیش از همیشه به تمسک این حبل الهی محتاج است. این روزها در عرصه جهانی، چهرهای که از اسلام عرضه میشود، نه آن تعالیم روحبخشی است که از محتوای قابل قبولی برخوردار بوده و جانهای مشتاق را به سوی خود جلب کند بلکه آنچه به عنوان اسلام از رسانههای غربی و عربی معرفی میشود، تصویری افراطی و مخدوش از جریانهای سلفی و وهابی است که مورد بهره برداریهای سیاسی و تبلیغاتی دشمنان اسلام یعنی قدرتهای سلطهگر غربی و صهیونیسم بینالمللی قرار میگیرد. امروز هر چند جریان سلفی، وابسته به یک گروه متحجر و منحرف از اهل سنت است که علمای راستین اهل سنت نیز از آن تبری میجویند ولی از آنچنان عرض اندامی برخوردار است که در سایه پوشش تبلیغاتی استکبار، نمایندگی از اسلام را برعهده گرفته و چهره تیره و تاری از مسلمانی ارائه میکند. این جریان منحرف با حمایت قدرتهای سلطه گر و استفاده از ابزارهای تبلیغاتی آنها توانسته با ظاهری انقلابی و ژستی بنیادگرایانه، خود را به عنوان جریان غالب و حاکم بر تفکر اسلامی قالب کند و چهره واقعی اسلام را مخدوش نماید.
چالش دیگری که ملت ایران در ابعاد درونی با آن مواجه میباشد، دامن زده شدن به اختلافات داخلی است که این روزها باعث گردیده نیروهای مؤمن و مسلمان به شدت از هم فاصله گرفته و کدورت و احیاناً دشمنی بین آنها حاکم شود، به گونهای که ملت مسلمان باید در حسرت "رحماء بینهم" و خاطرات دوران پیروزی انقلاب بسوزد.
مردم این مرز و بوم، این روزها و حتی در هفته وحدت، نه تنها در حسرتند بلکه در حیرتند که چرا و چگونه عدهای در این مملکت بذر نفاق میپاشند و با ریاکاری و افراط گرایی، چنان به پیش میروند که خود را میراثدار انقلاب و همه ارزشهای اسلامی میدانند. این عده که فکر میکنند همیشه حق با آنهاست، نصیحت هیچ مشفقی را نمیپذیرند و از انتقاد هر منتقد دلسوزی بر آشفته میشوند. صاحبان این تفکر که عملاً به سمت خانه نشین کردن ملت پیش میروند، کشور را ملک خود تلقی کرده و با هتاکی و بداخلاقی، چهره خشنی از اسلام ارائه میکنند.
باید اعتراف کنیم که هفته وحدت سالهاست میآید و میرود ولی برخی مواقع که میاندیشیم به این واقعیت نزدیک میشویم که گویی رفتار برخیها هیچ سنخیتی با پیامبر اسلام ندارد، زیرا رسول اکرم، پیامبر رحمت بود که ما نیستیم. پیامبر راست میگفت که ما دروغ میگوئیم. پیامبر برپا دارنده فضائل و کمالات اخلاقی بود که ما بر هم زننده آنیم و...
مبادا برخی از مسئولین به گونهای برخورد کنند که این ملت تیر و ترکش خورده و همچنان حاضر در صحنه، که صدها سختی را تاب آورده و دست از انقلاب نکشیده اند، صداهای وحدت شکن و افراط گرایان بیمنطق را درهم بشکنند.
در هفته جاری به مناسبت سالروز میلاد مسعود و سراسر نور پیامبر رحمت و صادق آل محمد(ص)، مسئولان نظام و میهمانان خارجی شرکت کننده در بیست و ششمین کنفرانس وحدت اسلامی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. ایشان در این دیدار با تبریک هفدهم ربیع الاول، اتحاد اسلامی را یک شعار مقدس و مهمترین پیام رسالت نبی مکرم دانسته و به نخبگان جهان اسلام توصیه کردند وحدت را جدی بگیرند زیرا هرگونه حرکت اختلافی درون کشورهای اسلامی برخلاف وحدت و بازی در زمین دشمن است.
مخاطب این توصیه مهم، نه تنها میهمانان خارجی شرکت کننده در کنفرانس وحدت بودند بلکه مسئولین نظام جمهوری اسلامی و گروههای سیاسی نیز هستند که این روزها بتدریج خود را برای آغاز مبارزات انتخاباتی و وزن کشی سیاسی آماده میکنند. مبادا این افراد با بداخلاقی بخواهند بر کرسی قدرت تکیه بزنند، زیرا آنچه که قرار بود در این مملکت انقلابی و اسلامی به عنوان اصل و ارزش، نهادینه شود، تعالی اخلاقی و ارزشهای دینی است و در حقیقت اگر قرار است مسابقه و رقابتی نیز به راه شود، باید مسابقه خدمتگزاری برای مردم باشد، نه چیزدیگر.
به هر حال امیدواریم که گروهها و شخصیتهای سیاسی، تخلق به آداب و موازین اسلامی را در این اوضاع و احوال که مردم بیش از همیشه رفتار مسئولان و مدعیان سیاسی را زیر نظر دارند، مدنظر قرار داده و موازین اخلاقی را زیرپا نگذارند.
در این هفته علیرغم اینکه دو ماه از مهلت قانونی
دولت برای ارائه لایحه بودجه سپری شد، باز هم خبری از اقدام جدی دولت در
کار نبود و این بیتفاوتی دولتمردان باعث شد برخی نمایندگان مجلس، لااقل
خواستار ارائه لایحه دو دوازدهم برای سال آینده شوند که این امر نیز با
توجه به مشکلات اقتصادی کشور و دشواریهای کمرشکن معیشتی مردم، مشکلی بر
مشکلات کشور خواهد افزود.
در موضوعات خارجی هفته، حوادث مصر، تحولات سوریه و مسائل عراق، عمدهترین رویدادهای خبری هفته را تشکیل میدادند.
در مصر، تنش سیاسی و درگیریهای داخلی که پس از اعلام نتایج همه پرسی قانون اساسی تا حدودی رو به آرامش نهاده بود، با فرا رسیدن سالروز انقلاب مصر متشنج شد و پس از اعلام رأی دادگاه رسیدگی کننده به حادثه مرگبار ورزشگاه "پورت سعید" به اوج خود رسید. در حادثه ورزشگاه پورت سعید، که سال گذشته رخ داد 74 نفر کشته شدند. دادگاه، 21 نفر را در این رابطه مقصر تشخیص داد و برای آنها حکم اعدام صادر کرد.
بلافاصله پس از این اعلام، موج خشونت و درگیری، ابتدا شهر پورت سعید و سپس شهرهای سوئز و اسکندریه را در بر گرفت که تنها در شهر پورت سعید بیش از 30 کشته برجای گذاشت. از هفته قبل تاکنون نزدیک به 60 نفر در ناآرامیهای مصر جان سپردهاند. در این میان مردم خشمگین و سیاستمداران مخالف، مرسی و سیاستهای دولت وی را مسبب این حوادث دانستهاند. محمد البرادعی، از مخالفان اصلی، محمد مرسی را به دیکتاتوری و بیاعتنایی به جان مردم متهم کرد.
به دنبال این حوادث مرسی طی سخنانی، در سه شهر آشوب زده حالت فوقالعاده اعلام کرد و همزمان وعده داد که آماده مصالحه با مخالفان در مورد اختلافات موجود، به خصوص درباره بندهایی از قانون اساسی است که مورد اعتراض منتقدین وی است. روز سه شنبه، رئیس ستاد مشترک ارتش مصر نیز هشدار داد تحولات جاری، کشور را به سمت فروپاشی سوق میدهد.
واقعیت این است که مرسی و حزب اخوان المسلمین روز به روز تحت فشار بیشتری قرار میگیرند و معضلات رو به تشدید، عرصه را برای اخوانیها تنگتر میسازد. بسیاری از مخالفان، اخوان المسلمین را به در پیش گرفتن سیاست انحصار قدرت، متهم کردهاند و مردم معترض نیز مرسی را ادامه دهنده رفتار رژیم مبارک و سیاست سرکوب وی متهم میکنند. بهرحال آنچه که از روند تحولات مصر بر میآید این است که مسیر دشواری پیش روی مرسی و حزب وی قرار دارد.
این هفته، گزارشهای رسیده از داخل سوریه حکایت از برتری و تفوق نیروهای دولتی در بسیاری از نقاط درگیری داشته است. به نظر میرسد که حکومت سوریه موقعیت خود را مستحکم کرده و اوضاع را در کنترل گرفته است. در سوی دیگر، اعلام شد که دولتهای آمریکا و روسیه به موضع گیری نزدیک در قبال سوریه رسیدهاند که میتواند تایید دیگری بر مسلط شدن رژیم سوریه بر اوضاع باشد.
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل نیز در اظهاراتی قابل توجه، اعلام کرد اقدام نظامی در سوریه به هیچ وجه صورت نخواهد گرفت. بان کی مون تاکید کرد طرفین درگیری در سوریه بدانند که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد و تنها چاره این بحران، گفتگوی سیاسی و مذاکره بین جناحهای داخلی است.
در تحولی دیگر، رهبر تشکیلات مخالفان رژیم سوریه اعلام کرد که آماده مذاکره با رژیم سوریه میباشد که این نکته نیز بسیار قابل تأمل و بیانگر آن است که مخالفان مغرض بشار اسد چارهای نمیبینند که واقعیتها را بپذیرند. با توجه به تحولات اخیر، اکنون میتوان گفت که شرایط برای حل و فصل بحران سوریه از مسیر درست، بیش از همیشه مساعدتر شده است و روزنههای روشنی برای پایان خونریزی و جنگ در سوریه پدیدار گشته است.
این هفته، دختر دیکتاتور سابق عراق در اظهاراتی گستاخانه اعلام کرد: "عراق متعلق به ما و فرزندان ماست!" تردید نیست این گستاخی دختر صدام متأثر از حوادث اخیر عراق میباشد. عراق، طی هفته اخیر شاهد تحرکات عوامل رژیم گذشته و جریانهای زیاده طلب با پشت گرمی دولتهای خارجی، به خصوص برخی رژیمهای عربی منطقه بوده است. هدف این حرکتها و فعالیتهای بلواگونه نیز اعمال فشار به دولت نوری مالکی و وادار ساختن جناح شیعه به تسلیم در برابر شرایط غیرقانونی جریانهای متخاصم است.
جبهه ضد دولت نوری مالکی که در آن، از حزب بعث و تروریستها تا کشورهای عرب منطقه، ترکیه و غرب حضور دارند طی هفتههای اخیر تلاش خود را برروی ایجاد آشوب در مناطق سنی نشین متمرکز کردند تا از این طریق به اهداف خود برسند. کشته شدن مشکوک چند تظاهر کننده در استان سنی نشین الانبار، حادثهای هشدار دهنده بود و از اهداف خطرناک پشت پرده علیه دولت نوری مالکی حکایت داشت.
نوری مالکی، نخستوزیر عراق، حوادث اخیر را توطئهای از پیش طراحی شده خواند که برخی کشورهای عرب منطقه پشت آن هستند. واقعیت این است که جبهه ضد شیعی در عراق درصدد است درصورت امکان، اوضاع داخلی عراق را به هم بریزد تا شاید بتواند از آب گل آلود ماهی مقصود خود را بگیرد. چنانچه برخی ناظران نیز هشداردادهاند توطئهای در کار است که بحران سوریه در عراق شبیه سازی شود.
رسالت:یادی از 12 بهمن و افقهای پیش رو
«یادی از 12 بهمن و افقهای پیش رو»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبیبالله عسکراولادی است که در آن میخوانید؛امروز 12 بهمن روز ورود نورانی امام خمینی (ره) به میهن اسلامی است. سال 57 افتخار داشتم پیام مقامات بزرگوار روحانی از جمله جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و روحانیت مبارز را به فرانسه ببرم و در این روز همراه امام (ره) از پاریس به تهران بیایم و یکی از تاریخیترین روزهای حیات ملت بزرگوار ایران را ببینم.
خدای بزرگ را بر این نعمت عظیم شاکرم، 34 بهار از آن روز بزرگ میگذرد. ملت ایران با نشاط، سرزنده،نیرومند و با ایمان همراه با رهبر الهی خود ایستاده است و در برابر مشکلات خم به ابرو نمیآورد.
روز 12 بهمن یکی از ایامالله تاریخ ایران است که مصداق این آیه نورانی است؛ اذا جاء نصرالله و الفتح ورایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا.
امام (ره) که به ایران بازگشت همه احساس خوبی داشتند. احساس برادری ،برابری،معنویت و نزدیکی به خدا.
همه حس میکردند ستم و ظلمت از کشور رخت بربسته و به جایش عدالت و نور و روشنایی نشسته است. مردم وقتی به چهره نورانی امام (ره) نگاه میکردند این حس را در خود تقویت میکردند و با دلی سرشار از امید در برابر ناملایمات و دشواریها میایستادند. امروز پس از گذشت 34 سال از آن حادثه بزرگ همین حس در ملت ما زنده است و همین حس موجب پیشرفت و تعالی انقلاب اسلامی است. مومنانه بر این باور هستیم که پس از ارتحال حضرت امام (ره) مقام معظم رهبری با همان صلابت و قدرت همین مسیر را طی کردند و آن حس نورانی را در ملت ما زنده نگه داشتند.
امروز معادلات سیاسی در منطقه و جهان دگرگون شده است. یکی از دو ابرقدرت آن روز جهان دچار فروپاشی شده و آثاری از آن نیست. آمریکا و اذنابش که هر روز برای ملت ایران مشغول توطئهچینی است در گرداب مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به سر میبرد. اتحادیه اروپا در آستانه فروپاشی است. لیبرالیسم به عنوان یک اندیشه مسلط در جهان نوزایی خود را از دست داده است و روز به روز در برابر مکتب اسلام و نوآوریهای مسلمانان در حال عقبنشینی است. رژیم صهیونیستی که برای مسلمانان و اعراب هر روز چنگ و دندان نشان میداد با دو سیلی محکم از سوی حزبالله و حماس، محصور در مرزهای اشغالی است و اندیشه امپراتوری از نیل تا فرات را انشاءالله تا نابودی کامل به موزههای تاریخ خواهد سپرد.
ملت ایران با رهبریهای هوشمندانه حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای هر روز قلهای از پیشرفت را فتح میکند. نام ایران در قلههای اقتدار ملی جزء 10 کشور جهان میدرخشد.
جمهوری اسلامی به دلیل بصیرت مردم در خنثیکردن توطئههای دشمن و غلبه در جنگ نرم و قدرت بیبدیل ارتش و سپاه پاسداران در دستیابی به فناوریهای نوین نظامی به عنوان یک قدرت منطقهای و جهانی مطرح است و امروز قدرتهای جهانی اعتراف دارند بدون حضور ایران هیچ بحرانی در منطقه قابل حل و فصل نیست.
امروز نسلی در کشور تربیت شده است که از نظر ایثار و فداکاری و از جان گذشتگی دهها برابر نسل اول و دوم انقلاب حاضر است برای صیانت از نظام و انقلاب در همه عرصهها حضور یابد. این حضور در عرصههای علمی و فنی بویژه نظامی قدرتهای جهانی را نگران کرده است و لذا حجم توطئههای خود را افزایش دادهاند. بنده به عنوان یک سرباز پیر انقلاب و مردم که بیش از 5 دهه در میدانهای مبارزه با دشمن حضور داشتم شهادت میدهم که ایران امروز در اوج اقتدار و سرفرازی است و طی 150 سال اخیر ایران هرگز به این اندازه نیرومند و پرقدرت نبوده است. بنده شهادت میدهم نخبگان کشور و مردم طی 150 سال اخیر هیچگاه به این اندازه آگاه و با بصیرت و هوشیار نبودهاند.
نکتهای که میخواهم به بهانه این روز بزرگ عرض کنم این است که برخی دلسوزان به بنده خرده گرفتند و گفتند مواضع اخیر تو باعث خوشحالی ضد انقلاب و رسانههای بیگانه بویژه صدای آمریکا و بیبیسی شده است و یا برخی اهل فتنه این مواضع را نشانه حقانیت راه خود تلقی کردهاند. بنده عرض میکنم نه آن خوشحالی موردی دارد و نه چنین تلقیای مطابق با واقع است.
بنده در مواضع اخیرم گفتهام؛ فتنه 88 زیر سر آمریکا، اسرائیل غاصب و انگلیس مکار است و هر کس که فریب این فتنهسازان را خورد و اردوگاه انقلاب را ترک کرد باید به دامن پر مهر اسلام، مردم،انقلاب و رهبری برگردد. آیا رسانههای دشمن و ضد انقلاب از این موضع میتوانند خشنود باشند؟! بنده در مواضع اخیرم به سران مفتون گفتهام؛ برگردید به دامن ولایت و مردم و از همراهی با فتنهسازان و سران فتنه در خارج بپرهیزید. آیا این مواضع به معنای پذیرش حقانیت فتنهگران و ضد انقلاب است. آیا ضد انقلاب از این سخن استقبال کرده و خوشحال است؟!
منتقدین دلسوز این گفته امام (ره) را به بنده یادآور شدهاند که هر وقت دشمن از شما تعریف کرد بدانید یک جای کارتان اشکال دارد. این حرف درستی است اما باید دید دشمن کیست و از چه کاری یا چه حرفی تعریف کرده است؟ بنده خطاب به کسانی که راه را گم کردهاند و طعمه گرگهای جهانی شدهاند و امنیت ملی و اقتدار مردم را در یک فتنه آمریکایی به حراج گذاشتهاند، عرض کردم شما که مدعی اطاعت از امام هستید و امام حفظ نظام را از اوجب واجبات میداند؛ چه جوابی برای خداوند بزرگ و امام عظیمالشان در دنیا و آخرت دارید که با این نظام چه کردید و کارنامه صیانت از نظام شما چیست؟ آیا این گفته موجب خوشحالی ضد انقلاب و رسانههای دشمن است. اگر این ادعا را بپذیرید ما اصلا مشکلی با ضد انقلاب و دشمنان قسم خورده نظام نداریم!!
دوستانه به برخی از منتقدین محترم میگویم باب گفتگو را باز بگذاریم تا معلوم شود چه کسی اهل منطق و عقلانیت سیاسی است.
بنده معتقدم ظرفیت عقلانیت نخبگان سیاسی کشور به قدری است که میتواند از توطئههای نرم دشمن عبور کند. انتخابات آینده هنگامه عبور از شکلگیری فتنه جدید است. انشاءالله هوشیاری مردم و نخبگان کشور نشان خواهد داد که از یک سوراخ دوبار گزیده نخواهند شد.
مقام معظم رهبری در سالروز میلاد پیامبر اعظم و تولد امام جعفر صادق فرمودند؛ "نخبگان کشورهای اسلامی وحدت را جدی بگیرند. آتش اختلاف روشن شود دشمن مجال پیدا میکند" ما به این رهنمود باید اول در داخل عمل کنیم تا بتوانیم نخبگان جهان اسلام را به همگرایی و وحدت تشویق نماییم. بنده ضمن تبریک فرا رسیدن ایامالله دهه فجر به مقام معظم رهبری،مراجع تقلید،علمای بزرگ کشور و نیز مردم آگاه ایران همچنین رهبران بیداری اسلامی در جهان اسلام عرض میکنم راه فلاح و رستگاری در دنیا و آخرت در دنیای کنونی چنگ زدن به ریسمان الهی برای وحدت و نیز اطاعت از ولی امر مسلمین جهان حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای است.
حمایت:استعمار نوین
«استعمار نوین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛بررسی کارنامه جهان نشان میدهد که سیاستهای استعماری غرب با طرحهایی نظیر اشغال نظامی، ایجاد حکومتهای دست نشانده، تجزیه کشورها، اجرای طرح جنگهای داخلی و طایفه ای، تحریک همسایگان برای جنگهای منطقه ای، نسل کشی ملتها، ادعای اعطای کمکهای اقتصادی و در اصل، وام دار کردن کشورها، ترویج فقر و گرسنگی و بی سوادی در کشورها و ... اجرا شده است که نتیجه آن را به خوبی در آفریقا و آمریکای لاتین و حتی در آسیا میتوان مشاهده کرد.
اکنون در قرن بیست ویکم، هر چند غرب ادعای تمدن و پیشرفت را سر میدهد، اما ساختار این کشورها، همچنان در قالب استعماری در حرکت است و آنها با بهانههای جدید، طرح استعمار کشورها را اجرایی میسازند، در حالی که با پوششهای مختلف به دنبال پنهان سازی استعمارگریهای خود هستند.
اولا تجربه جنگ عراق و افغانستان نشان داده است که غرب نمیتواند چندان از مولفه نظامی برای اشغالگری و استعمار کشورها بهره برداری کند، به همین دلیل، شیوههای جدید را به جای اشغالگری و یا پس از اشغال کشورها در پیش گرفته که از آن جمله، امضای توافقنامههای امنیتی و آموزشی است. این سناریو در دو بخش اجرا میشود. نخست، امضای توافقنامه برای آموزش ارتش کشورهای هدف، نظیر؛ حضور نظامیاخیر آمریکا در اندونزی و فیلیپین که با ادعای توافقات دوجانبه صورت گرفته و یا اقداماتی که فرانسه در آفریقا به بهانه همکاریهای دوجانبه برای برقراری امنیت صورت میدهد. دوم، امضای توافقنامههای امنیتی که با ادعای حمایت از برقراری امنیت و گاهی حفظ ثبات سیاسی کشورها صورت میگیرد. نمود عینی این امر را در افغانستان و طرح آمریکا برای امضای توافقنامه امنیتی با کابل برای ادامه حضور پس از سال 2014 میتوان مشاهده کرد.
دوم، استعمار اکنون خود را در پوشش ناتو پنهان ساخته است تا چنان توجیه کند که سیاستهای شان مورد تأیید 28 کشور است، در حالی که در نهایت به کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آمریکا ختم میشود؛ کشورهایی که سابقه ای طولانی در استعمارگری دارند و اکنون به دنبال استمرار آن هستند.
سوم، نکته مهم در ساختار استعمار نوین، ویران ساختن کشورها و سپس ورود با ادعای بازسازی است. این اقدام با شیوههای مختلف صورت میگیرد؛ ایجاد جنگهای داخلی، حمله نظامیموقت با بهانههای مختلف برای تخریب زیرساختهای کشورها و ادعای حمایت از بشریت برای توسعه و پیشرفت کشورها. نمود عینی این امر را در عراق، افغانستان، لیبی و بسیاری از کشورهای آفریقایی میتوان مشاهده کرد که غرب ابتدا این کشورها را به ویرانه ای مبدل میسازد و سپس با ادعای بشردوستی و بازسازی، به غارت ثروتهای آنها میپردازد. استفاده از پیمانکاران غربی برای بازسازی این کشورها، استعمار نوینی است که در قالبی کاملاً دموکراتیک و بشردوستانه! صورت میگیرد.
در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد، میتوان گفت؛ غرب همچنان در ساختار استعمارگری گذشته حرکت میکند، هر چند برای فریب افکار عمومی،ابتکارات جدیدی را برای اجرای این نمایش در پیش گرفته است، ولی همچنان همان نگاه کاسبکارانه و غارتگرایانه پیشین را به جهان دارد و در این مسیر گام بر میدارد.
تهران امروز:عبور از پیچ تاریخی تحریمها
«عبور از پیچ تاریخی تحریمها»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم ابراهیم نکو است که در آن میخوانید؛همانطور که رهبر معظم انقلاب گفتهاند اکنون ما در یک «پیچ تاریخی» قرار داریم و این «پیچ تاریخی» چیزی جز تحریمهای هماهنگ غرب بر ضد اقتصاد کشورمان نیست. این سخن به ما نقشه راهی نشان میدهد و ما را متوجه میکند که باید با تدوین سیاستها و استراتژیهای تازهای از این «پیچ تاریخی» عبور کنیم.
نکته اینجاست که آمریکا اخیرا تصمیم گرفته است که تحریمهای تازهای برای مقابله با صنعت نفت و اقتصاد ما تدوین کرده و آن را از 18 بهمن ماه به اجرا بگذارد. از همینرو لازم است که ما بار دیگر این پیچ تاریخی را مدنظر قرار دهیم و با توجه به تجربیات خود در مقابله با تحریمهای غرب رویکرد تازهای در پیش بگیریم. ما باید تحریمهای تازه غرب را دقیقا مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و از آنها به نفع خود استفاده کنیم.
آنطور که برآوردهای ما نشان میدهد اکنون دولت و مجلس در مقابل تحریمها همکاری مناسبی با یکدیگر دارند. از همینرو و با توجه به طرحها و برنامههایی که تدوین شده میتوان گفت که تحریمهای تازه تاثیری بر اقتصاد کشور ندارند و نمیتوانند ما را از نظر اقتصادی زمینگیر کنند.
از سوی دیگر این تحریمها میخواهند صنعت نفت و همچنین تکنولوژی هستهای ما را به عقب ببرند که در این زمینهها هم آنچنان شانس با غربیها یار نیست. زیرا ما در صنعت نفت اکنون در حال پیشرفتیم و سازمانها و نهادهای وابسته به وزارت نفت اهداف مثبتی را در این میان دنبال میکنند. از سوی دیگر دانشمندان و دستاندرکاران تکنولوژی هستهای مثل سابق به کار خود ادامه میدهند و تحریمهای غرب نتوانسته آن را متوقف کند.
نباید فراموش کرد که ما تجربه طولانی مدتی در مقابله با تحریمها داریم و این موضوع قدرت تقابل ما را به شدت افزایش دادهاست. به همین خاطر میتوان به جرات گفت که تحریمهای تازه آنچنان چیز جدیدی برای ما ندارند و ما میتوانیم بدون اینکه از پای بیفتیم با آن مقابله کنیم.
البته در این میان یک موضوع بسیار قابل توجه است، آن هم اینکه برای مقابله با تحریمها همدلی مسئولین و مردم به شدت مهم است و ما باید مردم را از اهداف خود مطلع کنیم تا آنها با ما و دیگر مسئولین خود در سطح کلان احساس همدلی و همراهی کنند. خوشبختانه در موضوع تحریمها مردم ما بسیار صبور هستند و اگر ما به آنها و وضعیت اقتصادیشان توجه کنیم قطعا با ما در مقابل غرب همراهی خواهند کرد.
همدلی مردم و مسئولین قطعا منافع کلان ما را تامین میکند و از سوی دیگر غرب را در به هم ریختن شرایط کشور ناامید میکند. در نهایت اینکه ما باید با لحاظ کردن نوع رفتار غرب استراتژی خود را تغییر دهیم. یعنی هرگاه آنها رفتاری مخالف حرفهای خود انجام میدهند و خوی دشمنی خود با مقامات و مسئولان ایران را آشکار میکنند، ما هم استراژی تند وتیزتری به کار بریم تا بتوانیم در این میان پیروزی را نصیب خود کنیم.
آفرینش:چند کلام حرف هسته ای
«چند کلام حرف هسته ای»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛سبک گفتگوهای هسته ای به گونه ای ادامه پیدا کرده است که ایران درقالب مذاکرات فنی با آژانس بین المللی اتمی نشستی را برگزار می کند و سپس برسر میزمذاکره با 1+5 مسائل امنیتی کلان را مورد بررسی قرار می دهند. قدرمسلم نشست ایران و 1+5 از اهمیت و تعیین کنندگی بیشتری برخوردار است. اما این بار گفتگوی طرفین خیلی به تعویق افتاده و از سوی دیگر فشارهای سیاسی و اقتصادی هرروز بیشتر می شود. تحریم های گوناگون آمریکا و متحدانش عرصه اقتصادی را برایران تنگ کرده و معتقدند که تحریم ها درحال تاثیرگذاری است و ایران را دچار مشکل کرده است. از سوی دیگر مقامات غربی به کرات اعلام کرده اند که پیام هایی را برای ادامه مذاکرات به ایران فرستاده اند، اما جواب قابل توجهی از جانب تهران ارسال نشده است. دررسانه های خارجی این طور عنوان میشود که تهران تمایلی به همکاری و همراهی با غرب برای شفاف سازی پرونده هسته ای خود ندارد. عامل دیگری که این روزها درمورد ایران مطرح شده است بحث "وقت کشی" است. غربی ها معتقدند ایران به بهانه مشخص شدن زمان و مکان مذاکرات در پی فرافکنی و اتلاف وقت می باشد.
به زعم برخی کارشناسان سیاسی وقت کشی این فرصت را به ایران می دهد تا در دو جبهه موفقیت های خود را دنبال کند.
1- وقت کشی این فرصت را به تهران می دهد تا فعالیت های هسته ای خود را با سرعت بیشتری دنبال کند و اینطور القا نماید که تحریم های گسترده تاثیری در روند فعالیت های هسته ای نداشته و غنی سازی همچنان ادامه خواهد داشت. این رویکرد می تواند قدرت چانه زنی و امتیازگیری بیشتری به ایران بدهد.
2- یکی دیگراز نظراتی که درمورد تعویق مذاکرات مطرح شده، نزدیک شدن روند مذاکرات به فعالیت های انتخاباتی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری درایران می باشد. برخی سیاسیون براین اعتقادند که با فرارسیدن فصل انتخابات و آغاز فعالیت های انتخاباتی دو طرف مذاکره از پیگیری گفتگوها دست خواهند کشید و منتظر نتیجه و عملکرد انتخاباتی خواهند بود. ایران انتظار دارد به پشتوانه حضور حداکثری مردم در انتخابات بامشروعیت وقدرتی که به دست می آورد با برگ بازی معتبری وارد مذاکرات شود. غرب نیز انتظار دارد با توجه به حجم تحریم ها و فشاری که براقتصاد ایران و معیشت مردم وارد شده، انتخابات ریاست جمهوری درایران با استقبال عمومی روبه رو نشود، تا بتوانند در مذاکرات با بیشترین فشار، بیشترین امتیاز را از ایران بگیرند.
اما در بازخورد این نظرات باید عنوان کرد که به هیچ وجه اتلاف وقت به نفع ایران و مذاکرات هسته ای نخواهد بود و دردو بخش باعث ضرر ایران خواهد شد.
- بخش بین الملل: چون ایران مدعی است که تمامی فعالیت های هستهای را تحت نظارت بازرسان آژانس انجام داده فلذا دلیلی برای وقت کشی و بی نتیجه ماندن گفتگوها وجود ندارد. تعویق مذاکرات این فرصت را به غرب می دهد تا دامنه تحریم ها را گسترده تر و حجم فشارها و تبلیغات ضد ایرانی را افزایش دهد. ایجاد ابهام درمورد عملکردهسته ای ایران درعرصه بین الملل، همراه با فشارتحریمهای اقتصادی می تواند جایگاه و قدرت چانه زنی ایران در مذاکرات را به شدت کاهش دهد. نکته دیگری که دراین عرصه مطرح است این که، کشورهایی همچون اسرائیل و برخی کشورهای منطقه تلاش دارند تا غرب خصوصاً آمریکا را به مواجهه مستقیم با ایران بکشانند. لذا باتوجه به باقی نماندن گزینه های تحریمی و تاکید افراطیون به تقابل نظامی با ایران، ضروریست تا هرچه سریع تر تکلیف پرونده هسته ای کشورمان مشخص گردد.
- بخش داخلی: بی نتیجه ماندن مذاکرات و طرح مسائلی همچون مشخص شدن مکان وزمان گفتگوها،این ابهام را به وجود آورده است که چرا نشست های هسته ای هرچه سریعتر انجام نمی شود تا به نتیجه ای مشخص دست یابیم. برکسی پوشیده نیست که تحریم های گوناگون وضعیت نگران کننده ای برای اقتصاد کشور به وجود آورده است. اما مسولان امر توجه داشته باشند که این فشارهای اقتصادی به طور مستقیم بخش مختلف جامعه را با مشکلات فراوان روبه رو ساخته است.
از بیماران سرطانی گرفته تا خانواده های کم درآمد و قشرمتوسط جامعه همگی زیربار فشار این تحریم ها کمر خم کرده اند.درکل این انتظار وجود دارد که هرچه سریعتر گفتگوهای هسته ای از سرگرفته شود و بتوان به نتیجه ای مشخص درمورد این پرونده دست یافت. تعویق مذاکرات جز افزایش فشار برایران و فرصت غرب برای طرح تحریم ها علیه کشورمان حاصلی نخواهد داشت.
قانون:آیا رئیس جمهور به سوگند خویش پایبند است؟
«آیا رئیس جمهور به سوگند خویش پایبند است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم پرویز کاظمی است که در آن میخوانید؛11 روز از بهمنماه گذشته و لایحه بودجه سال آینده هنوز به دست نمایندگان مجلس نرسیده است. درباره اهمیت لایحه بودجه لازم نیست سخنی گفته شود آنچه گفتنش در این میان ضرورت دارد، اهمیت لایحه بودجه سال آینده است. بودجه سال آینده در موقعیتی متفاوت از سالهای قبل اجرایی می شود چرا که دولتی دیگر، غیر از دولت فعلی باید مجری آن باشد و در شرایطی این لایحه تدوین می شود که گفته می شود فاز دوم هدفمندی یارانهها در سال آینده قرار است اجرایی شود.
به نظر میرسد قانون در کشور ذبح شده است و دیگر کسی به الزامات قانونی توجهی نشان نمیدهد. طبق قانون دولت باید تا 15 آذر ماه نسبت به ارائه لایحه بودجه به مجلس اقدام کند اما در سال های گذشته نیز دولت رویهای جز این را در پیش گرفته است و بودجه با تاخیرهایی قابل توجه به مجلس ارائه شده است. باید توجه داشت در مورد سال آینده و آنچه در بودجه پیشبینی می شود، دولت فعلی دیگر پاسخگو نیست و با پایان دوره فعالیتش امور را به دولت جدیدی که از آرای مردم برمیآید واگذار میکند این در حالی است که مجلس نسبت به آنچه تصویب میشود پاسخی دارد و باید حساسیتی مضاعف نسبت به مفاد بودجه داشته باشد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که سرنوشت فاز دوم هدفمندی یارانهها که دولت درصدد اجرای آن در سال آینده است جدا از لایحه بودجه نیست و مجلس اگر در خصوص وضعیت اجرا نظری داشته باشد باید حتما این مسئله را در قالب لایحه بودجه پیشبینی کند. حکایت قانونگریزی در ایران اما شبیه حکایت فردی شده است که انگشت سبابهاش آسیب دیده و بدون توجه به این مسئله زندگیاش را میگذراند. زخم عفونت میکند و عفونت تا نزدیکی قلب پیش می رود و آن وقت تازه فرد به یاد ضد عفونی کردن انگشت میافتد. کاری که دیگر فایدهای ندارد.
حالا هم باید مجلس از ممیزهای قانونی خود استفاده مناسب کند و با توجه به اهمیت سال آینده از دولت بخواهد هر چه سریعتر نسبت به ارائه لایحه بودجه اقدام کند و در تصویب مفاد و موارد مندرج در آن نیز با حساسیت بالا عمل کند. به هر حال رئیسجمهور، وقتی به این مقام انتخاب شد سوگند یاد کرد که به قوانین کشور پایبند باشد. سوال اینجاست که آیا رئیس جمهور به سوگند خویش در مورد اجرای قوانین کشور پایبند است؟
شرق: لذت هوای پاک
«لذت هوای پاک»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد درویش است که در آن میخوانید؛در یازدهمین روز از بهمن 1391، شهروندان تهرانی توانستند هوایی را تنفس کنند که شاخص آلودگی آن کمتر از 50 بود؛ موهبتی که نظیر آن را در طول سالجاری فقط یکبار، آن هم در 77 روز پیش درک کرده بودند و تمام! عین این رخداد در سال گذشته هم تکرار شد و تهرانیها فقط توانستند از دو روز هوای پاک بهره ببرند. در حالی که تعداد روزهای دارای هوای پاک در سال 1389، هفت برابر بیشتر (14 روز) بود و در سال 1388، این رقم به 19 روز میرسید. ماجرا هنگامی نگرانکنندهتر میشود که بدانیم، تعداد روزهای ناسالم هم از 35 روز در سال 88 به 63 روز در سال 89 و 169 روز در سال 90 افزایش یافت.
بنابراین، به نظر میرسد روند تشدید آلودگی هوا در تهران، به هیچ عنوان متناسب با افزایش تردد خودروها یا ورود خودروهای جدید به ناوگان کلانشهر تهران نیست. به راستی چه اتفاقی افتاده است؟چرا روند کاهنده کیفیت هوای تهران در طول دو سال گذشته با شتابی نامعمول رشد کرده است؟ آیا از کیفیت خودروهای جدید کاسته شده؟ آیا کیفیت بنزین و گازوییل ارایه شده، اُفت کرده؟ آیا میزان مصرف سوخت مازوت در کارگاهها، نیروگاهها و کارخانههای اطراف تهران افزایش یافته است؟ یا شاید میزان ریزگردها فزونی یافته است؟ پاسخ هرچه که باشد، به نظر میرسد یافتن جوابش به همان اندازه که برای من ِ شهروند دشوار مینماید، برای مدیران کلانشهر تهران و مسوولان شرکت کنترل کیفیت هوا باید آسان باشد.
اینکه چرا پاسخ چنین پرسش سادهای را نمییابیم، خود مهمترین دلیلی است که سبب میشود، خلاف سالهای نهچندان دور، اغلب مردم تهران، دیروز با یاخته یاخته وجودشان درک کنند که هوایی سالم و پاک را تنفس میکنند؛ این را حتی میشد از چهره اغلب شهروندان و شادی کودکان شهر هم دریافت. موهبتی که شاید تنها وجه مثبت محرومیت تهرانیها از تنفس هوای پاک باشد.
یادمان باشد، پاییز امسال و سال گذشته، تهران از یک شرایط استثنایی و بارندگی بسیار مطلوب هم برخوردار بود، اگر این موهبت را در سالهای پیش رو، نداشته باشیم، آنگاه ممکن است در صورت ادامه روند کنونی، کابوس مردم لندن در سالهای میانی دهه 50 میلادی که به مرگ چهارهزار انسان در یک روز انجامید، گریبانمان را بگیرد.
مردم سالاری:چشمها را نباید بست!
«چشمها را نباید بست!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن میخوانید؛ شاید این روزها گفتن از آنچه بر این مرز و بوم میگذرد و مردم دردمند آن را میآزارد، هنر نباشد. امور آنچنان از پرده بیرون افتاده است که برج نشین دنیا دیده شمال پایتخت، همان را میبیند که نوجوانی در روستایی از محرومترین نقاط کشور. یا عالم نشسته بر کرسی دانش و فضل همان را میگوید که مکتب ندیده بیل در دست.
این روزها شاهد وخامت همزمان اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی کشور هستیم.
اوضاع اقتصادی وخیم است. آنقدر وخیم که با وجود کسب منابع مالی بیمانند در سالهای اخیر، روز به روز بر تعداد فقرا و گرسنگان کشور افزوده میشود. روز به روز نمودار خط بقاء از قامت دهکهای بیشتری از جامعه بالا میرود و خط فقر به سرعت در کار به زیر راندن طبقه میانی جامعه است. سرمایهگذاری در صنایع عمده و فراهم کردن زیرساختها که لازمه حیات آینده جامعه میباشد به اغما رفته است. خلق کار و ایجاد تولید، بی هیچ ملاحظه و مراقبهای جای خود را به توزیع ریال در میان مردم داده است. طیف وسیعی از روستاییان پر تلاش و نعمتآفرین، دیگر چشم به«سر خرمن» و زمان برداشت محصول ندارند بلکه مشتاق آمدن روز برداشت یارانه اند. از آنروزی که بلور نازک اقتصاد به تبرداران پر جست و خیز سپرده شده است، چنان ترکهایی در آن ایجاد شده که اختلاسهای میلیاردی از آن به بیرون میتراود ... .
اوضاع بینالمللی نیز که کما فیالسابق وخیم است. آنقدر وخیم که دریغ از یک دوست که بی طمع منفعتی هنگفت، دستمان را به خاطر وجود خودمان، به گرمی بفشارد! این البته داستانی است که در عرصه بینالملل چندان غریب نیست و همگان، در پی منافع ملی خود هستند ولی ما گاهی دلمان میخواهد آنها را جور دیگری ببینیم و باور کنیم!
اوضاع اجتماعی وخیم است. آنقدر وخیم که افزایش نگران کننده آمار طلاق و کاهش خیره کننده آمار ازدواج به یکی از کم دغدغهترین معضلات اجتماعی این روزها تبدیل شده است. در اوج نیاز اقتصادی مردم، حتی وعدههای وسوسه برانگیز مالی و ملکی و کاری نیز کسی را به فرزندآوری تشویق و تحریض نمیکند. موج قوی افزایش زنان و کودکان خیابانی و کار بر توان ضعیف متولیان امر چیره شده است. برای جلوگیری از گسترش ناامنی در جامعه، زورگیر نیازمند خیابانی در کوتاهترین زمان ممکن محاکمه و اعدام میشود اما با مدیران کارنابلدی که درصدی از کل بودجه کشور را یک روزه به بیراهه میبرند، به تذکری شفاهی بسنده میگردد!
اوضاع فرهنگی و اعتقادی وخیم است. آنقدر وخیم که بسیاری از مقولههای ضد فرهنگی در میان اقشار گستردهای از جامعه به فرهنگ تبدیل شده اند. گاه یک کانال غیر فرهنگی ماهوارهای به تمام موجودی تلویزیون کشور ترجیح داده میشود. زیر پوست جامعه، آزادیهایی روانند که حتی در بلاد منادی آزادیهای اجتماعی نیز به شدت نکوهیدهاند. میراثهای ارزشمند فرهنگی و اعتقادی در جامعه به سرعت رنگ میبازند و گرایش به افکار، اعتقادات و مذاهب دیگر پررنگتر میگردد.
راست آن است که اوضاع این روزهای کشور بسیار نابسامان و اسفناک است و چشمها را نباید بست!اگر ریشه این نابسامانیها ضعف دولت است، آنانی که در مقابل ناکارآمدی او سکوت کرده و میکنند، آنانی که با عدم قاطعیت در برابر او راه را بر استمرار خطاهایش هموارتر میکنند و آنانی که چشمها را بسته و گوشها را گرفته و رو سوی خدا دعا میکنند که صبری یابند تا دوره این دولت تمام شود، بدانند که با این ملک و مملکت، با زنان و مردان این کشور، با مظلومان و محرومان و دردمندان این سرزمین، بسیار نامهربانی کرده اند. پهنه این نامهربانی به وسعت تمام زخمهای نشسته بر پیکر وجب به وجب کشور و نفر به نفر ملت ایران است.
اما اگر ریشه این نابسامانیها ضعف قوانین است، آنان که باید این ضعفها را ببینند و نمیبینند، آنانکه لزوم رفع ضعف قوانین را از هر چیز دیگر واجبتر ندانسته و نمیدانند و آنانکه بی هیچ ملاحظهای چه شخصی و چه گروهی، سریعا به ترمیم خلأهای قانونی بروز خطایایی که به چنین وضعیتی منجر شده است همت نگمارده و نمیگمارند، در حق این ملک و مردم ظلمی روا داشتهاند به وسعت تمام غمهای نشسته بر سیمای این روزهای ایران و ایرانیان، مادامی که تازیانه ضعف این قوانین بر جسم و جان آنها ردی از درد و داغ و آه و افسوس مینشاند.
ابتکار:مرسی کدام مسیر را انتخاب میکند؛ خشونت یا گفت و گو؟
«مرسی کدام مسیر را انتخاب میکند؛ خشونت یا گفت و گو؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم داود احمدزاده است که در آن میخوانید؛مصر بار دیگر و برای چندمین بار بعد از انقلاب شاهد تظاهرات مردمی است. مخالفان مرسی این بار اعلام حکم دادگاه عالی مصر برای خاطیان مسابقه فوتبال در پورت سعید را بهانه اعتراضات خود قرار داده اند. از سوی دیگر به نظر نمیرسد دولت نیز تمایلی داشته باشد که از ابزارهای در اختیار خود مانند گفت و گو و مذاکره برای مهار اعتراضات و حل بحران استفاده کند. داود احمدزاده، تحلیل گر مسائل خاورمیانه در یادداشتی، ابعاد این مسئله را برای خوانندگان دیپلماسی ایرانی بررسی کرده است:
گسترش تنشهای فزاینده سیاسی در پی اعلام حکم دادگاه عالی مصر برای خاطیان باشگاه پورت سعید به تقابل جدی موافقان و مخالفین رئیس جمهور اسلام گرای مصر، محمد مرسی انجامیده و سایه بحران داخلی مصر، امنیت کشور را نیز با تهدید روبرو ساخته است. مصری که بعد از گذشت دو سال از سرنگونی رژیم اقتدارگرای مبارک همچنان در تکاپوی رسیدن به آرامش و برقراری حکومت مردمسالار با دشواریهای جدی روبرو است. چرخه خشونت پایدار میان مخالفین مرسی در قالب جریان غیر اسلامگرا و عدم توانمندی دولت در پاسخ به مطالبات مردم به ویژه حوزه اقتصادی باعث شده است که حتی برخی از حامیان قبلی اخوان المسلمین با متهم ساختن شخص مرسی به تناقض در گفتار و کردار از ظهور گفتمان جدید در جبهه اسلامگرایان تحت عنوان جریان اخوانی لیبرال خبر دهند.
انفعال دولت مرسی و بی برنامگی برای نجات اقتصاد رنجور مصر شرایطی به وجود آورده است که حتی تودههای مردم فقیر با نگاه حسرت آمیز به گذشته، بازگشت به قانون و حاکمیت مشت آهنین بر اصلاحات گام به گام و فرایند دموکراتیک اخوانیها ترجیح میدهند. به طوری که ادامه حیات سیاسی مصر در گرو وام 4میلیارد دلاری صندوق بینالمللی پول و کمکهای سالیانه بلاعوض آمریکا برخی از کشورهای متمول حوزه خلیج فارس میباشد.
گروههای سیاسی مصر هم چنان بر سر قانون اساسی جدید و نوع حکومت مطلوب سر ستیز دارند و جریان لیبرال و ملی و چپیهای ناصری و اقلیت منتفذ قبطی مسیحی، حضور سلفیهای تندرو در لایه قدرت و همگامی آنها با سیاستهای حزب آزادی – عدالت را دلیل آشکار از رادیکالیزه شدن مواضع اخوان نسبت به مخالفین و بی تفاوتی به مطالبات مردم مصر اعلام میکنند.
جبهه نجات ملی به رهبری محمد البرادعی، عمرموسی و حمدین صباحی، مرسی را رئیس جمهور منتخب اخوان و نه همه گروههای سیاسی مصر نامیده و اتخاذ خط مشی دیکتاتور مابانه و تن ندادن به قانون را دلیل تطویل بحران داخلی دانسته، بر تشکیل دولت وحدت ملی و مشارکت عادلانه تمام گروههای سیاسی پافشاری میکنند. آینده نزاعهای سیاسی مصر بالاخره به کجا خواهد انجامید؟ آیا اخوان المسلمین با توجه به شکافهای طبقاتی وگسترش نارضایتی عمومی میتواند با مدیریت بحران داخلی شرایط را برای بازگشت آرامش و تکمیل پازل قدرت سیاسی در انتخابات پارلمانی آتی هموار سازد؟
مصر جدید در دومین سالگرد قیام گسترده خود همچنان با انباشت و تراکم بحران در حوزههای سیاسی و اجتماعی روبروست. ساختار قدرت سیاسی کشور به رغم برخی گامهای مثبت دولت و برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری و تلاشها برای کاستن از قدرت سنتی نظامیان در حوزههای مختلف تغییرات زیر بنایی به خود ندیده است. به طوری که گر چه مرسی در یک فرصت مناسب پس از متهم شدن به مماشات با نهاد نظامی از سوی گروههای تحول خواه و پذیرش اقدامات شورای نظامی حاکم بر مصر در انحلال پارلمان توانسته بود با خلق فرصت جدید از جمله بازنشسته کردن ژنرالهای سابق و نیز جابجایی قضات منسوب به رژیم گذشته، بازی پیچیده قدرت به نفع اخوان تغییر دهد. ولی این اقدامات و پیروزی مقطعی هم نتوانست از میزان نارضایتی و مخالفتهای گروههای لیبرال و ملی کم کند. اصولا برخی بر این عقیده اند که اخوان در متن قیام مدنی 2011 نبوده و پس از آشکار شدن ضعف و سقوط رژیم گذشته با موج سواری توانست به یک متغییر اصلی در تحولات مصر بدل شود. در بحث تدوین و اجرای رفراندم قانون اساسی هم دو تفکر یا گفتمان سنت گرا و تحول خواه رو در روی هم صف آرایی کردند. در جبهه سنت گراها علاوه بر اخوان میانه رو، جریان تندرو سلفی حضور داشتند که اصرار دارند اصول شریعت باید به احکام اسلام تبدیل شود و اجرای این احکام برای فردا هم دیر است. قرائت خشن از اسلام و تئوریزه کردن خشونت در جامعه از عوامل اصلی تنش هاست.
این در حالی است که اخوانیها مدعی اسلام میانه رو و ارایه گر چهره سازگار از آن با دموکراسی هستند. پس چطور میتوانند برای بقای قدرت خویش و غلبه رقبای سیاسی خویش در قالب لیبرال و ملی گرا به ائتلاف سازی با سلفیها روی آورند.
البته اتحاد میان اخوان المسلمین و سلفیها در این برهه زمانی بر اساس نیاز مشترک و مصلحت دو جانبه شکل گرفته و دوام آن نیز در آینده با ابهام روبروست. چرا که تداوم تناقض گویی از سوی شخص مرسی و اشاره وی مبنی بر این که اخوان دنبال تشکیل حکومت اسلامی نیست، میتواند با خروج احتمالی سلفیها از همپیمانی تاکتیکی، جایگاه اخوانیها را در رقابت با جبهه مخالف متزلزل سازد.
در وضعیت موجود مرسی تلاش دارد یک توازن معنی دار میان جریانهای مختلف سیاسی در طیف اسلامگرا و غیر اسلامگرا برقرار سازد. در نا آرامیهای اخیر مرسی پس از اعطای برخی از امتیازات سیاسی و اقتصادی به نهاد نظامی، این عنصر تعیین کننده در معادلات قدرت را درکنار خود میبیند. از این رو پس از تهیه دادنامه از سوی دادستان کل کشور علیه برخی از رهبران جبهه ملی و متهم نمودن آنان خیانت به دلیل نقش داشتن در آشوبهای خیابانی (رفراندم قانون اساسی) نظم آهنین را برقرار سازد.
ارتش نیز در تلاش است نقش خویش را در این شرایط بحرانی به نحو مطلوب ایفا کند. لذا سرکوب گسترده و اجرای احکام متهمین حوادث اخیر را دنبال میکند. بنابراین ارتش از رویکرد انفعالی و نگاه محافظه کارانه به مسایل داخلی کشور فاصله گرفته است. این تدبیر ممکن است در کوتاه مدت از گسترش ناامنی بیشتر جلوگیری کند. البته تصاعد بحران در جامعه به دلیل تداوم نزاع میان جریانهای سیاسی و گسترش فقر گسترده جامعه میتواند فضای عملی برای جنگ داخلی در مصر آماده سازد.
در صورت عدم بازگشت ثبات داخلی علاوه بر آسیب پذیری صنعت توریسم به عنوان یکی از منابع درآمدی اصلی کشور، سرمایههای خارجی هم تمایلی برای ورود و مشارکت در طرحهای اقتصادی مصر نخواهند داشت در چنین شرایطی احتمال بروز انقلاب گسترده در قالب شورشهای کارگری و افراد تهیدست دور از ذهن نیست. به نظر میرسد که مرسی نیز احساس کرده مصر جدید وارد پیچ خطرناک تاریخی خود شده است. از این رو وی در کنار مشت آهنین در برخورد با نا آرامیهای اخیر از لزوم گفت وگو با رهبران مخالفین نیز خبر داده است. ولی مخالفین وی بر مطالبات قبلی از جمله لزوم استقلال قضایی مصر و تغییر برخی از مواد قانون اساسی از جمله تاکید مواد 2 و 6 بر جاری و ساری شدن اصول شریعت اسلام در جامعه تاکید دارند.
در چنین شرایطی امکان توافق میان طرفین بعید به نظر میرسد. لذا اگر انتخابات پارلمانی مصر طبق خواست اخوانیها از طریق مکانسیم طبیعی خود و رویههای دموکراتیک پیش برود، با توجه به مواضع اپوزیسون مصر تاکید بشتر بر تحریم دارد شرایط داخلی با بحران پیچیده تر رو به رو خواهد شد. از دیگر سو مشارکت جریان مخالف و تایید اقدامات دولت به معنی پیروزی اخوانیها نیست. انشعابها در جبهه اسلام گرا و ریزش آرای اخوانیها در انتخابات مرحله دوم ریاست جمهوری و نیز تایید رفراندم قانون اساسی جدید، احتمال موفقیت این گروه را کمرنگ تر ساخته است.
از این رو مرسی و حامیان اخوانی وی باید تصمیم بگیرند مصر را به سمت کدام الگو و بر اساس کدام معیار پیش ببرند. مصر اگر بخواهد بر اساس معیار دموکراتیک و قانون پیش برود در چنین حالتی باید مرسی باید از سلفیها تندرو در جبهه اسلام گرا فاصله بگیرد و بپذیرد دولت وی نیز نماینده تمام گروههای سیاسی مصر است و تنها متعلق به اخوان المسلمین و سلفیها نیست. ولی اگر با بازگشت به اقتدارگرایی و نادیده گرفتن مخالفین در صدد تحمیل اراده برآید، مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حل نخواهد شد. مصر برای جذب سرمایه خارجی مجبور به تن دادن به تغییرات در ساختار داخلی و پذیرش معیارهای دموکراتیک است.
لذا به نظر میرسد که مشکل مصر به دعواهای سیاسی جناح مختلف کشور خلاصه نمیشود بلکه عدم توسعه یافتگی و فقر و بی سوادی که ریشه درحکومتهای فاسد و اقتدارگرای گذشته دارد، جامعه مصر را رنج میدهد. همچنین طبقه متوسط جامعه نیز به بلوغ و رشد سیاسی لازم برای کنترل اوضاع نرسیده است. لذا مرسی باید با عقلانیت و پرهیز از هرگونه تندروی در برخورد با مخالفین فضا را آرام کند تا بار دیگر شرایط داخلی برای مشارکت گروههای مختلف سیاسی و برگزاری انتخابات پارلمانی مهیا گردد.
بهار: 12 بهمن روز بزرگ تاریخی
«12 بهمن روز بزرگ تاریخی»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم رسول منتجبنیا است که در آن می خوانید؛ روز 12 بهمن 57 یکی از روزهای بزرگ تاریخی و از روزهای فراموشنشدنی تاریخ کشور ما بهشمار میرود. ما در این یادداشت نکاتی را درباره این روز و ویژگیهای آن به عرض مردم شریف و خوانندگان عزیز میرسانیم. اول مسئله نقش هجرت در تاریخ انقلاب است. ما در تاریخ اسلام شاهد هستیم که مبدا تاریخ ما هجرت پیامبر از مکه به مدینه در سال 13 بعد از مبعث است. مبدا تاریخ را هجرت قرار داده نه بعثت و نه میلاد پیامبر. روز آغاز تاریخ به هجرت پیامبر اختصاص یافته همان نقش تاثیر هجرت پیامبر بر اسلام است.
درحقیقت هجرت پیامبر سرانجام تشکیل حکومت اسلام در مدینه و عامل گسترش اسلام در سراسر جهان است. اگر هجرت صورت نمیگرفت چه بسا دین اسلام تضعیف میشد و امکان استقرار و تداوم پیدا نمیکرد و کفار قریش این نهضت جهانی را در نطفه خفه میکردند. لذا با هجرت پیامبر نهضتی که از مکه آغاز شده بود به سراسر جهان منتشر شد و شعار آن اقصانقاط جهان را دربرگرفت.
درباره با حضرت امام چنین نقشی را میتوان در هجرت از نجف به پاریس و از پاریس به ایران در نظر گرفت. این هجرت نقطهعطفی در تاریخ انقلاب به حساب میآید و زمینه اضمحلال و نابودی شاه را فراهم کرد. اگر امام 12 بهمن به ایران هجرت نمیکرد، چهبسا دولت بختیار موفق می شد با تکیه بر نیروهای انتظامی انقلاب را سرکوب کند و زمینه را برای بازگشت شاه آماده کند.
اما هجرت امام نقشهها را خنثی کرد. این اولین مسئله نقش هجرت در تحولات تاریخ است. مسئله دوم ویژگی خاص امام است. یکی از ویژگیها موقعیتشناسی امام و بهرهبرداری از فرصتها بود. دوستانی که در خدمت امام در نوفللوشاتو بودند اظهار میکردند وقتی صحبت بازگشت بود همه مخالفت کردیم و این سفر را خطرناک قلمداد میکردیم. اما امام با تیزهوشی خاص و شجاعت منحصربهفرد شخصا تصمیم گرفت به ایران برگردد. جالب این است که امام در اجرای چنین تصمیمی کمال آرامش را داشت و در هواپیما استراحت میکرد انگار حادثهای در حال وقوع نیست.
امام بهخوبی مردم را آزموده بود. در 15سال که به ظاهر از مردم فاصله گرفته بود با عنوان سخنرانیها مردم را آماده کرده بود و لحظهبهلحظه مردم را آزمایش میکرد و در انتظار فرصت مناسب بود تا هم مردم آماده باشند برای پیروزی و هم حکومت تازه بنا گذاشته شود. لذا در 12بهمن هر دو زمینه را فراهم دید و احساس کرد میوه رسیده و باید آن را چید.
نکته سومی که باید به آن اشاره کرد برخورد امام در مواجهه با مردم و سخنرانی امام در بهشتزهرا بود. امام همواره بعد از خدای متعال تکیه فوقالعادهای به رای مردم داشت. امام در اولین سخنرانی عمومی فرمود: «چون مردم من را قبول دارند دولت تشکیل میدهم.» سخنان امام و اینکه امام در لحظه ورود به بهشتزهرا رفت حکایت از اعتقاد راسخ امام به خواستهای مردم داشت و این اعتقاد تا آخر عمر ادامه داشت. هرگز امام نمیگفت من چنین کردم، میگفت خداوند و مردم چنین کردند.
امام مشروعیت نظام خود را علاوه بر اعتقاد به خدا با رای و نظر مردم میدانست. وقتی در پاریس خبرنگاری از او پرسید که شما دنبال چه نوع حکومتی هستید امام پاسخ دادند: حکومت مانند فرانسه که مردم رای بدهند و اولین شعاری که به مردم آموزش داد تا بر زبان جاری کنند: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود.
به اعتقاد امام اولین رکن جمهوریت، رای مردم است. آخرین نکته که باید به آن اشاره کنم رابطه مردم با امام بود. ایمان، اعتقاد، عشق و علاقه بینظیری که مردم به امام داشتند و در ظرف 15سال نشان داده بودند، موجب شد که قریب به یک هفته قبل از 12بهمن که مردم از بازگشت امام اطلاع یافتند برای ورود لحظهشماری میکردند.
زمانی که خبر تاخیر بازگشت به گوش مردم رسید خشم و عصبانیت علیه رژیم را رسما اعلام کردند و به بختیار هشدار دادند. زمانی که آمدن امام قطعی شد از نقاط مختلف کشور میلیونها نفر به تهران آمدند و خیابانهای حدفاصل فرودگاه تا بهشتزهرا را گلباران کردند. این اعتقاد روبهروز درحال افزایش بود. مردم در اوج سختیها نسبت به امام تردید نکردند.
در 10سال جنگ و مشکلات اقتصادی نهتنها عشق و ارادت مردم به امام کاهش نیافت، بلکه چندین برابر شد. نشانه این افزایش عشق و ارادت استقبال امام توسط مردم با جمعیتی بالغ سه تا چهار میلیون نفر صورت گرفت. در تشییعجنازه بیش 10 میلیون نفر تحقق پیدا کرد و این تفاوت عاشقان نشان از این داشت که اعتماد به امام افزایش پیدا کرده بود.
دنیای اقتصاد: بودجه و هدفمندی
«بودجه و هدفمندی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر علی شمس اردکانی است که در آن میخوانید؛تنها چیزی که از اجرای فاز یکم هدفمندی یارانهها دستگیر همگان شده این است که راهحل مسائل مالی اداره کشور در گرو چگونگی قیمتگذاری فروش داخلی حاملهای انرژی است.
نظام بودجهنگاری کشور در دهههای اخیر متاسفانه بر مبنای خرج کردن عواید ناشی از فروش سرمایههای نفتی کشور تدوین شده که موجب کژی و کاستی فراوان در اقتصاد و اجتماع شده که آن را مرض هلندی – ایرانی میخوانیم.
کالبد روزآمد این فرآیند به نحو زیر است:
1- کژی
اول ناشی از چاپ پول در مقابل هزینههای ریالی مصارف بخش عمده عواید نفتی
است که متناظرا منبع ایجاد تورم از دهه پنجاه بوده است.
2- شدت علاقه به واردات موجب توهمهای دورهای قدرت پول ملی شده که به مفهوم یارانه دادن به واردات بوده و عدمامکان گسترش تولید در صنعت و کشاورزی را به دنبال داشته است.
3- در دهه 1350 روزانه 5/5 میلیون بشکه نفت صادر و نیم میلیون بشکه هم در داخل مصرف میشد؛ بنابراین عادت بودجه نفتی براساس مصارف بهای صادرات نفتی ماندگار شده و توجه ویژهای به بهای فروش نفت و گاز در داخل به عنوان منبع انباشت سرمایه نشده است.
4- اکنون مصرف انرژی داخلی (جمع نفت و گاز) معادل روزانه 5/5 میلیون بشکه است، ولی نفت صادراتی که بهای آن نقد دریافت میشود، حدود نیم میلیون بشکه است. پس ترکیب درآمدی کاملا واژگونه شده و امکان استفاده از فروش ارزی نفت برای مقاصد بودجهای و تخیلات غیرتولیدی دیگر وجود ندارد.
5- سیاستهای کلی کشور اولویت تولید است به این معنی که علاج اقتصاد تورمی را در خروج از مصرف و تخصیص منابع به تولید یافتهایم.
6- بر این باوریم که ترکیب جمعیتی کشور حکم میکند که سالانه باید 5/1 میلیون شغل جدید ایجاد کنیم و عدمایجاد هر شغل یعنی یک بمب فساد و فتنه.
7- در کشور حدود 5/4 میلیون نفر دانشجو داریم. (این مایه افتخار است که اکنون در ایران بیش از فرانسه دانشجو داریم.)
8- برای رسیدن به اقتصاد پیشرفته، ترکیب شایستهای در مشاغل ضروری است و در این مسیر اولویت ایجاد شغل برای فارغالتحصیلان دانشگاهی است.
9- حداقل سالانه 900 هزار نفر از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند که حدود 750 هزار نفر آنها برای کار جدید وارد بازار کار میشوند.
10- متوسط نیاز سرمایه برای ایجاد هر شغل پایدار حدود پنجاه میلیون تومان به اضافه پانزده هزار دلار ارز است. (به فرض اینکه آثار تورم فعلی هنوز کاملا در هزینههای سرمایهای منعکس نشده باشد.)
11- پس نیازهای سرمایهای کشور برای تعادل اشتغال در پنج سال آینده معادل 75 هزار میلیارد تومان بهعلاوه 5/22 میلیارد دلار برای ایجاد 5/1 میلیون شغل است.
12- امسال کل فروش داخلی نفت و گاز به شصت هزار میلیارد تومان و دریافتی از صادرات نفت به 26 میلیارد دلار میرسد که جمع این ارقام کفاف نیازهای سرمایهای بند بالا را نمیکند، تا چه رسد به هزینههای جاری دولت برای عمران کشور و یارانهها!
13- چو دخلت نیست، خرج آهستهتر کن. نخستین وظیفه کاهش کارمندان دولت به اندازه کارمندان دولتی ترکیه و بالا بردن حقوق باقیمانده به اندازه حقوق کارمندان دولت ترکیه است. باشد که از بختک بوروکراسی که فضای کسبوکار کشور را خفه کرده است، برونرفتی پیدا کنیم.
14- در سالجاری احتمالا کل دریافتی مالیاتی دولت 31 هزار میلیارد تومان خواهد بود، در حالی که هزینههای پرسنلی کلان دولت به تنهایی بیش از چهل هزار میلیارد تومان است که عملا در دخل و خرج دولت چیزی برای عمران نمیماند تا چه رسد به اینکه بخواهیم یارانه نقدی پرداخت کنیم.
15- بخشهای انرژی کشور به تنهایی سالانه نیاز به معادل 55 میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد که حداقل نصف آن ارزی است. در صورت عدم این سرمایهگذاری سالانه بابت هر دلار عدمسرمایهگذاری بیش از ده دلار از دست میرود که بخش عمده این عدمالنفع از میدانهای مشترک نصیب همسایگان میشود!!
16- راه علاج جز این نیست که نیازها و هزینههای سرمایهگذاری کشور را از محل فروش داخلی محصولات نفت و گاز آنها تامین کنیم.
17- فقط بخش کوچکی از درآمد فروش داخلی نفت و گاز به مصرف هزینههای جاری برسد. درآمدهای ارزی ناشی از صادرات (نفتی و غیرنفتی) برای خریدهای ارزی کالاهای سرمایهای و فقط بخش خاصی از نیازهای حاد عمومی تخصیص یابد.
18- بدیهی است طبق این موازنه همه باید بپذیریم که پولی برای توزیع نخواهد ماند؛ بنابراین چنانچه هزینههای توزیع نقدینگی و مخارج غیراقتصادی دیگر ضروری باشد، باید بر قیمت فروش فرآوردههای نفتی و گاز طبیعی به نسبت این نیازها افزود.