واژه «شخصیت» برای همه ما آشناست اما آیا واقعا دیدی که ما از این واژه داریم منطبق بر یافته های روانشناسی است؟
«دوست
تو آدم خیلی با شخصیتی است.» «دیدی چطوری رفتار کرد، واقعا که آدم بی
شخصیتی است!» استفاده از چنین عباراتی یا شنیدن این موارد اتفاقی شایع برای
همه ماست. راستی کدام یک از ما می تواند ادعا کند که در مورد شخصیت دیگران
تا به حال نظری نداده است و از عبارت با شخصیت یا بی شخصیت در مکالمات
روزمره خود استفاده نکرده است؟
در روان شناسی برعکس آنچه در
گفتگوهای روزمره ما روی می دهد، دقت بیشتری در زمان استفاده از واژه شخصیت
وجود دارد. شاید بتوان ادعا کرد که دلیل این موضوع نیز اختلاف دیدگاهی است
که در تعریف این واژه و البته عوامل موثر در آن بین متخصصان وجوددارد. در
واقع برخلاف تصور ما روانشناسان اگر بخواهیم به تعریف این واژه اشاره کنیم،
می توانیم یکی از جامع ترین تعریف ها از شخصیت را به نقل از کتاب نظریه
های شخصیت فیست، چنین بیان کنیم: «الگوی نسبتا پایدار صفات گرایش ها یا
ویژگی هایی که تا اندازه ای به رفتار افراد تداوم می بخشد.»
اما
عبور از تعریف شخصیت و رسیدن به نقطه مشترک در این باره زمینه تنها یکی از
موارد اختلافی در این زمینه را می تواند حل کند. در رابطه با موضوع شخصیت
موارد اختلافی دیگری نیز وجود دارد که به صورت بسیار خلاصه به تعدادی از
آنها می پردازیم.
محیط یا ژنتیک؟
امروزه
هیچ روان شناسی را نمی توانید پیدا کنید که بگوید شخصیت صرفا تحت تاثیر
تجربه های محیطی شکل گرفته یا تغییر می کند.همه روانشناسان با دیدگاه های
متفاوت بر این اتفاق نظر دارند که برخی خصوصیات فردی بیشتر تحت تاثیر عوامل
ژنتیکی قرار داشته و امکان تغییر در آنها بسیار محدود است. به عنوان مثال
بررسی ها نشان داده که در خصوصیاتی مانند فراخنای توجه، سازگاری با محیط یا
میزان فعالیت از همان بدو تولد افراد با هم تفاوت داشته یا خلق و خوی کلی
هر فردی از همان زمان تولد تا حدی چارچوب خود را پیدا کرده است.
این
بدان معناست که در رابطه با هر کدام از ویژگی ها تنها امکان تغییر داده در
محدوده خاصی وجود داشته وشما نمی توانید از خودتان یا دیگران انتظار داشته
باشید که به صورت کلی خود را تغییر داده و به فردی جدید تبدیل شوید. البته
این انتظار از تغییر کردن یکی از مواردی است که غالب افراد در رابطه با آن
دچار سوءتفاهم بوده و تا آنجا که بتوانند از پذیرش این واقعیت طفره می
روند.
پیش بینی
یکی
دیگر از سوءتفاهم های رایج در رابطه با شخصیت، ثبات صفات و ویژگی هاست.
غالب افراد و حتی برخی روانشناسان تصور می کنند اگر یک بار نسبت به فردی
شناخت پیدا کنند، همان شناخت می تواند پایه ای برای پیش بینی رفتار فرد در
موقعیت های گوناگون باشد.
البته این تصور بیشتر از اینکه بر مبنای
پژوهش و مطالعات باشد بیشتر برگرفته از آرزویی دیرینه است؛ چرا که پژوهش ها
نشان داده که افراد در موقعیت های مختلف به صورت های گوناگونی رفتار کرده و
صرف تصور اینکه فلانی درستکار است باعث نمی شود همیشه طبق این الگوی نظری
رفتار کند. توجه به این نکته می تواند از بسیاری از پیش داوری ها جلوگیری
کند.
البته توجه داشته باشیدکه اگر شناخت از فردی در بازه زمانی
طولانی تری شکل بگیرد می تواند از قدرت پیش بینی بیشتری برخوردار باشد و
این عدم ثبات بیشتر راجع به مواردی مطرح است که افراد بر مبنای شناختی سطحی
می خواهند دست به پیش بینی بزنند. به عنوان مثال بعد از گفتگوی یک ساعته
ادعا در مورد پیش بینی رفتار چندان دقیق نیست اما اگر بعد از چند هفته
مراوده با فردی بخواهیم پیش بینی داشته باشیم، غالبا می توانیم دقیق تر پیش
بینی کنیم.
یکی دیگر از اشتباهات، نقشی است که برای برخی عوامل در
شکل گیری شخصیت در ظنر گرفته می شود. به عنوان مثال برخی افراد تمایل دارند
بسیاری از ویژگی های شخصیتی را تحت تاثیر جنسیت قلمداد کرده یا نقش
تحصیلات، بزرگ شدن در طبقه اجتماعی خاصی را پررنگ کنند. امروزه مشخص شده
است بیش از آنکه صرف پسر بودن یا دختر بودن در شکل گیری برخی صفات موثر
باشد، پذیرش اهمیت نقش جنسیت است که می تواند این تفاوت را پر رنگ کند. این
بدان معناست که اگر دختر یا پسری در محیط دیگری که اهمیت تفاوت های جنسیتی
در آن کمتر باشد، بزرگ می شدند تفاوت بین آنها نیز کاهش می یافت.
تغییر هر زمان که بخواهیم
یکی
دیگر از موارد مورد اختلاف، سنی است که به قول معروف تا آن سن شخصیت شکل
می گیرد. برخی افراد تصور می کنندهر ویژگی و خصوصیتی که افراد در دوران
کودکی آن را به دست آورده باشند تا پایان عمر همراه فرد بوده و امکان تغییر
در آن وجود ندارد.
از سویی برخی افراد بر این باورند که تا سنین
بالا نیز به محض آنکه فرد تصمیم بگیرد می تواند تغییراتی در خود ایجاد کند
اما پژوهش ها در این رابطه چه می گویند؟ بخشی از تحقیقات نشان می دهند که
ویژگی های افراد طی سی سال می تواند دارای ثبات بوده و تغییر چندانی در
آنها دیده نشود.
از سوی دیگر برخی پژوهش ها نشان می دهد افرادی که
از وضعیت خود ناراضی هستند در دوره نوجوانی و اوایل بزرگسالی توانسته اند
در برخی ویژگی های خود تغییر ایجاد کنند اما در رابطه با سنین بالاتر چطور؟
هر چند در این زمینه شاید نتوان به پژوهش های مشخصی تکیه کرد اما به نظر
می رسد که با افزایش سن شانس تغییر کردن کاهش می یابد. البته اینکه این
کاهش یافتن به خاطر کاهش تمایل افراد برای تغییر است یا افزایش سن امکان
تغییر را از بین می برد، از نکات قابل بحث است.
منبع: میگنا