آخرین یادداشت اکبر رادی
اكبر رادي، نمايشنامهنويس برجستهي ايراني امروز بامداد پنجم دي ماه در بيمارستان پارس تهران در گذشت.
به گزارش جهان، این نویسنده آخرین یادداشت خودش را با عنوان " تو آن درخت روشنی" که در روزنامه اعتماد منتشر شده به زاد روز بهرام بيضايي اختصاص داده است.
وی در این یادداشت نوشت: بهرام، امروز مي خواستم زاد روز تو را به عنوان يک چهره ماندگار معاصر شادباش بگويم، ديدم اين «چهره ماندگار» هر چند ترکيب مهتابي قشنگي است، اين چند ساله مدال مستعملي شده است که فلهاي به سينه بندگان خدا نصب مي کنند و ايضاً براي محتشمان اين حوالی ما ستاره رنگ پريده اي است که فله اي به دوش اهل هنر مي زنند.
وی در ادامه خطاب به بیضایی افزوده است: من لوح «مرد فصل ها»ي صحنه ايران را به لفظ و نمادين به تو تقديم مي کنم تا حريم «بقعه» ما را به شعله ايمان و مهر منور کني، و به روح صحنه ما رستگاري جاودانه ببخشي.
اکبر رادی در پایان آخرین نوشته اش آورده است: بهرام عزيز، بيضايي بينواي من ، اينک در اين روز آبي و در نهايت خرسندي افتخار دارم که از سالروز ولادت انساني ياد کنم که برکت خاندان تآتر ماست و عزت اصحاب سرسپرده آن در اينکه به احترام او (که تويي) از جا برخيزند و پيش پاي تو مخلصانه کرنش کنند. زيرا که برقله هاي درخشان فرهنگ ايران ميلاد يک درام نويس بزرگ براي فخر ملتي کفايت است.
گفتنی است اکبر رادی در سن 68 سالگي در حالي امروز دارفاني را وداع گفت كه چند ماهي ميشد كه از بيماري سرطان مغز استخوان رنج ميبرد.
وی در تاريخ 10 مهرماه 1318 در رشت به دنيا آمد. او دو كلاس آخر ابتدايي را در دبستان «صائب» تهران (1331) و دوره متوسطه را در دبيرستان فرانسوي «رازي» به پايان رساند (1338). يك سال پشت كنكور پزشكي ماند و سال بعد (1339) در رشته علوم اجتماعي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران قبول شد و چهار سال بعد فوقليسانس اين رشته را هم تا نيمههاي سال دوم رفت و نزديك پاياننامه آن را رها كرد. عشق به ادبيات و علاقه روزافزون به تئاتر شايد اصليترين دليل اين كنارهگيري بود.
او همزمان، دوره يك ساله تربيت معلم را ديد (1340)، و از سال 41 با حكم رسمي وزارتخانه معلم شد؛ و دو نمايشنامه «روزنه آبي» (41) و «افول» 41 نوشت.
طي سي و دو سال تدريس در رشته ادبيات سال چهارم دبيرستان، ادبيات نمايشي انستيتو مربيان امور هنري، نمايشنامهنويسيِ مقطع كارشناسي دانشگاه تهران و نمايشنامهنويسي پيشرفته كارشناسي ارشد دانشگاه هنر ادامه داد و در سال 1373 به پايان تدريس رسيد و بازنشسته شد.
اولين داستان جدي كه نوشت؛ «باران» نام داشت كه در مسابقه داستاننويسي مجله «اطلاعات جوانان» چاپ شد و ميانِ بيشتر از هزار داستان برنده جايزه اول شد (1338).
پيش از اين مسابقه هم مقدار زيادي داستان نوشته بود و بعد از آن هم نوشت و برخي را منتشر كرد.
رادي همواره معتقد بود: « تا زماني كه نمايشنامه ايراني با آدمهاي معاصر و درد زنده نداشته باشيم، بيگمان تئاتر معاصر ملي هم نخواهيم داشت».
او نخستين نمايشنامه جدياش «روزنه آبي» را در زمستان 38 آماده كرد و به واسطه آن با شاهين سركيسيان آشنا شد. سركيسيان بعد از مطالعه نسخه دستنويس «روزنه آبي» تصميم به اجراي آن گرفت.
از ديگر كارهاي رادي ميتوان به: نگارش داستانهاي بلند «افسانه دريا» و«مسخره» 1336، نمايشنامه «از دست رفته» (چاپ نشده)؛ 1337، داستان «باران» و «جاده» مجله «اطلاعات جوانان»؛ 1338، داستان «سوءتفاهم» هفته نامه فردوسي؛ 1339، داستان «كوچه»1339 ، نمايشنامه «مسافران ومرگ در پاييز» چاپ در مجله «پيام نوين»1344، نمايشنامه «روزنه آبي» 1341 به كارگرداني «شاهين سركيسيان» 1345 ، نمايشنامه «مرگ در پاييز» 1349 به كارگرداني «عباس جوانمرد» تهران، چاپ مجموعه داستان «جاده» 1349، نمايشنامهي «ارثيه ايراني» 1347 ،نمايشنامه«افول»1343، نمايشنامه«صيادان» اشاره کرد و از ديگر نمايشنامههاي او ميتوان از «لبخند باشكوه آقاي گيل»، «در مه بخوان»، «آهسته با گل سرخ»، «منجي در صبح نمناك»، «هاملت با سالاد فصل» ،«آميز قلمدون، «شب روي سنگفرش خيس»، «آهنگ هاي شكلاتي»، «پايين گذر سقاخانه» و...، نام برد.