نتایج یک تحقیق نشان میدهد: غفلت عاطفی، بیشترین میزان سوءرفتار با سالمندان در خانواده را تشکیل میدهد.
به گزارش ایسنا بر اساس یک تحقیق انجام شده توسط پژوهشگران کشور، بهبود شرایط زندگی و افزایش طول عمر و امید به زندگی، پدیده سالمندی را در جوامع به دنبال داشته و امروزه پدیدهی افزایش جمعیت سالمندان یکی از مهمترین چالشهای اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی ارائهکنندگان خدمات بهداشتی و درمانی، برای اعضای خانواده و جامعه در قرن بیستویکم بهشمار میرود.
تحقیق فوق با اشاره به این که این چالش به موقعیت جمعیتی کشور ایران نیز مربوط میشود، میافزاید: در کشور ما بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1385، حدود 7.27 درصد از جمعیت کشور و شش درصد از جمعیت شهر تهران در سنین 65 سالگی و بالاتر قرار دارند. در چنین شرایطی عدم آمادگی خانواده برای پذیرش مراقبت از سالمندان و همچنین شرایط خاص اجتماعی نظیر شهرنشینی، تجددگرایی، تغییر در ارزشهای سنتی، تضاد نظام ارزشی، نظام جدید و قدیم و عدم آمادگی برای پذیرش مراقبت از یک سالمند سبب میشود که خانواده قادر به ایفای مناسب نقش و وظایف خود در قبال سالمندان نباشد و ممکن است سالمند را در معرض خطر سوءرفتار توسط اعضای خانواده (Domestic Elder Abuse) قرار دهد.
این پژوهش که توسط دکتر مجیده هروی و همکاران وی انجام شده، با یادآوری این که امروزه سوءرفتار نسبت به سالمندان در متن خانواده، جایی که اعضای خانواده مراقبت از عضو سالمند را فراهم میآورند، به عنوان یک مشکل جدی و یکی از اشکال خشونت در خانواده مطرح است، مفهوم سوءرفتار نسبت به سالمند در خانواده را شامل تحمیل درد و رنج از طرف اعضای خانواده نسبت به شخص سالمند میداند که ممکن است از طریق ارتکاب عملی آزاردهنده و یا ترک عملی ضروری به صورت عمدی یا غیرعمدی در یک یا چندین مرتبه رخ دهد و تاکید میکند: سوءرفتار یکی از مصادیق محرومیت از حقوق و شئونات انسانی است که به شکل غفلت، سلب اختیار، بهرهبرداری مالی، آزارهای روانشناختی و بدنی، و طردشدگی رخ میدهد. در حالی که بسیاری از صاحبنظران، نگرانی عمیقی نسبت به افزایش خشونت در خیابانها و اماکن عمومی دارند، احتمال مورد خشونت قرارگرفتن یک فرد در خانواده به مراتب بیشتر از بیرون خانواده است.
بر اساس این تحقیق عواقب خشونت خانوادگی میتواند بسیار ناخوشایند باشد و شواهد نشان میدهد درجات مختلف سوءرفتار تاثیر به سزایی در کاهش سلامتی و امنیت سالمندان دارد.
تحقیق فوق از وجود شواهدی بر اساس سایر پژوهشها خبر میدهد که ارتباط معناداری را بین تجربه سوءرفتار با افزایش ابتلا به دمانس، افسردگی، احساس تنهایی تایید کردهاند. همچنین متخصصان احساس درماندگی، بیگانگی، گناه، ترس، خجالت، یأس، ناامیدی، سندرم پس از ضربه و اقدام به خودکشی را به عنوان اثرات سوءرفتار ذکر کردهاند؛ لیکن اعتبار و میزان این اثرات مورد بررسی قرار نگرفته است.
تحقیق حاضر همچنین با اشاره به این که کاهش کیفیت زندگی به عنوان یکی از پیامدها و نتایج سوءرفتار نسبت به سالمندان در تعدادی از مقالات معرفی شده است، تاکید میکند: یکی از چالشهای اصلی و عمدهی بهداشت در قرن بیستویکم، زندگی با کیفیت برتر است. کیفیت زندگی دامنهای از نیازهای عینی انسان است که در ارتباط با درک شخصی و گروهی افراد از بهبود کیفیت زندگی سالمندان از جنبههای مهم مراقبت سالمندان بهشمار میرود و تلاش برای بهبود کیفیت زندگی و ایجاد محیطی مناسب برای زندگی سالمندان به یک نگرانی مشترک جهانی تبدیل شده است.
این پژوهش بنا بر تاکید صاحبنظرانی که معتقدند در روند درمان و مراقبت از سالمندان باید همواره به عوامل موثر در کیفیت زندگی آنها توجه شود، یادآور میشود که زمانی راهکارهای مراقبتی - درمانی مفید و موثر است که کیفیت زندگی سالمندان را بهبود بخشد. از این رو در نظر داشتن عوامل زمینهای موثر بر سطح کیفیت زندگی دوران سالمندی دارای اهمیت بالقوهای است و میتواند راه را برای ارائهی هرچه بهتر روشهای ارتقای کیفیت زندگی هموار سازد. بنابراین دانستن اینکه سالمندان با تجربه سوءرفتار تا چه حد احساس خوب بودن دارند و در چه جنبههایی چنین احساسی را ندارند، کمک میکند تا به گونهای برنامهریزی شود که آلام آنها کاهش یابد.
با توجه به این که بررسی شواهد نشان داده سوءرفتار نسبت به سالمندان به عنوان یک عامل تهدیدکنندهی زندگی شناخته شده است اما تحقیقات بسیار اندکی در خصوص اندازهگیری کیفیت زندگی قربانیان انجام گرفته است؛ لذا تحقیقی با هدف تعیین کیفیت زندگی مرتبط با سلامت این دسته از سالمندان و مقایسهی آن با گروه سالمندانی که سوءرفتار توسط اعضای خانواده را تجربه نکردهاند، انجام شده است.
تحقیق حاضر با مشارکت 360 زن و مرد سالمند عضو کانونهای جهاندیدگان شهر تهران در پنج منطقه شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز شهر تهران انجام شده است که 180 نفر آنها دارای تجربه سوءرفتار و 180 نفر بدون تجربهی سوء رفتار) بودهاند.
سالمندان با تجربه سوءرفتار، شامل 58 نفر مرد و 122 نفر زن در محدوده سنی 65 تا 90 سال و با میانگین تعداد فرزندان 4.86 بودند.
اکثر مشارکت کنندگان در این تحقیق، متأهل یا همسر فوت کرده بودند. همچنین 51.1 درصد افراد، بیسواد، 73.8 درصد خانهدار و 41.2 درصد افراد دارای وضعیت اقتصادی در حد متوسط بوده و 82.8 درصد آنها حداقل از یک بیماری مزمن رنج میبردند.
در گروه سالمندان بدون تجربه سوءرفتار که شامل 79 نفر مرد و 101 نفر زن با میانگین سنی 71.56 و میانگین تعداد فرزندان 5.26 بودند، 58.2 درصد افراد متاهل، 38.3 درصد بیسواد، 51.7 درصد خانهدار و نیز 47.8 درصد دارای وضعیت اقتصادی در حد متوسط بودند و اکثر آنها که شامل 52.8 درصد میشدند، با همسرانشان زندگی میکردند و 75.6 درصد از حداقل یک بیماری مزمن رنج میبردند.
اما نتایج این تحقیق نشان داد: بیشترین میزان سوءرفتار با سالمندان در خانواده، مربوط به غفلت عاطفی با 74.45درصد، سوءرفتار روانشناختی با 62.22 درصد و کمترین آن مربوط به طردشدگی با 13.34 درصد و سوءرفتار جسمی با 23.34 درصد بوده است.
بر اساس این مطالعه، گروه سالمندان بدون تجربه سوءرفتار، نسبت به سالمندان با تجربه سوء رفتار، در کلیهی ابعاد کیفیت زندگی شامل عملکرد جسمانی، محدودیت در ایفای نقش به علت مشکلات جسمانی، درد جسمانی، سلامت عمومی، نشاط، عملکرد اجتماعی، محدودیت در ایفای نقش به علت مشکلات عاطفی و سلامت روان نمره بیشتری کسب کردند و این تفاوت، از لحاظ آماری معنیدار بود.
به عبارت دیگر، کیفیت زندگی گروه سالمندان بدون تجربه سوءرفتار از سالمندان با تجربه سوءرفتار بهتر بوده است.
یافتههای این تحقیق نشان داد: در گروه سالمندان آزاردیده، سالمندان با تجربه هریک از اشکال سوءرفتار در مقایسه با سالمندان بدون تجربه همان شکل از سوءرفتار، در تمامی ابعاد نمره کمتری کسب کردند و این تفاوت از لحاظ آماری معنیدار بود.
نتایج بررسی تفاوت کیفیت زندگی بین مردان و زنان حاضر در این پژوهش، نشان داد که مردان در گروه سالمندان با تجربه سوءرفتار در بعد سلامت روان نمره بیشتری نسبت به زنان همان گروه کسب کردند و این تفاوت از لحاظ آماری معنیدار بوده است.
در سایر ابعاد نیز، به رغم میانگین بیشتر نمره مردان نسبت به زنان، تفاوت معناداری بین زنان و مردان مشاهده نشد.
همچنین یافتههای پژوهش حاکی از آن است که زنان در گروه سالمندان آزاردیده، در کلیه ابعاد هشتگانه کیفیت زندگی نمره کمتری را نسبت به زنان بدون تجربه سوءرفتار کسب کردند و این تفاوت از لحاظ آماری معنیدار بود. همچنین مردان سالمند بدون تجربه سوءرفتار در کلیهی ابعاد هشتگانه کیفیت زندگی نمره بیشتری را نسبت به مردان در گروه سالمندان آزاردیده کسب کردند و این تفاوت از لحاظ آماری معنیدار بوده است.
این پژوهش با اشاره به این که سالمندی دوران حساسی از زندگی بشر بوده و توجه به مسائل و نیازهای این مرحله یک ضرورت اجتماعی است، تاکید میکند: با در نظر داشتن نیازهای خاص این دوران، توجه به کیفیت زندگی در سالمندان نیز امر بسیار مهمی است که عمدتا مورد غفلت قرار میگیرد. سوءرفتار با سالمندان به عنوان یک عامل تهدیدکننده بقا و کیفیت زندگی قربانیان یکی از علل قابل توجه صدمات فیزیکی، بیماریها، از دست رفتن کارآیی، انزوا، یأس، ناامیدی، افسردگی و کاهش رضایت از زندگی، سلامتی و امنیت است.