تغيير و تحول و رفتن و آمدن مديران رسمي و تجربه اي غير قابل گريز است. هر چند كه گاهي فراموش مي كنند اما خودشان مي دانند و مي گويند: «اين ميز ماندني نيست، كه اگر بود به ما نمي رسيد». با اين وجود نكته اي هست كه كه در تغيير مديران همواره دغدغه است، دغدغه اي كه گاه به نگراني تبديل مي شود.
«هيچ بدي نرفته است كه خوب بيايد». اين هم تعبيري ديگر در بحث تغيير مديران است كه البته هميشه مصداق ندارد. بسيار اتفاق افتاده كه مديران جايگزين توانمندي و شايستگي هاي خود را نشان داده و به رشد و تعالي و توسعه مجموعه تحت نظر خود كمك كرده اند.
گذشته از اين، تغييرات مديريتي به شكلي ذاتي در برخي مجموعه ها ايجاد شوك مي كند و حتي اگر مدير قبلي با مدير جديد هم تفاوت چنداني نداشته باشد اما حضور مديري جديد به لحاظ رواني به تحول در مجموعه مي انجامد.
نمونه قابل لمس اين حالت را در تغيير سرمربيان تيم هاي ورزشي به ويژه فوتبال مي توان مثال زد. مسابقه پلیآف آسیا- اقیانوسیه در دور مقدماتی جام جهانی فوتبال ۱۹۹۸ فرانسه را همه ايرانيان به ياد دارند. « والدیر ويرا» مربي برزيلي ايران تنها چند هفته پيش از آن مسابقه مربي تيم ملي ايران شده بود و فرصتي براي اجراي برنامه هاي تاكتيكي و هر كاري ديگري نداشت. گفته مي شود او پيش از بازي با مشورت چند نفر از بازيكنان، يازده نفر را انتخاب مي كند و مي گويد برويد داخل زمين و هر كاري مي خواهيد بكنيد! خودش هم سيگار كشان در كنار زمين به تماشاي بازي ايستاده بود! علاوه بر تعصب و غيرت ملي بازيكنان، شوك رواني وارد شده ناشي از تغيير سرمربي را هم در شمار دلايل موفقيت ايران در خلق حماسه ملبورن مي دانند.
از سوي ديگر در رفتن و آمدن هاي مديريتي يك نگراني همواره وجود دارد كه مبادا مدير جديد بر اساس توانمندي ها و شايسته سالاري انتخاب نشده باشد و حضورش مجموعه را از آني كه هست، بدتر كند. در نهايت تاسف بايد گفت اين نگراني در بسياري از تغييرات مديريتي، به ويژه در سال هاي اخير بجا بوده است.
هفته پيش اقتصاد و صنعت ايران يكي از تغييرات مهم مديريتي خود را در بزرگترين خودروساز خاور ميانه شاهد بود. هاشم يكه زارع جانشين جواد نجم الدين در گروه صنعتي ايران خودرو شد. نجم الدين مديري از جنس خودروسازي بود كه حضور و فعاليت در اين صنعت را سه دهه پيش از پايين ترين سطح آغاز كرده بود و پله هاي ترقي را براساس تجربه، تعهد و تخصص پيمود تا به مهم ترين صندلي خودروسازان ايراني رسيد. او كشتي آبي پوشان جاده مخصوص را در حالي به ساحل پايان سال 91 و نيمه نخست سال 92 رساند كه شرايط نامساعد حاكم بر صنعت خودرو، قطع رابطه 23ساله پژو با ايران و حتي تحريم هاي ويژه كاخ سفيد عليه خودروسازان، نتوانستند توقفي در مسير حركت آن ايجاد كنند. توليد كم شد اما از بين نرفت و هيچ اشتغالي از اين صنعت حذف نگرديد.
با اين وجود ، جاي خود را به مدیر ديگری از جنس خودروسازان داد. هاشم يكه زارع هم سالیان دراز تجربه حضور در صنعت خودرو را دارد، تجربه اي كه سال هاي زيادي از آن در رده مديريتي بوده و اتفاقا تجربه هاي موفقي نيز از آب در آمده است.
مديرعاملي ايران خودرو ديزل آخرين عنواني است كه يكه زارع پيش از انتصاب جديدش داشته است. با اين اوصاف در اين تغيير، دغدغه و نگراني هميشگي در مديريت ها جائي ندارد و هر كس كوچكترين آشنائي با صنعت خودرو داشته باشد، مي داند كه مديرعامل جديد ايران خودرو حتي پيش از نشستن روي صندلي مديريت، مي داند كه چه مي خواهد و چه بايد بكند. او نيازي به گذار زمان براي آشنا شدن به آنچه در مجموعه جديد تحت مديريتش ندارد و حتي براي آشنا شدن با همكاران جديدش نيز مشكلي ندارد.
همه آنها را به خوبي مي شناسد. يكه زارع نياز ندارد تا در نخستين روزهاي كارش به اتفاق چند نفر از همكاران جديد و قديمش در اتاق ها و ساختمان هاي اداري و سوله ها و خط هاي توليد، دوره بيفتد تا برايش توضيح دهند اينجا كجاست؟ اين كيست و آن چه كاره است؟ اينجا چه اتفاقي مي افتد و آنجا كدام خودرو توليد مي شود؟ او همه اينها را از سال ها پيش دانسته است و از پايان جلسه هفته پيش هيات مديره ايران خودرو دقيق و نيك مي دانسته كه كجا و براي چه كاري دارد مي رود. نگران يكه زارع نيستيم، چون مي دانيم كيست و كجا بوده است.