كودكآزاری ممكن است در سنین خیلی پایین رخ دهد و به سادگی برای دیگران قابل تشخیص نباشد. چرا كه آزار و بهرهكشی از كودكان خردسال تنها زمانی مطرح میشود كه آسیبهای وارده جدی و مهلك باشند.
یكی از مسائل مهمی كه امروزه متخصصان اطفال، پزشكی قانونی و اجتماع با آن درگیر است، مساله آزار فیزیكی، روانی و جنسی كودكان از جانب والدین یا سایر افراد بزرگسالی است كه با كودك در تماس میباشند. بحث درباره میزان شیوع كودكآزاری و برآورد دقیقی از آن، بحثی مشكل و بسیار چالشبرانگیز است؛ چرا كه تعریف آزار جسمانی و آنچه به عنوان آزار تلقی میشود از سطحی به سطح دیگر فرق میكند. به علاوه مساله دیگری كه امكان تخمین واقعی كودكآزاری را با مشكل مواجه میسازد، این است كه كودكآزاری ممكن است در سنین خیلی پایین رخ دهد و به سادگی برای دیگران قابل تشخیص نباشد. چرا كه آزار و بهرهكشی از كودكان خردسال تنها زمانی مطرح میشود كه آسیبهای وارده جدی و مهلك باشند. تنها در این گونه موارد است كه پزشكان، همسایهها، یا یكی از اعضای فامیل موضوع را مطرح میسازند. در غیر این صورت اغلب دروغگویی والدین آزارگر و سن كم كودك آزاردیده باعث میشود این مساله ناگفته، مكتوم و پشت درهای بسته باقی بماند.
كودكآزاری جسمانی
كودكآزاری جسمانی شامل اعمالی نظیر وارد آوردن ضربه و آسیبهای شدید جسمانی، كتك زدن، سوراخ كردن، شكستن، لگد زدن، پرت كردن، گاز گرفتن، سوزاندن و… است. این آسیبها ممكن است تنها یك بار روی داده باشند یا اینكه مكررا تكرار شوند. آسیبهای جسمانی وارده به كودكان از ضعیف تا قوی طبقهبندی میشود. ضعیفترین نوع كودكآزاری شامل سختگیری شدید در مورد كودك و آزردن او، تا تنبیهات شدید نظیر ایجاد كوبیدگی، خراشیدگی، پارگی و شكستگی در استخوانهای كودك میباشد. شدت ضربات وارده گاهی به اندازهای است كه موجب وارد آمدن ضربه مغزی به كودك یا پاره شدن امعا و احشاء داخلی بدن وی نظیر كبد، طحال، روده، قلب و … و در نتیجه مرگ كودك میشود.
والدین بدرفتار
اگرچه آمارهای مختلفی در مورد تعداد كودكانی كه از لحاظ جسمانی توسط والدین مورد بدرفتاری قرار میگیرند وجود دارد و میزان واقعی كودكآزاری اغلب به دلیل شرم و خجالت والدین و نیز ترس از جوابگویی به مراجع قانونی از نظر دور میماند، اما با دیدن نشانههای زیر میتوان به كودكآزاری توسط والدین مشكوك شد:
1- والدینی كه از دادن شرح حال كامل و ابراز جزئیات واقعه خودداری میكنند.
2- معمولا صدمات با شرح حال دادهشده همخوانی ندارد؛ به این ترتیب كه مكانیزم، شدت و نوع آسیب وارده با شرح حال مغایر است.
3- تاخیر در گزارش یا رساندن كودك به مراكز درمانی به رغم آسیبهای جدی و شدید.
4- كودكانی كه اغلب شب با آثار ضربه به بیمارستان آورده میشوند و سابقه بیماری قبلی ندارند.
5- در مواردی كه كودك (3 تا 5 ماهه) به طور ناگهانی فوت میكند و شرح حال حاكی از آن است كه كودك دائما گریه میكرده و علت مرگ نیز هماتوم ساب دورال (خونریزی زیر سخت شامهای) بدون شكستگی یا همراه با شكستگی جمجمه و شكستگی استخوانهای دیگر و تورم نسوج نرم و كوفتگی پوستی است.
نشانگان كودك كتكخورده
حالات و رفتار كودك كتكخورده بارز و مشخص است. چنین كودكانی اغلب علائم ترس از پدر و مادر را نشان میدهند و از نگاه كردن به دیگران میگریزند. نگاه این كودكان گاهی حالت مظلومانه دارد و زمانی مات و بهتزده است.
در این كودكان اغلب آسیبهای جسمانی به اشكال مختلف دیده میشود كه مهمترین آنها عبارتند از:
1- كوفتگی و جراحات متعدد كه اغلب اوقات قرینهاند؛ مثلا در دو طرف صورت، رانها یا پشت بدن قرار دارند. در كوفتگی ممكن است جای وسایل استفادهشده مثل سگك كمربند یا طناب پدیدار باشد.
2- شكستگیهای متعدد مارپیچ بهویژه در خردسالان و خونریزی شبكیه چشم در شیرخواران كه به علت تكانهای شدید ایجاد میشود.
3- سوختگی ناشی از سیگار كه به صورت جوشهای گرد و قرینه دیده میشود و سوختگی ناشی از فرو بردن كودك در آب جوش.
4- آثار برآمدگی بند انگشت، مشت برجسته به صورت ردیفهایی دارای سه یا چهار كوفتگی تقریبا گرد كه اثر آن عموما روی مهرهها یا یك طرف صورت دیده میشود.
5- آثار نیشگون، گازگرفتگی و سوختگیهای سایشی در مناطق برجسته مثل چانه، گونهها، یا پشت كودك كه در اثر كشیدن او روی فرش، موكت یا مبلمان ایجاد میگردد.
كودكآزاری و بهداشت روانی كودك
بدرفتاری با كودك عامل مهم اختلال در روند رشد جسمانی، روانی و شخصیت كودك است و اساس رشد او از عوامل بسیار مهمی سرچشمه میگیرد كه در زندگی كودك و نحوه ارتباط او با والدینش وجود دارد. داشتن رابطه مناسب با والدین، مواظبت و نگهداری توسط والدین و انسجام خانوادگی از جمله عواملی است كه در رشد شخصیت كودك تاثیر بسزایی دارد. پیامدهای سوء رفتار بدنی بر كودك در حال رشد به اثبات رسیده است.
پژوهشگران بر این باورند كودكانی كه آزار دیده یا مورد بهرهكشی قرار گرفتهاند، یاد میگیرند دنیایی كه در آن زندگی میكنند مكانی غیرقابل پیشبینی، متخاصم و نفرتبار است. بزرگسالانی كه این كودكان را نگهداری میكنند ممكن است عصبانی، بیتاب و افسرده باشند؛ بنابراین دائما روش خود را در برخورد با كودك تغییر میدهند و كودك را بیشتر در سردرگمی فرو میبرند. اینگونه والدین با رفتارهای دوسوگرایانه خود وابستگی و علاقه كودك را تحت تاثیر قرار میدهند و باعث میشوند كودك، بهخصوص كودكان خردسالتر، ادراك بد و ناشایستی از خود داشته باشند.
آنها احساس میكنند موجودات دوست داشتنی نیستند و خود نیز نمیتوانند كسی را دوست داشته باشند. آنها تصوری غلط و ناشایست از رفتارهای خود و عكسالعملهای دیگران در ذهن دارند. این كودكان رفتارهای خود را به هر صورتی كه باشد محركی برای شدت یافتن رفتارهای خشونتبار دیگران میبینند، بنابراین الگویی از رفتارهای انفعالی و انزواجویانه همراه با احساس تردید و سوءظن شدید به دیگران را در خود شكل میدهند.
كودكان آزاردیده باید دائما نیازهای والدینشان را پیشبینی و آنها را برآورده كنند. در نتیجه این قبیل كودكان اغلب ناراحت به نظر میرسند و از محیطشان كمتر خشنودند. این كودكان ممكن است آشفتگی در خواب، حملههای هراس، افت تحصیلی، شبادراری و … داشته باشند.
كودكان آزاردیده از آسیبهای عصبشناختی نیز رنج میبرند. یك سوم آنان چنان مشكلاتی شدیدی دارند كه آنها را در زندگی روزمره ناتوان میكند.
كودكانی كه مورد بدرفتاری قرار میگیرند معمولا در مهارتهای حركتی مثل دویدن، جستوخیز یا سهچرخهسواری نقص دارند كه ممكن است این امر معلول ترس از اكتشاف و خطرپذیری باشد. بهره هوشی این كودكان كمتر از حد انتظار است و تاخیر در رشد شناختی آنها ممكن است مربوط به محیط غیرقابل پیشبینی و خطرناكی باشد كه در آن زندگی میكنند.
این كودكان به جای تمركز و یادگیری، اغلب مضطرب بوده و با خیالات خود اندیشناك هستند. آنها دائما راهی را جستوجو میكنند كه از مهلكه جان سالم به در ببرند. كودكان بزرگتری كه مورد آزار قرار گرفتهاند، اغلب بر اساس یك واكنش وارونه تمایل دارند خود محافظ و نگهدارنده والدینشان باشند.
این كودكان اغلب دست به رفتارهای حمایتی و مراقبتی میزنند كه نیازهای والدینشان را ارضا میكند و از استرس آنها میكاهد. آنها سعی میكنند با خوشخدمتی به دیگران از فاصله عاطفی خود و آنها بكاهند و از این طریق استرس خود را كاهش دهند.
توضیح دیگر این نقش مراقبتی واژگونشده این است كه كودكان با متوسل شدن به این مكانیزم از احساس بیقدرتی و ضعف خود میكاهند و احساس مثبت دلبستگی را تجربه میكنند.
پیشگیری از كودكآزاری
برای پیشگیری از كودكآزاری، متخصصان بهداشت روانی باید خانوادههای خطرساز را شناسایی كنند. والدینی كه با كودكان بدرفتاری میكنند تنها افرادی نیستند كه میتوانند از آموزش بهرهمند شوند. اغلب تصور میكنیم كه دوست داشتن كودكان و توانایی در منضبط كردن آنان ذاتی و شهودی است؛ ولی برنامههای مختلف نشان داده است كه میتوان به والدین آموزش داد تا تاثیر بیشتری بر فرزندان خود داشته باشند. در خانوادههایی كه خطر بدرفتاری والدین وجود دارد (مثلا مادران جوان، مادران مجرد كمدرآمد، والدین كودكانی كه هنگام تولد كموزن هستند) میتوان قبل از شروع بدرفتاری با كودك برنامههایی را برای پیشگیری پیاده كرد. به علاوه، آموزش رفتاری كنترل تكانهها و مهارتهای مقابلهای و روشهای مناسب فرزندپروری برای والدینی كه میخواهند رفتار خود را تغییر دهند نیز مناسب است.
در این روش به والدین آموزش داده میشود كه چگونه به مشكلات رایج فرزندپروری پاسخ دهند. متخصصان سعی میكنند از این طریق فنون موثر فرزندپروری مشاهده الگوهای مربوط به حل مشكلات فرزندپروری، آرامش و سایر مهارتهای مقابلهای را به والدین آموزش دهند.
منبع: دنیای سلامت