تعبیر شما از مفهوم اعتدال چیست؟
اعتدال یک
مفهوم بدیهی است، نیاز به تعریف ندارد. این گونه مفاهیم را وقتی بخواهیم
تعریف کنیم تبدیل به مفهومی روشنتر از خودش نمیشود و گاهی تبدیل به
مفهومی غامض میشود. مثال اعلای آن مفهوم «وجود» است که اگر بخواهید آن را
تعریف کنید، پیچیدهتر میشود و قابل تعریف نیست. البته مفهوم «اعتدال» از
نظر بداهت در حد مفهوم «وجود» نیست و با تسامح میتوان آن را تعریف کرد.
اعتدال یعنی میانهروی و پرهیز از افراط و تفریط، که در اثر به کار گرفتن
عقل و تدبیر و دوری از احساسات و هواهای نفسانی حاصل میشود. یعنی شما در
هر موضوعی عقل را چراغ راه خود قرار دهید و خشم و شهوت را تحت کنترل عقل
قرار دهید و منافع و مضار آن موضوع را بسنجید، آنگاه تصمیم بگیرید. مثلاً
در فتنه سال 88 کسانی معتدل بودند که به دور از تعصبات گروهی اشکالات دو
طرف را دیدند.
در اینجا خوب است این نکته را اضافه کنم: آقای سید احمد
خاتمی، امام جمعه موقت تهران، در تفسیر اعتدال گفتهاند: «اعتدال در حوزه
سیاست یعنی پیروی از ولی فقیه». کلمه حق یراد بها الباطل. شبیه سخن اشاعره
است که میگویند عدل آن چیزی است که خدا میگوید، در حالی که معتزله و شیعه
میگویند آنچه عدل است خدا میگوید. یعنی قطع نظر از دستور خدا حقیقتی به
نام عدل وجود دارد. به تعبیر شهید آیتالله مطهری: «عدالت مقیاس دین است نه
دین مقیاس عدالت. مقدسی اقتضا میکند که بگوییم دین مقیاس عدالت است اما
حقیقت این است که عدالت مقیاس دین است، آنچه عدل است دین میگوید نه آنچه
دین میگوید عدل است.» آری، این دو نظر آثار و لوازم بسیار متفاوتی دارند.
به هر حال، دوستان اصولگرای ما از جمله جناب آقای سیداحمد خاتمی مراقب
باشند که از فرط ولایتمداری به ورطه اشعریگری سقوط نکنند. تفسیر اعتدال را
بیجهت به اصل عقلانی و مترقی ولایت فقیه پیوند نزنند. اعتدال قطع نظر از
سخن یا رفتار پیامبر یا امام معصوم یا ولی فقیه، واقعیتی است که وجود دارد.
شما
در مواضع چندسال اخیر خود اعتدال را امری فراتر از اصلاح طلبی و اصولگرایی
تعریف کرده اید. آیا بر این اساس، رویکرد اعتدالگرایانه امری در تعارض یا
نفی جناح بندیهای موجود است؟
بله، اعتدالگرایی امری در
تعارض با جناحبندیهای سیاسی موجود است. یعنی شخص اعتدالگرا میتواند هم
اصولگرا باشد و هم اصلاحطلب و لزوما نباید یا اصولگرا باشد و یا
اصلاحطلب. امروز همه اصلاحطلبان معتدل و اصولگرایان معتدل میتوانند زیر
یک پرچم یعنی پرچم اعتدال جمع شوند و این اتفاق در حال رخ دادن است.
مصادیق نیروهای «افراطی»، «تفریطی» و «اعتدالی» در شرایط امروز ایران چیست؟
بین
اصولگرایی به معنی واقعی کلمه و اصلاحطلبی به معنی واقعی کلمه هیچ مرزی
وجود ندارد. هر اصولگرایی اصلاحطلب هم هست و هر اصلاحطلبی اصولگراست.
ولی بین اصولگرایی و اصلاحطلبی مصطلح و رایج مرزبندی وجود دارد. مثلاً
برداشت دو طرف از اصل ولایتفقیه و آزادی بیان و رابطه حفظ نظام با حفظ
حقوق مردم متفاوت است. در بین اصولگراها افرادی داریم که ولایتمداری را تا
حد تملق و چاپلوسی و تعطیل عقل تنزل دادهاند و در بین اصلاحطلبان هم
افرادی داریم که حیطه اختیار ولی فقیه را صرفا احکام دین می دانند. یا در
مسأله آزادی بیان، اصولگراهایی داریم که حتی در نقل تاریخ انقلاب اسلامی
حاضر نیستند نامی از آیتالله منتظری یا مهندس بازرگان آورده شود و در
مقابل، اصلاحطلبانی داریم که میخواهند به راحتی احکام دین را زیر سوال
ببرند. همین طور در مساله حفظ نظام، اصولگرایانی داریم که حقوق مردم را
فدای حفظ نظام میکنند و مثلا کشته شدن ستار بهشتی را مساله مهمی تلقی
نمیکنند و در مقابل، اصلاحطلبانی داریم که برای دفاع از حقوق مردم اهمیت
بیشتری از حفظ نظام قائلاند.
به هر حال، این مرزبندیها عملا و در
عالم واقع وجود دارد ولی در حقیقت و در مقام نظر و تئوری نباید وجود داشته
باشد، یعنی افراد معتدل هر دو جناح در واقع مرزبندی با هم ندارند و
برداشتشان از مبانی یادشده مثل ولایت فقیه و آزادی بیان و مساله حفظ نظام و
حقوق مردم تقریبا یکی است.
به عبارت دیگر، گفتمان اعتدال این دو را به
هم پیوند میدهد و امروز که گفتمان اعتدال در حال حاکم شدن است میتوان
این دستهبندیها را ملغی اعلام کرد.
در بین گروههای سیاسی، مثلا جبهه
پایداری در بین اصولگرایان، افراطی و جبهه مشارکت، اگر افکار گذشتهاش را
حفظ کرده باشد، در بین اصلاحطلبان، تفریطی شمرده میشوند و بقیه به تفاوت
در طیف اعتدال قرار میگیرند.
تصور عمومی و بویژه منتقدان
و اصلاح طلبان آن است که طیفی از نیروهای مؤثر جریان افراطی مورد حمایت
ویژه نهادهای اصلی قدرت قرار دارند و حتی از رانتها و امکانات ویژهای نیز
برخوردارند. از جمله روزنامه کیهان، حلقه مصباح یزدی، انصار حزب الله و
برخی سخنگویان منتسب به سپاه و بسیج. چطور میتوان انتظار داشت با وجود این
حمایتها، روند امور به سمت اعتدال برود؟
اگر مردم در جریان
امور قرار گیرند و به موقع آگاهی بخشی شود، اینها کاری نمیتوانند بکنند.
رشد اجتماعی- سیاسی مردم ما نسبت به گذشته افزایش چشمگیری پیدا کرده و
انتخابات اخیر بهترین شاهد آن است که پس از چهار سال تخریب هواداران گفتمان
اعتدال و نبودن امکان دفاع برای سران این جریان، مردم به کاندیداهای این
گفتمان رأی دادند. البته شرط موفقیت در این امر این است که ملاحظهکاری
صورت نگیرد، مثلاً اگر روزنامه کیهان تخلفی کرد که طبق قانون باید توقیف و
به دادگاه معرفی شود این کار انجام شود یا اگر برخی وابستگان موسسه امام
خمینی در قم حادثهای نظیر حادثه 22 بهمن قم را پدید آوردند، بدون ملاحظه
به جامعه معرفی شوند. همین طور در مورد سپاه و بسیج، چنانکه من نسبت به
دخالت سپاه در انتخابات مجلس نهم اعتراض کردم و این اعتراض در رفتار بعدی
آنها موثر بود.
جنابعالی در مواردی چون حجاب و بعضی مباحث
فرهنگی رویکردی مشابه جریانات تندرو دارید که مثلا در ماجرای اخیر والیبال
هم دیده شد. آیا قبول دارید این مواضع تندروانه است و با میانگین نیروهای
اجتماعی و روند کلی تحولات جامعه ایران چندان سازگاری ندارد؟
"میانگین
نیروهای اجتماعی" و "روند کلی تحولات جامعه ایران" برای ما ملاک نیست.
ملاک، اسلام است. اسلام مسائل مربوط به عفاف و حجاب را مهم میداند اما
دنیای غرب این مسائل را کم اهمیت جلوه میدهد و ادعا میکند که این مسائل
برای ما حل شده است. در حالی که بیشترین مشکلات را غربیها در ارتباط با
مسائل خانواده و مسائل جنسی دارند. ما باید همان راهی را که اسلام توصیه
کرده بدون افراط و تفریط طی کنیم. نظام خانوادگی اسلام با آنچه در غرب است،
متفاوت است. اسلام هرگونه التذاذ جنسی در سطح جامعه را ممنوع و آن را
منحصر در کادر خانواده قرار داده، و محیط اجتماع را محیط کار و کوشش دانسته
است. برای تحقق این امر راههای تحریک جنسی جامعه را بسته است، لذا مسأله
پوشش اسلامی و عدم اختلاط زنان و مردان را توصیه کرده است.
به هر حال،
اهمیت دادن به مسائل مربوط به عفاف و پوشش، افراط نیست بلکه عین اعتدال
است. البته ما در مساله نظارت بر این امور، قائل به سختگیری نیستیم؛ بلکه
معتقدیم که فقط با موارد ناهنجار باید برخورد مناسب شود.
در ماجرای
مسابقه اول والیبال ایران و ایتالیا تلویزیون زنان ایرانی بدون پوشش را به
راحتی نشان میداد. من تلفنی به آقای ضرغامی گفتم که عادی کردن نمایش
بانوان ایرانی بدون پوشش از تلویزیون جمهوری اسلامی در مساله پوشش در داخل
کشور تاثیر میگذارد. قرار نبود این موضوع رسانهای شود. خبرنگار یکی از
خبرگزاریها مطلع شد و بدون اجازه من آن را به شکل نادرست منتشر کرد.
روحانیت
و روشنفکران چه نقشی میتوانند در تقویت گفتمان اعتدال ایفا کنند؟ آیا
بستر این گفتمان در حال حاضر بین این نیروها وجود دارد؟
روحانیت
میتواند نقش اساسی در تقویت گفتمان اعتدال ایفا کند، چون روحانیت با توده
مردم در ارتباط است. افراطیها بیشتر از طریق فریب دادن توده مردم تحت
عنوان ولایتمداری اهداف خود را دنبال میکنند. اگر روحانیت آگاهی لازم را
به مردم بدهد، آنها خلع سلاح میشوند. روشنفکران هم لازم است افراطیهای
آن طرف و به عبارت دیگر تفریطیها را به اعتدال نزدیک کنند و این کار
بیشتر باید در دانشگاهها صورت بگیرد