عصر ایران - با انتصاب دکتر محمد باقر نوبخت به عنوان سخنگوی دولت، طبعا می توان انتظار داشت که رابطه رسانه ها و دولت، سامان بهتری پیدا کند؛ به گونه ای که از یک سو دولت این مجال را بیابد که دیدگاه ها، تصمیمات و برنامه های خود را از طریق مجرای مشخص و تعریف شده ای به جامعه و حوزه عمومی منتقل کند و از جانب دیگر رسانه ها بتوانند به منبع رسمی دسترسی داشته باشند.
با این حال و در کنار این امید، این نگرانی را نیز نمی توان پنهان کرد که اشتغالات عدیده فکری و اجرایی دیگر آقای نوبخت، مانع از ارتباط مستمر او با رسانه ها باشد.
در دولت های گذشته سه نوع نگاه به مقوله «سخنگوی دولت» وجود داشته است:
در نگاه اول سخنگویی، شغل یا اشتغال فکری و اجرایی مستقل و علی حده ای نیست و یک وزیر می تواند در کنار اشتغالات دیگر به این وظیفه نیز بپردازد. کافی است در پایان جلسات هیات دولت به پرسش های خبرنگاران پاسخ دهد و هر هفته یک بار یا در فواصل زمانی دیگر کنفرانس خبری برپا کند.
در نگاه دوم، نسبت سخنگو با رییس دولت مانند نسبت هارون به موسی است که چون هارون از قدرت بیان و استدلال بهتر و بیشتری نسبت به موسی برخوردار بوده نقش زبان او را ایفا می کرده است.
در نگاه سوم که البته مدرن تر است، سخنگویی، به عنوان یک شغل، شخصیت مستقل حقوقی و قابل اعتنایی دارد که به صورت مدام ومستمر اخبار رسانه ها را رصد می کند و با آنان ارتباط دارد.
بر پایه نگاه اول در دولت موقت، عباس امیر انتظام و صادق طباطبایی در عین این که معاون نخست وزیر بودند سخنگوی دولت شدند. در دولت شورای انقلاب نیز این مسوولیت به مرحوم حسن حبیبی سپرده شد.
در دولت شهید رجایی تا اندازه ای نگاه نوع دوم به سخنگویی دولت را شاهد بودیم. بهزاد نبوی سخنگو شد تا به جای رجایی سخن بگوید. او وزیر مشاور بود. اما وزیری که وزارتخانه نداشت و مانند یار آزاد عمل می کرد.
در دولت های بعد نیز این سمت را عهده دار بود با این تفاوت که نخست وزیران بعدی خود نیز به اظهار نظر و سخن گفتن علاقه داشتند و به این خاطر و قبول وزارت صنایع سنگین جای خود را به احمد توکلی وزیر وقت کار داد که با نگاه اول و در کنار وزارت این مسوولیت را انجام می داد. پس از چندی وزیر کار از دولت خارج شد و عملا دولت سخنگو نداشت.
در دولت سازندگی بر اساس همان نگاه اول، معاون اول رییس جمهور- حسن حبیبی- سخنگوی دولت شد. سخنگویی او نیز چندان نپایید و ترجیح داد به جای چالش با خبرنگاران خاصه خبرنگار روزنامه سلام به همان وظایف معاون اولی بپردازد.
در دولت اول خاتمی سخنگویی دولت به عطاء الله مهاجرانی وزیر وقت ارشاد سپرده شد که به نوعی ادامه سنت نگاه اول به حساب می آمد با این تفاوت که مسوولیت او رابطه مستقیمی با رسانه ها داشت و در مقام سخنگو می کوشید به صرف انتقال نظرات دولت بسنده نکند. چندان که پس از بازداشت موقت شهردار وقت تهران در آغاز سال 1377 بیش از آن که لحن دولت را منتقل کند "اعتراض شخصی خود" را ابراز داشت. این سخنگویی نیز دوام نیافت.
در دولت دوم خاتمی اما شاهد انتخاب سخنگوی دولت بر اساس نگاه سوم بودیم. عبدالله رمضان زاده دبیر هیات دولت و رییس شورای اطلاع رسانی و سخنگوی دولت شد؛ یک سخنگوی تمام وقت و در دسترس. این نکته را نیز باید یادآوری کرد که با گسترش اینترنت و فراگیری "تلفن همراه"، ضمن افزایش سرعت انتقال اطلاعات، انتظارات بالا رفته و دست رسی آسان تر شده است. با وجود اینترنت و تلفن ماهواره ، نیاز است بلافاصله بعد از روی دادن حادثه ای، موضع دولت نیز دریافت و منتشر شود که با وجود رمضان زاده این مهم عملی شد.
با روی کار آمدن احمدی نژاد بار دیگر سخنگویی دولت به نگاه اول بازگشت.
غلامحسین الهام در کنار مشاغل دیگر اعم از وزارت دادگستری و عضویت در شورای نگهبان و چند شغل متنوع دیگر سخنگوی دولت هم شد. در همین حال به مرور احمدی نژاد احساس کرد عطش رسانه ای و میل به دیده شدن در رسانه ها به صرف مصاحبه های سخنگوی دولت فرو نمی نشیند و خود در عمل این نقش را برعهده گرفت و در دولت دوم، سخنگویی معاون اول و وزیر اقتصاد از نگاه اول هم فروتر نشست و عملا مواجهه ای صورت نمی پذیرفت.
با توجه به قدرت سخنوری و حقوق دانی و سیاست ورزی دکتر حسن روحانی پیداست که او نیاز به کسی ندارد که به جای او سخن بگوید. پس نگاه دوم منتفی است. دوران نگاه اول نیز اگرچه به سر رسیده ولی آن نگرانی که در ابتدا مطرح شد به این سبب شکل می گیرد که دکتر نوبخت عهده دار معاونت راهبردی و نظارت ریاست جمهوری و سرپرستی معاونت نیروی انسانی است و طبیعی است که این دو، صرف وقت زیادی را می طلبند.
این امید هم البته هست که سخنگوی جدید هوش ذاتی خود را که بارزترین ویژگی او در کنار توان برنامه ریزی است به کار گیرد و این احساس به رسانه ها دست دهد که نگاه سوم نیز لحاظ می شود. نگاهی که برای سخنگویی شان مستقل و مدرن و رسانه ای قایل است.
این انتظار که سخنگوی دولت همواره در دست رس همه خبرنگاران و رسانه ها و مدام در حال پاسخ گویی به آنها باشد البته نادرست است اما این انتظار هم به جاست که سخنگو باید در دسترس خبرنگاران حوزه حوزه خود باشد. به عنوان مثال سخنگوی وزارت خارجه باید در دسترس خبرنگاران سیاست خارجی باشد و سخنگوی دولت در دسترس خبرنگاران حوزه دولت. این احساس که سخنگو چندان درگیر مشاغل دیگر است که به جز کنفرانس های رسمی خبری و پایان جلسات هیات دولت یا برنامه های تلویزیونی رابطه ای با وسایل ارتباط جمعی ندارد نیز خوشایند نیست.
هدف از انتخاب فردی به عنوان سخنگو، حضور فردی با دو ویژگی است. نخست: مطلع و دوم : در دسترس بودن. به نظر می رسد کسی که یکی از این دو ویژگی را نداشته باشد؛ براساس تجربه 34 سال گذشته، در جایگاه سخنگوی دولت موفق نخواهد بود.
به عنوان مثال، در وزارت خارجه فردی در جایگاه مستقل شغلی به عنوان سخنگو منصوب می شود که معمولا به عنوان دستیار ویژه وزیر نیز منصوب می شود تا با استفاده از این مسؤولیت هم مطلع باشد و هم در دسترس خبرنگاران حوزه سیاست خارجی.
در حال حاضر سخنگوی وزارت خارجه در دسترس خبرنگاران سیاست خارجی است اما شخص وزیر با وجود مطلع بودن، به دلیل مشغله های فراوان از امکان در دسترس بودن برخوردار نیست حال اگر شخص وزیر خارجه، خود به عنوان سخنگو منصوب شود چیزی جز اقدام بیهوده نخواهد بود.
کار آقای سخنگو دشوار است. اما کدام کار در دولتی که میراث دولت نهم و دهم را تحویل گرفته دشوار نیست؟
در نگاه اهل رسانه سخنگویی دولت یک شغل است و تفنن به حساب نمی آید. از این رو امید داریم تجربه دولت های گذشته به کار گرفته شود و دکتر نوبخت سخنگویی را به مثابه یک مقام مستقل بها دهد. در این باره که تجربه جمع این شغل با مشاغل دیگر تکرار می شود یا نه پیشاپیش نمی توان قضاوت کرد و البته همچنان امید داشت که هوش و دانش دکتر نوبخت تجربه متفاوتی را رقم زند.