میگنا - در حال حاضر جامعه سنتي ما در حال گذار به مدرنيته است و اين موضوع خودش را به بغرنج ترين شکل نشان داده است. از يک طرف زوج هاي جوان امروزي خيلي بيشتر از قبل برايشان استقلال مهم است و ازطرف ديگر پدر و مادرها همچنان مي خواهند با قوانين نانوشته روزگار خودشان با عروس يا دامادشان رفتار کنند.
در اين موقعيت عجيب و غريب احتمال ايجاد چالش با خانواده همسر بيشتر و بيشتر مي شود. اما اختلاف با خانواده همسر معمولا از کجا نشأت مي گيرد و با آن بايد چه کار کرد؟
اختلاف از کجا مي آيد؟
حتما شنيده ايد که مي گويند ازدواج دختر و پسر تنها پيوند ۲ نفر نيست بلکه پيوند ۲ خانواده است يعني اين که پدر و مادر ما چنان در ما دروني شده اند و پدر و مادر همسرمان چنان در او دروني شده اند که انگار ۲ خانواده با هم ازدواج مي کند، نه يک نفر با يک نفر. خانواده هاي ما مهم ترين عامل شکل گيري شخصيت ما بوده اند. همين مي تواند پايه به وجود آمدن مشکلات ارتباطي با خانواده همسر باشد.
۱ - برخورد عاطفي با انتقاد از خانواده
احمد و مينا دو سال است که با هم ازدواج کرده اند. آنها مشکل بزرگي ندارند، فقط مينا از احمد گلايه دارد که چرا احمد «خانواده من را زير سوال مي برد». وقتي که احمد منطقي اشکال هاي رفتار خانواده مينا را مي گويد، مينا يک دفاع عاطفي دارد: «آنها به هر حال خانواده من هستند و آنها را دوست دارم.» مينا حس مي کند وقتي خانواده اش زيرسوال مي رود انگار خودش زيرسوال رفته است اما احمد مي گويد رفتار مينا را روي هم رفته مي پسندد و اصلا منظورش زير سوال بردن او نيست. ما همسرمان را فقط يک آدم مستقل مي بينيم اما او به خاطر سال ها زندگي با خانواده اش نمي تواند رابطه عاطفي با آنها را قطع کند. بنابراين وقتي که ما کوچک ترين انتقادي از خانواده همسرمان مي کنيم، به خود او هم برمي خورد. همان طور که گفتيم، ما داريم مستقيما به عامل شکل گيري شخصيت همسرمان انتقاد مي کنيم و تحمل اين براي او سخت است.
۲ - ازدواج دو سيستم بسته و باز با همديگر
ماني در خانواده اي به دنيا آمده که «قانون» در آن حرف اول را مي زده است. خانواده اي با درهاي بسته که در آن شرح مسئوليت هاي هر کسي مشخص بود و اعضاي خانواده خيلي رابطه عاطفي با هم نداشتند. آنها حتي وقتي احساساتي مي شدند، خيلي حسشان را به هم نشان نمي دادند.
حالا همسر ماني، يعني الميرا هر وقت حرف خانه ماني مي شود به آنجا مي گويد «پادگان نظامي». الميرا خودش در يک خانه با درهاي باز بزرگ شده است. خانواده اي که در آن همه به هم کار داشتند. الميرا و خواهرش لباس هاي هم را مي پوشيدند. الميرا موقع کنکور برادرش از خود برادرش هم بيشتر استرس داشت. حالا نصف بحث هاي آنها در خانه انتقاد کردن به شيوه تربيتي خانواده مقابل است.
بحثي که گاهي زيادي بالا مي گيرد. هر خانواده اي براي خودش يک دولت است. با قوانين خودش، با شيوه هاي تربيتي خودش و با شيوه برخورد خودش با مشکلات. حالا تصور کنيد که اعضاي دو خانواده که قوانينشان از زمين تا آسمان با هم متفاوت است، بخواهند با هم ازدواج کنند؛ مثلا در يک خانواده صميميت در نهايت باشد و در يک خانواده به استقلال عاطفي اعضاي خانواده از همديگر خيلي تاکيد شود. معلوم است که بالاخره اين تلاقي مشکلاتي ايجاد مي کند که دامن هر سه خانواده را مي گيرد. هم خانواده دو نفره اي که تازه تشکيل شده است و هم خانواده همسران.
۳ - وابستگي شديد به خانواده
احسان از همان بچگي از آن پسرها بود که به «بچه ننه» مشهورند. او بدون اجازه مادرش آب هم نمي خورد. حالا که آن پسر کوچولو بزرگ شده و براي خودش مردي شده است و دارد با سارا زندگي مي کند، همچنان براي کوچک ترين تصميم هايش نظر مادرش را جويا مي شود. مادر احسان هم از آن «ننه بچه ها»ست که کاملا از اين شرايط راضي است. حالا اين وابستگي احسان به خانواده شده است دغدغه سارا و نمي داند چطوري آن را حل کند.
هروقت که يکي از زوجين خيلي بيشتر به خانواده همسرش وابسته باشد، چه از لحاظ فکري چه از لحاظ عاطفي و چه از لحاظ مالي، معمولا مشکلات عجيب و غريب تري در برخورد با خانواده همسر پيش مي آيد. البته اگر دو طرف هم وابسته باشند باز مشکل وجود دارد و دو طرف بيشتر براي رابطه با خانواده خودشان با همديگر رقابت مي کنند تا اين که بخواهند خانواده جديد را به سامان تر کنند.
اختلافات را چطور حل کنيم؟
براي اين که مشکلتان با خانواده همسرتان حل شود، حتما شما هم تا به حال چندين و چند توصيه عاميانه و عالمانه شنيده ايد؛ مثلا اين که «به آن ها رو نده» يا «تکليفت رو يک بار براي هميشه معلوم کن» يا «تو هم تو مسائلشون دخالت کن» يا «حرفاشون رو از اين گوش بشنو و از اون گوش در کن». البته اگر برگرديد و زندگي خود اين توصيه کنندگان را نگاه کنيد، مي بينيد که خودشان هم در اين مورد موفق نبوده اند يا اصلا موضوعيتي برايشان نداشته يا مشکلي با خانواده همسر خودشان نداشته اند يا اصلا مجردند. اما توصيه هايي که در ادامه مي آيد، از دل روانشناسي ايراني بيرون آمده است.
۱ - خانواده همسرتان را بشناسيد
شناخت خانواده همسر فقط دانستن نام و نام فاميل و تعداد اعضاي خانواده و ميزان درآمد و تحصيلاتشان نيست. شما بايد بدانيد که نوع رابطه اي که بر خانواده همسرتان حاکم است کدام است. نوع رابطه را هم همان طور که در بخش علت مشکلات گفتيم، از مرزهايي که بين آدم ها وجود دارد مي توانيد متوجه شويد. غير از اين بايد بدانيد چه کسي حرف آخر را در آن خانواده مي زند.
بايد بدانيد قوانين آن خانواده چه شکلي است. بايد شخصيت تمام اعضاي خانواده همسرتان را بشناسيد. اين جوري وقتي که مشکلي پيش مي آيد، حداقل عمليات شناسايي را از قبل انجام داده ايد.
۲ - احترام بگذاريد
بيشترين چيزي که خانواده همسرتان از شما مي خواهند احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معناي منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نيست اما کافي است که شما گاهي خودتان را جاي پدر يا مادر همسرتان بگذاريد. کساني که در درجه اول از يک يا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراين ديدشان به دنيا جور ديگري است.
در ثاني يکي از اعضاي خانواده شان حالا با شما زندگي مي کند و يک جورهايي خودشان را هنوز مسئول مي دانند. اگر از اين ديد نگاه کنيد، مي توانيد خيلي از حرف هاي شايد ناراحت کننده آن ها را زيرسبيلي رد کنيد.
۳ - استقلالتان را حفظ کنيد
تا وقتي که از لحاظ مالي به خانواده همسرتان وابسته باشيد، مجبوريد که دخالت هاي آن ها را تاب بياوريد. پس اول سعي کنيد که استقلالتان را حفظ کنيد و بعد در مقابل دخالت ها موضع بگيريد. ضمن اين که اگر از همان اول و البته با احترام، قوانين خانواده جديدي را که داريد شکل مي دهيد به خانواده همسرتان اعلام کنيد، يا آن را در رفتارهايتان نشان دهيد، در درازمدت کمتر با خانواده همسرتان چالش خواهيد داشت.
۴ - براي رابطه با خانواده ها برنامه داشته باشيد
از همان اول ميزان رفت و آمد با خانواده ها را مشخص کنيد. سعي کنيد عدالت را اين وسط رعايت کنيد، هم عدالت در بين خودتان و همسرتان و هم انصاف در ميزان سر زدن به خانواده ها.
۵ - اولويت با خانواده جديد است
خيلي وقت ها خود زن و شوهرها درباره رابطه با خانواده همسر با هم مشکل پيدا مي کنند. يادتان باشد که شما خانواده جديدتان را تشکيل داده ايد و بايد هواي همسرتان را داشته باشيد البته آن هم با رعايت احترام کامل به پدر و مادر خودتان.