روزنامه بهار نوشت:
مصاحبه با محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه سینما زمانی انجام شد که پس از انجام این مصاحبه هر دقیقه و هر ساعت اتفاقات و واکنشهای جدیدی نسبت به ماجرای خانه سینما میافتد، از زمانی که این مصاحبه تنظیم میشود تا زمانی که چاپ میشود ممکن است هرگونه اتفاق غیرمنتظره و عجیب و غریبی روی داده باشد. اما این مصاحبه بهگونهای انجام شد که تحلیلی کلی درباره اینکه چرا اتفاقات اخیر خانه سینما روی داد ارائه میدهد. تاکنون موافقان خانه سینما دو تجمع و مخالفان خانه سینما یک تجمع انجام دادهاند، یک مناظره آتشین بین فرحبخش و اسعدیان در برنامه هفت انجام شده و انواع و اقسام مصاحبهها و بیانیهها و یادداشتها در حمایت یا در اعتراض به خانه سینما در سایتها و روزنامهها منتشر شده است.
این روزها، خانه سینما به مهمترین موضوع سینمای ایران تبدیل شده است. اکثر سینماگران البته موافق بازگشایی خانه سینما هستند و اقلیتی بسیار اندک بهدنبال بستن خانه سینما و بازکردن خانه سینمای موردنظر خودشان هستند؛ تجمع اول و دوم که در مقابل خانه سینما برگزار شد و اکثر سینماگران مشهور در آن حضور داشتند شاید به نوعی در تاریخ سینمای ایران ماندگار شود و مناظرهای که بین اسعدیان و فرحبخش در تلویزیون برگزار شد در حافظه تاریخی علاقهمندان سینما قطعا خواهد ماند. با مدیرعامل خانه سینما گفتوگویی کردهایم که میخوانید.
آقای عسگرپور، تحلیل شما از وضعیتی که ما این روزها در سینمای ایران شاهد آن هستیم چیست؟
بههرحال در این سالها به نظر میرسید نفر اصلی در وزارت ارشاد شمقدری است و وزیر ارشاد نفر دوم است. همین موضوع باعث شده که ما چنین فضایی را در سینما شاهد باشیم. آنها میخواهند تا آخرین قطره خونی که در بدن دارند نگذارند خانه سینما با آن شکل سابق باز شود. ولو به اینکه در شعار بگویند باز است و ما مشکلی نداریم. مطمئن باشید در این مسیر باز اتفاقات سخت خواهد افتاد که بازنخواهد شد. باز به یک جایی برسد، دعوا میشود و خیلی صبوری و درایت عجیبی میخواهد که کسی از پس این ماجراها بربیاید، بدون اینکه دچار هیجان شود و هزینه سنگینی به وجود بیاید. آنها مرتب با احساسات سینماگران بازی میکنند و مرتب خبرهایی میدهند که شما را عصبی کنند و بگویید من دیگر میروم تو خیابان، میروم جلوی در خانه سینما و دفاع میکنم.
این خیلی جالب است که آقای احمدینژاد دستور صریحی بدهد و بعد آقای شمقدری بگردد دنبال راهی و راهی را پیدا کند که دستور اجرا نشود و بعد بگوید من اجرا کردم و در واقع اجرا نشده است.
اینکه آقای احمدینژاد با صراحت از بازگشایی و حمایت از خانه سینما سخن میگوید و آقای شمقدری به نوعی در پی اجرا نکردن این دستور است، در نوع خود نیز جالب است.
یک تحلیلی این است که کل این ماجرا یک سناریو و فیلمنامه است. اینکه ما فکر میکنیم آقای احمدینژاد به دنبال باز کردن خانه سینماست این فکر صحیحی نیست. این یک تحلیل است. تحلیل دیگر این است که آقای احمدینژاد در پایان دوران خود به دنبال پاک کردن این چیزهاست. مثل ماجرای کانون وکلا. اما از سوی دیگر ما با یک هرجومرج در پایان دولت هم مواجه هستیم که دیگر امکان شلاقی برکنار کردن آدمها وجود نداشته باشد. امکان گوش پیچاندن آدمها وجود نداشته باشد. در این وضعیت آنها متوجه نبض دولت در این مواقع شدهاند و پیش خود میگویند حالا که نبض دولت اینگونه کار میکند حداقل ما تا آخرین قطره خون خود بایستیم و به همکیشان خود بگوییم که دیدید نگذاشتیم خانه سینما باز شود و بنابراین پیروز این وضعیت من هستم. البته از نگاه خودش. اما اینکه وضعیت سینما چه میشود وضعیت خانه سینما چه خواهد شد، این از واقعیتهای دیگر جامعه است.
اینکه گفتهاند ساختمان خانه سینما را میگیریم چقدر امکانپذیر است؟
وقتی فضا فضای هیجانی و احساسی شود ما با چنین مشکلاتی مواجه خواهیم شد. به همین ماجرای بستن خانه سینما اشاره کنم. روزی که به ما گفتند خانه سینما را میبندیم همه میگفتند مگر میشود خانه سینما را بست. این شماره ثبت دارد و باید بروند قوهقضاییه حکم بگیرند. به استناد مواد و قوانینی که ما سراغ داریم ما با 10 تا وکیل مشورت کردیم و آنها گفتند اصلا امکانپذیر نیست ولی در ادامه چه اتفاقی افتاد. خانه سینما که بسته نشد. چون اگر بسته شده بود که ما الان فعالیت نمیکردیم. خانه سینما بسته نشد ولی به شکل قبلی هم باز نشد، ما مثل دو سه سال قبل هیچگاه نتوانستیم کار کنیم.
تا دو ماهی که تا آغاز به کار دولت جدید مانده است سوالات بسیاری مطرح است. آیا خانه سینما باز میشود؟ آیا ساختمان خانه سینما تصرف میشود؟ هم میتوانم بگویم بله و هم میتوانم بگویم نه، اینکه گروهی ممکن است کلنگ بزنند و بروند داخل خانه سینما بنشینند، آیا شدنی است؟ بله ممکن است بشود.
به صورت طبیعی این وضعیت دوام نمیآورد. اگر دوام میآورد بهطور حتم دو سال پیش که آنها قدرتشان بیشتر بود میتوانستند کاری کنند. شما الان با 25-24 صنف مواجه هستی که اینها به سینما مشروعیت میدهند. شما تصور کنید آنها میخواهند خانه سینمایی تشکیل دهند که در آن آموزشگاههای سینمایی، بدلکاران و تدارکات و... هستند و اینها با هم شدند خانه سینما بدون اینکه کارگردان و فیلمبردار و تدوینگر و صدا و... داشته باشند. هیچیک از اینها را ندارند بعد هم اصرار دارند اسمش خانه سینما باشد. شما میگویید، چه کسی میشود؟ من میگویم در پایان دولت دهم ممکن است بشود ولی آن چیزی که عقل و استنباطم میگوید این است که در دولت یازدهم قطعا نمیشود. خیلی روشن است که قطعا نمیشود. بنابراین از اینجا باید متوجه یک چیزی شویم آیا ضریب هوشی آنها خیلی پایین است که متوجه این نکته نمیشوند یا هدف چیز دیگری است؟ اتفاقا آنها متوجه میشوند. آنها حتی میدانند که اهالی سینما جلوی آنها میایستند. آنها میدانند که کارگردانان صاحبنام جلوی آنها میایستند. ولی چرا دارند این کار را انجام میدهند برای اینکه دولت یازدهم با یک کرسی مشخص وارد مذاکره شوند. اینکه ما وجود داریم، ما حذف نشدیم و رای ما هم، رای بالایی است و دولت یازدهم، دولتی است که دولت اعتدال است. حالا با یک گروه متشکل بهنام خانه سینما مواجه نیست بلکه با دو گروه مواجه است: خانه سینمای یک، خانه سینمای دو. بخشی از وقت دولت و نظام را میگیرند آخر سر هم اگر نتوانند یک خانه بگیرند بالاخره میتوانند که یک زیرزمین بگیرند. بنابراین کل هدف آنها میتواند این باشد: بگوید من تمام این خون و خونریزی را انجام میدهم برای اینکه صاحب یک زیرزمین شوم. این یک فکر است. اینکه چقدر عملی میشود و چقدر دولت و بزرگان نظام پای این مسئله میایستند این یک بحث دیگر است.
این مجمع عمومی شما چگونه قرار است برگزار شود؟
مجمع عمومی ما اگر به صورت طبیعی پیش برود -غیرطبیعی شرایطی است که دست ما نیست- ولی اگر به صورت طبیعی پیش برود، شاید چیزی در حدود 25-24 صنف حضور پیدا کنند، یا بالاتر از حدی که تا بهحال مجامع عمومی ما برگزار میشده است.
یعنی رکورد میشکند؟
بله، حتما این اتفاق میافتد مجامع عمومی ما معمولا در خیلی از مواقع در دور اول به حد نصاب نمیرسید. مجامع عمومی عادی ما باید نصف به علاوه یک میشد. مجامع عمومی ما باید دوسوم میبود و معمولا به دور دوم کشیده میشد و بعضی مواقع هم داشتیم که 21 الی 22 صنف حضور پیدا میکردند ولی به نظرم در این دوره چیزی حدود 24 الی 25 صنف حضور مییابند که رکورد دورههای قبلی خواهد شکست. بسیاری از سینماگران مطرح برای حضور در مجمع عمومی اعلام آمادگی کردهاند به عنوان ناظر حضور داشته باشند. به نظرم اگر به صورت طبیعی همین مجمع تشکیل شود باید در این مجمع اساسنامه جدید تصویب شود و بعد مبنا اساسنامه جدید شود و سپس براساس اساسنامه جدید هیاتمدیره جدید انتخاب شود.
آیا اهالی خانه سینما نمیخواهند دیداری با حسن روحانی داشته باشند؟
ما قبلا درخواست وقت را به ایشان اعلام کردیم، چون ایشان بههرحال جزو علاقهشان بود و به نوعی در مناظرهشان هم اعلام کردند. البته یک چیزی برای ما قابل فهم هم است. میدانستیم درگیر مسائل سخت و بسیار پیچیدهای است که ماجرای خانه سینما ممکن است برایشان اولویت نداشته باشد و باید به موضوعاتی چون سیاست خارجی و اقتصاد برسد و بهخصوص وضعیت اقتصادی که کمرشکن شده است. ما هم این دوره را با این آقایان میگذرانیم تا انشاءالله دولت جدید مستقر شود، بعد میتوان مذاکره کرد.
بالاخره آیا قصد دارید که خانه سینما با رییسجمهور دیداری داشته باشد؟
بله، قطعا. ما هرکس دیگری هم که غیراز آقای روحانی رییسجمهوری میشد قطعا با او دیدار میکردیم. چون وظیفه صنفیمان ایجاب میکند. ممکن است من یک رییسجمهوری را دوست نداشته باشم ولی وظیفه صنفیمان است. هماکنون آقای روحانی با انبوهی از مسائل مختلفی در سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد و تعامل با مجلس مواجه است و به دفتر ایشان سپردیم که هروقت واقعا امکانش است، جلسهای داشته باشیم.
این وضعیت فیلم «هفت و پنج دقیقه» شما به کجا کشید؟ اکران این فیلم مشخص نشد؟ چند سالی از ساخت این فیلم میگذرد...
به نظرم باید تهیهکننده فیلم در اینباره صحبت میکرد. من شنیدم که پخشکننده این فیلم مرتب از یک جا به یک جای دیگر کشیده شد و آخر سر متوجه شدم که پخش آن به فیلمیران سپرده شد. از اینجا به بعد قرار شد به من بگویند که چه زمانی قرار است فیلم اکران شود. اگر قرار است دوبله شود، دوبله شود و اگر قرار است زیرنویس بشود، زیرنویس.
به نوعی این فیلم، حیف شد انگار...
این فیلم به نوعی جوانمرگ شد... این فیلم اول با این هدف ساخته شد و با یک شرکت فرانسوی شریک شدند و قرار شد اکران این فیلم ابتدا از فرانسه آغاز شود. اول فیلمبرداری تهیهکنندههای فیلم با هم دعوایشان شد و تا پایان فیلم کشمکش بین تهیهکنندهها را داشتیم و همین موضوع به نوعی باعث شد که فیلم تلف شود.
آیا چنین فیلمهایی که به صورت مشترک تولید میشوند قابلیت اکران عمومی در کشورهای دیگر را دارند؟ هنوز این تصمیم را ندارید در فرانسه آن را اکران کنید؟
وقتی با تهیهکننده صحبت میکنیم میگوید ما خودمان میدانیم چه کار باید کنیم و داریم یک کارهایی میکنیم. در این وضعیت دیگر من کارگردان نمیدانم چه کاری باید بکنم. ببینید یک واقعیتی در این سینما وجود دارد، بعضی از آقایان چون میدانستند با فیلمسازانی چون مجیدی و میرکریمی چقدر نزدیکم، بعضی از گلایههای خود را از این فیلمسازان به من میگفتند. آنها میگفتند چرا اینها تهیهکننده فیلم خودشان هستند. در حالی که اینها کارگردان هستند و به اشتباه میگفتند که این رانت است. در پاسخ بعضی از این دوستان، من فیلم هفتوپنج دقیقه را مثال میزدم و میگفتم من کاملا حق میدهم به آقای میرکریمی و مجیدی و دوستانی از این دست که فیلم خودشان را خودشان تهیه کنند. ما در سینمای ایران به تعداد انگشتان دست تهیهکننده داریم که سرنوشت فیلم برایشان مهم است و از راههای صحیح به دنبال پیگیری ماجرای پخش فیلم هستند و نه از راههای عجیب و غریب و از اول هم مشارکت فرهنگی با کارگردان دارند. چون بعضی از تهیهکنندگان ما به این بخش توجه ندارند ولی در انتها فیلم را خوب عرضه میکنند و فیلم خوب هم میفروشد. اما تهیهکنندهای خوب است که مشارکت فرهنگی داشته باشد و کمک فکری کارگردان باشد و تا ته فیلم با فیلم همراه باشد. ما چنین تهیهکنندگانی در سینمای ایران خیلی نداریم. من هم به آقای میرکریمی حق میدهم که تهیهکننده فیلمهای خودش باشد. آقای مجیدی هم کار درستی میکند که تهیهکننده فیلمهای خودش است. چون بدنه تهیهکنندگان سینمای ایران را خوب شناخته و فهمیده است که در زمان پخش و در زمانی که فیلم باید مطرح شود باید مدیریت این موضوع برعهده خودش باشد و اگر مدیریت برعهده خودش نباشد، به اکران فیلم لطمه میزند.
من به آقای تختکشیان انتقادی ندارم. بحث من این است که تهیهکنندهای مثلا فیلم هفت و پنج دقیقه را میسازد بعد یک فیلم تجاری را هم میسازد. بعد فیلم هفت و پنج دقیقه را فراموش میکند و آن را در کشو میگذارد و میگوید تمام انرژیام را باید صرف آن فیلم تجاری کنم. آن وقت دفعه بعد خودم تصمیم میگیرم که فیلمم را تهیه کنم. اگر فیلمم را تهیه کردم و خوب اکران نشد، آنوقت میتوان گفت که من موفق نبودم و دیگر نمیتوانم گردن کس دیگری بیندازم. من یک تجربه موفق با یک تهیهکننده خوب سینمای ایران داشتم. یعنی آقای منوچهر محمدی، تهیهکنندهای که به اندازه یک فیلمنامهنویس خوب در کنار شماست. زمانی که شما فیلمنامه را مینویسید به اندازه یک فیلمنامهنویس خوب به شما کمک میکند. وقتی کارگردانی هم میکنید به اندازه یک کارگردان خوب در کنار شماست. بدون اینکه نقش مزاحمی داشته باشد. یعنی شما هیچوقت احساس نمیکنید که مزاحم شده است. اتفاقا دوست دارید به در نگاه کنید که کی میآید. چون هر وقت که میآید شما انرژی مثبت میگیرید. این خیلی مهم است. بعد کمک فکریات میشود.
مازیار میری هم در مصاحبـهای همیـن را میگفت...
حتی در جایی هم اگر گیر کنید، به او میتوانید زنگ بزنید که آقا بلند شو و بیا سر صحنه ازت کمک فکری بگیرم.
یعنی همیشه یک چیزی اضافه میکند...
بله و البته تهیهکننده فیلم از زمان نگارش فیلمنامه تا زمان اکران پای فیلم است.
ولی ما چند تا تهیهکننده مثل آقای محمدی داریم...
من با تهیهکنندهای کار کردم که موقعی که داشتیم پلان میگرفتیم، میگفتم خدا کند امروز نیاید. چون وقتی میآید انرژی منفی به کار پرتاب میکند. نمیگویم او تهیهکننده بدی است. ممکن است با من اینجوری شده است و با کارگردان دیگری تجربه خوبی داشته باشد. من اصلا مشکلات را گردن او نمیاندازم بلکه منظورم ترکیب است. یک تهیهکنندهای است که من کارگردان منتظرم کی از در وارد شود تا به من انرژی مثبت بدهد. تهیهکنندهای که آنقدر پای فیلم بایستد که مثل بچه یتیمها با آن برخورد نشود و فیلم را زنده نگه دارد تا پایان اکران فیلم فکر نکند پایان ماموریتش آمادهشدن کپی نمایش فیلم بود.
و فیلم «مهمان داریم»؟
چون فیلم تفسیرپذیری است، بگذارید فعلا صحبت نکنم.