مهر: در میان حوادث ریز و درشت در سال گذشته برخی رخدادها بهرغم تأسفبار
بودن صورتی مضحک و خندهدار به خود گرفتند که مرور آنها خالی از لطف نیست.
دو
هفتهنامه "سر نخ" در ویژهنامه نوروزی خود مروری جالب بر خندهدارترین
سرقتهای بهوقوع پیوسته در سال گذشته داشته است. سرقتهایی که برخی
بهدلیل نابلدی سارقان و برخی بهواسطه حوادث غیرمنتظره بیشتر جنبه کمیک
پیدا کردهاند.
دستگیری در کانال کولربامزدهترین
اجرای دستگیری به دزدی مربوط میشود که تصمیم گرفت از کانال کولر وارد
مغازه شود و نقشه سرقتهایش را اجرا کند. اما دزد جوان داخل کانال کولر گیر
افتاد و با کمک ماموران آتشنشانی از داخل کانال بیرون کشیده شد.
مدتی
قبل ماموران کلانتری ۱۳ عباسیه شیراز از طریق مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ با
خبر شدند که از کانال کولر یکی از بانکهای این شهر سروصدای عجیبی به گوش
میرسد. برای همین برای بررسی موضوع راهی محل شدند. ماموران پس از بررسی
محل متوجه شدند که مردی در حالی که قصد ورود به بانک از طریق کانال کولر را
داشته در دهانه تنگ این کانال گرفتار شده و بر اثر شدت فشاری که به او
آمده اقدام به داد و فریاد و درخواست کمک کرده است.
با مشخص شدن این
موضوع ماجرا به آتشنشانی گزارش شد و با حضور امدادگران در محل، سارق از
داخل کانال کولر بیرون آورده شده و توسط ماموران دستگیر شد. متهم در
تحقیقات انجام شده اقرار کرد که با همدستی دو نفر دیگر قصد سرقت از این
بانک را داشتهاند اما زمانی که وی در کانال کولر گیر کرده، همدستانش موفق
به نجات او نشدهاند و برای اینکه به دام نیفتند از محل فرار کردهاند. با
اعترافات این مرد دو همدست او هم دستگیر شدند و به سرقت ناکام اعتراف
کردند.
درهای ضد سرقتبسیاری
از دزدان مهمترین مرحله اجرای نقشههایشان را پیدا کردن راه ورود به خانه
مورد نظرشان میدانند حال آنکه هیچ فکری برای خروج از انجا در سر ندارند و
با خودشان میگویند درنهایت می شود از همان راهی که وارد شد، برگشت. اما
همیشه هم اینگونه نیست و نمیتوان از راهی که وارد شد برگشت. آنجاست که همه
معادلات به هم می خورد و حتی ممکن است یک دزد در خانه صاحبخانه محبوس شود.
ماجرای سارقی که ۴ روز تمام در خانه ای با درهای ضدسرقت گرفتار شده و
مجبور شد برای فرار از گرسنگی تخممرغ و سیب زمینی خام بخورد هم از این دست
پروندههاست.
این سارق جوان از طریق کانال کولر وارد آپارتمانی در طبقه هفتم یک برج در تهران شد و دیگر نتوانست از آن خارج شود.
۱۳
فروردین ماه امسال، مرد میانسال شال و کلاه کرد تا برای حفاظت از خانه
دخترش راهی آنجا شود. دختر و داماد او چند روزی بود که در مسافرت بودند و
در این مدت خانهشان را به مرد میانسال سپرده بودند. این مرد وقتی وارد
ساختمان مسکونی شد و خودش را به طبقه هفتم رساند، متوجه سر و صدایی شد که
از داخل آپارتمان به گوش میرسید، مردی فریاد میزد کمک، کمک، مرد میانسال
که حسابی شوکه شده بود، سراسیمه ماجرا را به پلیس اطلاع داد. وقتی ماموران
کلانتری ۱۰۳ گاندی در محل حاضر شدند با کلیدی که مرد میانسال در اختیار
داشت به طرف در آپارتمان رفتند اما قفل در از داخل خراب شده و باز نمیشد،
از آنجا که در آپارتمان ضد سرقت بود آتشنشانان در محل حاضر شدند و با
تجهیزاتی که در اختیار داشتند در را باز کردند. ماموران کلانتری پس از ورود
به آپارتمان با مردی ۴۷ ساله رو به رو شده و وی را دستگیر کردند.
بررسیهای اولیه نشان میداد مرد دستگیر شده یک مجرم سابقهدار است که
کلکسیونی از سوابق کیفری در پروندهاش دارد.
او در بازجوییها گفت:
من به تازگی از زندان آزاد شده بودم و تصمیم گرفتم بار دیگر دست به سرقت
بزنم. برای همین ۹ فروردین ماه زمانی که هوا کاملا تاریک شده بود به یکی از
خیابانهای شمال پایتخت رفتم. پس از اینکه مطمئن شدم چراغ چند واحد یک
مجتمع مسکونی خاموش است و کسی در این آپارتمان حضور ندارد از بالای دیوار
واردحیاط مجتمع شدم. سپس از طریق راهپلهها به پشت بام رفتم و خودم را به
کانال کولر رساندم پس از چندین متر سر خوردن در داخل کانال، داخل یکی از
واحدهایی که کسی در آنجا نبود افتادم. همه جا کاملا تاریک بود و مطمئن شدم
کسی در خانه نیست. بلافاصله به جستوجوی داخل اتاقها پرداختم و مقداری پول
و طلا از این خانه سرقت کردم. در داخل یکی از اتاقها یک گاوصندوق پیدا
کردم اما هرچه تلاش کردم نتوانستم قفل آن را باز کنم. بنابراین تصمیم گرفتم
تا صاحبخانه برنگشته است از خانه خارج شوم. به همین دلیل به سمت در رفتم
اما متوجه شدم که در آپارتمان از نوع درهای ضد سرقت است. هرچه تلاش کردم
نتوانستم آن را باز کنم. حتی سعی کردم قفل را بشکنم اما نشد و فقط توانستم
آن را تخریب کنم. سپس تصمیم گرفتم از طریق پنجره فرار کنم اما واحد موردنظر
در طبقه هفتم بود و طنابی که همراه من بود کوتاهتر از آن بود که بتوانم
با آن فرار کنم.
من داخل آپارتمان گرفتار شده بودم، تصمیم گرفتم غذایی درست
کنم تا از گرسنگی نمیرم اما وقتی یخچال را باز کردم متوجه شدم خالی است.
فقط تعدادی سیبزمینی و تخم مرغ در خانه بود و چیز دیگری در آنجا نبود.
میخواستم آنها را بپزم اما شیر اصلی گاز از بیرون آپارتمان بسته شده بود،
برای همین ناچار شدم سیبزمینی و تخممرغ خام بخورم تا از گرسنگی نمیرم.
وی
ادامه داد: در زمانی که داخل آپارتمان زندانی بودم، تصمیم گرفتم از همان
راهی که وارد شده بودم فرار کنم، اما شیب کانال کولر اجازه این کار را
نمیداد و هیچ وسیلهای در اختیارم نبود که با آن خوردم را به داخل کانال
برسانم. در طول این چند روز چندین بار با دوستان و برادرانم تماس گرفتم تا
به کمک من بیایند اما هر کدام از آنها بهانهای می اوردند و میگفتند که
قادر به خارج کردن من از آنجا نیستند تا اینکه تصمیم گرفتم با داد و فریاد
از همسایهها کمک بخواهم اما وقتی در آپارتمان باز شد به جای همسایهها
پلیس را مقابل خودم دیدم.
بعد از اعترافات متهم، برای وی قرار قانونی صادر شد و پرونده در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت.
برقی که بیموقع آمدسارقان
نهایت سوءاستفادهشان را از تاریکی میکنند، اما گاهی همین تاریکی ممکن
است برعکس عمل کند و باعث گیر افتاده سارق شود. تصور کنید که برق منطقهای
قطع شده و لامپ همه خانهها خاموش است. دزدی که قصد سرقت دارد، چطور باید
بفهمد در کدام یک از خانهها کسی زندگی نمیکند و لامپها به خاطر عدم حضور
صاحبخانه خاموش هستند نه قطعی برق؟
مدتی قبل ماموران کلانتری ۱۳۷
تهران در جریان دستگیری سارقی در هنگام سرقت قرار گرفتند. ماموران بلافاصله
راهی محل که خانهای در یکی از خیابانهای منطقه نصر بود شدند. آنها بعد
از رسیدن به محل با اهالی خانه مواجه شدند که پسر جوانی را که لباسهای
مشکی رنگ به تن داشت طنابپیچ کرده بودند. ساکنان خانه مدعی بودند که برق
خانه برای لحظاتی رفته بود و زمانی که برق وصل شده با مرد ناشناسی در داخل
خانه مواجه میشوند و او را دستگیر میکنند.
مرد جوان پس از اینکه
به کلانتری انتقال داده شد به ماموران گفت: زمانی که برق منطقه قطع شد به
فکر سرقت افتادم. تاریکی محل بهترین فرصت بود تا نقشه خودم را به اجرا
بگذارم و پولی به جیب بزنم. فکر میکردم که تا یک ساعت برق نخواهد آمد. چون
قبلا هم این اتفاق افتاده بود. برای همین به سراغ خانهای رفتم که گمان
میکردم خالی است. از دیوار آن بالا رفتم و وارد خانه شدم و داشتم وسایل را
جمع میکردم که یک دفعه برق وصل شد. خودم را وسط هال جلوی چشم صاحبخانه
دیدم و هیچ راه فراری نبود جز تسلیم شدن.
با اعتراف متهم به سرقت و شکایت اهالی خانه، متهم جوان با قرار بازداشت موقت روانه بازداشتگاه شد.
فرار با خودروی پلیستصور
کنید دزدی در شهر بزرگی مثل مشهد برود دزدی و با یک کولهبار اموال سرقتی
از خانه موردنظرش خارج شود و کنار خیابان بایستد تا خودرویی کرایه کند و
اموال مسروقه را به خانهاش ببرد. آن وقت ماشینی که مقابل پایش توقف
میکند، خودروی پلیس باشد آن هم از نوع شخصیاش و دزد متوجه این موضوع
نشود. به نظرتان نباید به این دزد لقب بدشانسترین دزد سال را داد؟
فرمانده
یکی از پاسگاههای انتظامی مشهد سوار خودرویش شد و به سمت خانهاش حرکت
کرد اما هنوز مسافتی را طی نکرده بود که به جوانی در حاشیه خیابان مظنون
شد. این جوان در حالی که یک تلویزیون و چند تکه لوازم خانه را داخل پارچه
بزرگی پیچیده بود در کنار خیابان منتظر خودرو بود.
فرمانده
وظیفهشناس که به رفتارهای مرد جوان مشکوک شده بود، در نقش راننده مسافرکش
ظاهر شد و مقابل مرد جوان پایش را روی ترمز گذاشت و ماشین را متوقف کرد.
جوان ۳۵ ساله که خبر نداشت راننده خودرو، فرمانده پلیس است، مقصدش را گفت و
با اشاره سر راننده سوار ماشین شد و اموالی را که همراهش بود نیز داخل آن
گذاشت. بعد رو به راننده کرد و از او خواست به طرف منطقهای در وکیلآباد
برود. شک فرمانده پلیس از پرسیدن چند سوال به یقین تبدیل شد که مسافر جوان
یک سارق است، برای همین یک راست به طرف کلانتری تغییر مسیر داد و مرد جوان
را بازداشت کرد.
سارق حرفهای که باورش نمیشد چنین اشتباه بزرگی کرده
باشد، در بازجوییها به سرقت اعتراف کرد و گفت که بعد از اینکه وارد یک
خانه ویلایی در منطقه شاندیز شده دست به سرقت اموال زده و سپس از خانه خارج
شده است. او همچنین مدعی شد که هیچ وقت تصور نمیکرد برای انتقال اموال
مسروقه به خانهاش سوار ماشین افسر پلیس شود و به همین راحتی گیر بیفتد.
دزدی در لباس صاحبخانهتصور
کنید برای مسافرت چند روزه از خانه خارج شدهاید و بعد از پایان تعطیلات،
راه خانهتان را در پیش میگیرید اما درست زمانی که میخواهید وارد خانه
شوید صدای تلویزیون به گوشتان میرسد. در را که باز میکنید مردی را با
لباسهای خودتان روی کاناپه جلوی تلویزیون میبینید. مردی میانسال که در
حال تماشای تلویزیون است و با خیال راحت تخمه میشکند و برنامه مورد
علاقهاش را تماشا میکند.
اشتباه نکنید این اتفاق در یک فیلم کمدی
رخ نداده است بلکه چند ماه قبل وقتی زوج جوانی از مسافرت به خانهشان
برگشتند با چنین منظرهای مواحه شدند و بعد از دستگیری دزد جوان او را
تحویل پلیس دادند. دزد دستگیر شده در بازجوییها گفت: با خانوادهام دعوایم
شد و آنها مرا از خانه بیرون کردند. جایی برای رفتن نداشتم برای همین
تصمیم گرفتم در خیابان قدم بزنم. در حال قدم زدن بودم که متوجه شدم مرد
جوانی چند چمدان داخل ماینش گذاشت و بعد از قبل کردن در خانه به همراه
همسرش انجا را ترک کرد. قفل و بست روی در خانه و چمدان حکایت از مسافرتی
طولانی داشت و من هم تصمیم گرفتم چند روزی در آن خانه بمانم، چون جایی برای
ماندن نداشتم.
وارد خانه شدم و در مدتی که صاحبخانه نبود از مواد
غذاییای که داخل یخچال بود استفاده کردم و به حمام رفتم و لباسهای
صاحبخانه را پوشیدم، تصمیم داشتم امروز خانه را ترک کنم که از شانس بدم
زمانی که داشتم فیلم میدیدم صاحبخانه سر رسید و مرا دستگیر کرد.
با
اعترافات جوان از آنجایی که سرقتی رخ نداده بود، قاضی امام وردی از شعبه
۸۰۴ مجتمع شهید قدوسی مشهد برای متهم جوان به اتهام ورود به عنف قرار
بازداشت صادر کرد.
خواب بیموقعشاید
باورتان نشود اما دزدی تنها به این دلیل به دام پلیس افتاد که بیموقع
خوابید. ماجرا از این قرار بود که مادر و دختری برای خرید از خانه خ ارج
میشوند و بعد از آنکه به خانه برمیگردند با صدای خر و پف در اتاق خواب
مواجه میشوند. دختر جوان و مادرش تمام اتاق را میگردند و در نهایت منشأ
صدا را زیر تخت خواب پیدا میکنند. وقتی نگاهی به زیر تخت میاندازند در
کمال تعجب با مرد غریبهای مواجه میشوند که در خانه آنها خوابیده است.
مردی که بیشک برای دزدی به آنجا آمده بود.
آنها بلافاصله با پلیس
تماس گرفتند و دزد بدشانس در حالی که کیسهای پر از طلا و پول کنارش بود
دستگیر شد. او زمانی که چشم باز کرد با دیدن صاحبخانه و ماموران پلیس که
دورش حلقه زده بودند شوکه شد و پس از انتقال به کلانتری در تحقیقات به
ماموران گفت: من کارگر ساختمان کناری هستم. چند روزی بود که این خانه را
زیر نظر گرفته بودم. فهمیده بودم که فقط یک مادر و دختر در آن زندگی
میکنند در این چند روز متوجه شدم انها از نظر مالی، وضع خوبی دارند و
تصمیم به سرقت گرفتم. برای همین امروز وقتی دیدم آنها برای خرید از خانه
خارج شدند از فرصت استفاده کردم و از طریق داربست وارد خانه شدم. بعد از
برداشتن پولها و طلاها خواستم از طریق همان داربست برگردم اما نشد و چون
در آپارتمان بسته بود در خانه حبس شدم. مدتی داخل اتاقها را گشتم و جون از
صبح سر کار بودم احساس خستگی کردم. تصمیم گرفتم بروم زیر تخت و مخفی شوم و
در زمانی که آنها وارد خانه شدند خودم را به طریقی به در خروجی برسانم و
فرار کنم. اما زیر تخت خوابم برد و با صدای ماموران پلیس از خواب بیدار
شدم. با اعتراف مرد جوان به سرقت او روانه بازداشتگاه شد.