روزنامه ایران (ارگان دولت) در شماره امروز چهارشنبه در یادداشتی با عنوان " عاليجناب مدعي، بهحقيقت توجه كند" به قلم "هاجر حسيني" نوشت:
روزنامه كيهان در سرمقاله روز گذشته خود در اقدامي جالب توجه، به جاي انتقاد از جريان موهوم انحرافي و... اين بار مستقيم سراغ رئيس جمهور رفت و با واژههايي مانند «سخيف، دم دستي، متوهم و...» منتخب ملت ايران را نواخت. بهانه اين سرمقاله كذايي نيز تقدير دكتر احمدينژاد از مهندس مشايي در مراسم استقبال از نوروز بوده است.
جالب اينكه سرمقاله نويس كيهان، به رئيس جمهوري كه از نظر رهبر فرزانه انقلاب شاخصه اصلياش سختكوشي و تلاش براي خدمت به مردم است توصيه ميكند به وظايف محولهاش بپردازد!
طنز اين سرمقاله نيز آنجاست كه نويسنده در قياسي مع الفارق مدعي ميشود رئيس جمهور اگر حقيقتاً منظورش از بهار، حضرت حجت (عجالله) است در سازمان ملل به جاي دعاي اللهم عجل لوليك الفرج از شعار زنده باد بهار استفاده كند!
يعني وي در سادهترين حالت تفاوت دعا و شعار را فهم نميكند و با مغالطهاي خنده بازاري و توسل هميشگي به سخنان نظريه پردازان محبوبش، سعي ميكند ذهنيت خويش را به مخاطب القا سازد. ضمن آن كه بايد به اين نكته اشاره كرد كه دكتر احمدينژاد از واژه «زنده باد بهار» براي نخستين بار در مجمع عمومي سازمان ملل استفاده نمود.
وي در ادامه متذكر ميشود كه «چنانچه ايشان به جاي انجام وظايفي كه شرعاً و قانونا برعهده دارد، وقت و فرصت و امكانات رياست جمهوري و اموال بيت المال را به انجام امور ديگري كه در حوزه وظايف ايشان نيست اختصاص بدهد، به يقين امانتي را كه با شعار و ادعاي انجام امور اجرايي كشور از مردم تحويل گرفته بود، ضايع نموده و به صداقت مردم دهن كجي كرده است.»
آيا سواد اين سرمقاله نويس به اندازهاي نيست كه بداند اعطاي نشان فرهنگي خارج از وظايف رئيس جمهور محسوب نميشود؟! پس دليل عصبانيت و گستاخي مدير مسئول روزنامه كيهان چيست كه در پايان سرمقاله خويش لازم ميبيند رئيس جمهور را با رئيس فرقه ضاله بهائيت مقايسه كند؟!
اين نخستين بار نيست كه روزنامه كيهان چنين دستپاچه مسائل فرعي را اصلي ميكند، پيش از اين نيز حسين شريعتمداري در روز دوشنبه مورخ 14/12/91 به سياق هميشگي داستان سرايي خويش، سعي كرد تا چنين القا كند كه دو جريان «حلقه انحرافي» و «اصحاب فتنه» هرچند مدعي دشمني با يكديگر هستند ولي در نهايت يك هدف مشترك را دنبال ميكنند و با يكديگر ائتلاف خواهند كرد همانطور كه منافقين، سلطنت طلبها، بهاييها، ماركسيستها، نهضتيها، ملي گراها و مدعيان اصلاحات گردهم آمده و از نامزدي ميرحسين موسوي حمايت كردند!
سردار قلم! در ادامه هدف اين ائتلاف را چنين ذكر ميكند: «مشغول كردن اصولگرايان به مسائل فرعي و به بازي گرفتن آنان در ميدان دشمن، اصليترين مقصودي است كه دنبال ميكنند.»
اگر چه چنين تحليلهايي در ابتدا موجب خنده است ولي متاسفانه حقايقي را درباره «مهندسي انتخابات» كه همفكرانش آن را مطرح و به صراحت بيان ميكنند، به خوبي افشا ميسازد.
سوال اين است كه چرا سرمقاله نويس كيهان بارها از ائتلاف و اشتراك نظر دولت و اصلاحطلبان گفته است و چرا وي تلاش ميكند رئيس جمهور را به جريان بهائيت پيوند زند؟!
منافعي كه چنين افرادي از انحرافي خواندن و طرد رئيس جمهور قانوني كشور كسب ميكنند چيست؟!!
در اين باره طرح موارد زير قابل توجه است:
1) يكي از شگردهاي قديمي براي حذف رقبا در ميدان سياست، توسل به اتهام زني و برچسب زني است. سرمقاله نويس كيهان نشان داده در اين زمينه يك استاد به تمام معناست، وي با توسل به نظريه پردازان و سياست پيشگان غربي براي باور پذيري مطالب خويش، بدنه و جريان حامي دولت را جريان انحرافي ميخواند و اصلاحطلبان را جريان فتنه تا مخالفين خويش را به طرفئالعيني تبديل به منافق و برانداز و عامل بيگانه سازد.
2) مدعي بصيرت در ادامه سرمقاله روز دوشنبه خود تلاش ميكند همه موفقيتهاي
نظام، خصوصاً موفقيتهايي كه در دولت نهم و دهم كسب شده را به گفتمان مد
نظر خويش نسبت دهد و حتي بدنه مردمي احمدينژاد در انتخابات سال 88 را بدنه
مردمي اصولگرايي بداند: «هر دو جريان به گونهاي آشكار و بيپرده به
گفتمان اصولگرايي حمله ميكنند. گفتماني كه ترجمه ديگري از اعتقاد به اصول و
آموزههاي اسلامي و انقلابي است و تمامي پيشرفتهاي حيرت انگيز علمي،
عمراني و تكنولوژيك جمهوري اسلامي ايران و اقتدار مثال زدني آن را در پي
داشته است و امروزه انقلابهاي اسلامي در منطقه و تحولات ضداستكباري در
جهان را پرچمداري ميكند.»
بر همگان روشن است كه اگر اكنون جريان اصولگرايي زنده و پوياست صرفاً
به مددتلاشهاي شبانهروزي رئيسجمهور مردمي همچون دكتراحمدينژاد است
وگرنه اين جريان تحت لواي راست سنتي و به مدد اصحاب بازارياش همانند دوران
اصلاحات يك جريان منزوي و خانه نشين بود. در حقيقت علت دشمني اين جريان با
رئيس جمهور نيز در همين راز نهفته است. احمدينژاد حاضر نيست براي كسب
قدرت با اين جريان برچسب زن و ميراث خوار همپيمان شود. براي همين آنان
تلاش ميكنند تا با حذف رقباي سياسي خويش به نام عامل بيگانه بودن و تلاش
براي مذاكره با امريكا و... تنها جريان حاكم بر انتخابات باشند.
3) متاسفانه نتيجهاي كه از چنين رويكردهاي متحجرانه و بداخلاقيهاي
سياسي عايد كشور و نظام ميشود، صرفاً حذف رقباي سياسي نيست بلكه تضعيف اصل
جمهوريت نظام است، چنانچه برخي نمايندگان حزبي با طرح اصلاح قانون
انتخابات به دنبال انتخاب يك رئيس جمهور حزبي و وابسته به اصحاب قدرت و
ثروت و نه مردمي و دلسوز بودند. براي اين افراد مهم آن است كه رئيس جمهور
بعدي نه از جنس مردم كه از جنس خودشان باشد. راست هم ميگويند، رأي آنها
در بهترين حالت در انتخابات پيش رو به اندازه رأي رفيق سابقشان در سال 76
مقابل نامزد پيروز انتخابات است و ناگزيرند
رقيبان را به بهائيت و جريان انحرافي متصل كنند.