۰۲ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۴۵۳۷۵
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۶ - ۲۰-۰۹-۱۳۹۱
کد ۲۴۵۳۷۵
انتشار: ۱۵:۰۶ - ۲۰-۰۹-۱۳۹۱
سوء تفاهم فرهنگی؛ کشمکش مذهبی

"من مادر هستم" خیانت است یا خدمت؟

"آوا" بدون شک خودش هم در اتفاقات پیش آمده مقصر است و به عنوان یک دختر بالغ و عاقل، حتماً می فهمد که گاه در روابط اش با "عمو سعید" زیاده روی می کند. وقتی سعید به او تجاوز می کند، بیشتر به نظر می آید که او از روی شوک و ناباوری سعید را می کشد و نه از تنفر و عصبانیت.

سارا زیباکلام در سایت الف نوشت: وقتی موضوعی ناگهان در بوق و کرنا می شود و همه جا از آن سخن به میان می رانند، ناگهان هم ایجاد حساسیت می کند. مدتی بود وقت نکرده بودم به سینما بروم اما تا خبرها را درمورد "من مادر هستم" خواندم، بلافاصله برای دیدن این فیلم در سینما اقدام کردم. تا لااقل برای خود تصمیم بگیرم "من مادر هستم" در حد این همه جنجال و قشون کشی بوده است یا خیر.

تصاویر خبری تجمع اعتراض آمیز روز شنبه، ۱۱، آذر، روبروی ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در میدان بهارستان، حقیقتاً ناراحت کننده بود. مثل صفوف جنگ. تصاویری از مردم یک کشور، یک نژاد، یک شهر، با یک زبان و اغلب یک دین؛ تصاویری از نماز خواندن هر دو گروه، از به حق بودن پاره ای از حرف های هر دو گروه... اما حیف که حتی در تصاویر هم می شد دید و فهمید که کمتر کسی برای مباحثه و تقابل اندیشه، برای چون و چرا و خوب و بد به نفع دین و فرهنگ آمده است.

فیلم را دیدم. خوشحال بودم که پیش از اِعمال "اصلاحیه"هایی بر آن، تماشایش کرده ام. بسیار گشتم بلکه مقاله، نوشته یا یادداشتی بیابم که در آن، یکی از معترضین، کامل و دقیق به ایرادات این فیلم از منظر خودش پرداخته باشد. اما متأسفانه چیزی نیافتم جز گفته های جسته گریخته ای که اغلب هم برگرفته از متن بیانیه گروه انصار حزب الله بود مبنی بر اینکه مثلاً درمورد قصاص از احکام اسلامی، سوء تعبیر شده و یا اینکه چرا مشروب خوری تا به این حد در سینمای اسلامی علنی نشان داده می شود. کاش به جای تجمع (یا لااقل در کنار آن) ۱۰ یادداشت هم نوشته می شد تا بدانیم دقیقاً به چه پاسخ می گوییم.

زمانی، چه در تلویزیون و چه سینمای کشور ما، اگر شیشه ای شبیه مشروب در گوشه صحنه ای وجود داشت، حتماً حذف شده و یا آن صحنه، مجوز پخش نمی گرفت. حال ناگهان، تقریباً برای نخستین مرتبه، زن ومردی نامحرم، شبی را تا صبح پشت درهای بسته می گذرانند و شیشه مشروب و گیلاس های آن ها، به وضوح نشان داده می شود. حال ناگهان در این فیلم، زن و مردی که هر دو مزدوج اند، از عشق سال های جوانی خود با هم سخن می رانند و رابطه ای که منجر به سقط یک جنین می شود. ناگهان مردی به رفیق اش می گوید که تو برو دنبال همسر من.

ناگهان رفیقی که بسیار صمیمی است، در اتاق خواب دختر رفیقش و روی تخت او می خوابد... این فیلم بیش از آنکه یک اشتباه باشد، یک شوک است. (فراموش نکنیم که ویژگی بارز فیلم های جیرانی هم اصولاً همین هنجارشکنی اوست؛ گستاخ و بی پروا و پیشرو- همانند "شام آخر" و جنجالی که شاید جلوتر از موعد، در جامعه راه انداخت). این وقایع در لایه زیرین پوسته شهر وجود و جریان دارند اما باید بااحتیاط زمان نمایش علنی آن ها را برگزید.

اگر به مرور زمان فیلم ها این مضامین را در چنین قالب هایی نشان می دادند، هر چند که باز شاید خوب نمی بود، اما شاید اصلاً چنین اعتراضاتی را شاهد نمی بودیم. می شود اینگونه برداشت کرد که این فیلم، بیش از آنکه ضد مذهب و ضد ارزش باشد، یک فیلم اخلاقی و ارزشی است. یک ایراد بزرگی که ما ایرانی ها دچار آن هستیم، ایرادی که تا به حال در فیلم سازی و نویسندگی و تعلیم و تربیت و همه اینگونه مسائل در فرهنگ مان داشته ایم، این است که همیشه مسائل اخلاقی و دینی را به صریح ترین شیوه ممکن ابراز داشته ایم.

"من مادر هستم" یکی از معدود دفعاتی است که می بینیم زشتی و تباهی های گناه، زیرکانه، عمیق اما غیر مستقیم به ما نشان داده شده است. چطور و با چه زبانی می شد بهتر به مخاطب فهماند که اختلاط زن و مرد چه عادی باشد و چه همراه با روابط نامشروع، می تواند ویران کننده زندگی ها باشد؟ اینکه یک مرد، مرد است، آدم است، هر چقدر هم که نزدیک و صمیمی و معتمد باشد، عشوه گری و لوندبازی های زنانه برای او هم گناه محسوب می شود. اینکه اگر ما پدر و مادر هستیم، اگر فرزند خود را قربانی اختلافات و خودخواهی هامان کنیم، او حتماً فراری می شود پس وظیفه اول و آخر ما، فرزندمان هستند چرا که دیگر او را به دنیا آورده ایم و همیشه مسئول او هستیم.

اما از طرف دیگر در این فیلم به خوبی دیدیم که آن هنگام که دنیا برایمان تیره و تار می شود، هر چقدر هم که پدر و مادر خود را بد و نامسئول و خطاکار بدانیم، اما در آخر فقط آن دو هستند که با تمام وجود، در آغوش بی ریای خود ما را می پذیرند- چه درس شیرینی. از یک منظر، بدبخت ترین فرد در این فیلم، همان راوی داستان (سیمین) است. کسی که علی رغم عشقی که از سالیانی پیش از آن به نادر داشت و اینکه حتی به خاطر او فرزند خود را سقط کرد و خود بواسطه این کار دیگر قادر به بچه دار شدن نبود، تازه در تمام این سال ها سکوت هم کرد تا آبروی نادر حفظ شود، باز نتوانست از قصاص در حق فرزند به ظاهر مظلوم واقع شده نادر بگذرد.

عبرتی دیگر که "من مادر هستم" بر جان مخاطب می نشاند اینکه انتقام گیری و قصاص، می تواند تازه اول بدبختی و ناآرامی باشد. "آوا" بدون شک خودش هم در اتفاقات پیش آمده مقصر است و به عنوان یک دختر بالغ و عاقل، حتماً می فهمد که گاه در روابط اش با "عمو سعید" زیاده روی می کند. وقتی سعید به او تجاوز می کند، بیشتر به نظر می آید که او از روی شوک و ناباوری سعید را می کشد و نه از تنفر و عصبانیت. پس از بارداری اش، نشانه ای از اینکه از آن بچه که در شکم دارد بدش می آید، در او نمی بینیم، بلکه از از دست دادن جنین، خیلی هم به هم می ریزد (البته تا حدودی طبیعت زنانه اینطور اقتضا می کند).

درست است که مستی و تبعاتش را به ندرت تا این حد علنی در سینمای پس از انقلاب دیده ایم، اما جیرانی بسیار خوب توانسته است خانمان سوز بودن مشروب خوری را نشان دهد. دو شخصیت مرد اصلی فیلم، سعید و نادر، هر دو به واسطه مشروب، زندگی خود و اطرافیانشان را به تباهی مهلک می کشند. بی بند و بار می شوند و بی مسئولیت. باید اعتراف کرد که اگر فیلم "من مادر هستم" متهم به تریج خیانت است، اما خیانت هم مثل سایر گناهانی که در آن نقش بسته شده، ظاهری است که به بهترین نحو، کثافات قی شده از روابط اینگونه را جلوه گر می نماید.

"من مادر هستم" اسمی با مسما است. درد یک مادر را پشت همه قضایا می بینیم و تا آخرین لحظه لمس اش می کنیم. مادری که به خاطر عشق دوران جوانی، بچه سقط می کند اما بیمار می شود تا زمانی که بستر مناسب برای بروز بُعد روحی این بیماری باشد، مادری که به زور مادر شده اما... مادری که دائماً دلواپس دختر نوجوان اش است، هر چند ظاهراً همدیگر را درک نمی کنند... تا لحظه ای که برای کشته شدنش، او را دلداری می دهد! مادری که دیگر مادر نمی شود اما انتقام آن را از بچه ای ۱۵ ساله می گیرد که به زور مادر شده است؛ تا دل مادری بسوزد که این بچه را از مرد رویاهای او به دنیا آورده است!!! مهلکه، مهلکه مادرهاست و بخاطر آن ها. هر چند که محوریت داستان با نادر است، اما همانند بسیاری از اوقات دیگر، پشت همه چیز یک زن ایستاده است!

بپذیریم که جامعه ما تغییر کرده است، چون دنیا تغییر کرده. مثل آب خوردن، در کشور ما مشروب خرید و فروش می شود و با نشان ندادن آن، مشکل حل نمی شود. سینما و هنر، آینه جامعه هستند. حداقل در زمینه اجتماعی (اصلاً کاری با مباحث سیاسی ندارم) اگر فقط فیلم های سانسور شده و ارزشی به اکران درآیند، آن وقت گندها و مشکلات، رشدی پنهان و دور از چشم ما خواهند داشت و ناگهان با حقایقی مواجه خواهیم شد که قادر به درک آن ها نیستیم. از این طریق که قضایا را پیش می بریم، راه کمال و انتخاب بین خوب و بد را بر خودمان و فرزندانمان می بندیم.

"من مادر هستم" متأسفانه شباهت بسیار زیادی با ایران اکنون ما دارد. حتی نفس اینکه سیمین برای تخلیه روانی، به یک روانشناس مراجعه کرده است؛ روندی که در سال های اخیر، در جامعه ما بسیار باب شده است. نکته آخر اینکه فیلم، در وقایع بد و بدبختی ها، افراط عظیمی داشت.

توانایی و گنجایش مخاطب اندازه ای دارد که در اینجا، این اندازه لحاظ نشده بود. شاید دیگر باردار شدن آوا زیادی بود. شاید تا پای طناب دار کافی بود و حتی بهتر بود مثلاً این هم می رفت جزو آن جرگه فیلم هایی که پایان شان را باید خودمان حدس بزنیم!! فیلم دیگری که از این لحاظ یعنی اشباعی رو به انفجار از بدبختی ها و تلخی ها در خاطر دارم، "میم مثل مادر" است. اینگونه فیلم ها به خاطر این خصلت ساختاری شان، نهایتاً غیرواقعی و لذا اعصاب- خوردکن به نظر می آیند.

هدف در این نوشته، بررسی میزان جنجال هایی بوده است که این فیلم برانگیخت با آن چه می توانست باشد: نقدهایی ساده، له یا علیه آن. نیز اشاره ای گذرا بوده است بر چند نکته مثبت وگرنه "من مادر هستم" هم مثل سایر آثار هنری، اشکالاتی دارد و جای نقدهایی دقیق تر.
ارسال به دوستان