۰۴ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۴۰۸۴۵
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۰ - ۲۱-۰۸-۱۳۹۱
کد ۲۴۰۸۴۵
انتشار: ۱۳:۲۰ - ۲۱-۰۸-۱۳۹۱

دموکرات های آمریکا و مسأله ایران

فرضیه ای درباره تاریخ 70 ساله تعامل دموکرات ها با ایران
عصر ایران ؛ امیرحسین تیموری* - "برآوردی که بنده از این صحنه دارم این است که دو طرف این نبرد بزرگ به بلوغ رسیده اند. ایالات متحده به عنوان سردمدار جریان کفر جهانی و ستم نسبت به دیگران نسبت به گذشته به نقطه اوج خود رسیده است، اگر چه همیشه این نقطه های اوج پیامی را با خود به همراه دارد و آن این که بعد از آن فرودی خواهد بود.
در مقابل ظرفیتی که از جهان استضعاف و محرومین به صحنه آمده که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در مدار اصلی این ماجرا قرار گرفته ایم و سردمدار شده ایم و در نقطه اوج این ظرفیت واقع شده ایم.... بعضی معتقدند که در دوره های صد ساله این جابه جایی قدرت اتفاق می افتد و الان به لحاظ ظاهری این صد سال فرا رسیده است.
شاید کدها و مشخصاتی هم که از وضعیت موجود در آمریکا می بینیم ما را به این سمت راهنمایی می کند که موعد و زمان این تغییر فرا رسیده است...لذا این که عنوان می شود باید برای جهان پس از آمریکا برنامه داشته باشیم به این خاطر است و واقعا هرچه جلوتر می رویم به این لحظه بیشتر نزدیک می شویم و استقلال از چنین وضعی در آسایش نیست ،در تلاطم و التهاب و زدوخورد است و اگر بدانیم این اتفاق چقدر بزرگ است خودمان را برای دست و پنجه نرم کردن با آن آماده می کنیم."
 (حسین صفار هرندی، برنامه راز، 11 آبان 91)

 "هدف اوباما نیز همانند بوش بود و اعلام کرد که باید این منطقه را شکل داد زیرا ما صاحب این منطقه هستیم. اوباما همان مسیر گذشته را ادامه داد اما این بار بر اساس سیاست اوباما، به جای جنگ افروزی، با پنبه سر بریدند و با شعارهای دموکراسی، فشار اقتصادی و امنیتی با حضور در پشت صحنه‌ها وارد میدان شدند اما همان هدف بوش را ادامه دادند."
(محسن رضایی، سخنان پیش از خطبه های نماز جمعه، 19 آبان 91)

***
پس از پیروزی باراک اوباما در انتخابات 6 نوامبر خبر آمد که در عصر پس از جنگ جهانی دوم این برای دومین بار است که یک دموکرات برای دومین بار متوالی وارد کاخ سفید می شود.

پس از جنگ جهان گستر دوم، دموکرات ها مردانی چون هری ترومن، جان اف کندی، جیمی کارتر، بیل کلینتون و اینک باراک اوباما را در کاخ سفید دیده اند.

جان اف کندی

با نگاهی به نحوه تعامل این "دموکرات ها" با سایر نیروهای بین المللی، دکترین هایشان و نیز مختصات سیاسی ایران در هر دوره ای می توان نوعی از روابط  و تاثیرگذاری های متفاوت نسبت به دوره هایی که "جمهوری خواهان" در کاخ سفید حضور داشته اند را در رابطه آمریکا با ایران مشاهده کرد.

ترومن و کندی و کارتر زمانی در کاخ سفید حضور داشتند که دوران جنگ سرد بود و به اقتضای این دوران هر سه رئیس جمهور در حوزه سیاست خارجی دکترین مشخصی داشتند که به ترتیب زیر بود:
-طرح مارشال و مهار کمونیسم (ترومن)
-مرزهای نو، اتحاد برای پیشرفت و مهار کمونیسم (کندی)
-گسترش حقوق بشر و مهار کمونیسم (کارتر).

دو رئیس بعدی یعنی کلینتون و اوباما اگرچه تنها دموکرات هایی اند که پس از جنگ جهانی دوم دوبار در کاخ سفید حاضر شده اند اما در حوزه سیاست خارجی دکترین عمومی معروفی ندارند که با نام آنها عجین شده باشد.
 در این میان بیل کلینتون صرفا با سیاست "مهار دوجانبه" درخصوص ایران و عراق شناخته می شود.

درست است که سیاست خارجی آمریکا از استراتژی ها و اصول مشخصی همچون گسترش لیبرالیسم و بازار آزاد، ادغام و همگرایی اقتصادی، نبرد با تروریسم، تعمیق دموکراسی و حقوق بشر (این نکته البته عطف به کشورهای دوست و متخاصم با آمریکا درجات و تفاوت هایی دارد و هنوز از سندروم معیارهای دوگانه رنج می برد) بهره می برد اما فقدان دکترین عمومی مشخص در حوزه سیاست خارجی در نزد دو رئیس جمهور آخر دموکرات در مقایسه با دموکرات های پیشین و حتی جمهوری خواهانی چون بوش پسر مانع از اقدامات تهاجمی در سیاست خارجی شد و سیاست خارجی واشنگتن را صرفا بازدارنده، واکنشی و عطف به کنش در موقعیت ها کرد، هرچند در مقاطعی موفقیت آمیز هم بود.

 برای مثال در همین انتخابات اخیر ، رقیب جمهوریخواه اوباما اگرچه گاف های بسیاری می داد اما درخصوص مساله تعامل آتی ایالات متحده با چین نشان داد که برخلاف اوباما از یک دکترین نورئالیستی مشخص و تهاجمی پیروی می کند.

دموکرات هایِ با"دکترین" و ایران؛ 1324 تا 1357

پیش از انقلاب اسلامی اگرچه ایران در حوزه منافع و متحد استراتژیک ایالات متحده بود اما باتوجه به حضور دموکرات ها و جمهوریخواهان در کاخ سفید ، روابط تهران و واشنگتن دچار دست اندازها و فراز و نشیب هایی شد.

ماه عسل حکومت پهلوی با آمریکا زمانی بود که جمهوریخواهانی چون "آیزنهاور" و "نیکسون" در کاخ سفید بودند اما در دوره هایی که لیبرال-دموکرات هایی چون "کندی" و "کارتر" آمدند کدورت هایی بین تهران و واشنگتن پدید آمد.

 در این دوره و پس از جنگ جهانی دوم که شامل سال های 1324 تا 1357 می شود چند حادثه مهم از جنس گشایش فضای سیاسی و حرکت های اجتماعی در ایران به وقوع پیوست که همگی در دوره دموکرات ها بود: ملی شدن صنعت نفت(در دوره ترومن)، ظهور فضای نسبتا باز و دولت علی امینی و از پس آن انقلاب سفید سال 1341 و سپس قیام 15 خرداد 42(همگی در دوره کندی) و نهایتا انقلاب اسلامی (در دوره کارتر).
 


عطف به تحولات ایران پیشا انقلابی و پسا انقلابی، سوال اصلی نوشته حاضر این است که آیا می شود بین حوادث داخل ایران و حضور یک دموکرات در کاخ سفید نسبتی منطقی برقرار کرد؟

به نظر می رسد در ایران پیش از انقلاب باتوجه به حضور ایران در مدار نفوذ آمریکا، دکترین های روسای دموکرات کاخ سفید که پیش تر آمد، فضای زیست بین المللی به ویژه فشار آمریکا به متحدانش برای گشایش فضا در راستای مهار نیروهای کمونیستی و چپ باعث می شد که سر ریز این فشارها در داخل ایران ، گشایش محدود فضای سیاسی باشد که در دوران ترومن و کندی و کارتر منجر به حوادثی چون قیام ملی شدن نفت، ظهور دولت امینی، حرکت 15 خرداد و نهایتا انقلاب اسلامی شد.



اگرچه فروکاستن حوادث مهمی چون ملی شدن نفت، قیام 15 خرداد و انقلاب اسلامی تنها به یک علت، ساده سازی حوادث پیچیده و چند لایه تاریخی ، آن هم در جامعه پیچیده ای چون ایران است اما نادیده انگاشتن تاثیر جریان های بین المللی در باز و بسته شدن فضای داخلی نیز چشم پوشی بر برخی از لایه های حقایق و پدیده های سیاسی و اجتماعی است.

دیپلماسی رفت و برگشت؛ 1357 تا 1391


اما هرچه بتوان بین رفتار دموکرات ها در ایران پیش از انقلاب با تحولات داخلی ایران نسبتی منطقی و مستقیم برقرار کرد در ایران پس از انقلاب با توجه به خروج ایران انقلابی از حوزه نفوذ آمریکا، رفتارهای دموکرات ها در قبال ایران بیشتر عطف به موقعیت ها و حوادث بود و حالتی رفت و برگشتی داشت.

اوباما

در دوران پس از انقلاب مهم ترین حوادث سیاسی در داخل ایران نیز زمانی به وقوع پیوسته که یک دموکرات در اتاق بیضی کاخ سفید حضور داشته است اما به سختی می توان در این دوره، برخلاف سال های پیش از انقلاب ارتباطی یک طرفه بین این حضور و تحولات داخل ایران به ویژه در سال های 1376 و 1388 یافت. برخلاف سال های پیش از انقلاب که یک دموکراتِ بادکترین می توانست حکومت پهلوی را متاثر ساخته و زنجیره ای از تغییرات را در داخل ایران باعث شود اما در سال های پس از انقلاب عمدتا این تحولات داخلی ایران بود که راهبردهای دموکرات ها را متاثر ساخت و آنها را به دنبال خود کشید.

بیل کلینتون

البته این نکته نباید درباره کلینتون و اوباما ناگفته بماند که این دو ، اگرچه دکترین عمومی ملموسی در سیاست خارجی نداشتند اما با وضع و اعمال تحریم ها که به ویژه با تصویب قانون داماتو در دوره کلینتون آغاز شد به نوعی دکترین و ادبیات تحریم را درخصوص ایران عمق بخشیدند ولی با این وجود نیز این دو، سیاست های شان عمدتا متاثر از شرایط ایران بود تا آنکه ابتدا به ساکن بر این تحولات تاثیرگذار بوده باشند.
برای مثال پس از دوم خرداد 76 و تعمیق جنبش اصلاحات در ایران بود که بیل کلینتون، استراتژی مهار دوجانبه را به حاشیه راند، برخی از تحریم ها را معلق و حتی وزیرخارجه اش از ایران بابت کودتای 28 مرداد عذرخواهی کرد.
در دوره اوباما نیز پس از حوادث سال 88 و نیز به نتیجه نرسیدن مذاکرات هسته ای و دیپلماسی نامه نگاری بود که موج تحریم ها و-اگر بتوان با اغماض سخن گفت- "دکترین تحریم" شکل گرفت.

ایران و دکترین نانوشته تحریم


در واقع از درون تاریخ حدوداً 70 ساله تعامل و تخاصم ایران و آمریکا در عصر پس از جنگ جهانی دوم می توان با احتیاط این فرضیه را استخراج کرد که در دورانی که ایران تحت نفوذ آمریکا بود این دموکرات های واشنگتن بودند که به نوعی روند تحولات در ایران را به صورت یک طرفه جهت می دادند اما از دوره ای که ایران از مدار نفوذ ایالات متحده خارج شد اگرچه استراتژی مهار دوجانبه(کلینتون) و دیپلماسی نامه نگاری(اوباما) ابتدا از سوی دموکرات ها آغاز شد اما این تحولات ایران بود که ابتکار عمل را در دست گرفت و راهبردهای کلینتون و اوباما را متاثر ساخت.

در واقع آغاز اصلاحات در ایران و حوادث پس از آن مهار دوجانبه دولت کلینتون را از متن به حاشیه برد و مادلین آلبرایت را به عذرخواهی تاریخی وادار و در سال 1388 نیز حوادث ایران راهبرد اوباما در تعامل با جمهوری اسلامی ایران را دگرگون کرد و دیپلماسی نامه نگاری به دکترین تحریم تبدیل شد.



هرچند اثبات این فرضیه و نیز بدیل آن یعنی نسبت حوادثی که در ایران رخ داده است با زمانی که جمهوریخواهان (آیزنهاور، نیکسون/فورد، ریگان، بوش پدر و پسر) در کاخ سفید بوده اند نیاز به مشاهدات، اسناد و خوانش های تاریخی دقیق تری دارد اما فرضیه ای که در این نوشته درباره نسبت دموکرات ها و رخداد حوادث در ایران آمد با توجه به اینکه دموکرات ها چهار سال دیگر در کاخ سفید حضور دارند، ارزش تامل دارد ، به ویژه آنکه دکترین نانوشته "تحریم" اوباما که از پس حوادث سال 88 صورت بندی شد، هرآیینه احتمال دارد نسبتی که پیش از انقلاب بین دکترین دموکرات ها و حوادث ایران جاری بود را دوباره احیا کند. اینکه برخی از اصولگرایان از "لحظه برخورد و زمان تغییر" سخن می گویند سخنی درست است اما نیاز به بازتفسیر دارد!


*تحلیل گر مسائل سیاست خارجی

 




 

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۲۳
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۱
8
114
كندي معتقد بود كه ديكتاتوري و ضعف اقتصادي زمينه ساز بروز كمونيسم است و هر دو اين نكته در ايران 1340 وجود داشت. كندي از شاه مي خواست كه بجاي خريد اسلحه، اقتصاد كشور را نوسازي و براي رفاه مردم تلاش كند كه اين امر با ميل نظامي گري شاه در تضاد بود بطوري كه بعد از شنيدن خبر ترور آن مرد قابل احترام در اول آذر 42، با مشاورين خود آنرا جشن گرفت. اول آذر 42 (22 نوامبر 1963) روزي است كه سرنوشت جهان تغيير كرد.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۰:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۱
قابل تامل است البته باید کندوکاو شود!
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
درسته ولي با اين حال آنها فقط منافع خودشان را در نظر مي گرفتند . چون رشد كمونيسم باعث تضعيف غرب بود و آنها منافع خودشان را در خاور ميانه از دست مي دادند .
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۱
0
6
به راستی کندی را چه کسی کشت؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۲
0
3
مقاله جالبي است. نكته‌اي كه شايد قابليت طرح را داشت، اولتيماتوم ترومن به استالين در جريان غائله آذربايجان و فرقه دموكرات پيشه‌وري است.