روزنامه آرمان امروز یکشنبه گفتگو مشروح خود را با اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر کرده است.
به گزارش
عصر ایران، مهترین بخش های این مصاحبه و متن کامل در پی می آید:
- در شرايط كنوني، هم ضعف مديريت و هم تحريمها هر دو سهم دارند.
-البته بحثي هم بين دولتيها و اصولگراها هست كه بعضيها ميگويند مديريت اشكال دارد و بعضيها ميگويند كه تحريمها مؤثر است. من تعجب ميكنم كه چرا آنها بحث ميكنند! هر دو به ضررشان است. اگر تحريم را مؤثر بدانيم، ميگويند چرا بايد كاري كنيم كه تحريم تا اين حد براي ما موذي باشد و اگر مديريت را بگوييم، بالاخره اين مديريت از كجا آمده است؟ بهتر اين است كه واقعبينانه تحليل كنند و مردم در جريان قرار گيرند و بفهمند كه تقصير و كوتاهي از كجاست. من هر دو را مؤثر ميدانم.
- بهتر اين است كه واقعبينانه تحليل كنند و مردم در جريان قرار گيرند و بفهمند كه تقصير و كوتاهي از كجاست. من هر دو را مؤثر ميدانم.
- نميتوان هر كاري را دست هر انسان بيتجربه و يا در حال آموزش داد.
-در مجموع شرايط اقتصاد كشور مناسب نيست.
- در اثر اشتباهي كه بانك مركزي و وزارت بازرگاني كردند، يك بار در دو، سه ماه تورم به 49 تا 50درصد رسيد كه اين را هر روز تكرار ميكنند. من در مسافرت بودم، رهبري تلفن كردند و گفتند لازم است دخالت كنيد. من برگشتم و ظرف دو ماه شرايط به وضع قبل برگردانده شد. وقتي كه بعد از جنگ كشور را تحويل گرفتيم، تورم 30درصد بود و وقتي كه تحويل آقاي خاتمي داديم 17درصد شده بود. يعني به تدريج تورم را پايين آورديم. البته يك يا دو سال زير 10درصد بود. بعداً به خاطر سياست تعديل كه طبيعي و لازم هم بود و خودمان هم ميدانستيم يك كم بالا رفت و دوباره مهارش كرديم و پايين آورديم.
- وقتي كه كويت را اشغال كردند، همه چيزشان به هم ريخت و حكومت متفرق شد و رفتند. اما آنها به خاطر ارزي كه ذخيره كرده بودند و در خارج داشتند، در آن زمان خودشان را خوب اداره كردند و حتي آوارگانشان را تأمين و زندگي آنها را اداره كردند تا اينكه دوباره به كشورشان برگشتند. كشور اينگونه ذخيرهاي را ميتواند داشته باشد.
-طرحهاي اساسي كشور از كارهاي زيربنايي دوران سازندگي در حال ادامه است. نيمهساز هستند و وقتي كه تكميل ميشود، افتخار ميكنند و تاريخ طرح را اعلام نمیکنند. صداوسيما هم كه متأسفانه اعلام نميكند. رسم بر اين است كه هنگام افتتاح هر طرح، تاريخ آغاز آن را بگويند كه از كجا شروع شده است تا مردم بدانند. اما اينها هنوز تمام نشده با افتخار ميگويند و آن را افتتاح ميكنند و به گونهاي هم ميگويند كه مثلاً از سال فلان شروع شده است. روي همه چيز اسم اولين بار ميگذارند. ميخواهم بگويم كه مشكلات كشور را ميتوان حل كرد. الان كاردانان ما بيشتر از زمان بعد از جنگ هستند. امكانات ما هم بيشتر است.
-رئيس دولت ميگويد كه من قانوني را كه قبول نداشته باشم و به نظر خودم با قانون اساسي سازگار نباشد، اجرا نميكنم. مجلسيها هم گاهي اعتراض ميكنند و گاهي نميكنند.
- اقتصاد مقاومتي ذاتاً كار درستي بوده است و از اول هم ما دنبال همين بوديم و هيچ وقت هم از اين غافل نبوديم. اقتصاد مقاومتي اصولي دارد اما اشكال كار اين است كه تعريف نشد. رهبري عنواني را فرمودند. بايستي تعريف ميشد كه اين مقاومتي يعني چه؟ ابعادش و مجري آن مشخص ميشد. چند نفري شعار دادند. وقتي كه رهبري فرمودند، برخي آقايان پاي سخنان رهبري نشسته بودند و يادداشت ميكردند، عمل مهم است. يعني بلافاصله بايستي براي آن قانون و آييننامه مينوشتند و تعريف ميكردند. براي هر بخشي مسئول نظارت و پيگيري ميگذاشتند. هيچ يك از اين كارها نشد. ضد آن عمل ميشود.
-ديپلماسي ادبيات خاصي در دنيا دارد. نبايد همينطوري حرفي زده شود. هر كسي از هر جا به خودش اجازه بدهد كه براي اصليترين سياستهاي كشور، استراتژي اعلام كند، اينها درست نيست.
-درگيري و قطع رابطه با آمريكا را ما آغاز نكرديم. آمريكا آغاز كرد.
-من در تمام دوران مسئوليت اجرايي، وقتي خبرنگارها ميپرسيدند، ميگفتم اول آمريكا بايد حسننيت خودش را نشان بدهد. چون او سوءنيت را آغاز و اموال ما را مسدود كرده است. آمريكا خريدهايي را كه ما كرده بوديم و پولش را نيز داده بوديم، مصادره كرد، پول نفت و همه را مسدود كرده و كالاهاي ما را در آنجا نگه داشته است. اول آمريكا اموال ما را آزاد و رفتار خود را اصلاح كند، بعد ما اين را نشاني از حسننيت ميگيريم و مينشينيم و مذاكره ميكنيم. مذاكره هم به معناي روابط نيست. مذاكره ميكنند و اگر به توافق رسيدند و در صورت تحقق شرايط روابط برقرار ميكنند. حرف من اين بود و الان هم همين است.
- اينكه اسرائيل تنها بخواهد عليه ما بجنگد، فكر نميكنم چنين امكاني داشته باشد.
- فكر ميكنم هنوز هم ميتوانيم با عزت از آمريكا طلبكار باشيم. آنها به ما ظلم و اموال ما را مسدود كردهاند. ما طلبكار هستيم. طلب ما را بدهيد، رفتارتان را عوض كنيد، بعد بنشينيم و مذاكره كنيم. حسننيت خودتان را نشان دهيد. اگر بتوانيم اين مسائل را حل كنيم. البته تصميم اساسي با رهبري است.
- دشمنان الان به هر قيمتي ميخواهند ما را متوقف كنند و ضربه بزنند. ولي الان آنچه انسان ميفهمد، فعلاً اميد بستهاند كه همين وضعي كه با تحريمها و تبليغات در كشور ايجاد كردند، آنها را از جنگ بينياز كند.
- درباره کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری آینده، قانوناً تاكنون هيچ منعي ندارد. ولي من ديگر آمادگي اين كار را ندارم. در دورهاي هم كه آمدم، صد بار تأكيد كردم كه ترجيح دارد انسان جوانتر و تازه نفسي وارد شود و ما حمايتش كنيم. شرايطي پيش آمد كه مجبور شدم خودم را نامزد كنم. والاّ براي من آن دوره اول كافي بود و بيش از اين لازم نبود. همه حرفهايم را هم زدم و طراحيهايم را اجرا كردم و برنامههايم را ريختم. بارها گفته بودم كه نيازي نيست بيايم. الان هم اگر يك رئيس جمهور توانا با آراي بالا روي كار بيايد، من به عنوان يك مشاور تا آخر به او كمك ميكنم.
- (در انتخابات ریاست جمهوری 84 ) من شرايط را ميديدم كه همين ميشود. همين كه الان شده است. چند سال قبل دو ساعت و نيم با كميسيون تحقيق مجلس خبرگان بر سر همين افكارم و آينده كشور صحبت كردم و آن نوار پيش من و آقاي يزدي در دبيرخانه خبرگان هست و پياده هم شده است. ولي نميخواهم آن حرف را بزنم و شلوغي در كشور به وجود بياورم. نظر من همين بود كه به اينجا ميرسد. صريح هم گفتم. در نامهاي هم كه به رهبري نوشتم، که اين مقدار از آن سوءاستفاده ميشود به اينجا ميرسد. ولي وارد اين دعواها نميشوم.
- با آقاي ناطقنوری، هميشه جلسه داريم. بعد از جلسه مجمع، معمولاً چهار، پنج نفر از دوستان ميمانند و با هم ناهار ميخوريم و مسائل كشور و راهكارها را مطرح و بحث ميكنيم. اين حرف را هم من به آقاي ناطق زدم و هم ايشان به من زدند. گفتم: هنوز وضع جسمي و سن شما بهتر از من است و بياييد. ايشان هم برعكس به من ميگفت. اما همه حرف بود. گفتم كه ديگر نميتوانم بيايم و آقاي ناطق هم عذرهايي داشت. بعد از آن حوادث، شرايطي است كه ما اين بحثها را با ايشان (خاتمي ) نميكنيم.
- درباره جلسات با مقام معظم رهبري، در سبك سابق چون كار روزانه داشتيم، هفتهاي يك بار بود. الان ديگر لازم نيست هفتهاي يك بار باشد. تقريباً ماهي يك بار ادامه دارد. هر وقت هم حرفي داشته باشم، محدوديتي ندارد. تلفن ميكنم و ميروم با ايشان حرفهايم را ميزنم. مشكلي در رابطه با هم نداريم. گاهي كه عجلهتر باشد، با تلفن حرف ميزنيم.
- (درباره بازداشت فائزه و مهدی هاشمی) من حتماً ميخواهم بدون تبعيض باشد. واقعاً هيچ فرقي ندارد و اجراي قانون بايد براي همه باشد و من به آن راضي هستم. نميخواهم وضع خاصي براي بچههاي خودم در مقابل ديگران درست كنم. ولي ميگويند و فكر ميكنند كه اين طور نيست. فائزه 6ماه محكوم شده بود، گرچه من روي حكمش اشكال داشتم اما بالاخره محكوم شد و بايست ميرفت، دورهاش را ميگذراند. خودش را براي زندان آماده كرده بود كه هر وقت خبر كنند، برود. البته شيوه بردن اشكال داشت. در زندان هم در حال مطالعه و ترجمه است. درباره مهدي هم مطمئن هستم كه غير از انقلاب و اسلام و ايران و ملت چيز ديگري برايش جاذبه نداشت. مثل خيلي از مسئولان كشور در جاهايي مثل شركت در دفاع مقدس و آوردن تكنولوژي صنايع دريايي عسلويه، پارس جنوبي، بهينهسازي سوخت و دفتر هيأت امناي دانشگاه آزاد كار ميكرد. از روزي كه 17 ساله شد و اجازه گرفت، به جبهه رفته بود و بعدها درس خواند و مثل همه در اين كشور زندگي ميكرد. به هر حال متهمش كردند و بايد جواب بدهد و اتهاماتش را روشن كند. خودش هم ميخواست بيايد. دو سال و نيم ما او را پشت در نگه داشتيم. اول به ما گفتند كه چرا در اين شلوغيها ميخواهد به ايران بيايد؟ ما هم به حرف گوش كرديم و به او گفتيم و او هم قبول كرد. بعد من اصرار كردم. دوستان ميگفتند كه او دارد درسش را ميخواند و كار هم دارد. اول ما خودمان او را براي نظارت بر 6دانشگاه خارج فرستاديم كه نظارت كند. از طرف هيأت مؤسس رفته بود. حكمش از آن هيأت صادر شده بود. وقتي ديد در آنجا وقت دارد، درسش را شروع كرد. مرحله اول را تمام كرده و در حال نوشتن تز است. وقتي كه دانشگاه آزاد آكسفورد تعطيل شد، اصرار كرد كه بيايد در اينجا تز را كامل كند. اگر واقعاً اشكال قانوني دارد بايد جواب بدهد. منتها بعضيها هياهو ميكنند و قبل از قضاوت تهمت ميزنند. رهبري در نماز جمعه گفتند گناه كبيره است چيزي كه در دادگاه ثابت نشده، به كسي اتهام بزنند ولي ميبينيد همان روزنامههايي كه خودشان را نظامند ميدانند، دارند تكرار ميكنند. من نميدانم اينها چطور ميگويند كه ما مقلّد هستيم. مهدي در اختيارشان است و من هم هيچ مسالهاي ندارم. جز اينكه قانون اجرا شود. اگر احساس كنم كه بيقانوني رفتار ميشود، اقدام ميكنم.
- بين اين دو بازداشت يك شب فاصله بود. شبي كه ميخواستند فائزه را ببرند، مشكلاتي بود. فردای آن روز هم مهدي آمد. بنا بود كه از فرودگاه سريع او را به خانه بياورند كه همديگر را ببينيم، ساعتها در آنجا معطل كردند و دير آوردند. ولي بد نبود، ساعت2 وارد خانه شد. احوالپرسيهايمان را كرديم. بايستي فردا ميرفت. وقت كمي داشتيم. يك مقدار از اينها را در خاطرات مينويسم.
- (راهكار پرشور شدن انتخابات آتي ) من راهكار را قانون ميدانم. قانون اساسي واقعاً معيار انتخابات باشد. آن كساني كه صلاحيت دارند، حق نامزدي داشته باشند و انتخابات هم سالم انجام شود و نظارت درست انجام شود. گروهها و جبهههاي مشخص سليقه خودشان را بر قانون تحميل نكنند. در آن صورت هر كسي را كه مردم بيشتر قبول دارند، سركار ميآيد. ممكن است افكار عمومي هم اشتباه كند، اما كمتر از افراد اشتباه ميكند. در آن صورت مردم پشتيبان نظام ميمانند. من اينگونه ميبينيم.
- بالاخره بايد آنهايي كه ناظر و مجري (انتخابات) هستند، اعتماد مردم را جلب كنند و متهم نشوند كه براي گروه خودشان كار ميكنند.
- (چگونه ميتوان اين اعتماد را به مردم نشان داد؟ ) اگر تصميم بگيريم، اين اتفاق ميافتد. البته من الان راهكارها را از طريق رهبري ميبينم. در اين شرايط غير از ايشان كسي نميتواند مسائل را به مسير برگرداند. ما هم حاضر هستيم در خدمت ايشان - اگر بخواهند- كمك كنيم. بايد به مسيري كه از اول بوديم، برگرديم.
متن کامل مصاحبه به این شرح است:
وضعيت اقتصادي جامعه با توجه به افزايش جهشي قيمت دلار خوب نيست و هر روز با نوسانات در تلاطم است، به طوري كه بعضي از نمايندههاي مجلس به صراحت انتقاد میکنند. مردم نگران وضعيت اقتصادي هستند. تحليل شما چيست؟من در حال حاضر مثل گذشته در جريان مسائل كشور، آنگونه كه اتفاق ميافتد، نيستم. بيشتر از طريق رسانهها و گاهي از طريق بعضي ملاقاتها مطالبي را ميفهمم اما در مجموع فكر ميكنم در شرايط كنوني، هم ضعف مديريت و هم تحريمها هر دو سهم دارند.
البته بحثي هم بين دولتيها و اصولگراها هست كه بعضيها ميگويند مديريت اشكال دارد و بعضيها ميگويند كه تحريمها مؤثر است. من تعجب ميكنم كه چرا آنها بحث ميكنند! هر دو به ضررشان است. اگر تحريم را مؤثر بدانيم، ميگويند چرا بايد كاري كنيم كه تحريم تا اين حد براي ما موذي باشد و اگر مديريت را بگوييم، بالاخره اين مديريت از كجا آمده است؟
بهتر اين است كه واقعبينانه تحليل كنند و مردم در جريان قرار گيرند و بفهمند كه تقصير و كوتاهي از كجاست. من هر دو را مؤثر ميدانم.
بالاخره تحريمها دسترسي ما را به منابع ارزي و تجاري محدود كرده است. سرعت بخش خصوصي را محدود و حمل و نقلها و بيمهها را گران كرده است.
معطلي كالاها كه معمولاً با اعتبارات بانكي سروكار دارد و هزينهبر است، گران تمام ميشود. نميتوانيم بگوييم تحريمها بيتأثير يا كمتأثير است. به هر حال تأثير دارد كه دشمنان به آن دلخوش كردهاند. اينكه چه كار كنيم، بحث ديگري است. مديريتها هم واقعاً اشكال دارد.
من سالها پيش تذكرات جدّي دادم. اين سبك مديريت در نهايت نميتواند خوب باشد. شايد بعضيها به سوءنيت منتسب ميكنند اما اينگونه نيست. معتقدم مسئولان، كشور و انقلابشان را دوست دارند و مسئوليتشان را ميفهمند. ولي عدم كارايي يك مسئله است و بايد در مسئوليتها كارايي باشد و شرايط يك مدير چه در مقدمه يك بحران و چه در خود بحران شرايط ويژهاي دارد كه به اصطلاح بحران مديريت و مديريت بحران ميگويند. نميتوان هر كاري را دست هر انسان بيتجربه و يا در حال آموزش داد. به نظرم هر دو بخش مؤثر است.
در مجموع شرايط اقتصاد كشور مناسب نيست. بارها و به خصوص اگر يادتان باشد و به منابع مراجعه كنيد، بعد از اينكه جنگ تمام شد، صريحاً گفتم كه موتور حركتمان به طرف شرايط عادي، توليد است.
اما به تولید آنگونه که مدنظر شماست توجه نشده است.توليد مهمترين كار است و رهبري هم امسال در نامگذاري تكيه ويژه به آن كردند. توليد ما اكنون ضعيف است. البته ظرفيت توليد كشور خيلي بالاست. زماني كه جنگ تمام شد، چند كارخانه داشتيم؟ الان شما شهركهاي صنعتي را ميبينيد كه در همه كشور گسترده شده و در بعضي از شهرها هزاران واحد وجود دارد و كارخانههاي بسيار بزرگ در فولاد، سيمان، پتروشيمي و... داريم.
تقريباً توليد ما به تناسب نياز كشور، در دوران سازندگي پايهگذاري شد و به تدريج هم رشد كرد. عليالقاعده نبايد مشكل داشته باشيم. لوازم توليد يكي سوخت است كه كم نداريم. يكي مسائل قطعه و قطعهسازي است كه قدرت قطعهسازي كشور بسيار بالاست. در زمان دفاع مقدس، شرايط توليد كشور به مراتب بدتر از اكنون بود (حالا وضع ما از لحاظ صنعت خيلي بهتر شده است)، آن موقع قطعات حساس را براي هواپيماها، موشكها و وسايل مهم ديگر ميساختيم. چگونه است كه حالا نميتوانيم؟
امروز ما كارخانهساز هستيم و قسمت اعظم ماشينآلات را ميسازيم. طرحهاي نيروگاهي و كارخانههاي مهم در خارج ميسازيم و در مناقصهها برنده ميشويم. ميگويند قطعهسازي ضربه خورده و تعطيل است و بسياري از قطعهسازها مشكل پيدا كردهاند. بالاخره يا سرمايه ندارند يا مشكلات ديگري دارند كه بايد اينها را حل كنند. توليد هنوز هم آسانترين كار براي علاج مشكلات است كه بايد راه بيندازيم. اگر ما توليدات واقعي يعني قدرت توليدي خودمان را كامل بهكار بگيريم، نيازهاي وارداتي ما بسيار كم ميشود.
آن موقع ديگر نوسانات نرخ ارز نميتواند به ما آسيب برساند. چون ما در داخل توليد داريم. البته ممكن است گفته شود صنعت پيچيده است كه اينگونه نيست. كشاورزي چه؟ ما بعد از جنگ 10سال خشكسالي داشتيم و اگر خشكسالي ميتوانست ما را از پاي دربياورد، درميآورد. اما كمكم به خودكفايي رسيديم. رهبري يك بار تأكيد كردند و گفتند كه ما بايد در گندم و نان خودكفا باشيم. ما هم در مجمع تشخيص مصلحت نظام روي اين موضوع تأكيد كرديم. يك سال هم موفق شديم كه گندم صادر كنيم. يعني با ظرفيت خودمان ميتوانيم از زمينهايمان به خوبي استفاده كنيم. خوراك دام و علوفه را ميتوانيم تأمين كنيم. چه شد و چرا بايد اينگونه باشد؟ چه اتفاقي در كشور افتاده است؟
سالها قبل همه تشخيص داديم كه ايران كمآب است و راه نجات ما، سيستم آبياري تحت فشار است كه تقريباً راندمان را دو برابر ميكند و زمينهاي ديم را ميتوان به زمين آبي تبديل كرد و بيشك ميتوانيم تبديل كنيم. آب را ميتوان از سرچشمه تا مصرف كنترل و درست مصرف كرد. فكر ميكنم كشاورزي ما حتي قابليت صادرات هم دارد. ولي چرا امسال اين قدر كم توانستيم گندم از كشاورز بخريم؟ به هر حال در توليد نبايد وضع كشور اينگونه باشد. اين موضوع ربطي به تحريمها ندارد و اين از جمله اموراتي است كه مديرها بايد جوابگو باشند.
تحريم چه تأثيري ميخواهد روي كشاورزي بگذارد؟ شايد بگويند واردات سم و كود كم شده است، ولي اين حرف زيبنده ايران نيست. در زمان سابق يك كارخانه سمسازي بسيار نيرومند و عالمانهاي تأسيس شد كه سموم آفات را توليد ميكرد. به همان هم بياعتنايي كردند و الان از كار افتاده و مقروض شده است. مواد اوليه سم و همه سموم را توليد ميكرد. چون توجه نشد، الان تأمين سم براي كشاورز يك مشكل است و در يك لحظه به محصولات آسيب ميرسد و همه از دست ميرود و ضعيف ميشود. در مجموع فكر ميكنم بايد به توليد توجه شود و حالا هم شايد ممكنترين و لازمترين كار اين است كه بر توليد تأكيد كنند .
در شرایط فعلی چطور میتوان تولید را به حرکت واداشت؟توليد، سرمايه ميخواهد و اكنون توليدگران سرمايه در گردش ندارند. رهبري هم روي سرمايه تأكيد كردهاند. سرمايه بين مردم است. بايد به شيوههايي مردم را تشويق كرد كه سرمايه خودشان را در توليد به كار بيندازند و به دنبال كارهاي دلالي در بازار نروند و مثلاً يك روز ارز و يك روز سكه بخرند و دلشان را به سلفخري خوش كنند. اينها واقعاً آفات اقتصاد است. نبايد سرمايهها به درآمدهاي محدود نامشروع سوق پيدا كند.
در صورتي كه درآمد مشروع در كشور براي سرمايه كاملاً ممكن است. امروز در دنيا هيچ كشوري به اندازه ايران، سرمايه بازده ندارد. البته بايد درست حمايت شود و با نظم كار شود. در خارج به دو، سه درصد كفايت ميكنند اما اينجا صحبت از 20، 30 درصد است. علتش يك مقدار تورم است، چون پولي كه امسال دارند در سال بعد 20درصد ضعيفتر شده است.
از اين جهت سرمايه به سمت كارهاي مولد سوق پيدا نميكند. اگر توليد بالا برود، مهار تورم كار سختي نيست. مقايسهاي ميكنم. در سال 68، وقتي جنگ تمام شد، كشور در چه وضعي بود؟ يك ميليارد دلار موجودي ارز داشتيم. 12ميليارد دلار هم بدهي داشتيم كه براي نيازهاي روزانه خودمان يوزانس كرده بوديم. نفت را حدود 7، 8 يا نهايتاً 10، 12 دلار ميفروختيم. توليد نفت هم كم بود. چون همه چاهها آسيب ديده بود. به علاوه همان موقع با شرايطي كه آنگونه بود، برقي نبود كه كارخانهها كار كنند. اگر هم بود، مواد نداشتند و مواد وارداتي بود. قطعات وارداتي بود. با همه اين شرايط در مدت كوتاهي توانستيم در سال اول، تورم را يك رقمي كنيم. البته الان در اين مورد هيچ چيز گفته نميشود اما بعد در اثر اشتباهي كه بانك مركزي و وزارت بازرگاني كردند، يك بار در دو، سه ماه تورم به 49 تا 50درصد رسيد كه اين را هر روز تكرار ميكنند. من در مسافرت بودم، رهبري تلفن كردند و گفتند لازم است دخالت كنيد. من برگشتم و ظرف دو ماه شرايط به وضع قبل برگردانده شد.
وقتي كه بعد از جنگ كشور را تحويل گرفتيم، تورم 30درصد بود و وقتي كه تحويل آقاي خاتمي داديم 17درصد شده بود. يعني به تدريج تورم را پايين آورديم. البته يك يا دو سال زير 10درصد بود. بعداً به خاطر سياست تعديل كه طبيعي و لازم هم بود و خودمان هم ميدانستيم يك كم بالا رفت و دوباره مهارش كرديم و پايين آورديم.