ميرقليخان در تاريخ هفتم آگوست وارد شهر مسقط پايتخت عمان شد. وي پس از گذراندن ۵ سال حبس در زندانهاي امريکا، بار ديگر به جمع دختران دوقلو و مادرش بازگشته است.
محمود سيف، همسر پيشين شهرزاد، متهم به تلاش براي صادرات دوربينهاي ديد در شب از اتريش به ايران بوده است که به ادعاي امريکا نقض تحريمهاي اين کشور عليه جمهوري اسلامي است.
اما شهرزاد در غياب شوهرش، بازداشت و در دادگاه فدرال فلوريدا به ۵ سال زندان محکوم شده است. ميرقليخان در اين مدت هرگونه اتهامي را عليه خود رد کرد.
شهرزاد ميرقليخان در گفتوگو با شبکه پرس تيوي درباره آنچه در زمان حبس خود در زندانهاي امريکا بر وي گذشته است سخن ميگويد.
پرس تيوی: پرسش واضحي که در حال حاضر به ذهن متبادر ميشود اين است که وقتي با دخترانتان، مادر و پدرتان در ابتدا در فرودگاه روبرو شديد چه احساسي داشتيد؟
ميرقليخان: درست مانند هماني بود که قبلا گفتم، احساس کردم دوباره متولد شدم و کمي طول کشيد که باور کنم واقعي است؛ چرا که نميتوانستم باور کنم واقعيت دارد و چنان خوشحال بودم که در ابتدا نميتوانستم باور کنم، اما الان مثل اين است که دوباره زندگي جديدي را آغاز ميکنم. من زنده هستم، شايد بشود گفت از يک منطقه مرده به منطقهای زنده، واقعيت، وارد شدم.
پرس تيوی: به ياد ميآورم که دو سال قبل بود که دختران و مادر شما را ديدم، آنها با ما در پرس تيوي اينجا بودند و درباره شما پرسيديم و اگر امکان دارد و برايتان چندان دشوار نيست به طور مختصر از تجارب خود در زمينه نقاط تاريکي که در زندانهاي مختلف تجربه کرديد براي ما بگوييد.
ميرقليخان: اين وحشتناکترين تجربهاي است که هر کسي ممکن است در زندگي خود داشته باشد، اما چيز خوبي که وجود داشت اين بود که من هميشه بچههايم را به ياد داشتم، اين تنها چيزی بود و البته ايمان به اين که ميتوان بر اين کابوس غلبه کرد؛ چرا که هر چه براي شما در زندان رخ دهد، زندان اساسا به نفسه يک محيط سخت است و وقتي شما در زندان به اصطلاح کشور دشمن يک خارجي هستيد، شرايط صد يا دويست بار بدتر است.
دور بودن از خانواده، بعد شکنجههايي که شما را ميکنند، بسيار خشن بود، اما وقتي بچههايتان را داريد بايد ادامه دهيد و تحمل کنيد، بايد غلبه کنيد، نبايد بگذاريد اين شرايط شما را خرد کند. اين چيزي بود که من با آن درگير بودم و البته حمايت بچههايم را داشتم. به خاطر همين بر آن غلبه کردم و در نهايت تمام شد. آنها نتوانستند مرا به زانو درآورند، نتوانستند مرا بشکنند، من آن را پشت سر گذاشتم و در حال حاضر با خانوادهام هستم و به يک آينده خوب و درخشان مينگرم.
پرس تيوی: خوشبختانه اين جالب است که ميگوييد نتوانستند شما را از پاي درآورند. منظورم اين است که آنها چه کردند؟ آنها براي از پاي درآوردن شما به روشهاي فيزيکي يا روحی متوسل شدند؟
ميرقليخان: اولين چيز اين بود که من را بيگناه به زندان انداختند، تعقيب نادرست، راي کذب، اتهامات کذبي که به من نسبت دادند. بعد وقتي به سراغ من آمدند و شديدا تلاش کردند به من پيشنهاد دهند که با دولت امريکا همکاري کنم، منظورم اين است که اين يک شکنجه رواني است، وقتي شما را به زندان مياندازند، اول از همه حق آزادي شما را سلب ميکنند.
منظورم اين است که جدا کردن شما از خانواده، بچههايتان، به زندان انداختن، وارد کردن هر گونه فشاري بر شما اين که اگر با ما همکاري نکني، ۶۵ سال حبس خواهي داشت، ديگر هرگز خانواده و فرزندانت را نخواهي ديد.
براي مثال اين براي ۱۰ روز اول دوران زندان بود. من با آنها ارتباط و تماسي نداشتم، نميدانستم چه اتفاقي براي آنها افتاده است. بعد وقتي مرا گرفتند، تمام محاکمه، تمام تعقيب، همه کذب و نادرست بود و مثل اين است که شما در تار عنکبوت به دام افتاده باشيد و در آنجا شکار شدهايد و هيچ راه فراري نداريد و هيچ کاري نميتوانيد بکنيد.
بعد براي نمونه از نظر فيزيکي، آنها براي ۱۸ ساعت شما را ميگيرند. دارم درباره اين صحبت ميکنم که ساعت ۴ بامداد مرا بيدار ميکردند و ساعت ۴.۳۰ بامداد مرا به سولولهاي با دماي صفر درجه ميبردند و در آنجا زنجير ميکردند و براي ۱۸ ساعت بدون غذاي کافي و هيچ چيز ديگري آنجا نگه ميداشتند. وقتي سردرد و درد داريد، آنها فقط شما را ناديده ميگيرند و بياعتنايي ميکنند. فقط براي اين که شما را خسته کنند، فقط براي اينکه شما را از پا در بياورند هر چه شما بگوييد، ميگويند: کافيه. اين کاري است که آنها انجام ميدهند.
در طول دوران محاکمهام، جلسه اول و دوم زمانهايي بود که ميگفتم: خدايا، ترجيح ميدهم الان حکم اعدام مرا يا چيزي شبيه به آن را بدهند، ديگر نميتوانم اينها را تحمل کنم، نميتوانم. همه اين دروغهايي که دولت امریکا ميگويد، همه اين بياحتراميهاي آنها نسبت به خودم بسيار سخت است.
يک مثال ديگر درباره شکنجه فيزيکي و رواني، پس از چهار ماه حبس براي آنها واضح بود که من در ازاي همسرم قصد همکاري با دولت امريکا را ندارم، آنها گفتند، بسيار خب، اگر به يکي از اتهامات اعتراف کني از مدت زمان حبس کم ميکنيم و به خانه ميروي. ميگفتند بايد بگويي در نشستي در اتريش شرکت داشتهاي؛ اين موضوعي بود که من در اتريش به آن محکوم شدم و جريمه آن را پرداخت کردم و تمام شده بود.
گفتم اگر فقط همین است، انجام خواهم داد زیرا بعدا شما به دادگاه بینالمللی خواهید رفت و دوباره محاکمه خواهید شد. من مدت زندانم را گذرانده بودم؛ آنها من را در بیخبری و بلاتکلیفی نگه داشته بودند؛ من را فرودگاه میبردند. من به بچههایم زنگ زدم و گفتم دارم به خانه برمیگردم. آنها من را به زندان بردند؛ گفتند به خانه برمیگردی؛ من را به مدت ۸ ساعت من را به یک سلول انداختند، سپس جلوی بقیه مردم من را در قل و زنجیر به زندان محلی دیگری بردند و گفتند اشتباهی پیش آمده بود و من به خانه برنمیگردم.
تا ۴ صبح روز بعد من را به زندان جدیدی منتقل کردند؛ ساعت ۶ صبح همان روز آمدند و من را به دادگاه بردند و گفتند که اشتباهی در مجازات من رخ داده است. گفتم یعنی چی؟ گفتند ما باید به شما ۲۹ ماه زندان میدادیم و هنوز محکومیت شما به پایان نرسیده است. بچههایم را تصور میکردم که در ایران نشستهاند و منتظر هستند تا به مادرشان بپیوندند. امید داری که این کابوس به پایان برسد و به خانه بروی. منظورم این است که چه نوع شکنجه روحی و جسمی دیگری میتوانستند انجام دهند.
پرس تیوی: جالبه. این پیش از آن بود که شما انتقاد داده شوید.
میرقلیخان: بله؛ همان موقع بود که من در مرکز بازداشتگاه فدرال میامی بودم.
پرس تیوی: بعد شما را بردند به دنبری، درسته؟
میرقلیخان: نه؛ آن موقع دوباره من را به میامی برگرداندند. بعد به دادگاه رفتم؛ دو تا محاکمه داشتم. بعد پیش از آن که به میامی برگردانده شوم حکمم را به من اعلام کردند؛ در زمان دیگری من را «به اشتباه» به زندان دیگری بردند که وحشتناک بود.
من از تخت افتادم و بعد ۱۱ ساعت من را به تنهایی در زنجیر کردند و با یک اتوبوس به میامی برگرداندند و گفتند یک اشتباه دیگر رخ داده؛ و دو ماه بعئ من را به دنبری منتقل کردند.
آنها من را در زندانهای مختلف در ایالتهای مختلف میچرخاندند؛ از این طرف به آن طرف طوری که حتا تا بیش از ۲۴ ساعت نمیتوانستم بخوابم؛ حداقل زمانی که در سلول بودم ۱۳ ساعت بود در قل و زنجیر و شرایط بسیار مشقتبار؛ اما مگر آنها اهمیت میدادند؟ هرگز.
پرس تیوی: یعنی شما را به مکانهای مختلف میکشاندند و بعد میگفتند که اشتباه شده بدون این که هیچ توضحی برای گفتههایشان ارائه کنند؟
میرقلیخان: بله. همین کار را کردند. نمیگفتند که میخواهیم تو را شکنجه کنیم؛ اما همین کار را میکردند. به طور دائم من را این طرف و آن طرف میفرستاند و به راحتی میگفتند اشتباه شده.
من همه آنها را نوشتهام. منظورم این است که یک بغل مستندات دارم که میتوانم به خاط این کارهایی که انجام دادند از آنها شکایت کنم؛ آنجا مثلا امریکا بود؛ چند دفعه باید اشتباه میکردند.
مدت زندان من را مشخص کنند و بعد بگویند اشتباه شده؛ من را به زندانهای مختلف بفرستند و بگویند اشتباه شده؛ اتهام من اشتباه بود. بگذارید یک چیز جالبتر تعریف کنم. در پروندههای اف بی آی، جنسیت من را مذکر درج کرده بودند؛ بنابراین، وقتی برای آنها نوشتم که چطور جنسیت من را مذکر نوشتهاید پاسخ دادند، که اشتباهی رخ داده است. چگونه میتوان به اف بی آی اعتماد کرد در حالی که چنین اشنباهی را مرتکب میشود.
پرس تیوی: تمان این چیزها یک علامت سئوال بزرگ را درباره مسئله شما ایجاد میکند. فکر میکنید موضوع شما انگیزه سیاسی داشته است؟
میرقلیخان: تماما (انگیزه) سیاسی بود. من این را همیشه گفتهو نوشتهام. من یک گروگان سیاسی بودم. آنها فقط میخواستند از من به عنوان گروگان سیاسی استفاده کنند.
پرس تیوی: ما همیشه پیگیر مسئله شما بودهاین و مطمئن هستم که تمام ایران موضوع شما را دنبال میکردند و مخاطبان بسیاری برای خبرهای درباره شما یادداشت گذاشتهاند که چند تا از آنها را با هم مرور میکنیم. یکی از مخاطبان بر روی سایت پرس تیوی نوشته است: شهرزاد میقلیخانی، از این که دوباره میبینمت خوشحالم و به خانه خوش آمدی.
و دوباره این به دنیا نشان میدهد که ملت و رهبری بزرگ ما هیچگاه هیچ یک از شهروندان خود را نادیده نمیگیرد؛ حمایت میکند و همبسته تا خانوادهای شاد و دوست داشتنی را دوباره به هم برساند. مایلم بپرسم که: آیا این فرصت را داشتهای که به طور مستقیم و یا از طریق تماسها با مادرت با مقامات ایرانی ارتباط برقرار کنی تا به شکلی در پرونده شما برای کمک و یا هرگونه همیاری تلاش کنند؟
میرقلیخانی: این فرصت را داشتهام. حقیقت این است که دولت امریکا هیچ وقت مقامات ایرانی را از بازداشت من آگاه نکردند. بنابراین آنمقامات ایران را گیج کرده بودند؛ به عنوان مثال در دو سال اول وقتی مادرم به وزارت امور خارجه رفت، هیچ گزارش یا از بازداشت من وجود نداشت.
آنها باور نمیکردند زیرا وقتی یک خارجی را دستگیر میکنند نخست باید کنسولگری و یا سفارت را آگاه کنند، هر چند که مستندات جعلی داشتهاند. اما وقتی من با دفتر حفظ متافع ایران در واشنگتن تماس گرفتم و از آنها پرسیدم، گفتند که هیچ گزارشی وجود ندارد. آنها هیچ گزارشی دریافت نکرده بودند. پس از سه سال تلاش، تازه مقامات ایرانی مطلع شده بودند.
من با آنها در ارتباط بودم اما مشکل اين بود که آنها (امريکاييها) بسيار بيتوجه بودند و طوري عمل ميکردند که گويي چيزي نميشنوند. من اکنون آگاه شدم که بخش حافظ منافع ايران از طريق سفارت پاکستان نامههاي زيادي در مورد مسائل درماني من براي وزارت امور خارجه امريکا فرستاد اما تا جايي که ميدانم آنها هرگز حتي به دولت ايران نيز پاسخ ندادند.
زماني که کشور سوئيس براي گردشگران ( منظور سه شهروند امريکايي يعني شين بائر، جاشوا فتال و سارا شورد است که به طور غيرقانوني وارد خاک ايران شده و به اتهام جاسوسي دستگير شدند) پادرمياني کرد، همان زمان آنها زندان من را از دنبري که در آستانه مرگ در آنجا قرار داشتم به وائسکا تغيير دادند و زماني که مقامات عمان ۵ ماه قبل از آزادي من آمدند، يعني هر زماني که سفير عمان تماس ميگرفت، آنها هر کاري را که من ميخواستم انجام ميدادند. منظورم اين است که کمي بهتر با من رفتار ميکردند البته نه مانند يک انسان اما...
پرس تيوی: شما نامهاي به باراک اوباما، رئيس جمهور امريکا فرستادهايد. آيا هرگز پاسخي از رئيس جمهور امريکا دريافت کرديد؟
ميرقليخان: نه. من فکر ميکنم رئيس جمهور امريکا به سگ فرزندانش اهميت بيشتري ميدهد. ميتوانم بگويم که با دستان خودم ۲۰ نامه به اوباما، رئيس جمهور امريکا فرستادم اما هرگز پاسخي دريافت نکردم. نامههاي زيادي براي خانم هيلاري کلينتون نوشتم. تنها چيزي که دريافت کردم يک کارت بود که روي آن نوشته شده بود ما نامه شما را مورد ملاحظه قرار ميدهيم.
من منتظر ماندم و ماندم و ماندم. به من گفته شده بود که سارا شورد نامه را آورده است و يک نفر به من خواهد گفت که دست کم چه اتفاقي افتاده است اما تا جايي که ميدانم آنها گفتند که رئيس جمهور هرگز نامه را دريافت نکرده است. اين خانم کلينتون بود که سارا با وي ديدار کرد و هيچ کس چيزي به من نگفت. زماني که من گفتم سارا به خاطر من آزاد شده است، همه من را مسخره ميکردند و ميگفتند تو هيچ کسي نيستي. سارا آزاد شد چون امريکايي بود و تو ايراني هستي.
پرس تيوی: جالب است. با توجه به آنچه که شما تجربه کرده و پشت سر گذاشتيد، خدا ميداند که اين اتفاقات براي چند نفر ديگر هم رخ داده است. يک بيننده نوشته است: چند نفر ديگر در چاله جهنم يعني امريکا بودهاند و هنوز هستند. شما مصيبت و شرايط سختي را که پشت سر گذاشتيد براي ما توصيف کرديد. شرايطي که شامل اشتباهات اداري شد و همين امر حبس بيشتر شما را در پي داشت. صرفنظر از اين، رفتاري که با شما شد نيز خود دقيقا نقض بارز حقوق بشر بنيادي بود.
ميرقليخان: اين در همه شکل يک بدرفتاري بود. شما به عنوان يک زنداني با اداره فدرال زندانها طرف هستيد؛ دفتري که در واقع شرکتي براي پولسازي است. نه تنها من بلکه حتي زندانيان امريکايي مورد بدرفتاري قرار ميگرفتند. اين چيزي است که من همواره براي آنها مينوشتم. هيچ ارزشي براي ما قائل نبودند و حتي ما را انسان نيز قلمداد نميکردند. هر چيزي که شما از جهان خارج ميبينيد تصويري است که آنها براي نشان دادن به جهان ساختهاند.
با وجود اين، اگر دوربيني به داخل زندان ببريد، همگي شاهد اين خواهيد بود که چگونه حقوق شهروندان امريکايي حتي در زندانهاي خودشان نقض ميشود. من هميشه گفتهام که تنها فرد بيگناه (در زندان) نبودم. من تنها کسي بودم که براي دفاع از حقوق خودم به پا خواستم اما حقوق بشر هيچ معنايي در امريکا ندارد. حقوق بشر تنها بايد براي خارجيان در کشورهاي ديگر اعمال شود اما اگر شما به امريکا برويد، حقوق بشر در آنجا وجود خارجي ندارد.
پرس تيوی: شما در مورد رفتاري که با شما در داخل زندان شد صحبت کرديد و همچنين در مورد پرونده خود در دادگاه نيز سخن گفتيد. آيا قصد داريد به طور حقوقي همه اين موارد را پيگيري کنيد؟
ميرقليخان: قطعا. هم اکنون نيز در حال انجام اين کار هستم. يک جلسه قريبالوقوع در دادگاه دارم زيرا همچنان در حال شکايت از حکم خود هستم و در حال مبارزه براي پروندهام. تمام اسناد جعلي آنها را به عنوان مدرک براي بردن پروندهام به دادگاه بينالمللي قضايي جمعآوري کردهام.
با وجود اين، تا اين لحظه که با شما صحبت ميکنم يک جلسه قرار است برگزار شود تا طي آن حکم قبلي عليه خود را نقض کنم و دوباره به وضعيت در حال محاکمه در امريکا بازگردم. و همچنين عليه اداره فدرال زندانها به دليل تمام بدرفتاريهايي که با من شد اقامه دعوي کردم. منظور من اين است که تنها يک پرونده مطرح نيست. چند پروندهاي در کار خواهد بود.
پرس تيوی: و نهايتا شما در ماه مبارک رمضان به ايران بازگشتيد. اين بايد احساس ويژهاي به شما داده باشد. در مورد برنامهها و طرحهاي پاياني خود به ما بگوييد.
ميرقليخان: اعتقاد دارم که مورد لطف خدا قرار گرفتم که به کودکان و خانواده خود در آن شب پيوستم و اين يک نعمت است و اطمينان دارم خداوند ما را مورد لطف و حمايت خود قرار ميدهد و من تمام حقوق نقض شدهام را احقاق خواهم کرد. امريکا نميتواند من را ۵ سال جوانتر کند و زمان را عقب بازگرداند و من را دوباره در جايي قرار دهد که فرزندانم بيش از همه وقت به من نياز داشتند.
همه ميدانيم که دوران نوجواني مهمترين دوران زندگي هر فردي است مخصوصا براي دختران و آنها به مادر خود در اين دوران احتياج دارند. اما کار آنها (امريکا) اين است: جدايي انداختن بين خانوادهها و نابود کردن آنها. اين کاري است که امريکا در سراسر جهان انجام ميدهد.