الف - كشتي فرنگي ايران درالمپيك لندن به اوج موفقيت رسيده و در حال حاضر به عنوان مدال آورترين رشته ورزشي ايران شناخته مي شود. مثل روز روشن است كه محمد بنا در اين موفقيت بزرگ نقش اصلي را ايفا كرده و فرنگي كاران ايراني را از زنگ تفريح بودن حريفان به قهرمانان المپيك تبديل كرده است.
محمد بنا 7 سال به طور مداوم و مستمر( به جز غيبت در المپيك پكن) كشتي فرنگي ايران را مستقيما زير نظر دارد و راز موفقيت او را بايد در ثبات و استمرار فعاليت او جستوجو كرد. قبل از المپيك لندن زمزمه بركناري محمد بنا به گوش مي رسيد و خود من يكي از كساني بودم كه در آن برهه به فدراسيون كشتي رفتم و از او دفاع كردم.
همان روزها به مديران فدراسيون كشتي گفتم از محمد بنا حمايت كنيد و نتيجه اش را در المپيك لندن ببينيد. كسب سه مدال طلا از المپيك و قهرماني كشتي فرنگي ايران در اين بازيها نشان داد كه ثبات در مديريت و كار مربيگري چه تاثير عجيبي روي موفقيت تيمهاي ورزش خواهد گذاشت. خود من وقتي در سال 1989 سرمربي تيم ملي شدم، كشتي آزاد ايران نتايج قابل توجهي نگرفت اما اگر در المپيك 1996 مدال عباس جديدي را ميدادند و امير توكليان و اكبر فلاح با نا داوري حذف نميشدند ميتوانستيم قهرمان شويم.
اگر تيمي را براي دو دوره المپيك به يك مربي بسپاريم يقينا موفقيت حاصل خواهد شد.
عملكرد بنا در تيم ملي ايران اين نظريه را كه مربي تنها 20درصد در موفقيت يك تيم ورزشي نقش دارد، نقض ميكند. يك مربي كار بلد مثل محمد بنا با ديد فني اش ميتواند ورزشكار مستعد را شناسايي كند و مهره هاي بهتري را به اردو ببرد.
امروز بايد 40 درصد موفقيت كشتي فرنگي ايران را به پاي شخص محمد بنا بنويسيم. به اين زودي نميتوان ناكاميهاي كشتي فرنگي ايران در المپيك 2008 پكن را فراموش كرد. كشتي ايران در المپيك قبلي هيچ جايگاهي نداشت اما با پايمردي و مديريت محمد بنا در يك بازه زماني 4 ساله قهرمان المپيك شده است.
به همين دليل معتقدم محمد بنا براي ورزش ايران يك استثنا است و بايد به اندازه يك اسطوره از او تجليل شود. شخصا اميدوارم محمد بنا از تيم ملي ايران كناره گيري نكند. بنا نيروي عجيبي به چرخ هاي كشتي فرنگي ايران وارد كرده و معلوم نيست بعد از رفتن او اين چرخ تا كجا برود و كي به روي زمين بيفتد. محمد بنا ثابت كرد كه هر مربي عاشقي در درازمدت مي تواند به موفقيت برسد به شرطي كه مربيگري شغل پنجمش نباشد.
*سرمربي سابق تيم ملي كشتي