کیسینجر وقایع سوریه را از جمله چالشهای دیگر آمریکا در حوادث خاورمیانه میداند و مینویسد در اینجا تنها تفاوت این است که آمریکا دیگر در اینجا با انتخابی بین «واقعگرایی» و «آرمانگرایی» روبرو نیست بلکه مشکل اصلی این است که اکنون که القاعده وارد نزاع سوریه شده است، آمریکا باید در همان جبههای قرار بگیرد که القاعده قرار گرفته است.
وزیر خارجه اسبق آمریکا و از نظریهپردازان علوم سیاسی، ضمن تشریح چالشهایی که آمریکا با توجه به تحولات اخیر منطقه با آنها روبروست، چالش بزرگ آمریکا در سوریه را قرار گرفتن در جبهه موافق القاعده دانست.
به گزارش فارس، «هنری کیسنیجر»، وزیر خارجه اسبق آمریکا و از نظریه پردازان فعال روابط بینالملل، در مقالهای در روزنامه آمریکایی واشنگتنپست، لزوم آمیخته شدن واقعگرایی و آرمانگرایی در پیامدهایی که انقلابهای منطقه خاورمیانه برای سیاست خارجی آمریکا داشته است را مورد بحث قرار داد.
* آمریکا از معترضان مصر حمایت کرد، اما آنها راه «مبارک» را ادامه ندادند
وزیر اسبق خارجه امریکا مینویسد آمریکا در ابتدای آغاز حوادث میدان تحریر قاهره، از تظاهرات مردم در این کشورحمایت کرد و از حسنی مبارک که قبلا از وی حمایت میکرد خواست از قدرت کنار برود.
اما این اقدام آمریکا، چنانکه کیسینجر مینویسد، باعث نشد که معترضان میدان تحریر همان راهی را ادامه دهند که مبارک ادامه داد و به سمت امریکا متمایل شوند، بلکه آنها در عوض به اسلامگرایانی رأی دادند که در سابقه آنها خصومت با غرب موج میزند.
* چالش آمریکا در مصر: اسلامگراهای غربستیز یا ژنرالهای مردمستیز؟
این سیاستمدار و نظریهپرداز آمریکایی درباره چالشهای فعلی آمریکا در تقابل با دولت فعلی مصر معتقد است که سیاستهای آمریکا در حال حاضر بین نیروهای قدرتمندی درگیر است: از یک سو حزب اخوان المسلمون با فرایندهای انتخاباتی روی کار آمده است که ارزشهای دموکراسی ایجاب کننده آن هستند و از سوی دیگری شورای نظامی مصر در این کشور خواهان نتایج و پیامدهایی است که به دغدغههای امنیت ملّی آمریکا نزدیکتر است.
* لزوم همراه کردن واقعگرایی و آرمانگرایی در سیاست خارجی
کیسینجر مینویسد: «در بحبوحه این اوضاع بغرنج، بحثهای مربوط به اینکه چه چیزی باید سیاست خارجی آمریکا را تعیین کنند، مجدداً جان میگیرند. واقعگراها، اوضاع را از منظر استراتژی امنیتی میبینند، در حالی که آرمانگراها آن را به عنوان فرصتی برای ترفیع دموکراسی میبینند».
وی میافزاید: «اما در اینجا دو راهی ما بین دغدغههای استراتژیک و آرمانگرایانه نیست. اگر ما نتوانیم این دو را با هم ادغام کنیم، به هیچکدام از آنها دست نخواهیم یافت».
کیسینجر در همین راستا به دولت آمریکا پیشنهاد میکند در چند پرسش اساسی، سنگ خود را وا بکند و از طفره رفتن در خصوص آنها اجتناب کند. وی این پرسشها را اینگونه مطرح میکند:
«آیا ما (آمریکا) میخواهیم از این فرایندهای داخلی خودمان را دور نگاه داریم یا اینکه میخواهیم آنها را شکل دهیم؟»؛ «آیا میخواهیم از یکی از رقیبها حمایت کنیم یا می خواهیم بر روالهای انتخاباتی تأکید کنیم؟»؛ و «آیا تعهد ما به دموکراسی میتواند از شکلگیری نوعی تمامیتخواهی فرقهای بر اساس همهپرسیهای مهندسیشده و حاکمیت تک حزبی جلوگیری کند؟»
وزیر خارجه اسبق آمریکا معتقد است حمایت از یکی از دو جریان رقیب در کشور مصر به این معنی است که آمریکا طرفدار نظامیهایی خواهد بود که به مذاق خودش خوشتر میآیند اما عمدتاً همکاران دیکتاتور مخلوع مصر بودهاند ـ و حمایت از آنها به معنی لطمه زدن به دغدغههای دموکراتیک خواهد بود.
* همکاری با اسلامگرها: امیدی که شاید برای آمریکا محال باشد
کیسینجر مینویسد سوی دیگر این جریان رقابتی اسلامگراهای مصر هستند؛ وی معتقد است اینکه آمریکا بتواند با اسلامگراهایی که سالها طرفدار جریانهای غربستیزی در سرتاسر منطقه بودهاند در ارزشهایی مشترک سهیم شود، امیدی است که شاید هرگز نمودهای عملی پیدا نکند.
به گفته کیسینجر: «رژیمهای نظامی شکننده نشان دادهاند؛ سازمانهای ایدئولوژیک از نهادهای دموکراتیک برای دستیابی به اهداف غیر دموکراتیک و بر هم زدن نظم منطقه استفاده کردهاند.»
بر این اساس وزیر خارجه اسبق آمریکا پیشنهاد میدهد آمریکا مانند آرمانگراها درصدد میانهروی و اعتدال باشد، اما از سوی دیگر به منافع امنیتی هم بیتوجه نباشد.
چالشهای آمریکا در سوریه: همجبهه شدن با القاعده
کیسینجر وقایع سوریه را از جمله دیگر چالشهای دیگر آمریکا در حوادث خاورمیانه میداند و مینویسد در اینجا تنها تفاوت این است که آمریکا دیگر در اینجا با انتخابی بین «واقعگرایی» و «آرمانگرایی» روبرو نیست بلکه مشکل اصلی این است که اکنون که القاعده وارد نزاع سوریه شده است، آمریکا باید در همان جبههای قرار بگیرد که القاعده قرار گرفته است.