اتفاق خوبِ ورود فیلمهای اکران شده در سینماهای کشور به شبکه نمایش خانگی که مدتی است روندی حرفهای و قابل قبول پیدا کرده، میتواند از چند وجه قابل تحلیل باشد.
باید پذیرفت پس از همه آزمون و خطاها و بایدها و نبایدهایی که ورود فیلمهای سینمایی ایرانی روز، به شبکه نمایش خانگی داشت، رسیدن به روند فعلی که در بیشتر موارد فیلمها پس از گذر زمانی مشخص وارد این شبکه شده و به عنوان یک کالای فرهنگی وارد سبد خرید خانوادهها می شوند، اتفاق خوبی است که باید در جایگاه خود مورد بررسی کیفی نیز قرار گیرد.
از وجه قیاس نرخ و قیمت این نسخهها که با قیمتی نازل (کمتر از نرخ بلیت سینما) وارد شبکه نمایش خانگی میشوند، این نکته میتواند به عادت سینما رفتن مخاطب (اگر هنوز به این عادت پایبند باشد) لطمه بزند. بخصوص وقتی در نظر میگیریم یک خانواده کوچک سه نفره برای پایبند بودن به این عادت به جز نرخ بلیت باید چه هزینههای مکمل دیگری را متحمل شود البته در کنار وقت و انرژی که باید صرف یک سفر درونشهری برای رفتن به سینما کند.
طبیعتاً وقتی قرار است در فاصلهای کوتاه نسخهای از فیلم با قیمتی نازل روانه شبکه نمایش خانگی شود، یک حساب دو دو تا چهار تا کافیست که حتی کوچکترین عضو خانواده به این نتیجه برسد که انتظار برای به بازار آمدن نسخه رسانههای تصویری یک فیلم ایرانی کاری عاقلانهتر است.
بخصوص وقتی سینما رفتن به عنوان یک امر ویژه و منحصر به فرد برای مخاطب جا نیفتاده و تجربه دخیل شدن همه حسهایش برای همراهی با تلاش عاشقانه یک گروه فیلمسازی در سالن تاریک سینما روی پرده عریض، برایش تفاوتی با کادر کوچک تلویزیون ندارد که مهمترین ویژگیاش تمرکززدایی و تکیه بر تنها یکی از حسهای مخاطب برای همراهی است.
البته چه بسا بسیاری از فیلمهای ایرانی نتوانسته باشند تجربه فیلم دیدن در سالن سینما را برای مخاطب تبدیل به یک امر ضروری و مهم کنند و به همین دلیل تماشای آنها بر پرده عریض و کادر کوچک تلویزیون برای بخش اعظم مخاطبان توفیری ندارد. همان ویژگی که در مواجهه با فیلمهای خارجی بخصوص آثاری که جلوههای ویژه و وجوه تکنیکی همچون فیلمبرداری در آنها برجسته شده، به نظر امری واجب و حیاتی میآید.
با در نظر گرفتن همه این اگرها و اماهای موجود به نظر میآید قیمت پایین این محصولات میتواند در عین رونق بخشیدن به بازار شبکه نمایش خانگی برای سینما و عادت فیلم دیدن در سالن سینما پیامد ناخوشایندی داشته باشد که در قیاس با نمونههای جهانی و تجربههای دیگر کشورها در این زمینه نیز سئوالبرانگیز است.
در کنار این ویژگی وطنی که تجربه ورود فیلمها به شبکه نمایش خانگی را کاملاً ایرانی و اینجایی کرده، نحوه نظارت و در واقع جرح و تعدیل و سانسورهای وارد شده به برخی آثار نیز قابل بررسی است.
از نمونههای نزدیکتر و قابل ارجاع میتوان به کمدی خوشساخت و موفق «ورود آقایان ممنوع» اشاره کرد که در نسخه رسانههای تصویری دچار جرح و تعدیل جزئی و به دنبال آن در نمایش تلویزیون دچار حذف 15 دقیقهای شد، اما «سعادتآباد» سرنوشت دیگری داشت و بنا به صلاحدید بخش نظارت، سکانس پایانی فیلم به کلی حذف شد تا سرنوشت، عملکرد شخصیتها و در واقع سرانجام کار و آنچه میباید در ذهن مخاطب رسوب کند، تعدیل شود و پدر خانواده تبدیل شود به مردی بیشفعال و کمی دروغگو و پنهانکار نه لزوماً خیانتکار!
اما سرنوشت فیلم «اسب حیوان نجیبی است» حکایتی است کاملاً معکوس، یعنی در شرایطی که کمتر کسی انتظار اکران عمومی فیلم را داشت با کمی دید باز، این فیلم توانست با حذف سکانس موز و کوتاه شدن ترانه تیتراژ در سینماها به نمایش دربیاید.
این روزها که این فیلم جسورانه و متفاوت وارد شبکه نمایش خانگی شده اگر نسخه آن را بگیرید و در منزل تماشا کنید، متوجه میشوید که هم ترانه تیتراژ ابتدایی به طور کامل سرجایش است هم سکانس موز و تازه به این فکر میافتید که آن حذف اصلاً برای چه بود و در اکران عمومی چه تأثیری داشت که در نسخه رسانهها این مشکل از سر راه برداشته شد؟
به گفته بهتر حالا که این دو صحنه در فیلم وجود دارد و نه مخاطب سینمارو بلکه خانوادهها فیلم را به طور کامل میبینند، خطری کسی یا قشری را تهدید میکند؟
شاید قبل از پاسخ دادن به این پرسشها بهتر باشد به این سوال حیاتی بپردازیم که این تقسیمبندیها درباره جدا کردن مخاطب سینما و رسانههای تصویری و این مصلحتاندیشیها از کجا آمده که بیشتر تابع سلیقه شخصی و باید و نبایدهای ذهنی فردی و البته مشمول زمان و روزگار است؟
آیا از ارجح شدن صلاح و مصلحت و سلیقه شخصی افراد به سلیقه اکثریتی به نام مخاطب نمیآید که همواره با عنوان برجسته (سلیقه مخاطب عام و مصلحت خانوادهها) از آن یاد میشود و عدهای داعیه دفاع از آن را دارند؟
کاش ابتدا میتوانستیم به تعریفی درست، واقعی و ملموس از کلمات مشترک و چه بسا افقهای دیدمان برسیم تا بعد بتوانیم مدعی شویم بیشترین تلاش خود را برای رسیدن به افق مد نظر در پیش گرفتهایم. وقتی اهداف، افقها و قلههایمان نشانی و تعاریف مبهم دارند هر حرکتی میتواند مدعی رسیدن به آنها باشد حتی اگر در جهت عکس باشد و به سمت سقوط...
*خبرآنلاین