روز ملی موزهها فرا رسید ولی مهمترین موزه ملی ایران در وضعیت بغرنجی به سر میبرد. مشتی نمونه خروار. موزه خلیج فارس هرمزگان حتی حداقلهای یک موزه معمولی را هم ندارد، چه برسد به استانداردهای بین المللی. کافی است که برای درک این فاجعه، پا به داخل این موزه گذاشته و با چشمان خودتان ببینید که این موزه راهنما ندارد، اطلاعات اشیا ناقص است، مرمت اشیا با چسب و گچ انجام شده و اسکلتهای اشکانی آن در حال متلاشی شدن هستند.
خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه میراث فرهنگی - آفتاب سوزان هرمزگان از پنجره به اسکلتهای دوره اشکانی میتابد و آنها را به اندازه یک بخاری داغ میکند، چیلر بالای سرشان البته قرار است کار دیگری انجام دهد و آن سرد کردن اسکلتهای گرم شده است! منتها به نظر میرسد که این تفاوت فاحش گرما و سرما چندان تاثیری در روند نگهداری این اسکلتها ندارد. اسکلتهایی که از جمله مهمترین اسناد به جا مانده از تاریخ تمدن هرمزگان به شمار میروند.
این استخوانهای روی هم انبار شده که میینید، زباله نیست. اسکلتهای اشکانی است. سندی دیگر از تمدن جنوب ایران. اکنون آفتاب از یک سو و چیلر از سوی دیگر سرما بر سر این اسکلتها میریزد و هر دم انتظار پودر شدنها میرود
با دیدن وضعیت اسکلتهای بیحفاظ و درون خمرههای بزرگ اشکانی که با طناب و گچ دیوار مرمت شدهاند، آن هم زمانیکه مسئولان سازمان میراث فرهنگی اعلام کردند هزینههای هنگفتی برای بلند آوازه کردن این روز در دنیا و برای حفاظت از نام و نشان خلیج فارس اختصاص دادهاند، بسیار نگران کننده است و این سوال ایجاد میشود که چرا وضعیت موزه خلیج فارس به اینصورت است؟ آن هم موزهای که واقع در کنار کرانههای جنوبی ایران است که تنها حدود 20 دقیقه با لنج میتوان به کشورهای عربی رسید.
ارازل و اوباش همسایههای موزه ملی خلیج فارسروز ملی خلیج فارس هم گذشت. روز موزه ها هم میگذرد. سازمان میراث فرهنگی در بوشهر همایش بزرگی بر پا کرد اما در ورودی موزه خلیج فارس هرمزگان، درست چسبیده به دیوارهای آن محوطهای بزرگ است که اگر دیوارهای کوتاه با آرم سازمان میراث فرهنگی نبود، هر بینندهای اطمینان حاصل می کرد که ایجا محل انباشت زبالههای شهرداری است!
این تصویر زباله دانی نیست. اینجا ورودی بزرگترین موزه خلیج فارس است. نکته اینجاست که پشت این زباله دانی هم یخدانی تاریخی قرار دارد که شبها محفل انس معتادان و بزهکاران است. درست در مجاورت موزه بزرگ ایران!
اهالی هرمزگان از وجود این زبالهدانی درست در قلب شهر، دل پری دارند، گفت و گو با آنها نشان از آن دارد که اینجا شبها پاتوق معتادان و ارازل و اوباش شهر است. تنها جایی برای پناهشان است. جایی که شواهد نشان از آن دارد که صاحبی ندارد. در و دیوار ندارد و میشود برای ساعاتی با خیال آسوده در آن بیتوته کنند. البته در دل این زبالهدانی پشت کوهی از زبالههای رنگارنگ و درختهای فرو افتاده، آب انباری تاریخی هم وجود دارد که گویا این آب انبار نیز محلی برای اقامت معتادان شهر است!
نه! اشتباه نکنید، این ها آهن پاره نیست. این ها توپهایی است که از دوره جنگهای بزرگ ایران و پرتغالیها به جا مانده! قرار بود سالها پیش مرمت شود اما انگار این وعده قرار نیست هیچ گاه محقق شود و این توپها در حال پوسیدن هستند
اما رفتن به پشت دیوار موزه و دیدن 2 توپ جنگی که گویا از دوران استعمار پرتغالیها برجای مانده و در کاوشهای اسکله حقانی به دست آمده، بیش از وجود آن زبالهدانی تاسف برانگیز است. دو توپ جنگی زنگ زده که به نظر میرسد، اشیا دور ریختنی هستند که پشت موزه رها شدند تا مسئولان شهرداری بیایند و آنها را بندازند پشت ماشینهای زباله جمع کن!
موزه ملی با یک مدیر و 6 نگهبانروز ملی خلیج فارس هم گذشت. این موزه حتی یک کارشناس هم ندارد که موزه را معرفی کند. بنابراین نگهبان کار و زندگیاش را رها کرده و به عنوان کارشناس، موزه را نشان و در حد توان خود درباره موزه و اشیاء داخلش، توضیح میدهد. این نگهبان رشته تحصیلی بسیار متفاوتی با موزه داری دارد. نزدیک 5 سال است که در این موزه نقش نگهبانی را دارد.
اینجا یک کارشناس مردم شناس ندارد. کارشناس باستان شناس ندارد. اینجا کسی نیست که به سوالات بازدید کنندگان پاسخ دهد. پرس و جوی بیشتر نشان میدهد که موزه خلیج فارس یک مدیر و 6 نگهبان دارد که مسئولیت همه کارها به دوش آنهاست.
اینجا آزمایشگاه روی حشرات نیست. این وضعیت بیشتر حفاظهای شیشهای اشیا تاریخی موزه خلیج فارس است! براستی چه کسی پاسخگوست؟
اینجا به نظر میرسد که مسئول نظافت هم ندارد. آثار تاریخی زیر موجی از گرد و غبار در حال مدفون شدن هستند. آثار تاریخی را زنگار گرفته و بسیاری از بخشها به شدت دچار آسیب شدهاند. شیشههای محافظ آثار همه پر از لک و غبار و پشه است و گویای آن است که سالهاست کسی آن را تمیز نکردهاست. البته با وجود این تعداد کارمند اداری این وضعیت چندان عجیب نیست!
نگهبان با اینکه اصلا وظیفهاش نیست به همه طبقات میآید و توضیح میدهد. کاری که او با دلسوزی انجام میدهد در کمتر موزهای در ایران انجام میشود. با این وجود، چرا باید یک کارشناس در این موزه نباشد؟
عجیب است که موزه با همین تعداد کارمند همچنان سر و پا مانده و تازه کارگاه سفال هم دارد و بسیاری از بچههای بندرعباس علاقه شدیدی به دیدن و آمدن به این موزه دارند.
پنجرههای بدون فیلتر و مرمت خمرههای اشکانی با بند و چسبروز ملی خلیج فارس هم گذشت. روزی که بازدیدکنندههای بسیاری از صبح آمدند و رفتند. نگهبان میگوید که این موزه بازدیدکنندههای بسیاری دارد، اما به نظر نمیرسد که موزه تاریخی در سطحی باشد که اگر همایش بینالمللی برگزار شود، بتوان استادان و جامعه شناسان و باستانشناسان دنیا را برای بازدید به آنجا آورد.
پنجرهها اینجا هیچ کدام فیلتر ندارند و آفتاب سوزان هرمزگان هر روز به این اشیا میتابند، بلایی که شاید اگر زیر خاک بودند به سرشان نمیآمد و عمرشان به نسلهایی میرسید که حداقل امکان رسیدگی به آن را داشته باشند
البته به نظر میرسد که آب از سرچشمه گل آلود است. با توجه به سه طبقه نصفه نیمه بنای موزهای، هیچ ساختار توجیهی و هیچ تعریفی از این موزه نمیتوان داد. اینجا مسئول روابط عمومی و اطلاع رسانی ندارد. در حالی که این موزه تنها و بزرگترین موزه باستانشناسی استان هرمزگان است.
مشاهدهها اما نشان میدهد که بزرگترین موزه ملی هرمزگان حتی یک کارشناس مرمت اشیا ندارد. خمرههای اشکانی با چسب مرمت شدهاند! پنجرهها هم فیلتر ضد نور ندارند. اشیاء درست تاریخگذاری نشده و اشیا اهدایی و کشفیات نامشخص است.
این عکس نیاز به هیچ توضیحی ندارد. این وضعیت همه اشیا تاریخی این موزه هستند. سوال اینجاست که هزینههای هنگفتی که برای حفظ نام خلیج فارس در نظر گرفته شده، اگر اینجا خرج نشود، کجا استفاده میشود؟
اسکلتهای اشکانی پشت پنجرههایی قرار دارند که از آن ها نور رد میشود و از سوی دیگر چیلرها هستند که آن را خنک میکنند و این مسئله به گفته کارشناسان باعث متلاشی شدن این اسکلتها میشود. اسکلتهایی که پس از گذشت قرنها به ما رسیدهاند و امروز باید به دلیل نبود مراقبتهای لازم زودتر از گذشته تخریب شوند.
فاطمه علی اصغر