عصر ایران - جوامع دموکراتیک جهان غرب، از منظری کلی، به دو قسم راستگرا و چپگرا تقسیم می شوند. مراد از راستگرایی و چپگرایی در این جا، طبع و مزاج فرهنگی جامعه است. به بیان دقیق تر، در برخی از جوامع دموکراتیک جهان غرب، گفتمان سیاسی و روشنفکری غالب، گفتمانی چپگرایانه و سوسیالیستی است و در برخی دیگر، گفتمان غالب گفتمانی راستگرایانه و لیبرال است.
فرانسه و آلمان دو نمونه برجسته از جوامع دموکراتیک تحت تاثیر اندیشه های چپ (مارکسیسم و سوسیالیسم) و بریتانیا و ایالات متحده آمریکا نیز نمونه های برجسته جوامع دموکراتیک تحت سیطره اندشه های راست (لیبرالیسم و محافظه کاری) هستند.
در جوامع دموکراتیک چپگرا، از چشم اندازی تاریخی، جریان های دست راستی میانه رو، معمولاً نفوذ اجتماعی چندانی ندارند. افکار عمومی جامعه متاثر از آموزه های چپگرایانه است و لیبرال ها و محافظه کارها، عمدتاً در حاشیه اند.
برعکس، در جوامع دموکراتیک راستگرا، قدرت بین محافظه کاران، لیبرال ها و سوسیالست ها دست به دست می شود. در آمریکا محافظه کاران و لیبرال ها در قالب دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، در بازی "گردش نخبگان" شرکت دارند. در بریتانیا نیز سوسیال دموکرات ها و محافظه کاران در قالب دو حزب کارگر و محافظه کار، ساختار سیاسی جامعه را سر و شکل می دهند.
بنابراین می توان گفت که در جوامع راستگرا، یعنی جوامعی که در آنها آموزه های دست راستی لیبرال بیش از آموزه های دست چپی سوسیالیستی بر افکار عمومی غلبه دارد، سه جریان سیاسی لیبرال، محافظه کار و سوسیالیست، امکان مانور و نقش آفرینی بیشتری نسبت به جوامع چپگرا دارند.
اگر کشورهای حوزه اسکاندیناوی را فاکتور بگیریم، می توان گفت که در جوامع چپگرا، جریان های دست راستی معمولاً خصلت عقلانی ندارند و پرچمدار آموزه های فاشیستی اند.
هیتلر و موسولینی، رهبران راست افراطی در آلمان و ایتالیای دهه 1930 بودند. در فرانسه امروز نیز مارین لوپن پرچمدار راست افراطی است.
راستگرایی در جوامعی که به لحاظ فرهنگی چپگرا هستند، در معرض نوعی طرد و سرکوب روشنفکرانه قرار می گیرد و به همین دلیل، راست میانه رو در این جوامع معمولاً فاقد جایگاه سیاسی و پایگاه اجتماعی است.
نفرت روشنفکرانه مردم فرانسه از نیکلای سارکوزی، که نماینده راست میانه رو در این کشور است، به خوبی نشان می دهد که جریان راست میانه رو جریان سیاسی مطلوب فرانسوی ها نیست.
وقتی که مشکلات اجتماعی بر هم انباشته می شوند، نیروهای اجتماعی ناراضی از سیاستمداران چپگرا، در واکنش به ناکامی های عملکرد آنها، به سمت راست می غلتند اما چون راستگرایی در این جوامع تحقیر و سرکوب شده است، جریان های دست راستی سربرآورده در چنین جوامعی، خصلتی افراطی و غیرعقلانی پیدا می کنند. هم از این رو، کشورهایی که مزاج فرهنگی چپگرا دارند، مستعد ایجاد راست افراطی اند.
مارین لوپن در انتخابات فرانسه، نزدیک به 18 درصد آرای مردم این کشور را از آن خود کرد. اختلاف نه چندان فاحش رای او با رای نیکولا سارکوزی و فرانسوا اولاند، که هریک تقریبا 27 و 29 درصد آرای مردم فرانسه را بدست آوردند، به خوبی نشان می دهد که بخش قابل توجهی از نیروهای اجتماعی در فرانسه، مستعد پذیرش آموزه های دست راستی افراطی ( فاشیستی یا شبه فاشیستی )اند.
راست افراطی جریانی ارتجاعی – رادیکال است. ارتجاعی بودن این جریان، از چشم اندازی تاریخی، ناشی از برآمدن آن از دل نیروهای اجتماعی ماقبل سرمایه داری ( دهقانان و خرده بورژوازی ) است. رادیکالیسم این جریان نیز معنایی جز مطالبه تغییرات بنیادی در اقتصاد و سیاست و فرهنگ جامعه ندارد.
راستگرایی افراطی معمولا در دموکراسی های ضعیف ظهور می کند و دموکراسی فرانسه، به رغم آوازه بلند و شهرت فراوانش، مصداقی از یک دموکراسی ضعیف است. منظور از دموکراسی ضعیف در این جا، نه عملکرد غیردموکراتیک حکومت بلکه فراگیر نشدن آموزه های دموکراتیک در عمق باور و عمل نیروهای اجتماعی است.
زنان، مردان، دانشجویان، کارگران، سرمایه داران، دهقانان، خرده بورژوازی، طبقه متوسط جدید و ... مصادیق نیروهای اجتماعی در سطوح گوناگون اند.
هر چند که در انتخابات فرانسه ، نهایتاً اولاند چیگرا رأی آورد ولی این زنگ هشدار به صدا در آمد که جامعه ای که رای 18 درصدی به جریان دست راستی افراطی " جبهه ملی " ( به رهبری مارین لوپن ) می دهد(در مرحله نخست انتخابات ریاست جمهوری)، بدون تردید از معضل " گستردگی نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه " رنج می برد.
رویکرد های افراطی و رادیکال به معضلات اجتماعی، نظیر شیوه برخورد راستگرایان با مساله مهاجران و رنگین پوستان در جامعه فرانسه و یا شیوه برخورد راستگرایان و چپگرایان با مساله حجاب زنان مسلمان در این کشور، به خوبی نشان می دهد که در شرایط ضعف ارزش ها و انگاره های دموکراتیک در باور و عمل نیروهای اجتماعی، وعده ها و کنش های سیاسی نیز خصلتی رادیکال و البته غیردموکراتیک می یابند.