۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۰۷۲۸۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۹ - ۱۴-۰۱-۱۳۹۱
کد ۲۰۷۲۸۶
انتشار: ۰۹:۲۹ - ۱۴-۰۱-۱۳۹۱

روابط ایران و اروپا ؛ از تندی انگلیس تا تعادل آلمان

دکتر حسین سلیمی
عصر ایران، هومان دوراندیش - حسین سلیمی، استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، رابطه ایران و اتحادیه اروپا را رابطه ای رو به نزول می داند که راه اصلی احیا و بازسازی اش ، دستیابی طرفین به توافق هایی نمادین است که اتحادیه اروپا را از سازگاری ایران با نظام بین الملل آسوده خاطر کند. وی اروپای کنونی را، برخلاف دوران بوش، نه دنباله روی ایالات متحده آمریکا بلکه هماهنگ با دولت آمریکا می داند. متن زیر گفتگویی است با حسین سلیمی درباره مسائل و مشکلات رابطه ایران و اتحادیه اروپا در سال 1390. 

***

ظاهراً در سال 1390 روند دوری ایران و اتحادیه اروپا از یکدیگر تشدید شد. نظر شما در این باره چیست؟

قطعاً می توان گفت که رابطه ایران و اتحادیه اروپا دشوارتر شده است. شاخص هایی هم برای سنجش این امر وجود دارد. اولاً تحریم های سخت تری از سوی اتحادیه  اروپا علیه ایران اعمال شده است. ثانیاً لحن کلام رهبران اروپایی، به ویژه رهبران سیاسی انگلستان و فرانسه، علیه ایران شدیدتر شده است.

به نظر می رسد در حوزه های سیاسی و اقتصادی، رویارویی ایران و اروپا بیشتر شده است. عکس العمل ایران در قطع صادرات نفت به اروپا و انتقادات مقامات سیاسی ایران از تصمیمات اتحادیه اروپا نیز گویای این امر است. البته ایران رابطه خودش را با کشورهای جنوب اروپا، بویژه اسپانیا و ایتالیا، حفظ کرده است اما در مجموع می توان گفت ایران و اتحادیه اروپا در سال گذشته از یکدیگر دورتر و رابطه شان دچار چالش های بیشتری شد.  

به نظر می رسد که در یکی دو سال گذشته، موضع گیری های دولت فرانسه علیه ایران متناقض بوده است. مقامات فرانسوی گاه حتی از ضرورت برخورد عملی با ایران سخن گفتند اما زمانی که تهدیدهای اسرائیل علیه ایران جدی تر شد، دولت فرانسه هشدار داد که حمله به ایران پیامدهای خطرناکی در بر دارد.   

در دولت سارکوزی چنین فراز و نشیب هایی در موضع گیری ها، سابقه دارد. مثلاً در موضوع ارامنه، در حالی که روابط ترکیه و فرانسه روز به روز نزدیک تر می شد، فرانسوی ها بر سر موضوعی که خیلی هم حاد نبود، مثل کشتار ارامنه در طول تاریخ، بحرانی را در رابطه خودشان با ترکیه ایجاد کردند. به نظر می رسد که این شیوه موضع گیری، یکی از ویژگی های دولت سارکوزی است.

 اما اگر بخواهیم این مساله را از منظری کلان تر ارزیابی کنیم، باید بگوییم که در دوران سارکوزی، دولت فرانسه چرخشی در موضع گیری های متعارفش داشته است.

تا قبل از به قدرت رسیدن سارکوزی، فرانسه کشوری محسوب می شد که می خواست موضعی مستقل از آمریکا داشته باشد و به عنوان یکی از رهبران اصلی اروپا، در بسیاری از مواقع در برابر آمریکا قرار می گرفتند و این یکی از ویژگی های گلیست ها در جامعه فرانسه بود. اما سارکوزی، برعکس گلیست ها، روی خوش تری به آمریکا نشان داد.

به نظر می رسد که دولت کنونی فرانسه می خواهد با تندوری های گاه و بیگاه، استقلال خودش از آمریکا را اثبات کند. در شرایط فعلی، مواضع فرانسه و برخی از کشورهای اروپایی در قبال مساله هسته ای ایران، شدیدتر از آمریکا است. اما پس از اینکه در اواخر سال گذشته، ایران اعلام کرد که مذاکرات هسته ای را ادامه خواهد داد، موضع فرانسه و سایر کشورهای اروپایی – که جلودار مذاکره با ایران هستند – نسبت به ایران نیز تا حدی تعدیل شد.

آیا می توان گفت که قطع مذاکرات در بخش بلندی از سال 1390، یکی از عوامل تشدید بدبینی ایران و اروپا به یکدیگر بود؟

بله، ولی به نظر من مساله رابطه ایران و اروپا را باید فراتر از بدبینی رهبران دو طرف و یا نحوه سخن گفتن آنها با یکدیگر دید. رابطه ایران و اروپا تابعی از رابطه ایران با نظام بین الملل است. نظام بین الملل در پنج سال گذشته به سمت در هم آمیختگی بیشتر حرکت کرده است.

در واقع منافع، سرمایه ها، تصمیمات و استراتژی های اروپا، آمریکا و بخش مهمی از جهان سرمایه داری در هم تنیده و به نوعی در سیستم بین الملل حاکم شده است.
ایران به عنوان کشور منتقدی که خواهان دگرگونی قواعد حاکم بر این سیستم است، طبیعتاً با چالش های بزرگتری مواجه می شود و افزایش فشارهای یک سال گذشته نیز نمادی از این چالش ها است.

 تا وقتی که ایران و سیستم بین المللی به سازگاری بیشتری نرسند، حتی اگر لحن کلام مقامات ایرانی و اروپایی نسبت به یکدیگر تعدیل شود، این چالش ها نیز احتمالاً ادامه خواهند یافت.    

در طول سال 90، در مجموع روابط سیاسی ایران با کدام کشورهای اروپایی بهتر بود؟

آمار نشان می دهد که ایران با کشورهای جنوب اروپا، مثل فرانسه و ایتالیا، و برخی از کشورهای شرق اروپا، در مجموع روابط بهتری دارد. در حالی که روابط ایران و انگلستان در سال 90 به حداقل ممکن رسید، رابطه با فرانسه تنش آلود است و رابطه با آلمان – که معتدل تر از فرانسه و انگلستان با ایران برخورد کرده است – در حوزه های اقتصادی برقرار است اما در حوزه های سیاسی دچار تنش است.

در مجموع به نظر می رسد کشورهای مرکزی اروپا، یعنی آلمان و انگلستان و فرانسه، با ایران دچار تنش های جدی هستند اما کشورهای جنوب و برخی از کشورهای شرق اروپا، رابطه ای معتدل تر را – که البته رو به سرد شدن است - با ایران حفظ کردند.

تخریب کمتر رابطه ایران و کشورهای جنوب اروپا، فقط دلایل اقتصادی دارد؟

عوامل گوناگونی در این موضوع دخیل است. انگیزه های اقتصادی هر دو طرف، یکی از دلایل این امر است. سرمایه گذاری های انجام شده و بحران های اقتصادی کشورهای جنوب اروپا، اجازه درگیرشدن در تنش های بیش از اندازه را به آنها نمی دهد. یعنی آنها نمی توانند عوامل تنش زای جدیدی وارد عرصه روابط خارجی خودشان بکنند. از سوی دیگر، این کشورها به اندازه کشورهای محوری اروپا در مذاکرات هسته ای ایران و کلاً در سیستم سیاسی بین المللی، دخالت ندارند و همین موجب سهولت ارتباط آنها با ایران می شود.

آلمان و فرانسه و انگلستان در مجموع وحدت موضع در قبال ایران داشته اند؟

موضع آلمان تا حدی متعادل تر است ولی به نظر می رسد در مسائل کلان، مثل تحریم های اساسی، با هم اشتراک موضع دارند. اما طبیعتاً انگلستان مواضع خصمانه تری نسبت به ایران دارد.

 آلمانی ها به دلیل سابقه روابط گسترده ترشان با ایران و نیز به این دلیل که ایرانی ها از گذشته دور تا به امروز، نگاهی کاملاً منفی به آلمان نداشته اند، سعی می کنند که موضعی متعادل تر نسبت به ایران اتخاذ کنند تا در صورتی که گشایشی در روابط ایران و اتحادیه اروپا ایجاد شد، بتوانند نقش محوری جدیدی در این زمینه ایفا کنند.

به نظر شما در سال گذشته، کدام مساله مربوط به ایران برای اتحادیه اروپا اهمیت بیشتری داشت؟ فعالیت هسته ای، حقوق بشر یا اسرائیل؟

در حال حاضر کلید رابطه ایران و اروپا، مساله ای هسته ای ایران است. یعنی اگر طرفین بتوانند بر راه حل مشترکی برای اعتمادسازی نسبت به فعالیت های هسته ای ایران توافق کنند، این توافق از سوی اروپایی ها به عنوان نماد سازگاری ایران با سیستم بین المللی تلقی خواهد شد و این امر می تواند راه را بر حل مسائل دیگر باز کند.

موضوع حقوق بشر طبیعتاً برای اروپا و آمریکا مهم است اما در تصمیم گیری های نهایی سیاست خارجی، آنچه که نقش اساسی را برای این کشورها بازی می کند، منافع ملی آنهاست . یعنی اگر این کشورها بتوانند با ایران بر سر قواعدی با ایران توافق کنند که سازگاری ایران با سیستم بین المللی را نشان می دهد، بقیه مسائل آن قدر حاد نیستند که بتوانند روابط ایران و جهان غرب را بحرانی کنند.

در مورد اسرائیل هم می توان گفت که در شرایط فعلی، اسرائیلی ها در سیستم بین المللی اصلاً واجد آن موقعیت گذشته، مخصوصاً نزد اروپایی ها، نیستند. در دو سه سال گذشته، بویژه بعد از جنگ غزه و روی کارامدن نتانیاهو و حزب لیکود، چهره اسرائیلی ها بسیار مخدوش شده است و به نظر می رسد که اسرائیل دیگر در سیاست خارجی اروپا، آن بازیگر تعیین کننده سابق که دیگران را به دنبال خود می کشاند، نیست. ادامه شهرک سازی ها و حملات بی منطق اسرائیلی ها علیه مناطق فسلطینی نشین، اختلافاتی جدی بین  اسرائیلی و رهبران غربی ایجاد کرده است.

بنابراین به نظر می رسد که کلید حل مساله ایران و اروپا، رسیدن به یک توافق ولو نمادین در مساله فعالیت هسته ای ایران است.

اهمیت فعالیت هسته ای ایران برای اتحادیه اروپا، ناشی از نگرانی درباره امنیت اسرائیل نیست؟ یا اینکه اروپا خودش هم از اتمی شدن ایران احساس خطر می کند؟

به نظر من، این مساله صرفاً به امنیت اسرائیل مربوط نمی شود بلکه بیشتر نمادی از سازگاری و ناسازگاری ایران با سیستم بین المللی است. اروپایی ها خودشان هم می دانند که ایران حتی در میان مدت هم دنبال ساخت سلاح هسته ای نیست و بر فرض محال، ایران حتی اگر سلاح هسته ای هم داشته باشد، برای هیچ کشوری خطرآفرین نخواهد بود. اما این موضوع، چنانکه گفتم، اهمیت نمادین دارد.

اگر ایران با سیستم بین المللی به یک توافق نمادین برسد، شاید حتی توسعه برخی از فعالیت های هسته ای ایران نیز با حساسیت جهان غرب مواجه نشود. بسیاری از کشورهای جهان غرب در سیاست خارجی خودشان، تغییر رفتار ایران و سازگارکردن سیاست های ایران با سیستم بین المللی خودشان را وعده داده اند.

 اگر توافق های نمادین نشان دهد که چنین وعده ای محقق شده است، به نظر من گشایش های جدی در روابط ایران و اروپا بوجود خواهد آمد.

اهداف اروپا از تحریم بانک مرکزی ایران دقیقاً چه بود؟ پیامدهای این تحریم چه می تواند باشد؟ و آیا این پیامدها در سال گذشته، آشکار شد یا خیر؟

بحث درباره آشکارشدن یا نشدن این پیامدها، ما را وارد یک تحلیل اقتصادی گسترده می کند که شاید مجالش در این گفتگو نباشد. ولی به هر حال با توجه به اینکه بخش عمده ای از اقتصاد ایران متکی به صنایع نفت و گاز است، تحلیل اروپایی ها این است که اگر سرمایه گذاری در صنایع نفت و گاز ایران محدود شود و ایران به دشواری بتواند مبالغ حاصل از فروش نفت را بدست بیاورد، این وضع مجموعه اقتصاد ایران را تحت فشار قرار خواهد داد و این امر موجب تغییر رفتار دولت ایران می شود.

 ما در عصر جهانی شدن به سر می بریم. در این عصر مجاری چندگانه ای برای تعاملات بازیگران سیاسی و اقتصادی وجود دارد و به همین دلیل نمی توان همه این مجاری را کنترل یا مسدود کرد. تحریم کامل در عصر جهانی شدن غیرممکن است. رفتارهای اقتصادی ایران در طول ماه های اخیر نیز موید این مدعاست.

اما در اینکه این تحریم ها منافع اقتصادی ایران را تهدید می کند، نمی توان تردید کرد و به همین دلیل است که دستگاه دیپلماسی ایران در پی یافتن راهی برای کاستن از این فشارها و تهدیدها است.   

آیا در سال 1391 ما شاهد افزایش بیشتر تبعات نامطلوب تحریم بانک مرکزی خواهیم بود؟

هنوز همه اقدامات تحریمی در این زمینه محقق نشده است. این تحریم ها قرار است در چند سال آینده، تاثیرات نامطلوب خود را بر اقتصاد ایران بر جای بگذارند. اما اینکه این تاثیرات نامطلوب کاملاً موثر و یا گسترده خواهند بود یا نه، تا حد زیادی به عملکرد مسئولان یا بنگاه های اقتصادی ایرانی فعال در عرصه جهانی بستگی دارد.

شرایط  گشایش همواره در سیاست خارجی کشورها وجود دارد و این هنر بازیگران و متصدیان روابط اقتصادی بین المللی است که تا چه حد بتوانند از این شرایط استفاده کنند. تدبیر و استفاده هنرمندانه، ممکن است چنین شرایطی را به فرصت های اقتصادی تازه بدل کند و یا برعکس، به ایجاد مشکلات جدی در اقتصاد کشور بدل شود.

ارزیابی شما از پیامدهای تسخیر سفارت بریتانیا در روابط ایران و اتحادیه اروپا چیست؟

تنش در رابطه ایران و بریتانیا به تنش در رابطه ایران و کل اتحادیه اروپا منجر شد. سیاست خارجی انگلستان در یکی دو قرن گذشته نشان داده است که انگلیسی ها معمولاً به دنبال رفتارهای سریع، ناگهانی و اساسی نیستند بلکه آرام آرام و در لایه های زیرین کار خود را پیش می برند. به نظر می رسد که انگلستان در سال گذشته، نقشی جدی در تند شدن موضع اتحادیه اروپا علیه ایران ایفا کرد.

بحران سوریه چه تاثیری در رابطه ایران و اروپا در سال 90 داشت؟

در بحران سوریه، انگشت اتهام متوجه ایران است؛ بدین معنا که اروپایی ها معتقدند پایداری نظام سوریه، تا حد زیادی مدیون عملکرد ایران است. اما به نظر من بحران سوریه، مساله ای کلیدی در رابطه ایران و اروپا نیست. یعنی این مساله نمی تواند موجب فراز و نشیب در رابطه ایران و اتحادیه اروپا شود. بحران سوریه در رابطه ایران و اروپا، عاملی موثر است اما عامل تعیین کننده نیست.

اغتشاش در لندن هم خوراک تبلیغاتی خوب برای ایران در سال 90 بود. این تبلیغات تاثیر محسوسی در روابط ایران و اروپا بر جای گذاشت؟

نقد و بررسی حوادث کشورها در فضای داخلی دیگر کشورها، در روابط خارجی کشورها با یکدیگر چندان موثر نیست. اینکه رسانه های داخلی ایران، اغتشاش در لندن را نشانه ضعف نظام سرمایه داری قلمداد کنند، نمی تواند تاثیر زیادی در روابط خارجی ایران و انگلستان داشته باشد.

ولی پوشش ناآرامی های داخلی ایران از سوی بی بی سی، تاثیر محسوسی در رابطه ایران و انگلستان داشت.

من این سوی قضیه را بیان کردم. اروپایی ها به دنبال تغییر رفتار ایران در سیستم بین المللی هستند و تبلیغات داخلی ایران علیه اروپایی ها، تاثیر چندانی در رابطه ایران و اتحادیه اروپا بر جای نمی گذارد.

اگر ایران بر سر موضوع هسته ای اش با اروپا به توافق برسد، تحلیل تند و تیز رسانه های داخلی ایران از مشکلات داخلی کشورهای اروپایی، اثر چندانی در روابط ایران و اتحادیه اروپا نخواهد داشت. در روابط خارجی، موضوع مهم برای اکثر کشورها، منافع ملی شان است نه تبلیغاتی که در داخل دیگر کشورها علیه آنها صورت می پذیرد.

هنگامی که بحث کشتار ارامنه، رابطه ترکیه و فرانسه را مخدوش کرد، ایران استفاده چندانی از این موضوع نکرد. آیا دلیل این پرهیز، رابطه خوب ایران و ارمنستان در طول دو دهه گذشته بود؟

حتماً همین طور بوده است. به نظر من ایران هوشمندانه از ورود به این وادی پرهیز کرد. ایران با ارمنستان روابط نزدیکی دارد و ترکیه نیز یکی از مهمترین شرکای تجاری ایران است. پرداختن به موضوع کشتار ارامنه، چه به نفع ارمنستان و چه به نفع ترکیه، ربط چندانی به منافع ملی ما نداشت و خوشبختانه این درک در دستگاه دیپلماسی کشور ما وجود داشت و مقامات ایرانی وارد این موضوع نشدند.

به نظر شما، در مجموع اتحادیه اروپا در تقابل با ایران، تابع آمریکاست؟

اروپا بیش از آنکه تابع آمریکا باشد، با آمریکا هماهنگ است. از زمان روی کار آمدن دولت اوباما، یکجانبه گرایی دوران بوش کنار گذاشته شده است. در زمان بوش، آمریکا بدون توجه به نظر متحدانش سیاستی را اتخاذ می کرد و اروپایی ها هم اگر می خواستند منافع رابطه با آمریکا را داشته باشند، باید به دنبال دولت بوش حرکت می کردند.

 اما در دوران اوباما، این وضع تا حدودی دگرگون شده است. چه در بحران های اقتصادی و چه در مساله بهار عربی،  اروپا و آمریکا سعی کردند به شکلی هماهنگ عمل کنند و این طور نبود که یک کشور دیگران را به دنبال خود بکشاند. البته آمریکا همچنان در سیستم بین المللی یک کشور دارای قدرت مرکزی است ولی در مجموع با هماهنگی بیشتری با اتحادیه اروپا عمل می کند.   

ارسال به دوستان