این بار بلندتر فریاد میزنم، شاید بعضیها کر هستند. صدای من را شاید
نشنیدهاند. میبینم که هنرمندان زن و دختر دارند در این سینما بیسیرت
میشوند. دارم میبینم که ناموس خیلیها در این سینما آلات دست خیلی از
سینماگرها شده است. هرچند در کنار اینها سینماگران خوب و سالم که اخلاق
را رعایت میکنند، هستند، که البته استثناءاند.
فردا نوشت: با فرجالله سلحشور در اولین روزهای سال در مورد سینما و حواشی آن گفتگو
کردیم و او از دغدغه هاو نگرانیهایش درباره سیما و سینما گفت. گفتگویی که
متفاوت و جنجالی از آب درآمد. هرچند او گفت حرفها و نظریاتش را بارها و
بارها گفته اما کسی به حرفهای گوش نکرده و یا بهتر بگوییم گوش شنوایی
برای حرفهای او وجود ندارد، او فیلمساز است اما خودش را سینماگر نمیداند و
میگوید باید این سینما را اصلاح کرد و تنها راهکار اصلاح آن را هم رجعت
قرآن و اسلام است.
شما همیشه از اصلاح در سینما صحبت کردید و همیشه
گفتید سینمای جهانی را فراماسونرها و صهیونیستها هدایت میکنند، به
عنوان یک مصلح به نظر شما این اصلاح چگونه باید صورت بگیرد؟ با
اجازه شما مطلبتان را اصلاح میکنم، من خودم را مصلح نمیدانم اما به عنوان
یک مسلمان معتقدم سیما و سینما فرهنگساز دو رسانه فرهنگساز هستند و در
اخلاق و ایمان و نوع نگرش و رشد عمقی جامعه تاثیر دارند. اگر دو وسیله
فرهنگساز آلوده باشند، جامعه را آلوده کرده و باعث فساد میشوند بنابراین
باید ایندو را درست کنیم. من، نه بهعنوان یک مصلح بلکه بهعنوان یک
شهروند که این فیلمها را چه در تلویزیون، چه در سینما به همراه خانوادهام
میبینم، میخواهم ازطریق اسلام این مشکلات حل شوند. منظور ایناست که
بطور کلی باید همه اصول زندگی را، در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، با
اسلام منطبق کرده و موبهمو از آن الگوبرداری کنیم. اسلام مدعی است در همه
زمینهها راهکار دارد، یکی از مشکلاتی که قصد حل آن را داریم و اسلام
بایستی راه آن را نشان دهد، سیما و سینماست. بهطورکلی باید همگی از دید
اسلام به مسائل بنگریم.
بر اساس این نگرش چگونه میتوان راهکاری برای سینمایی که یک پدیدهای غربی است، ارائه داد؟ راهکاری
که مسئولین فرهنگی ارائه میدهند با رعایت مشروعات حاکم بر جامعه و فرهنگ
تحمیلیست که بر سیما و سینما، هنرمندان و فضای حاکم بر مطبوعات منطبق است.
اما اگر شما از اسلام بپرسید، اینطور نگاه نمیکند، و نظر بر این است که
خداوند این راه را پیشنهاد داده است و میخواهد هنرمندان، مطبوعات و
رسانههای حامی آنها و همینطور حامیان خارج ازمرزها، سایتها و
تلویزیونهای حامی آنها خودشان از این منظر بهره ببرند. اسلام برای همه
اینها راهکار خودش را دارد و جایی برای مصلحتاندیشی ندارد و نگذاشته است.
برای اسلام مصلحت مردم و جامعه مهم است. برای مثال دانشگاههای ما با حوزه
علمیه و بانکهای ما با اقتصاد اسلامی در تضاد هستند. ما مجبور به اسلامی
کردن همه اینها هستیم. دانشگاههای ما درحال اشاعه فرهنگ اومانیسم و
ماتریالیسم است، درحالیکه برای حوزههای علمیه ما خدامحوری و ارزشگرایی
مهم است و دانشگاهها از نظر مادی رو به رشد هستند. سینما هم همین مصداق
را دارد، و ما آن را به عنوان یک کشور اسلامی نساختهایم و بنیانگزاران آن
مسلمین و مومنین نبودند. سینما را غرب اختراع کرده و قواعد حاکم برآنها
را نیز تنظیم کردهاند. کمپانیهای هالیوودی و صهیونیستی به این سینما خط
میدهند. و این تنها درباره سینمای ما صدق نمیکند بلکه تمامی سینماهای
دنیا در راستای اهداف صیهونیسم گام برمیدارند. بحث فقط سینمای ایران نیست.
این روند توسط سینماگری که در این راستا فعالیت کرده و به عنوان بازوی
انحرافی این جریان در حرکت است، نمیتواند اصلاح شود. اشکال مسئولین سینمای
ما این است که هرگاه اقدام به اصلاح سینما میکنند به سراغ همان سینماگر
فاسد میروند، که با اصلاحگران مشکل دارد. بنابراین باید به دنبال
اسلامشناسها و فرهنگسازها بود تا بینش اسلامی را در سیما و سینما دخیل
کرده و راهکار ارائه دهند.
بهتر اینست تا یکی از دغدغههای
رییسجمهور این باشد تا اسلامشناسانی که با فرهنگ سینما و تلویزیون
بیگانهاند، دور هم جمع کرده و از آنها راهکار بخواهد، که متاسفانه این
کار انجام داده نشده است. البته ما راهکارها را از قرآن پیدا کرده و به
مسئولین مملکتی ارائه دادهایم اما متاسفانه علاقهای به آنها نداشتهاند،
همانطور که به اصلاح دانشگاهها و بانکها میلی ندارند. ایشان حتی حاضر به
شنیدن این راهکارها نیستند واگر میشنوند هم بیتوجه هستند و مصداق مثل
یک گوش در و دیگری دروازه است.
نکته در اینجاست که در دوره جدید
اینطور به نظر میرسد که مسئولینی که شما اشاره میکنید از همفکران طیفی
هستند که دغدغه اصلاح سینما را دارند یا حتی با امثال شما هم همفکر هستند.
برای همین است که برخی استدلال میکنند اگر این مسئولین گرایش سیاسیشان
مانند دولتهای قبلی بود گفته شما صحیح بود اما دولتهای نهم و دهم همگی از
نزدیکان فکری و سیاسی شما هستند پس چرا انتقاد میکنید. این شبهه به نظرم
جای پاسخ دهی اساسی دارد! ببینید. ظاهرا ما همفکر و همعقیده
هستیم اما در عمل نه. عمل با کلام فرق میکند. بهعنوان نمونه دهها بلکه
صدها بچه حزبالهی وارد عرصه سینما شدند ولی هماکنون مدافع همین سینما
هستند و حاضر به تغییری در این جریان نیستند که این موضوع در خیلی
حوزههای دیگر نیز صدق میکند. آقایان مسئولین فرهنگی به نوعی تسلیم
شدهاند و حاضر نیستند همت کرده و سختی بکشند، سخنان دوست و دشمن را بشنوند
و هزینهای پرداخت کنند، در حالیکه انسانهای مومن و مذهبیای هستند، اما
ایمان و عمل در کلام خلاصه نمیشود.
اساسا به نظر میرسد طیفی که معتقد به اصلاح در روتدهای این سینما است در اقلیت است، نه در اکثریت! در بین کدام قشر... مردم مذهبی، عالمان دینی یا سینما گرها؟ نه
به طور کلی به نظر میرسد حتی طیف معتقد به مبانی مکتبی هم در برخی موارد
حساسیتهایی کلان از خود نشان نمیدهد. بنابراین اعتراضهای انفرادی فرج
ا... سلحشور نتوانسته است ایدهها و افکار او را کاملا به جامعه تعمیم
بدهد، حتی با وجود همفکرانی مثل شهریار بحرانی، جمال شورجه یا اصلا هیئت
اسلامی هنرمندان... من خودم هیئت اسلامی هنرمندان را راهاندازی
کردم تا بچه مسلمانهایی که به دنبال امور فرهنگی هستند با مذهب فاصله
نگیرند. هدف اصلاح بود اما مشکلات و حواشی مارا از هدف اصلی دور کرد، هدف
اصلی که همان اسلامیسازی هنر سینما و تلویزیون بود، به حاشیه رانده شد.
اما هنوز هستند، کسانی که یار و یاور ما هستند. غیر از این، پانزده، شانزده
سال است که مرکزی راهاندازی شده و نزدیک به صد نفر از بچه مسلمان و
مذهبی و علاقمند به هنر جمع کردیم و همین تئوری عملیاتی شد. و مبانی سینمای
غرب و سینمای اسلامی تعریف شد. پس از پیدا کردن قصه و تبدیل آن به سناریو،
چند فیلم کوتاه سیوپنج تا چهل دقیقهای ساختهایم. هنرمند، استاد و مدیر
تربیت کردیم. اما این حرکت ما، رسانهای نشده است و مسئولین حتی حاضر به
حمایت از این حرکت نیستند. بطوری که بهدلیل کمبود بودجه این حرکت و تئوری
که از صفر شده شده بود، متوقف شد.
در این میان البته کسانی هم
هستند که از شما انتقاد میکنند که چه حقی دارید همه چیز را زیر سوال
ببرید، وقتی رهبری ازفیلمی تعریف میکنند (رهبری در دیدار با سینماگران از
سه فیلم آژانس شیشهای، لیلی با من است، اخراجیها تعریف کردند) شما این
فیلمها را زیر سوال بردید؟ من سیوچهار سال است که در عرصه هنر
مذهبی دارم فعالیت میکنم و غیر از کارهای مذهبی و ارزشی کار دیگری نکردم و
به عنوان یک مسلمان یک ایرانی و علاقمند به انقلاب اسلامی و ظیفه دارمکه
در جهت اصلاح سینما و تلویزیون تلاش بردارم. حال من چکارهام؟، همانقدر
کارهای هستم که دیگران هم هستند. منتها دیگران دنبال نان و آب و غیره
خودشون هستند. اما من موفقیت خودم اصلا مهم نیست. چون برای من مردم مملکتم
انقلابام مهم هستند. دیگران به من اعتراض میکنندکه چرا شغل مارا به خطر
میاندازی، چرا میخواهی مارا از نون خوردن بیاندازی. سینما و تلویزیون به
عنوان یک فرهنگساز به کشور و انقلاب و مردم ضربه و لطمه دارد میزند. اگر
سینما و تلویزیون درست شود بسیاری از این آدمهای ناصالح جایی در این دو
رسانه ندارند و اعتراض میکنند. و حتما لازم نیست من کارهای باشم همه
وظیفه دارند که بهدنبال اصلاح باشند.
شما چندی پیش بعد از
صحبتهایی که در رسانهها منعکس شد، سینمای ایران را فاحشهخانهای بزرگ
نامیدهاید. این حرفهای شما سیلی از انتقادات و تمجیدها را روانه شما
کرد. خیلیها از شما خرده گرفتند و خیلیها از آنچه را که شجاعت شما
نامدیدند تمجید کردند. کمی راجع به این امر توضیح دهید؟ راجع به
این امر با خانم پروانه معصومی صحبت میکردم، ایشان فرمودند که این حرفی که
شما زدید منو ناراحت نکرد. اما چوب را که برداری گربه دزده حساب کار دستش
میآید. این جمله یک زن سالم و معتقد به سینماست. این خانم به من میگویند
این حرف به من برنخورد. به کسانی برخورد که مصداق همون گربه دزده هستند.
خیلی از زنهای مومن سینما نیز این حرف را زدند و من از آنها عذرخواهی هم
کردم. اگرچه مطمئن بودم که آنها میدانند که من منظورم با آنها بودند
خیلی از علمل و بزرگان همچون آیت ا.. علم الهدی و سینما گرها ومتدینین با
من همراهی کردند و گفتند فلانی درست میگوید. منتها قبلا کسی به زبان
نمیآورد. اما حال یکی به زبان آورده است. من از آنهایی که اعتراض کردند به
حرفهای من و آنها را توهین قلمداد میکنند، سوالی دارم آیا فقط اینکه
سلحشور توهین کند بد است، یا هرکسی توهین کند بد است؟
البته قبول کنید این ادبیات تا به سابقه نداشت! حال
من عریانتر از این هم میگویم آیا گلشیفته فراهانی با عملش صحبت کرد یا
سلحشور؟ کدامیک از این آدمها که به حرف من اعتراض کردند، آیا به عمل
گلشیفته فراهانی هم اعتراض کردند؟... هیچکدام! صحبت این نیست که چرا به
سینما بد گفتی؟ چرا آب توی لانه زنبور ریختی؟ خیلی از چیزها را مردم
نمیدیدند، حال حال همهچیز را مردم و متدینین میدانند. و ما نمیتوانیم
کارهایمان را زیر زیرکی انجام دهیم، اینها از این ناراحت هستند. من
خبرهای خیلی دردناکتر و ناراحتکنندهتری از پشت صحنه سینما و خانه سینما
دارم. این را به شما میگویم، نشانههای وقیخانهتر از آنچه که گفتم دارم.
اگر به این حرف من علما، مردم و جامعه، مطبوعات و هنرمندان اهمیت ندهند، من
باید چهکار کنم؟ سکوت کنم؟ بگویم به من چه؟ هر کثافتکاری که دوست دارید
در سینما انجام بدید، آیا وظیفه من این است، نه! اینبار بلندتر فریاد
میزنم، شاید بعضیها کر هستند. صدای من را شاید نشنیدهاند. شاید براساس
این سینما کاری بکند.
چون دارم میبینم که هنرمندان زن و دختر
دارنددر این سینما بیسیرت میشوند. دارم میبینم که ناموس خیلیها در این
سینما آلات دست خیلی از سینماگرها شده است. هرچند در کنار اینها
سینماگران خوب و سالم که بسیار اخلاق را رعایت میکنند، هستند، که البته
آنها استثناء هستند. حالا بدتر ازین که هزاران زن و دختری که دارند در
این سینما فاسد میشوند میلیونها دختر و زن دیگر در جامعه توسط این سینما و
تلویزیون تهدید میشوند. جامعه درحال ازبین رفتن است. خانوادهها دارند از
هم میپاشند. عشقهای مثلثی، خیانت به شوهر، خیانت به زن، دارد عادی
میشود. روابط دختر و پسر عادی میشود. روابط بین زن و مرد در ادارات دارد
عادی میشود.
حال بحث ماهواره یک بحث است و اینکه بچه مسلمانها
آثار فاخر و باارزش بسازند بحث دیگری است. وظیفه دیگر ما این است که با
وضعیت موجود بجنگیم. سکوت نکنیم وگرنه این از بیغیرتی ماست. ماهیت سینما
بر اساس فساد است. یعنی اینکه سینما برای منحرف و فاسدکردن انسانها خلق
شده است. اما اینکه بسیاری از علما، حزب اللهی، متدینین، قاریان قرآن،
مداحان سکوت کردند را نمیفهمم. نمیدانم غیرتها کجا رفته است؟ چه اتفاقی
برای متدینین افتاده است که نمیبینند و درباره کثافتکاریها سکوت
کردهاند. این رو من نمیفهمم. داد میزنم که شاید ازخواب بیدار شوند.
وظیفه خودم میدانم ایشان را متوجه سازم. مگر روزی که علما و بزرگان به من
بگویند، خفه شو! من آنروز ساکت میشوم. دیگر وظیفهای برای خودم قائل
نیستم، میروم و مینشینم کنج خانه مثل خیلیها ساکت میشدم. فقط در این
صورت من ساکت مینشینم. اگر رهبرم، عالمان دینی و مراجع به من بگویند شما
وظیفهای ندارید، من ساکت میشوم.
به نظر شما راه کار اساسی برای حل این بحران چیست؟ بالاخره نمیشود که سینما یا تلویزیون را کلا تعطیل کرد.. راهش
این نیست و شما اگر بخواهید یه انسان کافر را مسلمان کنید. میکشیدش؟ قطعا
نه؟ او را قانع میکنید و برایش دلیل و منطق میآورید تا شهادتین بگوید و
مسلمان شود. سینما هم همینطور است. یکسری مبانی را باید درست کنیم. مبانی
اگر تغییر کند. بخش اعظمی از افرادی که در این سینما و تلویزیون مشغول به
کار هستند عضوی از سینما ارزشی میشوند. راهش این نیست همه را از هم متلاشی
کنیم. کما اینکه شما سریال یوسف را ببینید. این عوامل را از کره ماه
نیاوردیم همه دست اندرکاران و فعالین این سینما هستند. با همینها بسیاری ا
زآثار ماندگار ارزشی را ساختهاند. آثاری مثل مریم مقدس، آژانس شیشهای،
توبه نصوح، اصحاب کهف، پرواز در شب و... پس این سینما گر میتواند بازدهی
خوبی داشته باشد. اما به شرطی که جریان سالمی آنها را هدایت کند. نه اینکه
افراد معلوم الحال و فاسدینی آن راهدایت کنند. افرادی که سینما و تلویزیون
را به وضیعت فعلی دچار کردهاند.
ما وارث انقلابی هستیم که سه دهه
از آن میگذرد چرا در این سه دهه همیشه این حرفها را زدیم. الان دیگه
طاغوت نیست همیشه نمیتونیم بگوییم آمریکا و اسرائیل مقصرند، مدیران تربیت
شده همین نظاماند، آدمهایی که در مسند ریاست هستند افراد همین نظاماند.
مقصر کیست؟ همش بگوییم استکبار، صهیونیسم به نظر شما این فرافکنی نیست؟ من
توجه شما را به صحبتهای یک ادم مخالف انقلاب و اسلام جلب میکنم که
میگفت: شما انقلاب کردید. پیروز شدید و مست پیروزی هستید و خیالتان راحت
است که همه چی درسته اما ما درصدد پیروزی هستیم. ما مثل شما که انقلاب
کردید تا طاغوت را از بین ببرید ما هم داریم تلاش میکنیم که شما رو ساقط
کنیم. که البته این ارزو را دشمنان نظام وانقلاب به گور خواهند برد اما از
جهتی این حرف درسته چرا؟ چون که شمابرای بچههای مذهبی و آنهایی که این
انقلاب را به وجود آوردند نمیتوانید حرف از فرهنگ اسلامی انقلابی بزنید.
چون اینها اسلام مجسم هستند. چون مذهبی هستند و همه چیزها شون بر اساس
تعالیم دینی هست. فکر میکنند که پس همه چیز درست است و اگر مشکلاتی هم هست
چیز مهمی نیست.
هنوز بمب در خانه این افراد منفجر نشده. اگر بمبی
هم منفجر شده در قشر خاکستری جامعه بوده است. به عنوان مثال فیلمی که ساخته
شده بود به نام «مارمولک». تازه خیلی از علما و روحانیون فهمیدند که به
آنها توهین شده و تازه از وضعیت سیما و سینما آگاه شدند. وقتی فهمیدند
تازه اعتراضها شروع شد. پس این اتفاق باید در جامعه مذهبی ما هم بیفتد تا
آنها هم بفهمند که موضوع از چه قرار است. ازطرفی مسئولین ما کارهای
نیستند در عرصه فرهنگ و هنر. ما بچههای مذهبیها و هیئتی هاو علما نه اهل
تئاتر بودیم نه اهل سینما و غیره. ما اینها را قرتی بازی میدانستیم!
هر
موقع خواستیم اعتراض کنیم چون سوادش و فرهنگش را نداشتیم نتوانستیم ورود
نکردیم و نتوانستیم راهکار ارئه بدهیم. وقتی هم به آنها اعتراض کردیم که
آقای سینما گر، اقای خانه سینما راهت اشتباه هست و اون در جواب گفت راهش
چیه؟ ما جواب نداشتیم پس آنها سوار شدند برما. گفتن حالا که شما راهکار
ندارید پس حرف نزنید. در این وضعیت هنرمند در این مملکت همه کاره است. بعد
از هم با اعتراض فیلم خودش را اکران میکنند مسئولین ما کارهای نیستند. تو
این ۳۰ سال کارهای نبودیم همه کاره هنرمند و سینما گر بوده است. مسولین
فرهنگی ما جاده صاف کن و سرویس دهنده آقایان شده بودند. اصلا متاسفانه الان
همه کاره هنرمند است. اما وضعیت باید عوض شود. چرانباید این سینما و
تلویزبون در خدمت اسلام و انقلاب باشد؟ چرا سینمای دهه ۶۰ بهتر از دهه ۸۰
هست.؟ راهکار وجود دارد اما گوش شنوا خیر. البته من به آینده خوشبین هستم
چه بخواهیم و چه نخواهیم بچه حزب الهی این سینما و سیما را درست خواهند کرد
من ایمان دارم چه مسئولین بخواهند چه نخواهند امیدوارم که روسیاهی به زغال
نماند اقای مسئول. به خودت بیا از چی میترسی؟ من به اینده خوشبین هستم.
شما
و طیف معتقد به مبانی قبل از قضیه اسکار هم انتقادهای بسیاری به فیلم
جدایی داشتید اما بعد از گرفتن اسکارتوسط اصغر فرهادی دختر شما به وی تبریک
گفت و این امر را جریان رسانهای که در خط تایید روندهای این سینماست به
شدت برجسته کرد. با این حال سوال این است که یک دختر و پدر در تضاد هستند؟
برخی میگویند فرج اله سلحشور که نتوانسته روی دخترش و خانوادهاش تاثیر
بذارد چطور میخواهد روی سینما و تلویزیون تاثیر مثبت بگذارد؟ خیلی
از مسئولین مملکت ما هم فرزندانشان آنطور که میخواهند نشدهاند. البته من
دو تا از فرزندانم طلبه هستند و در سینما نیامدهاند و توانستم انها را
حفظ کردم. اما اونی که توی سینما اومد من در تربیتش سهیم نبودم. سینما بچهٔ
من را تربیت کرد. مضاف بر اینکه من آن موقع هنوز به این درک از سینما
نرسیده بودم و برای سینما راهکار نداشتم اما در مورد فیلم فرهادی، من کاری
ندارم که فیلمش خوب بوده یا بد بوده. من با معیار حرف میزنم. آیااقدامات
امریکا و اسکار در جهت اصلاح جامعه بشریت بوده؟ چه شده میآیند به آقای
فرهادی جایزه میدهند ولی از آن سمت دانشمندان هستهای ما رو ترور میکنند؟
اگر اینها طرفدار فرهنگ و پیشرفت و علم، تکنولوزی و صنعت هستند چرا
دانشمندان ما رو میکشتند وبه فیلمسازان ما رو جایزه میدهند؟ رهبری بیش از
۱۰ بار به سینما گران گفتهاند: دلتان رو به اینجایزهها خوش نکنید اینها
حساب شده جایزه میدهند. درحالی که سینماگر ۱۸۰ درجه برعکس عمل میکند و
انچه که کعبه آمال و آرزوهای انها است. هالیوود و اسکار است نه انقلاب و
اسلام!
و سینماگران ما تقریبا بلا استثتا یکی از آرزو هاشون اینه
که در جشنوارههای خارجی مطرح بشوندو داخل ایران برایشان مهم نیست. امام
میفرمایند: هر موقع دشمن از شما تعریف کرد به خودتان شک کنید. حالا من از
شما میپرسم؟ آمریکا دوست شما هست؟ اسکار دوست شما هست؟ هالیوود دوست شما
هست؟ حالا در جامعه ما مسئولین از اقای اصغر فرهادی تعریف میکنند. جشن
میگیرند. هوار میکشند.. اماحقیقت عوض نمیشودامریکا و اسکار هالیوود و
کمپانیهای صهیونیستی در طول صد و اندی سال گذشته همه دنیا را به لجن
کشیدهاند حالا چطور طرفدار فرهنگ شدهاند؟. طرفدار راستی و صداقت در اثر
آقای فرهادی شدهاند؟ یا آنها درست شدهاند و آقای فرهادی تغییر کرده؟
آقای
علیشان استون در دفتر بنده بود و من از ایشان فیلم گرفتم و آن فیلم را
برای برنامه هفت فرستادم اما آنها پخش نکردند! خبر نگارها از آقای استون
پرسیدند: نظرتان درباره کاندید شدن آقای فرهادی در اسکار چی هست؟ ایشان
گفتند: اگر کسی در جهت امریکا و اسرائیل حرکت نکند به او جایزه نمیدهند.
شک نکنید که فیلم ایشان در عمل به عقاید آن کشور است. این صحبت یه فیلمساز
امریکایی بود نه ایرانی! در ضمن برای اینکه انسان اگر بخواهد راستی را
ترویج دهد باید مملکت خود را دروغ گو معرفی کند؟ بگوید ایران جای دروغ گو
هاست و آمریکا جای خوبیها؟ و باید فرار کرد و رفت آمریکا؟
اینجا باز همان بحث نقد و سیاه نمایی خود را نشان میهد. در واقع مرز بین این ۲ امر باید ترسیم شود... من
یک سوال از شما دارم؟ اگر کسی یه راهکار کسی پیشنهاد داد و مخصوصا اگر آن
پیشنهاد رو رهبری داد ما باید به کدام رهنمود توجه کنیم؟ مقام معظم رهبری
به سینما گران ما فرمودند: معنی انتقاد سیاه نمایی نیست. انتقاد یعنی، شما
ایرادی را در جامعهای مطرح کنید و راهکاری هم برای حل آن طرح کنید. تخریب
یعنی آن کسی که فقط بدیها رو میبیند وهیچ راهکاری ندارد. به سینما گران
فقط یاد دادن که تو ایراد بگیر – اشکال بگیر – وظیفه تو این است-آقای سینما
گر تو مثل مگس میمانی فقط باید روی کثافت بشینی؟ تو مثل زنبور و پروانه
نیستی که روی گل بنشینی. آیا تو مثل لاتها باید فقط فحاشی و چاقو کشی
میکند؟ آیا این سینما است؟ انتقاد را باید کسی انجام دهد که شعور ارائه
راه حل را داشته باشد. به صراحت میگویم هر لات و چاقو کشی میتواند ایراد
بگیرد؟ اما آن کسی که ایراد میگیرد و راهکاری هم ارائه میدهد. آن فرد جزو
انسانهای فرهیختهای هست که دارای بصیرت هم هست. متاسفانه بخش اعظم
سینماگران ما منهای تعداد اندک آنها، فقط سیاه نمایی و زشتیها رو
میبینند و توان دیدن زیباییها رو ندارند کسی با انتقاد مخالف نیست! من
فیلمی بازی کردم که از جامعه ایران انتقاد کردم. اسم این فیلم «مجاهدت
خاموش» هست که فقط برای مقام معظم رهبری و مسئولین پخش شد. پس میشود فیلم
انتقادی ساخت و بازی کرد.
پس چرا این فیلم برای مردم پخش نشد؟ برای اینکه آقای هاشمی که اون زمان مسئول تلویزیون بودند اجازه
پخش ندادند. چون اسم چند سفارت خانه مطرح شده بود و ایشان گفتند: آبروی
ایران میرود و نگذاشتن اکران عمومی بشود. در حالی که مقام معظم رهبری
فرمودند پخش کنید. پس چرا به حرف رهبری گوش ندادند؟ اگر تمام حرفهای رهبری
را گوش بدهیم جامعه ما این طور پیش نمیرود. کشور بهشت میشود. متاسفانه
در کنار این همه مومنین که در سطح رهبری حرکت میکنند یک عدهای هم هستند
که اتفاقا بیشتر در سینما و تلویزیون بنا ندارند در جهت رهبری حرکت کنند.
اگر چه در همان سینما و تلویزیون یکسری مومنین هم هستند که از رهنمودهای
مقام معظم رهبری پیروی میکنند.