۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۲:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۹۷۵۵۱
تاریخ انتشار: ۲۱:۵۴ - ۲۷-۱۰-۱۳۹۰
کد ۱۹۷۵۵۱
انتشار: ۲۱:۵۴ - ۲۷-۱۰-۱۳۹۰

دفاع علی مطهری از سردار علایی

اگر پاسخ مثبت است، یعنی هر شهروندی حق دارد چنین اظهارنظری بکند، پس این اعتراض‌ها و آتش گرفتن‌ها برای چیست؟ فرضا بی بی سی فارسی و صدای آمریکا خوشحال شده اند، در مقابل اثر اصلاحی این اظهار نظر که انحرافی را از نظام جمهوری اسلامی دفع می‌کند و باعث دوام آن می‌شود، به حساب نمی‌آید.
 
دکتر علی مطهری درباره سوءتفاهمات اخیر پیرامون انتشار مقاله‌ای از سردار حسین علایی در روزنامه اطلاعات با اشاره به سوابق سردار علایی و همچنین لزوم ایجاد فضا برای گفت‌وگو تاکید کرد.

به گزارش تابناک، متن کامل این مطلب به شرح زیر است:

«حسین علایی»، جزو اولین نامهایی بود که پس از ورود من به دانشکده فنی دانشگاه تبریز در سال 1355 با آن آشنا شدم. مانند من در رشته مهندسی مکانیک تحصیل می‌کرد اما دو سال بالاتر از من بود. از همان ابتدا دیانت و اراده قوی و صلابت و خوش فکری را در او احساس می‌کردم. دانشجویان مسلمان انقلابی دانشکده به دو گروه تقسیم می‌شدند، گروه طرفدار مجاهدین خلق و برخی روشنفکران مسلمان و گروه طرفدار روحانیت که به «شیخ ها» مشهور بودند و حسین علایی در گروه دوم بود.

در آن زمان تشخیص انحراف گروه‌هایی مانند مجاهدین خلق و جنبش مسلمانان مبارز برای دانشجویان و تشخیص حقانیت استاد مطهری کار آسانی نبود و تنها دانشجویانی که از نظر فکری عمیق بودند و عقلشان بر احساساتشان غلبه داشت دارای این ویژگی بودند و حسین علایی، یکی از آنها و شاید شاخص ترین آنها بود. در جریان تظاهرات و شورش دانشجویان دانشگاه تبریز به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای یزد در 18 اردیبهشت 1357 که منجر به شهادت سه تن از دانشجویان شد، حسین علایی نقش اساسی داشت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وی در پست‌های سیاسی و نظامی که بر عهده داشته، به گواهی دوستان و همرزمانش بسیار خوش درخشیده است و در این خصوص، رشته سخن را باید به دست آنها داد.

حال، سردار حسین علایی به مناسبت قیام 19 دی 1356 مردم قم که خودش در متن آن قیام بوده مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات نوشته است که ممکن است از آن اینطور برداشت شده باشد که برخورد ما با معترضان انتخابات سال 88 اشکالاتی داشته و به طور کلی باید مخالفان و معترضان یک نظام حکومتی را به رسمیت شناخت و در درجه اول برخورد اقناعی با آنها داشت.

این مقاله باعث شد که او متهم به همراهی با فتنه گران و ضدیت با ولایت فقیه و بی بصیرتی و پیاده شدن از قطار انقلاب شود و حتی عده ای گرد خانه او جمع شوند و شعارهایی علیه وی بر روی در و دیوار خانه اش بنویسند و اشیایی را نیز به داخل خانه اش پرتاب نمایند و مشکلاتی برای اهل بیت او ایجاد کنند؛ رفتاری که قبلا نیز با برخی شخصیتهای دیگر کشور حتی مراجع تقلید توسط این تیپ افراد ـ که حفظ انقلاب و نظام اسلامی را در این نوع کارهای غیر اخلاقی و غیر شرعی می‌بینند و از طرف مراجع قانونی مسئول نیز هیچ گاه مورد سئوال و مجازات قرار نمی‌گیرند ـ انجام شده است.

حال این پرسش مطرح می‌شود که قطع نظر از درستی یا نادرستی مطالب آقای علایی در آن مقاله، آیا در کشور ما اگر کسی مثلا معتقد باشد که مدیریت بحران سال 88 و نوع برخورد با معترضان، کارآمد و مناسب نبوده است، حق دارد اظهار نظر کند؟ یا چون نظام ما پسوند «اسلامی» دارد، همه کارهایی که در آن انجام می‌شود درست بوده و خواهد بود و در نتیجه هیچ گاه اصلاح امور صورت نمی‌گیرد و اساسا اصلاح امور درباره این نظام معنی ندارد؟

اگر پاسخ مثبت است، یعنی هر شهروندی حق دارد چنین اظهارنظری بکند، پس این اعتراض‌ها و آتش گرفتن‌ها برای چیست؟ فرضا بی بی سی فارسی و صدای آمریکا خوشحال شده اند، در مقابل اثر اصلاحی این اظهار نظر که انحرافی را از نظام جمهوری اسلامی دفع می‌کند و باعث دوام آن می‌شود، به حساب نمی‌آید.

و اگر پاسخ منفی است و کسی حق چنین اظهارنظری را ندارد، پس تکلیف آزادی بیان چه می‌شود؟ به علاوه تکلیف اظهار نظر رهبر گرانقدر انقلاب در انتقاد از نوع برخورد با معترضان در کوی دانشگاه و بازداشتگاه کهریزک چه می‌شود؟

بهتر است دوستان معترض به آقای علایی ـ که در حسن نیت و علاقه آنها به انقلاب اسلامی تردیدی نیست ـ عمیق‌تر بیندیشند و تعصب منفی را که موجب کوردلی است از خود بزدایند و بدانند که راه حفظ نظام جمهوری اسلامی احترام به آزادی تفکر و بیان است.

در نامه اعتراضی که توسط دوازده تن از فرماندهان محترم سپاه خطاب به سردار علایی نوشته شده، نوع برخورد امام خمینی (ره) با منافقین و جبهه ملی که امام (ره) اجازه تجمع به آنها نمی‌داد، دلیل بر صحت نحوه برخورد با معترضان انتخابات گذشته دانسته شده است، در حالی که اولا امام (ره) زمانی به منافقین اجازه تجمع نمی‌دادند که آنها اعلام قیام مسلحانه کرده بودند، والا قبل از آن مسعود رجوی در دانشگاه تهران برای آنها سخنرانی می‌کرد و روزنامه «مجاهد» نیز با آزادی کامل در سطح شهرها توزیع می‌شد و ثانیا به جبهه ملی از آن جهت اجازه تجمع داده نشد که آنها به دلیل مخالفت با لایحه قصاص، از نظر فقهی محکوم به ارتداد بودند.

ارسال به دوستان