حسن رحیمی* - افكار عمومي مجموعه اي از مفاهيم، معتقدات، تصورات ذهني، آمال و آرزوها و تعصبّات قومي است كه در شرايط زيست گروهي مردم يك جامعه بروز مي كند وعده اي نيز در مفهوم آن وسعت داده و تمام طرززندگي يك ملت يعني همان مفهوم را كه علماي علوم اجتماعي فرهنگ مي نامند مترادف «افكار عمومي» دانسته اند.
« وسايل ارتباط جمعي»، در صف اول عوامل شكل دهنده افكار عمومي قرار دارند. اين وسايل ارتباطي است كه مي تواند با ارائه برنامه هاي ويژه و پخش خبرهاي خاص و تكيه و تأكيد و تكرار يك خبر وبا انتخاب عناوين و تنوّع بيان موضوع، انتخاب فضاي خبري ويا روش هاي ديگر، به مردم القا كند كه چگونه ودرباره چه چيزهايي فكر كنند .
در رسانه هاي ديداري و شنيداري اين تأثيرات به نوع ديگري وجود داردوبسته به ميزان جذابيت برنامه هاي خود البته اكثريت بيشتري از مردم را مخاطب قرار مي دهد، كاركرد رسانه هاي جمعي بويژه رسانه هاي ديداري وشنيداري به دليل كاركرد متنوع و ايجاد تغييرات پيوسته ، به تدريج جاي ارتباط بين فردي ازنوع چهره به چهره را گرفته وموجب شده اند فضاي انفرادي ، به جاي فضاي جمعي و عاطفي در خانواده حاكم شود ، به طوري كه گسترش تكنيكي رسانه هاي شنيداري و رايانه اي ، ارتباط مستقيمي با فردگرايي ودوري از فضاي رواني وعاطفي خانواده را نشان مي دهد.
با نگاهي گذرا به تاريخ سياسي قرن اخير مي توان دريافت كه بسياري از منازعات و كشمكش هاي سياسي درجهان چه در ابعاد داخلي و يا ابعاد بين المللي، با ياري ويا هدايت و پرچمداري مطبوعات ورسانه ها تبديل به جريانات قوي سياسي شده و يا بالعكس حتي خاموش شده اند.
در سال 1869 ميلادي، در كنفرانسي كه در شهر پراگ برگذار شد، «راشورن » خاخام يهودي طي سخناني در جمع پيروان متعصب راجع به افزايش قدرت صهيونيزم درجهان گفت: «در حالي كه تسلط برطلا، اولين ابزار ما براي سلطه بر جهان است، دومين وسيله ما بايدتسلط بر «مطبوعات جهاني» باشد.» حرفي كه 28 سال بعد، در نخستين كنگره جهاني صهيونيسم كه در شهر بال سوئيس برگزارشد به گونه اي جدي تر از سوي «تئودور هرتزل» عنوان شد. «هرتزل» دراين كنگره افزود: «ما هنگامي در تشكيل دولت اسرائيل موفق خواهيم شد كه بر ابزارهاي تبليغاتي و مطبوعاتي جهان تسلط داشته باشيم!.»
بنابراين تسلط رسانه اي صهيونيست ها ازآمريكا شروع شد و ازطريق سيطره بر وسايل ارتباط جمعي اعمال نفوذ در آرا وتصميمات كنگره آمريكا را براي جهت دهي افكار عمومي به نفع خود به كارگرفت.
آخرين آمارها نشان مي دهد حدود 80 درصد وسايل ارتباط جمعي آمريكا، به گونه اي مستقيم ويا غير مستقيم در اختيار صهيونيست هاست و همچنين برحجم آن افزوده مي شود،همچنين افراد و عناصرتحت نفوذ صهيونيسم، برنامه هاي راديويي و تلويزيوني آمريكا راتوليد مي كنند.
از جمله خبرگزاري هاي تحت نفوذ صهيونيسم درآمريكا مي توان به قسمت اعظم خبرگزاري آسوشيتد پرس، از نظرسرمايه گذاري و مديريت عناصري خاص و تسلط رواني بر خبرگزاري هاييونايتد پرس و اينترنشنال نيوز سرويس، اشاره كرد.
روزنامه نيويورك تايمز يكي از روزنامه هاي مطرح ايالات متحده، از سال 1986در سيطره صهيونيست ها بوده است.
در آن زمان، «آدولف اوش»يهودي با استفاده از اوضاع بحراني روزنامه، امتياز آن را از «هنريرانموند» مؤسس اين روزنامه خريدو از آن مقطع، اين روزنامه درخدمت منابع صهيونيستي قرار گرفت. پاز نيويورك تايمز، واشنگتن پست از نظر نزديكي به اهداف صهيونيست ها در مرتبه دوم قرار دارد،مهم ترين دليل اهميت اين روزنامه، تأثير آن بر محافل ودستگاه هاي حكومتي در آمريكاست.
تسلط صهيونيست ها بر واشنگتن پست نيز به سال 1933 باز مي گردد. در آن تاريخ، به دليل بحران مالي اين روزنامه، فردي يهودي به نام"يوجين ماير" از فرصت استفاده كرد و آن را با مبلغي اندك از «جان مك لين» خريد.
با اين سوابق و هشدارهاي اكيد تهاجم فرهنگي و اخيراً جنگ نرم متوجه خواهيم شد امروزه رسانه ها به قدرت عظيمي تبديل شده اند كه توان بي سابقه اي براي در نور ديدن حريم خصوصي افراد دارند، مانند انتشار خبرهایی از تجاوز به عنف آدم ربایی شکنجه یا كشتن يك كودك توسط والدينش، كشتن همسر به بهانه ارتباط نامشروع با ديگري و... بنابراين اينك رسانه ها به اين دليل كه توان فوق العاده اي در ورود در حريم خصوصي افراد از نظر بازخوردهاي اجتماعي و كاركردهايي كه در شكستن مرزهاي خصوصي مردم دارند، داراي اهميت فوق العاده اي براي ايجاد «احساس ناامني» هستند.
توانايي شگرف رسانههاي جمعي در شكل دهي افكارعمومي، نگرشو رفتار افراد، موجب شده تا برخی وسائل ارتباط جمعي که به نشریات زرد مشهورند ،بتوانند با كاركردهاي منفي و تخطي از اخلاق رسانهاي، سلامت فكري و اخلاقي آحاد جامعه را تهديد كنند و الگوهاي نابهنجار رفتاري و احساس ناامني را در جامعه رواج دهند و يا ، نرخ وقوع انحرافات اجتماعي را پایین بیاورند.
بدون شك هر اندازه« احساس ناامني اجتماعي» بيشتر باشد، امكان بروز التهاب هايي همچون پرخاشگري، اضطراب، خستگي پذيري و درنتیجه بروز برخي جرايم در جامعه بيشتر خواهد شد ، همواره نوعي نگراني واحساس ناامني در عامه مردم وجود دارد كه از مصاديق آن شايعاتي است كه هر چند وقت توسط برخي رسانه ها در جامعه مطرح مي شود.
يكي از مهمترين متغيرهاي تاثيرگذار بر مفهوم نوين «امنيت رواني» ورود انسان به جامعه اطلاعاتي و كنش ها و واكنش هاي او در دنياي مجازي است. مهمترين زمينه ناامني در جايي شكل مي گيرد كه ندانيم در كدام دنيا زندگي مي كنيم؛ خانه زندگي اي باحصارهاي شيشه اي وشكننده يا با ديوارهاي بلندونفوذناپذير.
به اعتقادبرخي صاحب نظران ارتباطات، حتي تصور امكان زندگي در جامعه بسته اطلاعاتي موجود، موقعيتي نا امن و لرزان در حوزه فرد و جمع است. «مانوئل كاستلز» استاد برجسته برنامه ريزي در دانشگاه بركلي آمريكابا تأليف اثر مشهور «عصر اطلاعات و ظهور» نشان داده است كه دامنه تاثيرگذاري ارتباطات نوين كه عمدتاً الكترونيكي است، هم عينيت و هم ذهنيت زندگي انسان و جامعه امروز را به گونه اي تغيير داده است،كه همه مولفه هاي سياسي، حقوقي، فرهنگي و اقتصادي نياز به تعريف مجدد دارند.
با عنايت به قدرت شگرف رسانه كه امروزه در جهان دارد دركشورما نهاد« رسانه »به عنوان ركن چهارم جامعه تلقي شده و به همراه نهادهاي اجتماعي ديگري مانند خانواده، ازجمله نهادهاي غيرحاكميتي هستند كه در كنار سه ركن اصلي و حاكميتي ، در ایجاد امنيت اجتماعي نقشي مهم دارندوبايد همواره در خدمت ارتقاي فرهنگ و افزايش دانش اجتماعي و رشد امنيت اجتماعي باشند.
در نظام اسلامي ،رسانه ها در حقيقت گوش و چشم مردم هستند كه همچون آيينه حقيقت نما، به بيان مسايل جامعه مي پردازند و از اين طريق مي توانند وبايدخطاها وآسيب ها را به حاكمان جامعه گوشزد نمايند.
امام خميني(ره) در همين باره ضمن تأكيد بر اهميت جايگاه مطبوعات در جامعه مي فرمايند:«مطبوعات بايد مثل معلميني باشند كه مملكت را و جوانان را تربيت كنند.»
ايشان همچنين مي فرمايند: «به طور كلي مطبوعات بايد يك بنگاه هدايت باشند يعني به صورتي كه اگر دست مردم بيفتد، مردم هدايت شوند...مطبوعات بايد يك مدرسه سيار باشندتا مردم را از همه مسايل به خصوص مسايل روز آگاه نمايند و به صورتي شايسته ازانحرافات جلوگيري كنند .»
بنابراین آن گونه كه از بيانات بنيانگذار جمهوري اسلامي برداشت مي شود، مطبوعات بايدعامل هدايت باشند نه عامل ضلالت و گمراهي و به تعبير ديگر مطبوعات زماني مي توانندبه معناي واقعي ازعهده رسالت خودبرآيند كه فارغ ازمطامع دنیوی با الهام از احکام تعالی بخش اسلام عزیز موجبات هدايت آحادمردم رافراهم ساخته و راه و رسم درست زيستن، درست گفتن و درست فهميدن را به آنان بياموزند.
در نظام مقدس جمهوري اسلامي اهميت فراواني به بحث آزادي مطبوعات داده شده است، اما اين آزادي طبق قانون اساسي دو حد و مرز را به خود مي بيند نخست آن كه فعاليت مطبوعات نبايد منافاتي با قواعد و مباني اسلامي داشته باشد و از سويي ديگر،مخل مباني و اصول نظام نباشد.
جايگاه مطبوعات در اصل 175 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران چنين است: «تأمين آزادي نشر و بيان افكار،بر طربق موازين اسلامي در رسانه هاي گروهي ضرورت دارد.»
در اصل 24 همين قانون نيزبه عنوان ميثاق ملت آمده است : «نشريات و مطبوعات درصورتي كه مخل به قواعد اسلامي و نظام نباشند، آزادند .»
مطابق ماده 2 قانون مطبوعات، روشن ساختن افكار عمومي و بالا بردن سطح معلومات و دانش مردم در زمينه هاي گوناگون، ازجمله رسالت مطبوعات است. به موجب ماده 3 اين قانون، مطبوعات حق دارند نظرات، انتقادات سازنده، پيشنهادها، توضيحات مردم و مسئولان را با رعايت موازين اسلامي و مصالح جامعه درج كنند و به اطلاع عموم برسانند و در ماده 5هم كسب و انتشار اخبار داخلي و خارجي با هدف افزايش آگاهي عمومي و حفظ مصالح جامعه، حق قانوني مطبوعات تلقي شده است.
قانون رسانه هاي كشوررا موردحمايت قرار داده و مقابل فشارهای صاحب منصبان دولتی نیزآنان را محفوظ دانسته است، به همين جهت برابر تصريح ماده 4قانون مطبوعات هيچ مقام دولتي و غيردولتي حق ندارد براي چاپ مطلب يا مقاله اي درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآيد و يا به سانسور و كنترل نشريات مبادرت كند.
امروزه باگسترش اينترنت و فن آوري هاي جديد ارتباطي و اطلاعاتي، ظهور فضاي مجازي در كنار جهان واقعي ايجاد شده كه اين امر، معادلات و الگوهاي ارتباطات سنتي، توليد، انتقال و مصرف اطلاعات را به هم زده و موجب تغيير در آن شده است والبته كشورمانيز از اين تحولات بي بهره نبوده است.
در چنين فضايي كه به عنوان واقعيت مجازي درنظر گرفته مي شود، ويژگي های متعددی چون بي مكاني، فرا زمان بودن، صنعتي بودن محض، عدم محدوديت به قوانين مدني متكي بر دولت و ملت ها، از معرفت شناسي تغيير شكل يافته پست امدرن برخوردار بودن، قابل دسترسي بودن همزمان، روي فضا بودن و برخورداري از فضاهاي فرهنگي، اعتقادي، اقتصادي، سياسي و نيز آزادي از هويت بدني و جنسي جديد برخوردار است.
بنابراین شبكه هاي اجتماعي مجازي، امروزه نقش بسيار مهمي در خلق اين فضاي مجازي دارندو از خلال همين واقعيت هاي مجازي است كه در برخی موارد«آسيب هاي رواني و سياسي » بسيارگسترده اي به يك جامعه وارد مي آورند.
اينك منبع اصلي بسياري از اخبارمطبوعات، شبكه هاي اجتماعي مجازي واجتماعات مجازي موجود در فضاي سايبر هستند.
علاوه برآنچه كه راجع آسيب هاي جدي شبكه هاي اجتماعي مجازي در بعد رواني كه به انعطاف پذيري هويتي و شكل گيري هويت هاي مجازي جديد منجر مي شود ياد شد ، مهم ترين تأثيرات سياسي فناوري هاي ارتباطي- اطلاعاتي، تضعيف ساختار هاي ملي، اشاعه اطلاعات جهت دار ومغرضانه سياسي و درنهايت كاهش مشاركت سياسي افراد و گروه هادر جامعه است كه به طور مثال مي توان به ايجاد فضاي كاذب «نا امني اجتماعي »با انتشار برخي اخبار جهت دار و کذب ویا بزرگ نمایی در خصوص جنايت هاي اخيرتوسط بعضي رسانه ها اشاره نمود.
هرچند دراين فضا ضرورت اطلاع رساني به هنگام، جامع و مفيد درباره وقوع جرايم و علل شكل گيري آن با هدف جلوگيري ازگسترش دامنه جنايات بسيار مفيد و ضروري است اما در بسياري موارد به دليل اينكه از زمان وقوع جرم تا زمان انتشار خبر فاصله اي بسيار كوتاه وجود دارد و البته اين از ضروريات امر خبرنگاري است ولي انتشارفوري وبدون بررسي صحت وسقم آن موجب ورودخسارت هاي فراوان جبران ناپذير ديگري براحساسات و عواطف عمومی مي شود .
گفتنی است اخبار جنايي همواره از جمله موضوعاتي هستند كه بسيارمورد توجه مخاطبان رسانه ها قرار دارندودر حقيقت در صدر توجهات است و بسیاری از خوانندگان روزنامه ها به محض باز کردن روزنامه به سمت صفحه حوادث آن می روند اين در حالي است كه انعكاس حوادث كه قریب به اتفاق آن فاقد هرگونه تحليل كارشناسي است با تاثير نامطلوب بر خوانندگان و در نتيجه كاهش احساس امنيت موجب ناامني رواني مي شود به عبارتي اين اخبار در مخاطب ايجاد بدبيني ، بي اعتمادي، ترس،هيجان هاي كاذب ونهايتاً اضطراب در حيات اجتماعي و خانوادگي مي نمايد.
درضرورت امنيت رواني و پيوند آن با عملكرد رسانه ، مقصود ، احساس رضايت خاطر، آرامش، اعتماد، برآورده شدن انتظارات و نيازها و حس دلگرمي براي مخاطب پس از پخش برنامه اي تلويزيوني يا مطالعه يك خبردرمطبوعات يا بر يك سايت اينترنتي در مقابل احساس ترس ، اضطراب، بي ثباتي، اغتشاش ذهني درذهن و فكر مخاطب مي باشد.
ترديدي نيست كه جرايم مهمي چون تجاوز به عنف ، قتل هاي فجيع،آدم ربايي و غيره به اقتضاي هر پرونده تبعات متاثر كننده خود را در سطح فردي و اجتماعي به دنبال دارد ولي انعكاس خبرخام ویا اخبار جعلي مي تواند موجب القاي ناامني اجتماعي و تشويش اذهان در كشورباشدكه متاسفانه برخي از رسانه ها با ادعاي «جريان گردش آزادجهاني اطلاعات »! با سياه نمايي، وقوع اينگونه حوادث را دستمايه اي براي جذب مخاطب و رسيدن به سود بيشتر قرار مي دهند.
گرچه آنچه در رسانه هاي امروز در حوزه حوادث جلب توجه مي كند صرف پرداختن به جرم و مجرمان و آسيب ديدگان از جرايم است و درمقام انعكاس واقعی اينگونه اخبار يا شناسايي و برخورد قانوني با مجرمان سخني به ميان نمي آيد و يا وزن خبري جنایات بامجازات ها معمولاً قابل قياس نيست وافكارعمومي اقناع نمي شود و از اين حيث برخي همواره انتقادات فراوانی را بردستگاه قضايي مطرح مي كنند ويا در برخی رسانه ها يي از اين دست خود را به در و دیوار می زنند كه چرا خبرنگاران حوادث در زمان تحقیقات در دادسرا ويا در مرحله رسيدگي اين قبيل پرونده ها در دادگاه ها حضورندارند و یا چرا قضات مانع حضور خبرنگاران در دادگاه ها مي شوندو درمواردي اين ممانعت را از ضعف هاي اطلاع رساني دستگاه قضايي وزير سئوال بردن اقتدار جمهوري اسلامي در شناسايي و مقابله با مجرمان می پندارند!، درحالي كه واقعيت ماجرا اينگونه نيست وقوه قضاييه اگر بخواهد تبليغات كند و به روش ژورناليستي ومتداول دنيا اخبار پرونده هایش را منتشر سازد ده ها خبرگزاري وروزنامه هم ازعهده انتشارآن اخبار متنوع برنمي آيند چرا كه اين دستگاه گنجينه اي از مهم ترين اخبارمحرمانه در صدها موضوع وراجع به هزاران شخصيت مختلف حقیقی و حقوقی را در خود دارد كه باآن مي توان ده ها هزار ساعت فيلم و سريال راجع به آنها ساخت .
دردستگاه قضايي روزانه به صدها شكايت بدون هرگونه جنجال هاي رسانه اي رسيدگي مي شود ، بسياري از مجرمان شناسايي و مجازات قانوني در مورد آنها اعمال مي شود والبته در بسیاری از موارد نیز ادعاها غیر ثابت تشخیص و قرارمنع تعقیب ویاراي برائت صادر می شود ، البته با اين تفاوت كه در رسيدگي به پرونده هاي قضايي ادله اثبات دعوا مطرح است نه جنجال هاي تبليغاتي و رسانه اي متكي برانتشار خبري خام ويا طرح يك شكايت ويا يك حادثه ! كه شايد قابل اثبات نباشد اما متاسفانه همين اخبار با تحريك رسانه اي ، احساسات عمومي جريحه دار شده وذهن ناآگاهان به قوانين آيين دادرسي ومحتويات واقعي پرونده به كم كاري قضات منحرف مي شود .
قانون وشرع مبين اسلام همواره تأكيدبرحفظ حرمت وآبروي افراد دارد وبديهي است قبل از قطعي شدن احكام نمي توان اسامي متهمان را منتشر ساخت چه رسد به اعلام رسانه اي محتويات پرونده ها ويااعلام نظر قضايي قضات رسيدگي كننده كه قطعاًتخلف قضايي بوده و حتي مي تواندازموارد رد دادرس براي ادامه رسيدگي محسوب شود .
اصل وقوع بسياري از جرايم نه تنها افرادي كه مورد ظلم واقع شده اند را مورد آسيب هاي اجتماعي و رواني قرارمي دهد بلكه ممكن است افراد مجرم وحتي خانواده هاي آنها را نيز تا سالها و شايد پايان عمر به رنج ومشقت اندازد وانعكاس رسانه اي اين قبيل پرونده ها رنج آنان را مضاعف ساخته و برخلاف آموزه هاي ديني است وبه قول شيخ اجل سعدي شيرازي:
گنه بود مرد ستمكاره را
چه تاوان زن و طفل بيچاره را!
قرآن كريم در«سوره مباركه نور» خطر اشاعه زشتي ها در جامعه اسلامي راهشدار داده و مي فرمايد:" ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه في الذين امنوا لهم عذاب اليم في الدنيا و الاخره و الله يعلم و انتم لا تعلمون. "
" كساني كه دوست دارند زشتي ها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكي براي آنها در دنيا و آخرت است و خداوند مي داند و شما نمي دانيد."
گسترش فحشا در اين آيه شريفه مورد مذمت قرار گرفته است، كه از نظر مفهوم لغوي،" فحشا" به معني هر گونه رفتار و گفتاري است كه زشتي آن بزرگ باشد.
از ديدگاه قرآن كريم، بازگو كردن زشتي ها و ترويج و ارائه آنها، مورد نهي قرار گرفته است، زيرا موجب آشكارشدن زشتي ها مي شود.
امام رضا (ع) مي فرمايند:" المذيع بالسيئه مخذول و المستتر بالسيئه مفغور له" " آن كس كه گناه را نشر دهد، مطرود است و آن كس كه گناه را پنهان مي دارد، مشمول آمرزش الهي است."
پيامبراسلام(ص) مي فرمايند:" من اذاغ فاحشه كان كمبتدئها"
" كسي كه كار زشتي را نشر دهد، همانند كسي است كه آن را در آغاز انجام داده است."
حال از كساني كه خبرتجاوز به عنفي كه يحتمل الصدق والكذب آن مي رود را منتشر مي كنند بايد پرسيد چگونه قبل از اثبات اتهاماتي اين چنين بزرگ كه مجازات سنگين اعدام براي آن پيش بيني شده است ، به خود اجازه می دهند برخلاف رسالت خبرنگاری و صرفاًبه استناد درج در فلان سايت موجب ناامنی اجتماعی و تشويش اذهان عمومي شوند وازسويي خوراك براي رسانه هاي استكباري و صهيونيستي هم فراهم مي كنند، براستي چه جوابي در دار مكافات خواهند داشت ؟
ناگفته نماند در جنگ نرم و استنادات مجامع به اصطلاح حقوق بشري ،بخش عظيمي از مطالب استنادي به مطالبي اختصاص داردكه در مطبوعات و سايت هاي داخلي منتشر مي شود.!
براستي چند درصد مطالب حوادث که بر روي سايت ها و خبرگزاري ها ويا مطبوعات درج می شود همراه با تحليل هاي كارشناسانه و بررسي علل وانگيزه ارتكاب اين جرايم است ؟
متاسفانه رويه غالب در اکثر رسانه های موجود ،صرف اطلاع رساني حوادثي است كه «امنيت رواني» جامعه را برهم مي زندو این امر با رسالت ماهوي رسانه ها در تعارض بوده و مي تواند سلامت فكري و اخلاقي آحاد جامعه را تهديد كند و الگوهاي نابهنجار رفتاري را در جامعه تثبيت نمايد حال آنكه با توجه به كارآيي و توان رسانهها، انتشار بازتاب صحيح اخباروپرداختن به علل وقوع آن مي تواند آحاد مردم را از حضور كارشناسان آگاه حقوقي ، قضايي ،انتظامي ، اجتماعي ، روانشناسي و غيره در مقابله وتحديد اين معضل در كنار خود مطمئن نموده وباعث ارتقاي احساس «امنيت رواني» در جامعه شود .
بي گمان رسانه هاي جمعي با رسالت سنگين خود و با شناختي كه از آسيب هاي اجتماعي دارند مي توانندوبايد نظام قضايي و نيروي انتظامي را در پيشگيري از جرايم ياري كنند و مانع شكسته شدن هنجارهاي اجتماعي ومانعي براي پيشگيري از وقوع جرايم باشند. درغير اين صورت شك نكنيم ، ترويج«احساس نا امني» در دراز مدت موجب گسترش روح بي اعتمادي و تضعيف روحيه مشاركتي مردم شده و نظم و امنيت عمومي را به مخاطره خواهد انداخت و افزايش دامنه و نوع كاركردهاي منفي رسانهها دور از انتظار نخواهد بودودر اين فضا هيچ تضميني وجود ندارد كه روزي خود، خانواده و يا بستگانمان قرباني اين فضاي خود ساخته نباشيم !
*مستشار دادگاه تجدید نظر تهران