۱۸ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۷۶۷۳
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۳ - ۲۷-۰۵-۱۳۹۰
کد ۱۷۷۶۷۳
انتشار: ۱۸:۲۳ - ۲۷-۰۵-۱۳۹۰

شبی كه آمنه بهرامی اشك همه را درآورد

نوبت رسید به آمنه بهرامی تا از ماجرایی سخن بگوید كه تا قبل از این هیچ وقت نگفته بود. اینكه چطور شد تا او تصمیثم گرفت از كسی كه روی صورتش اسید پاشیده بود بگذرد؛« یكی از دوستان صمیمی ام سه بار خواب حضرت امام رضا(ع) را می دید كه هربار حضرت می فرمودند آمنه را بیاورید به حرم. بار سوم كه این را گفت چیزی در دلم گفت كه باید بروم. سال ها بود كه مادرم چون حاجتش برآورده نشده بود ، با حضرت قهر بود و یك جورهایی ما هم انگار به مشهد نمی رفتیم. اما حضرت مرا به سمت خودش می خواند و وقتی رفتم حسی داشتم كه غیر از بخشش به هیچ چیز دیگری فكر نمی كردم. راستش اصلا تا قبل از رفتن به حرم آقا اصلا خیالی برای بخشش نداشتم.» آمنه سوزناك حرف می زد و سیل اشك های حاضرین را انگار پایانی نبود.
آمنه سوزناك حرف می زد و سیل اشك های حاضرین را انگار پایانی نبود.

به گزارش خبرآنلاین، باشگاه راه آهن آخرین شب تجلیل هایش را هم چهارشنبه شب با بزرگداشت یاد بابك معصومی و تجلیل از آمنه بهرامی به پایان رساند. مراسمی كه اشك های بسیاری را از چشمها جاری كرد. مراسمی كه درست همزمان با بازی تیم راه آهن با نفت شروع شد و كمی بعد از آن با حضور علی دایی كه خسته و كوفته خودش را از ورزشگاه روبرویی به ورزشگاه اكباتان رسانده بود به پایان رسید.

مراسم درحالی برگزار شد كه در ورزشگاه روبرویی یعنی شهید دستگردی، تیم دایی بازی داشت. در هر دو ورزشگاه، جمعیت قابل توجهی بودند. از یك طرف صدای بوق و فریادهای استادیومی و از یك طف اكوی نوای آهنگ و سخنرانی در هم تنیده بودند. حرف های آمنه بهرامی و اشك های مادر بابك معصومی فضایی خاص به شب آخر تجلیل ها در راه آهن داده بود. راه آهنی كه تیمش در ورزشگاه بغلی به گفته مربی بنامش اسیر ناداوری شده بود و برد را از آنها گرفته بودند.

چون دو شب قبل در شروع این محمد حسن انصاری فرد بود كه شروع به سخنرانی كرد:« اول می خواهم درباره خانم بهرامی بگویم. ایشان كه با گذشت شان ، درس بزرگی به همه ما داد. او سرمشقی شد برای همه مردم ایران.»

و سپس از بابك معصومی گفت؛ «5 سال او یار و یاورم بود. 4 قهرمانی با هم در آسیا بدست آوردیم و یكسال در تام ایران خودرو بازی كردیم. حضور مادر و برادر بابك در شبهفتش ، جای خالی او را در محفل مان بیشتر نمایان می كند. همه غمگینیم از رفتنش.»

و بعد از مدیر راه آهن نوبت رسید به آمنه بهرامی تا از ماجرایی سخن بگوید كه تا قبل از این هیچ وقت نگفته بود. اینكه چطور شد تا او تصمیثم گرفت از كسی كه روی صورتش اسید پاشیده بود بگذرد؛« یكی از دوستان صمیمی ام سه بار خواب حضرت امام رضا(ع) را می دید كه هربار حضرت می فرمودند آمنه را بیاورید به حرم. بار سوم كه این را گفت چیزی در دلم گفت كه باید بروم. سال ها بود كه مادرم چون حاجتش برآورده نشده بود ، با حضرت قهر بود و یك جورهایی ما هم انگار به مشهد نمی رفتیم. اما حضرت مرا به سمت خودش می خواند و وقتی رفتم حسی داشتم كه غیر از بخشش به هیچ چیز دیگری فكر نمی كردم. راستش اصلا تا قبل از رفتن به حرم آقا اصلا خیالی برای بخشش نداشتم.» آمنه سوزناك حرف می زد و سیل اشك های حاضرین را انگار پایانی نبود.

اواخر حرف های آمنه بود ،كه علی دایی هم خسته از مسابقه ای سخت و البته شاكی از وضع داوری ، خود را به مراسم رساند.

حالا نوبت به علی دایی بود كه سومین سخنرانی اش را در سومین شب مراسم تجلیل ، ایراد كند. او از بابك شروع كرد: «بابك و من اگرچه هیچ وقت همبازی نبودیم اما بارها با هم بودیم. در اردو ها ، برنامه های مختلف. او نه فقط برای ورزشكاران كه اصلا اسوه مبارزه با سرطان شد. پسری كه الگوی اخلاق بود با مبارزه جانانه اش توانست سرطان را شكست بدهد اما این قدر بی وافایی دید كه... راستش وقتی برادرش آن حرف ها را درباره فوتش زد ، دل همه عاشقان فوتبال سوخت. او این همه جنگید و سرطان را شكست داد اما بی وفایی های عده ای در فوتبال كارش را به سكته مغزی رساند.» دایی با بغض حرف می زد و بعد از كمی مكث چند كلمه ای درباره آمنه بهرامی گفت:« ایشان هم با كاری كردند ، به همه ما یاد دادند گذشت یعنی چه. فكر نمی كنم هیچ یك از ما برای مسائلی خیلی كوچكتر از این حاضر باشیم از حق مان بگذریم اما این خانم كاری كرد تا همه ما درس بگیریم. اگرچه من هم مثل استاد بزرگوارم جناب آقای مسجد جامعی عزیز اعتقاد دارم حتی اگر آمنه ببخشد جامعه مسئول این فاجعه را نمی بخشد و مجازات می كند.»

و این تقریبا پایانی بود بر شب آخر تجلیل ها در باشگاه راه آهن كه با حواله های سفر به مكه مكرمه برای آمنه بهرامی و مادر بابك معصومی به پایان رسید تا باشگاه خصوصی راه آهن پیشگامی باشد برای برگزاری مراسم فرهنگی ورزشی در فوتبال كشورمان تا شاید روزی از راه برسد كه ناپاكی ها در فوتبال مان را پندهای اخلاقی ، بشویند.
برچسب ها: آمنه ، باشگاه راه آهن
ارسال به دوستان