تهران امروز: سرتاسر خيابان انقلاب را كه قدم ميزني، به آن همه كتابفروشيها كه نگاه ميكني، اما همه كتابها را يك شكل ميبيني. همه با رنگهاي پررنگ و جيغ خودنمايي ميكنند و البته همه يك شكل هستند. احساس ميكني كه با زبان بيزباني ازتو ميخواهند كه بخريشان. ديگر از آن جلدهاي كتابهاي قديم كودكيهايمان خبري نيست. از همين روست كه مدام يك حس نوستالژيك نسبت به گذشته درونت شكفته ميشود و اين سوال در ذهن ايجاد ميشود كه در اين سالها درهمه حوزهها پيشرفت داشتهايم اما درمورد جلد كتاب چطور؟ آيا پيشرفتي صورت گرفته است؟ آيا خلاقيت و يا حركت جديدي در طراحي جلد كتاب داشتهايم؟
اين حرف را احسان زرآبادي هم ميپذيرد. احسان زرآبادي گرافيست است. مدتي است كه از طراحي جلد كتاب دور شده است. اما ساليان سال به اين كار پرداخته است و پدرش هم درهمين زمينه فعاليت داشته است. زرآبادي ميگويد: « دليل شباهت جلدها به يكديگر قطعا اين نيست كه درصنعت گرافيك و طراحي كتاب پيشرفت نداشتهايم چرا كه همانطور كه در شاخههاي ديگر گرافيك مثل طراحي پوسترها، پيشرفتهاي چشمگيري به دست آوردهايم قطعا در طراحي كتاب هم موفقيتهايي حاصل شده است. اما اينكه كتابهاي امروزه شايد به اندازه قبل جذابيت نداشته باشد و از تنوع برخوردار نباشد، قطعا علتهاي ديگري هم دارد. »
حامد كني، مدير انتشارات روزبهان است. او خودش گاهي طراحي جلد كتابها را به عهده ميگيرد. كني اعتقاد دارد كه قطعا نسبت به گذشته در اين حوزه پيشرفتهايي داشتهايم و موفقتر بودهايم. چون نرمافزارهاي بهتري به صحنه آمدهاند. اوهم با يكنواختي طرحها موافق است ولي به اعتقاد او كارهاي قديم الزاما بهتر نيستند. كار خوب و بد هميشه وجود داشته و دارد.
مهدي وثوقنيا، طراح، ميگويد كه يك كار خوب هميشه كار خوب است. به گذشته و الان هم ربطي ندارد، مثل يك فيلم خوب. به اعتقاد او، طراحي كتاب در دورهاي بسيارخوب بوده. مثل طراحيهاي مرحوم مميز البته با در نظر گرفتن امكانات آن زمان. «ولي بعدها تفاوت فاحشي ديديم. جامعه ديگر آن ايدهها را نميپذيرفت.»
زرآبادي هم همين نظر را دارد. او ميگويد:« كار خوب در هر دورهاي كه باشد مخاطب دارد. مثلا كانون پرورش فكري درمقطع خاصي به خاطرافراد بزرگي كه با آنجا كار ميكردند، دورهاي طلايي داشته است و كارهاي آن زمان، مرجعي براي گرافيك ما شده است.»
اما او هم معتقد است كه آنزمان طراحها محدود بودند و كتابها هم محدود بودند و سيستم توليد كتاب هم فرق ميكرده است.
حامد كني ميگويد به جرات نميتوان گفت كارهايي كه در گذشته انجام ميشده كارهاي خيلي خوبي بوده. شايد اينطور بوده ولي اين امر نسبي است ودرمقايسه با امكانات آن زمان كار فوقالعادهاي به شمار ميآمده است. كما اينكه امروزه درانتشارات روزبهان جلد كتابهايي كه تجديد چاپ ميشود را گاه تغيير ميدهيم چرا كه احساس ميكنيم براي امروز ديگر جذابيت خاصي ندارد.
وي براي مثال به كتاب «آتش بدون دود» اشاره كرد كه با اينكه طرحهاي قبلي، كارهاي خوبي بوده اند و آثار طراحان بسيار بزرگي بوده است ولي: «لازم دانستيم كه با گذشت زمان طرح بهتر و مرتبط تري را جايگزين كنيم. هيچكس منكر موفق بودن برخي طرحهاي قديمي نيست ولي بايد براي اين دوره هم جذابيت داشته باشد.
زرآبادي يكي از دلايل نبود تنوع ميان جلد كتابها را ناشران ميداند. او اعتقاد دارد كه ناشران فضا را براي طراحيهاي مختلف باز نميگذارند. هرانتشارات با چند طراح محدود كار ميكند و مسلما ايدههاي طراح هر چقدر هم كه زياد باشد، باز وقتي تعداد بالايي از كتابها را طراحي كند، ناخودآگاه ممكن است شبيه به هم شود. اينكه طراحي جلد يك كتاب روانشناسي شبيه يك كتاب داستان باشد، قطعا از اين جهت است كه طراحيها از يكنواختي رنج ميبرد.
از طرفي ديگر، چون آن طراح جاي ثابتي پيدا كرده است و ميداند كه ناشر با طراحان ديگر كار نميكند، شايد كارهاي اولش خيلي تاثيرگذار بوده اما به مرورزمان انگيزهاي براي صرف زمان و انرژي زياد ندارد. به همين دليل خلاقيتش كمترميشود و طراحيهايش شبيه به هم در ميآيد. وثوقنيا البته خيلي با اين مسئله موافق نيست و ميگويد: «اينكه ناشران با طراحان خاصي كارميكنند، درست است. ولي طراح بايد به گونهاي كار كند كه كارهايش شبيه به هم نباشد واگر اين مشكل پيش آمده، مقصرطراح است. طراح بايد زمان و خلاقيت بيشتري صرف كند. » و اما حامد كني ميگويد كه ناشرمجبور است با طراحان محدود كار كند. چون كاركردن با طراحان مختلف خودش معايب زيادي دارد و يك انتشارات معمولا چنين ريسكي را نميپذيرد.
او اعتقاد دارد طراح بايد هميشه خلاق باشد و ايده نو داشته باشد وگرنه تمام ميشود. اما طراح پويا با ناشر و كتابهايش رشد ميكند. هيچ وقت كارهايش شبيه هم نميشود و از خلاقيت هميشگي برخوردار است.
اما بالاخره اين يكنواختي طرحها از كجا ناشي ميشود؟
مهدي وثوقنيا ميگويد: «چون همه ناشران نميتوانند هزينه زيادي براي طراحان صرف كنند، طراحان راههاي راحتتري را براي طراحي پيدا ميكنند، بدون اينكه وقتي بگذارند و زحمتي بكشند.»
او ميگويد: «دورميدان انقلاب پر از سيديهاي طراحيهاي آماده جلد كتاب است . البته اينترنت هم منبع خوبي براي اين گونه طرحهاست. طراحان براي راحتي كار از اينها استفاده ميكنند. اين مسئله را با مديريت انتشارات روزبهان درميان ميگذاريم. او ميگويد:« من شخصا اين سيديها را نديدهام ولي اصلا بعيد نيست.
ولي چه بسيارند طراحاني كه از اينترنت جلد كتاب پيدا ميكنند و آنهم به اين دليل است كه ما قانون كپي رايت نداريم و به راحتي ميتوانيم از طراحيهاي كتابهاي ديگراستفاده كنيم. » اما زرآبادي ايراد را ازچشم ناشرميبيند. به نظر او مشكل اصلي در مديريت هنري ناشر است. او ميگويد :«ناشرسليقه شخصي خودش را اعمال ميكند و چون در اين حوزه دانش مناسب را ندارد، بيجهت دست و پاي طراح را ميبندد و اين به مرور باعث افت كار ميشود.»
هرچند زرآبادي اين حق را به ناشر ميدهد كه نسبت به جلد كتاب حساس باشد چرا كه جلد سهم عمدهاي در فروش كتاب دارد. ولي نبايد آنقدرسليقهاي هم رفتار كند كه طراح نتواند از خلاقيت خودش استفاده كند. به عقيده او با ناشراني كه دغدغه فروش ندارند، بهتر و راحتتر ميتوان كار كرد و در نتيجه آن جلدهاي هنريتري ساخته ميشود.
وثوقنيا ميگويد: «ما دو نوع طراحي جلد داريم. يكي روشنفكري خاص و ديگري بازاري. آن سبك روشنفكري را ناشران كمي هستند كه ميپذيرند و بيشتر ناشران كار بازاري ميخواهند. برهمين اساس پيش طرح زياد ميدهند. انگاركه به نوعي اجرا كاري ميخواهند نه كار هنري و خلاقيت. مثلا اكثر روجلدهاي كتابهاي روانشناسي اصلا جذاب نيستند. مبتذل و پيش پا افتاده هستند. ولي جلد همان كتاب به لاتين، فوقالعاده هنري است. »
به اعتقاد وثوقنيا، سواد بصري جامعه ما بسيار پايين است. جامعه ما از اين مشكل رنج ميبرد. فقط گرافيك خوب است كه ميتواند سواد بصري مخاطب را بالا ببرد. تابلوي خوب و فيلم خوب به اين امر كمك ميكند.هرچه بيشتر در معرض كار خوب قرار گيرد، سطح فهم و درك هنري فرد بالاتر ميرود. حامد كني اعتقاد دارد كه از نظر جلد درايران نسبت به كشورهاي ديگرعقبتر هستيم و يكي از اين دلايل ساختن فونت فارسي است.
جلد كتاب به سه گروه تقسيم ميشود. گروه اول، كتابهايي هستند كه هر چه درعنوانشان هست همان به تصوير كشيده ميشود. مثلا براي ماجراهاي شرلوك هولمز،عكس هولمز چاپ ميشود. گروه دوم كتابهايي را شامل ميشوند كه فقط اسم عنوان به تنهايي روي جلد كتاب ميآيد. گروه سوم كتابهايي هستند كه فقط فيگوردارند ومتحدالشكل هستند و فقط المان رنگ درآنها تغيير ميكند. مثل كتابهاي مجموعهاي. كني خودش به متحدالشكل بودن و مجموعهاي بودن كتابها اعتقاد دارد. براي مثال به كتابهاي مرحوم نادر ابراهيمي اشاره ميكند كه هر كدام به يك شكل طراحي شدهاند.
مجموعهسازي وقتي در ويترين قرار ميگيرد، هم حظ بصري دارد و هم درفروش اهميت دارد. از طرفي مخاطب متوجه ميشود كه اينها متوالي هستند و ميتوانند مجموعه را دوره كنند. كني ميگويد: «طراحي بخش مهمي از كار ماست چون در ويترين ديده ميشود و در بازاريابي بسيار اهميت دارد، قطعا نظر نهايي با ناشر است. از طرفي ناشر معمولا براي سودآوري، سعي ميكند كه هزينههاي طرح جلد را كاهش دهد
بنابراين اكثر ناشران با طراحاني كار ميكنند كه قيمت پايينتري براي اينكار بگيرند. البته ما در ايران فقط 20 ناشر خيلي خوب داريم كه فقط 5 ناشر كار خود را خوب بلدند و بقيه ناشران فقط موفق شده اند. اما ناشران خوب و آنهايي كه كارشان را بلد هستند،مي دانندكه بابت طرح جلد بايد زمان و پول هزينه كنند. انتشارات روزبهان هم از اين قانون مستثني نيست.»
ازنگاه يك مخاطب كتابخوان، ميتوان گفت كه كتابشناسها كمتر به جلد توجه ميكنند ولي قطعا براي آنها هم جلد زيبا، خاطره برانگيزترخواهد بود. اينكه روي جلد، طراحي زيبا ببيني و دانشت در اين زمينه بيشترشود، بسيار خوب است. شايد پوستر و نقاشي به اندازه كتاب در دسترس عموم نباشد و قطعا نيست. اما با اين روش، ديد هنري مخاطب ارتقا پيدا ميكند.