۰۲ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۴
فیلم بیشتر »»
کد ۱۷۶۰۴۸
«تذکرة الرجال» "فردا"؛

آن مخالف تشکیل وزارت ورزش، آنکه ورزش می‌کرد در حد نرمش

از نداشتن پول و عدم تخصیص بودجه نالان بود و برای راه اندازی شبکه ورزش حاضر به پرداخت ۱۰۰ میلیارد تومان پول بی‌زبان بود و منتقد بودجهٔ ۶۰ میلیاردی سازمان ملی جوانان بود و مدرک دکترایش مورد ایراد برخی دوستان و دشمنان بود و محبوب قلوب هواداران بود! خودش می‌گفت: «متأسفانه در فوتبال ما حرف زیاد زده می‌شود و تا وقتی این حرف‌ها وجود داشته باشد پیشرفت نمی‌کنیم!» و در جای دیگری می‌گفت: «مثل کامپیو‌تر ویروسی شده‌ام، که دائم از من خبر و پیغام تولید می‌شود!»
مطلب پیش روی شما بیست و یکمین مطلب ستون ویژه " تذکرة الرجال " سایت فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب این دو عزیز به سراغ علی فتح الله زاده سرپرست باشگاه استقلال کشورمان رفته اند.



آن مخالف تشکیل وزارت ورزش، آنکه ورزش می‌کرد درحدِّ نرمش! آن سرپرست باشگاه استقلال، آن عضو هیئت رئیسه فدراسیونِ فوتبال، آن در فصل نقل و انتقال ملقّب به تیم کهکشانی، آن در رقابت و مناظره حریفِ واعظ آشتیانی، آن مدیر مسئولِ روزنامهٔ استقلالِ جوان، آن در جذبِ بازیکن پیروز و قهرمان! آن از قانون تعیین سقف قرارداد و منشورِ اخلاقی ناراضی، آن افتخارش تأسیسِ کمپ ناصرخان حجازی، آن عاشق مدیریت و دِل به استقلال داده، مولانا علی خان فتح الله‌زاده، معروف به فتَل خانِ بامرام!

از نداشتن پول و عدم تخصیص بودجه نالان بود و برای راه اندازی شبکه ورزش حاضر به پرداخت ۱۰۰ میلیارد تومان پول بی‌زبان بود و منتقد بودجهٔ ۶۰ میلیاردی سازمان ملی جوانان بود و مدرک دکترایش مورد ایراد برخی دوستان و دشمنان بود و محبوب قلوب هواداران بود!

خودش می‌گفت: «متأسفانه در فوتبال ما حرف زیاد زده می‌شود و تا وقتی این حرف‌ها وجود داشته باشد پیشرفت نمی‌کنیم!» و در جای دیگری می‌گفت: «مثل کامپیو‌تر ویروسی شده‌ام، که دائم از من خبر و پیغام تولید می‌شود!»

شیخنا بیشترِ اوقات تکلیفش با خودش هم معلوم نبود! مثلاً در جایی می‌گفت: «از چک شخصی‌ام ۸۵۰ میلیون پول بابت خرید بازیکن داده‌ام، نمی‌دانم اگر فردا مرا برکنار کنند باید چه کار بکنم؟!» یعنی ایهاالناس! تو را به خدا مرا بیرون نکنید، تا پولم را بگیرم بعد! و در جای دیگر می‌گفت: «اگر تا دو ماه دیگر پول نرسد، از استقلال می‌روم!» یعنی بی‌خیال پول، پول واسهٔ ما چرک کف دست است! لارْج مردی که او بود!

نقل است مولانا در همین اواخر، که اوضاع مالی باشگاهش به-وخامت گراییده بود، مدرک‌ دان یک جودو و‌ دان دو تکواندواش را رو کرده بود! یکی از بازیکنان طلبکار استقلال را پرسیدند: «چرا بی‌خیال مطالبهٔ پولت از حاج فتل شده‌ای؟!» پس با صدایی لرزان پاسخ داد: «اگر پیش از این در گرفتن طلبم مصرّ بودم، اکنون با آگاهی از مهارت حاجی در ورزش‌های رزمی، مصلحت را در سکوت می‌بینیم!» در همین باره نقل است که در اول کارش در باشگاه تکواندو، به نزد مربی باشگاه رفت و پرسید: «یا مربی! آیا این ورزش درد هم دارد؟!» پس مربی گفت: «آری! هفتهٔ اول کمی بدن درد خواهی داشت!» پس مولانا فی‌الفور لباس‌های تکواندواش را عوض کرد و گفت: «من از هفتهٔ دوم خدمتان می‌رسم!» زیرک مردی که او بود!

مولانا بانی اپراتور همراه آبی سل بود، ولی از آنجا که هزینهٔ صحبت با آن ده برابر ایرانسل بود، خودش برای صرفه جویی در هزینه‌ها از همراه اول استفاده می‌کرد! و اعتقاد داشت: «این خط برای هواداران است تا هرچقدر می‌خواهند صحبت کنند و حالش ببرند، تا جییب ما پُر پول کنند، تا بتوانیم همچنان بمب بترکانیم! ما فقیر بیچاره‌ها را‌‌ همان همراهِ اول بس!»

نقل است که حاج فتل دمدمی مزاج بود و عملا ً اثبات کرده بود که حرفِ مرد بسته به شرایط یکی نیست، بلکه می‌تواند چندتا باشد! مثلاً در مصاحبه‌ای گفته بود: «مدیرعامل یک باشگاه حداقل باید ۵ سال بر سر کارش باشد!» و در کمتر از یک دقیقه حرف خود را این‌گونه عوض کرده بود: «مدیرعامل یک باشگاه باید همچون رئیس جمهور، حداقل ۴ سال سر کارش باشد!» یا مثلاً در برنامه‌ای تلویزیونی گفته بود: «اگر به تیم‌های باشگاهی امکانات بدهند، نه تنها به جمع ۳۲ تیم حاضر در جام جهانی راه پیدا می‌کینم، بلکه از گروه نیز صعود می‌کنیم! اگر این موفقیت را به‌دست نیاوردیم، عهد می‌-کنیم همه‌ی غرامتش را بازگردانیم!» اما وقتی به پایان برنامه نزدیک شد فرمود: «یک بار دیگر می‌گویم، اگر امکانات کافی به ما دادند و وعده‌یمان عملی نشد، نصف پول پرداختی را برمی‌گردانیم!»

شمارهٔ شناسنامه‌اش سه بود و برخی سخنانش به کلّی سه بود و تعداد دفعات مدیر عاملی‌اش در استقلال سه بود!

نقل است که وخامت اوضاع مالی باشگاه تا بدان پایه رسیده بود که، شیخنا ارز مجله‌ها و روزنامه‌اش را به جباری داد، تا او را مجاب کند بر سر تمرین حاضر شود! این حکایت سخن-چینان و نمّامان به گوش فرهاد مجیدی رساندند و نظرش را جویا شدند. پس فرهادنا لبخند‌ زنان پاسخ داد: «شگفتا که مولانا فتح الله‌زاده قول این پول را به من داده بود!»

نقل است که شیخنا خود را هنری می‌دانست! و به سعید راد گفته بود: «‌می‌خواهم فیلمی بسازم که نقش اولش را تو بازی کنی! دراین باره با جمشید مشایخی نیز صحبت کرده‌ام!» و فی-الواقع فیلمی بود برای خودش شیخنا فتَل!

نقل است که شیخنا در جریان تقلید صدای علی دایی در جشن استقلال، که باعث دلگیری شهریار شده بود فرموده بود: «اگر از نظر آقای دایی عذرخواهی من کافی نیست، حاضرم صورتم را جلو بیاورم تا به من سیلی بزند!» ‌ گویند چون این سخن به گوش مولانا مایلی کهن رسید، گفت: «از آنجا که حاج فتل اطمینان دارد، دایی به او سیلی نمی‌زند، این سخن را بر زبان رانده است!» رندا مردی که او بود!

رفیقِ بی‌کلک

ارسال به دوستان