۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۳۱۳۱
تاریخ انتشار: ۲۳:۰۷ - ۲۶-۰۴-۱۳۹۰
کد ۱۷۳۱۳۱
انتشار: ۲۳:۰۷ - ۲۶-۰۴-۱۳۹۰

ادعای تازه درباره نقش اف‌بی‌آی در خودكشی ارنست همینگوی

با این حال در دههٔ ۱۹۸۰ پس از درخواستِ جفری مایِرز برای "آزادسازیِ اطلاعات"، پروندهٔ همینگوی در اِف. بی. آی. انتشار عمومی یافت، پرونده‌ای كه آن زمان صرفاً موضوع تحقیقی در دانشگاه كُلُرادو شد. مطالبِ پرونده نشانگرِ بررسی و پرداختنِ جدی و مفصلِ اِف. بی. آی. به همینگوی بودند، از جمله‌ آنها گزارش‌هایی دربارهٔ تلاش‌های او در زمان جنگ برای سامان دادن بهِ یك شبكهٔ جاسوسیِ ضدّفاشیستی به‌نام «كروك فَكتری»؛ بررسی‌ها و تعقیب‌ها تا پا گذاشتنش به درمانگاهِ مایو در ۱۹۶۰ ادامه یافته بود.
 پنج دهه است روزنامه‌نگارانِ حوزهٔ ادبیات، روان‌شناسان، و زندگینامه‌نویسان كوشیده‌اند پرده از این راز بردارند كه چرا ارنست همینگوی جانِ خودش را گرفت و در خانه‌اش در آیداهو وقتی زنش خواب بود با اسلحه خودش را كُشت؟

به نوشته تاریخ ایرانی، بعضی مقصر را افسردگیِ فزاینده‌ای دانسته‌اند ناشی از پی بردن به اینكه روزهای اوجِ كارِ نوشتنش تمام شده. دیگرانی گفته‌اند دچارِ اختلالِ شخصیتی شده بود. حالا اما دوست و همكارِ همینگوی در سیزده سالِ آخرِ زندگیِ او پای عاملِ دیگری را هم پیش كشیده كه تا پیش از این صرفاً پارانویای نویسندهٔ برندهٔ نوبل می‌خواندندش و از كنارش می‌گذشتند؛ اینكه همینگوی می‌دانسته جِی. ادگار هووِر، رئیس اِف. بی. آی.، او را تحتِ نظر دارد و به ارتباطاتِ او با كوبا مشكوك است، و این احتمالاً در سوق دادنش به‌سوی لحظهٔ واپسین نقش داشته است.

 آ.‌ای. هاچنِر، نویسندهٔ كتاب‌های «بابا همینگوی» و «همینگوی و دنیایش»، به‌مناسبت پنجاهمین سالگردِ مرگِ همینگوی برای «نیویورك تایمز» مطلبی نوشته و گفته به‌نظر او تحتِ نظر بودنِ همینگوی از سوی اف. بی. آی. تأثیر بسیار زیادی در اضطراب و نگرانیِ او و خودكشی‌اش داشت و اضافه می‌كند خودش در موردِ ترسِ دوستش از دم‌ودستگاهِ نظارت متأسفانه غلط قضاوت كرده است.

 این ارزیابیِ تازهٔ هاچنِر مهم است، همچنان كه «بابا همینگوی» كتابِ مهمی بود و برای نخستین بار ترسِ نویسنده از سرك كشیدن‌ها و تعقیب كردن‌های اِف. بی. آی. را مطرح كرد. تغییرِ عقیدهٔ پُرتأخیرِ هاچنِر نوری تازه بر چند ماهِ آخرِ زندگیِ همینگوی می‌تاباند و به‌خصوص روی دو واقعه متمركز است.

 هاچنِر می‌نویسد در نوامبر ۱۹۶۰ به كِچامِ آیداهو رفته بود تا برای همراهی در مراسمِ شكاری سالانه سری به همینگوی و مری بزند. رفتارِ همینگوی عجیب و غریب بوده، هاچنِر به یاد می‌آورد كه «ارنست و دوستمان، دوك مك‌مولِن، به ایستگاهِ قطارِ شُشُنِ آیداهو دنبالِ من آمدند تا با ماشین به كِچام برویم، اما بر‌خلافِ معمول دمِ بارِ روبه‌روی ایستگاه توقفی نكردیم، چون ارنست بی‌قرار بود به جادهٔ اصلی برسد.

پرسیدم: چرا عجله؟

- مأمور‌ها.

- چی؟

- تمامِ طولِ مسیر تعقیب‌مون می‌كردن. از دوك بپرس.

- خیلی وحشتناكه. وحشتناك‌ترین. دیگه دارن تو همه‌چی سرك می‌كِشن. برای همین با ماشینِ دوك اومد‌یم. تو مالِ من میكروفن گذاشتن. تو همه‌چی میكروفن گذاشتن. تلفن نمی‌تونیم بزنیم. نامه‌ها رو باز می‌كنن.

 چند مایل مسیر را در سكوت رفتیم. پیچیدیم توی كِچام كه ارنست آرام گفت: «دوك، بزن كنار. چراغ‌هاتو خاموش كن.» زل زد به شعبهٔ بانكی آن‌دستِ خیابان. در آن دو نفر مشغولِ كار بودند.

پرسیدم: ماجرا چیه؟

- این حسابرس‌ها. اِف. بی. آی. بهشون گفته ریزِ حسابِ منو دربیارن و گزارش بدن.

- آخه از كجا می‌دونی؟

- چرا دو تا حسابرس نصفه شب باید سرِ كار مشغول باشن؟ معلومه قضیهٔ حسابِ منه دیگه.

 حین دیدار این تنها باری نبوده كه همینگوی اشاره زد كه تحتِ نظرِ اِف. بی. آی. است. در آخرین روزِ حضورِ هاچنِر در كنار آقای نویسنده و همسرش، سرِ شامی كه در یك بار می‌خوردند‌، همینگوی دو تا مرد را با انگشت نشان داده و گفته «مأمورهای اِف. بی. آی.» ‌اند.

 این دو واقعه درست قبل از بستری شدنش در درمانگاهِ مایوی مینه‌سوتا رخ داد؛ آنجا در روندِ درمان به او شوكِ برقی وارد كردند. بعد از مرخص شدن از درمانگاه هم چند خودكشیِ ناموفق كرد. اغلب كسانی كه دربارهٔ همینگوی نوشته‌اند غُرغُر‌هایش در مورد اِف. بی. آی را به‌كل توهم خوانده‌اند و از كنارش گذشته‌اند.

با این حال در دههٔ ۱۹۸۰ پس از درخواستِ جفری مایِرز برای "آزادسازیِ اطلاعات"، پروندهٔ همینگوی در اِف. بی. آی. انتشار عمومی یافت، پرونده‌ای كه آن زمان صرفاً موضوع تحقیقی در دانشگاه كُلُرادو شد. مطالبِ پرونده نشانگرِ بررسی و پرداختنِ جدی و مفصلِ اِف. بی. آی. به همینگوی بودند، از جمله‌ آنها گزارش‌هایی دربارهٔ تلاش‌های او در زمان جنگ برای سامان دادن بهِ یك شبكهٔ جاسوسیِ ضدّفاشیستی به‌نام «كروك فَكتری»؛ بررسی‌ها و تعقیب‌ها تا پا گذاشتنش به درمانگاهِ مایو در ۱۹۶۰ ادامه یافته بود.

 این حقیقت دارد، در ژانویهٔ ۱۹۶۱ مأموری كه تعقیب و تحت نظر گرفتنِ او به عهده‌اش بود، وظیفه‌شناسانه به هووِر گزارش داد همینگوی «هم به‌لحاظ جسمی و هم روحی مریض است.» آن پرونده هم كه بیش از ۱۲۰ صفحه بود (پانزده صفحه‌اش به‌دلایلی مرتبط با امنیت ملی بود و حسابی خط ‌خطی و سیاه شده بود)، كاملاً نشان می‌داد هووِر و سازمانش چه توجه و علاقه‌ای به همینگوی دارند. بازنگریِ مطالبِ افشاشده در آن پرونده است كه باعث شده هاچنِر بابتِ جدی‌تر نگرفتنِ غُرعُرهای همینگوی اظهار تأسف كند و احتمالِ تأثیرِ بالقوهٔ چنین نظارتی را بر روی مردی كه دورهٔ بیماریِ روانی را می‌گذرانده، بالا بداند.
ارسال به دوستان