حجه الاسلام عبدالرحيم اباذري از محققان حوزه علمیه قم در یادداشتی نوشت:
مجموعه بيانات، مصاحبه ها، نامه ها، حُکم ها و ديگر آثار فارسي و عربي حضرت امام خميني (قدّس سرّه) گنجينهي گران بهايي است که همواره چراغ راه مردم، مسؤولان و امت اسلامي خواهد شد.
اين آثار ارزشمند، همانند کلمات ديگر پيشوايان و بزرگان، داراي عام و خاص و مطلق و مقيد است؛ گاهي دو جمله از آن راحل عظيم الشأن در ظاهر با هم تزاحم دارند که در اینجا بايد به قاعده ي اهَمّ و مهم عمل کرد.
در برخي موارد نيز معناي کلام و جمله اي درست به دست نمي آيد جز زماني که مخاطبينش به درستي شناخته شده باشند.
گاهي فرازي از کلمات معظم له، فراز ديگر را تبيين و تفسير مي کند و در صورت غفلت از آن فراز، هرگز نخواهيم توانست به عمق معنا و مقصود ايشان پي ببريم.
بنابراين، براي فهم درست بيانات و رهنمودهاي آن بزرگمرد، هرگز نمي توانيم تنها به بخشي از آن بسنده کنيم و از فرازهاي ديگر چشم بپوشيم، بلکه بايد همه را در کنار هم و براي هم ببينيم تا مقصود نهايي حاصل شود. براي نمونه، ايشان در جملهاي معروف ميفرمايند:
«آن روزي را که آمريکا از ما تعريف کند بايد عزا گرفت! آن روز که کارتر و ريگان از ما تعريف کنند، معلوم مي شود در ما اشکالي پيدا شده است!»
از اين جمله (به تنهايي و قطع نظر از فرازهاي ديگر ) يک قاعدهي کلي استخراج مي شود مبني بر اين که هرگاه آمريکا و اسرائيل و ساير دشمنان، به ما دشنام دادند و با ما مخالفت کردند، معلوم مي شود هنوز در خط انقلاب اسلامي هستيم و اگر آنها از هر فردي، گروهي و تفکري تعريف و تمجيد و حمايت کردند مي فهميم که آن فرد، گروه و تفکّر از مسير نظام و انقلاب منحرف شده است.
اين برداشت از اين فراز به تنهايي درست است و هيچ کسي نمي تواند منکر کليت آن شود. اما اگر فرازهاي ديگر از بيانات را که در مناسبت هاي ديگر بيان شده است، در کنار اين جملات بگذاريم، کليت آن، خود به خود از بين مي رود. چنان که در اوايل سال1361 و دوران اوج جنگ تحميلي، آمريکا و اسرائيل براي اين که چهرهي ايران را در ميان بعضي کشورهاي عربي خدشه دار کنند، به دروغ اعلام و شايع کردند که «اسرائيل به ايران سلاح و مهمات صادر کرده است!» حضرت امام(ره) در قبال اين شيطنتِ دشمنان فرمودند:
«همه ي اينها و خود اسرائيل هم اين مطلب را احراز کرده است که اگر اسرائيل انگشتش را به بحر محيط بزند نجس مي شود، چون اين را احساس کرده است، مي خواهد با اين حرفها ايران را بدنام کند.»
از مجموع محتواي اين دو فراز مي توانيم چنين نتيجه بگيريم که اصل اولي و قاعدهي کلي همان فراز نخست است ولي در مواردي مي تواند تخصيص خورده، به عکس شود؛ يعني ممکن است آمريکا و اسرائيل براي اين که فرد يا گروه و يا تفکري را در ميان مردم بدنام و ضايع کنند، در ظاهر از آنها حمايت کنند و يا براي اين که فرد، گروه و جرياني را در ميان مردم جا بيندازند با آنان مخالفت نمايند.
اگر اين واقعيت را پذيرفتيم، مي توانيم احتمال بدهیم که شبيه اين شيطنت در ماجراي فتنه 88 نيز به وقوع پيوست.این فتنه با این که منشا داخلی داشت ودر اثر اختلافات فاش میان گروه ها وجناح ها بوجود آمد ولی بعد ایادی خارجی بر موج آن سوار شدندو از آن بهره برداری کردند. چنان که مخالفت ظاهري بیگانگان با کانديداي گروه تندرو ـ که بعداً نام «جريان انحرافي» به خود گرفت ـ از اين نمونه بود؛ يعني آنان با همين ترفند، از سويي جريان ياد شده را در ميان مردم به خصوص قشر انقلابي و مذهبي جا انداختند و از سوي ديگر، کوشيدند گروه رقيب را ـ که اغلب از بنيانگذاران اصلي نظام و از نزديکان امام و رهبري و از سابقين به شمار مي آمدند ـ همسو با آمريکا قلمداد نموده، به انزوا بکشانند.
آنان ابتدا در داخل کشور فضا را به گونهاي ساختند که شخصيتهايي روحانی-سیاسی مانند آقايان هاشمي رفسنجاني، ناطق نوري، حسن روحاني و...وشخصیت های بزرگ حوزوی مثل حضرات آیات جوادی آملی،موسوی اردبیلی ،ابراهیم امینی ،استادی و... سازشکار و جرياني همسو با آمريکا و صهيونيست مطرح شوند، هم چنین خانواده های محترمِ شهدای بزرگ مثل شهید مظلوم بهشتی ،شهیدقدوسی،شهیداشرفی اصفهانی،شهیددستغیب،شهیدصدوقی،شهیدرجایی،شهیدباکری،شهید همت و...به عنوان ضد انقلاب وضد ولایت فقیه معرفی گردند و در مقابل بعضی افراد تازه به دوران رسیده که مثل قارچ یک شبه سر برآورده بودند، تنها حامی ولایت فقیه و مظهرتمام نمای مبارزه با استکبارجهانی وصهیونیست لقب بگيرند! شیطنتی که زود هم جواب دادو از عجایب روزگار ما شد.
آن قدر دروغ های بزرگ گفتند و شایع کردند که نه تنها توده ی مردم حتی بعضی خواص با بصیرت! هم باورشان آمد،وارد میدان شدند،تحلیل تاریخی کردند ، نوشتند و این بندگان خدا را به معاویه ،عمروعاص و پسرنوح و ... تشبیه نمودند .
جالب است که شیاطین خارجی از سوی دیگر در عرصههاي بيناللملي نیز حرکتهاي نامتعارف و مشکوکي را رقم زدند که انسانهاي تيز بين را به ترديد و تأمل وامیداشت. چنان که بعضي به ظاهر محافل مردمي، در مورد آقاي احمدي نژاد، حرف و حدیث هاي مبالغه آميزي بيان کردند و او را بيش از حد متعارف بزرگ نماياندند؛ مثلاً یکی در سوريه گفته بود:" اگر بنا بود بعد از حضرت محمد(ص)، پيامبري بيايد، آن احمدينژاد خواهد بود!». گاهي پيش میآمد که رهبر معظم انقلاب و آقاي احمدي نژاد، همزمان، سخناني در مورد اسرائيل و آمريکا و صهيونيست بيان مي داشتند، با اين که بيانات رهبري به مراتب حماسيتر و دشمنشکنتر بود ولي چندان انعکاسي در مجامع بين المللي نمي يافت، اما سخنان آقاي احمدي نژاد در سطح وسيع و گسترده پژواک داشت؛ این موضوع در مسالهی «هولوکاست»کاملاً آشکار بود.
اگر براين باوريم که چنين امري ناخواسته و بدون برنامه بوده، قطعاً سادگي کرده ايم،باید اذعان کنیم که شیطنت دشمنان اسلام بسیار پیچیده تر از آن است که من وشما فکر می کنیم وهر روز هم که می گذرد پیچیده تر نیز می شود.
شبیه همین قضیه پیش از این در مورد پدیدهای به نام «بن لادن» نیز رخ نمایاند.آنها خودشان این فرد را تراشیدند و بزرگش کردند و از سویی تلاش نمودند اورا فردی انقلابی برای مسلمانان جا بیندازند وهم زمان، رهبریِ جهان اسلام رااز جمهوری اسلامی ورهبری آن گرفته، به سوی بن لادن سوق دهند، از طرفی دیگر چهرهی اسلام ومسلمانان را با حرکت های افراطی،خشن و نسنجیدهی او خدشه دار نمایند ، اتفاقاً در هر دو مرحله هم موفق شدندو به قول معروف با یک تیر چند نشان زدند.
نگارنده نمیخواهد فرد يا گروهي را به ارتباط با بيگانگان متهم کند؛ اما بر اين باور است که فتنه 88 ، خواسته يا ناخواسته، طراحي شده يا اتفاقي، سرانجام به نفع آمريکا و اسرائيل و در کل، به نفع دشمنان مشترک انقلاب اسلامي تمام شد.
در اين ماجرا، افراد و جرياني نا شناخته و تند مزاج، به راحتي بالا آمدند و رهبران باسابقهي روحاني را ـ که همه از بانيان نظام اسلامي بودند ـ کنار زدند،خانواده های معزز وسرشناس شهدا را متهم کردند،برای بعضی از مردم هم که نگران این ماجرا بودند تلقین دادند که« این طبیعی است زیرا هرانقلاب بعد از اندکی فرزندان خود را می بلعد و می خورد» و اين نا خود آگاه، گامي بود مهم به سوي اهداف و خواست آمريکا و صهيونيزم .
امروز خود آمریکایی ها بيآنکه ابايي داشته باشند، در لابلاي اظهارات خود به اين مسأله اذعان ميکنند.اخيراً دو تن از پژوهشگران ارشد مرکز مطالعات خاورميانه و مرکز پژوهشي شوراي سياست خارجي آمريکا با نام هاي «سوزان مالوني» و «ري تکيه» طي مقالهي مشترکي با عنوان «تضعيف احمدي نژاد نا خوشایند است!» نوشتند:
«جناح هاي مذهبي محافظهکار و بنيادگرا در حکومت ايران، در حال تضعيف محمود احمدي نژاد هستند و اين تغيير براي دولت آمريکا که سعي دارد برنامه هاي هسته اي ايران را متوقف کند، خبري ناخوشايند است. محمود احمدي نژاد که منکر وقوع نسل کشي يهوديان و مبلّغ ايده هاي مربوط به امام زمان (عج) است در عين حال صريح ترين مبلّغ انجام گفتگوهاي مستقيم با آمريکا بر سر برنامه هاي هسته اي بوده است و با تضعيف موقعيت احمدي نژاد احتمال هرگونه مذاکره و توافقي بين تهران و واشنگتن از بين مي رود!»
آن دو در بخشي ديگر از مقالهي خود مينويسند:
«محمود احمدي نژاد سرسختانه در برابر روحانيون ايستادگي کرد و با تبليغ نوعي از ناسيوناليسم ايراني قصد داشت موقعيت خود را به قيمت تضعيف روحانيون تحکيم کند... همين غريزهي بيپروايي سياسي باعث شد که وي از مذاکره با آمريکا دفاع کند. تصميمي که با موضع ضدآمريکايي روحانيون تضاد بنيادي دارد!»
نکتهی بسیار قابل دقت و تاملی که این دو در آخر مقاله به آن تاکید و اشاره می کنند این است که مینویسند: «شکی نیست که آمریکا و متحدان آن میتوانند رهبران انقلاب و نظامی را که یک بار دیگر افراد خودی را(دقت کنید) به مسلخ برده است، سرجای خود بنشانند.»
از اظهارات فوق، ميتوان فهميدکه صرفِ تقدم و جايگزيني فرد غيرروحاني با ويژگيهاي ياد شده بر فرد روحاني، براي دشمنان گامي به سوي پيروزي است و فرق نميکند که آن فرد غيرروحاني اصولگرا باشد يا اصلاحطلب ویا هیچ کدام. شايد از اين رو آقاي احمدي نژاد را بيش از امام خميني و آيت الله خامنه اي در سطح بينالمللي و ملتها مطرح ميکنند که رهبريِ غير روحانيِ انقلاب اسلامي ايران را در ميان امتها جا بيندازند و اگر در اين امر موفق شوند، گام مهم ديگري به سوي پيروزي برداشتهاند.
جالب است بدانید اخیرا برخی از سلطنت طلبان داخلی وروشنفکران ملی –مذهبی که رضا خان را فردی وطن پرست ،ملی،مردمی،وخواهان توسعه وترقی ایران معرفی می کنندوروحانیت راعامل عقب ماندگی ومخالف پیشرفت می پندارند،همسو با شیاطین خارجی شده وبدشان نمی آید از این جریان انحرافی حمایت بکنندوبا زبان حال بگویند والقا بکنند که این گروه در صدد پیشرفت وتوسعه ی کشور هستند اما حوزه وروحانیت مانع از آن می شوند،زیرا این آقایان نیز امروز به این نتیجه رسیدند که این گروه جرات وجسارت لازم را در مقابله با حوزه وروحانیت ومنزوی کردن آن، دارا می باشندوگویا تنها چشم امیدشان به خیزش این جریان دوخته شده است.
البته هیچ نیازی به حرف های این دو کارشناس آمریکایی ودیگران نیست ،عملکرد 6ساله ی جریان انحرافی بهترین ورسا ترین گواه بر این معناست . ضربه های جبران نا پذیری که توسط این جریان برپیکره ی نظام اسلامی وحوزه وروحانیت در این مدت وارد شد،هرگزآمریکا واسراییل در سی ودو سال گذشته نتوانسته بود آن را انجام دهدکه در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره می کنم :
1-ایجاد اختلاف ،بد بینی وشکاف در میان رهبران بر جسته روحانی.
2-حرمت شکنی نسبت به بزرگان نظام اسلامی ومتهم کردن آنان.
3- تلقین بد بینی به مردم وحرمت شکنی آنان نسبت به حوزه وروحانیت.
4-ادعای ارتباط با امام زمان(عج)وتلقین عدم نیاز به مرجعیت و روحانیت.
5-ترویج تفکرعدم کارآیی حوزه وروحانیت واین که روحانیت باید به مسجد ومحرابش بسنده بکند.
6-نشر افکار انحرافی انجمن حجتیه با ادبیات روز،از قبیل ساخت مستند ظهور نزدیک است.
7-تصریح وتلقین به این که عصر اسلام گرایی سپری شده است.
8-ترویج فرهنگ غلطِ فحاشی ،هتاکی وبد اخلاقی در میان مردم.
9-تغییر ارزش ها و عادی کردن دروغ گفتن ها ودروغ شنیدن ها.
10-عدم اطاعت از ولی فقیه وهزینه کردن از این جایگاه مقدس.
11-تحقیرسران قوه ی مقننه وقضاییه،نمایندگان مجلس وقضات در موارد متعدد.
12-تحقیر مدیران دلسوز وکارآمدو ضایع کردن آنها درانظار عمومی وجهانی.
13- احیاونشر فرهنگ دوران جاهلیتِ ستمشاهی وناسیونالیستی و...
14-اشاعه ی تفکر لبیرالیسم فرهنگی در مورد حجاب و...
اگر بخواهیم موارد متعددِ تخلفات قانونی آشکار ومفاسد اقتصادی وفرهنگی بعضی از سران این جریان را در این جا مطرح کنیم که هم اینک در کمیسیون اصل نود مجلس ودستگاه قضایی در حال بررسی است،مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد واز عهده و موضوع این قلم خارج می باشد.
نکته ديگر، حاکميت افراطيون با حمایت جریان انحرافی در نظام اسلامي است که اين هم در هر صورت به نفع دشمنان منجر می گردد و آنها ميتوانند از اين طريق، گام سوم را به سوي هدف خود بردارند و اين واقعیت تلخ نیز، در فتنه 88 وبعد از انتخابات دورهي دهم رياست جمهوري تا حدودی اتفاق افتاد.
اگر در اين باره صفحات تاريخ انقلابهاي بزرگ جهان را ورق بزنيم، درمييابيم که يکي از عناصر انحطاط، انحراف و سقوط آنها، بر سر کار آمدن افراطيون بوده است؛ براي نمونه، در انقلاب فرانسه سه گروه به طور مشخص سرکار آمدند. گروه نخست، انقلابيون واقعي بودند که تلاش هاي زيادي در پيروزي و تحقق آن به عمل آوردند. هنوز پنج سال از پيروزيشان نگذشته بود که گروه دوم؛ يعني همان افراطيون به قدرت رسيدند. آنها با شعارهاي تند و به ظاهر انقلابي وعوام پسند، گروه اول يعني بنيانگذاران اصلي انقلاب فرانسه را به سازشکاري و خيانت متهم کردند و به اين بهانه، همه آنها را يکي پس از ديگري به جوخهي اعدام سپردند!
شمارش معکوس انحراف و سقوط انقلاب فرانسه از همين جا آغاز شد. انقلابِ به آن بزرگي که عليه سلطنت و پادشاهي شکل گرفته بود، پس از پانزده سال، بار ديگر گرفتار همان رژيم سلطنت موروثي گرديد و ديکتاتوري مانند ناپلئون بناپارت را بر سر قدرت نشاند.
در نظام ما نيز، به انزوا کشيده شدن شخصيت هاي بزرگ و روحانيون پر سابقه سياسي که بعضي از آنها از بانيان نظام اسلامي واز یاران صدیق امام ورهبری به شمار مي آيند و در مقابل، به قدرت چنگ زدن افراطيون که امروزه به «جريان انحرافي» مشهور شده اند، از جمله پيامدهاي غير قابل انکار انتخابات مرحلهي دهم و فتنه 88 است. به يقين اگر مسؤولان و دست اندرکاران دلسوز نظام و انقلاب در اين باره کالبدشکافی و چاره انديشي اساسي و به موقع نکنند، شايد در آينده جبران خسارات وارده بر انقلاب، غير ممکن باشد و انقلاب اسلامي ايران به سرنوشت شوم انقلابهاي ديگر گرفتار آيد.
البته از آنجا که نظام جمهوري اسلامي براساس دو عنصر حياتي «اسلاميت» و «جمهوريت» شکل گرفته و در رأس آن وليّ فقيه جامع الشرايط حضور نافذ دارد، نبايد آن را با انقلاب هاي فرانسه، روسيه، الجزاير و عراق مقايسه کرد؛ زيرا اين نظام و انقلاب در تمام ابعاد، تفاوت ماهوي با آن ها دارد و تجربه ی سي ودو سال گذشته نيز اين حقيقت را به اثبات رسانده است که حضور ولي فقيه در رأس نظام، مانع از هرگونه انحطاط، انحراف و لغزش ها است؛چنان که اخیرا دیدیم این ولی فقیه بود،در فرصت مناسب مچ جریان انحرافی را گرفت ودر مقابل ترفند های آنان ایستاد.
بنا بر اين، دشمنان اين آرزو را به گور خواهند برد، اما به شرطی که مردم ، مسئولان و دست اندر کاران به هوش باشندوکمتر بازی بخورند ،علاوه بر «جریان انحرافی» پشت پرده این ماجرا را هم دریابند وکسانی را که با حرکت های افراطی وغیرمعقول أعمّ از روحانی و غیرروحانی و أعمّ از چپ و راست و اصول گرا و اصلاح طلب، بعضی ساده اندیشانه و بعضی مغرضانه، آتشبیار این معرکهی خطرناک شدند و می شوند، از عرصهها و مسئولیتهای سیاسی و اجرایی و... تصفیه نمایند، در انتخابات آینده فرصتِ «ریا کاری» ،«دروغ پردازی»،«مردم فریبی» و« بصیرت فروشی» های دوباره را از آنان بگیرند تا بدین وسیله امید دشمنان برای همیشه به یاس و ناامیدی تبدیل گرددو جامعه ی اسلامی وانقلابی ایران از فضای تشنج،تخریب وتباهی که زاییده ی عملکرد افراطیون موسوم به« جریان انحرافی» است،رها شده وبه اعتدال،آرامش ومهرورزی واقعی باز گرددوهم چنان راهِ رشد ،شکوفایی ،بالندگی وتعالی را پیش گیرد.
به نظر می رسد در پشت پرده ی جریان انحرافی،همان" نامحرمان ونا اهلان"ِ انقلاب اسلامی سنگر گرفته باشند که حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) همواره نگران بوده و در موارد متعدد به نفوذ آنان هشدار می دادند،حفظ حرمت پیشکسوتان مبارز را سفارش می نمودند و در موردی فرمودند:
"دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودندو در بحبوحه ی مبارزات تمام تلاش خود رانمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند،امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند ...من مجددا به همه مردم ومسئولین عرض می کنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا کنندونگذارند این مدعیان بی هنرامروز وقاعدین کوته نظر دیروزبه صحنه ها بر گردند.من در میان شما باشم یا نباشم به همه ی شما وصیت وسفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نا اهلان ونامحرمان بیفتد ، نگذارید پیشکسوتان شهادت وخون در پیچ وخم زندگی روز مره به فراموشی سپرده شوند."؛ به امید آن روز.