۱۷ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۱۳۲۹
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۳ - ۱۲-۰۴-۱۳۹۰
کد ۱۷۱۳۲۹
انتشار: ۲۱:۲۳ - ۱۲-۰۴-۱۳۹۰

انتقاد متکی از نگاه های ملتمسانه بعضی ها به عربستان: ادامه موازی کاری دیپلماسی را به ناکجاآباد می برد/فکر می کنند دیپلماسی خم رنگرزی است

سفیری انتخاب و تایید می شد و در آخرین روزی که بایستی اعزام می‏ شد،رفتنش منتفی می‏ شد. دخالت‏ هایی از این دست در کار وزارت خارجه داشتیم.

۲ شهریور ۱۳۸۴ با رای 220 نفر از نمایندگان مردم در مجلس هفتم، نهمین وزیر امور خارجهٔ جمهوری اسلامی ایران شد. ۲۲ آذر ۱۳۸۹ با دستور رئیس جمهور و در اقدامی بیسابقه در حالیکه در سنگال در حال مأموریت بود، از سمت خود برکنار شد. که البته 260 نفر از نمایندگان طی طوماری از خدمات وی قدردانی نمودند. با سابقه 64 ماهه، طولانیترین سابقه وزارت در دو دولت احمدی نژاد را داراست و پیش از آن نیز در ستاد انتخاباتی منتخب شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی در سال 84 فعال بوده است. او که سابقه نمایندگی در دوره‏های اول مجلس (عضو هیأت رئیسه) و هفتم (رییس کمیته روابط خارجی) را در کارنامه دارد، اکنون پس از مدتی سکوت، دوباره به فعالیت‏های سیاسی و انتخاباتی بازگشته است.

گفتگوی تفصیلی هفته نامه «پنجره» با منوچهر متکی را می‏خوانید:

 آقای متکی، از صحبتهای اخیر شما در جمع اساتید استان مازندران آغاز میكنم، شما در این جمع از تشکیل قرارگاه پانزده نفری اصولگرایان برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی صحبت به میان آوردهاید، لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید؟

بنده این مطلب را براساس شنیده ‏های خود مطرح کردم، بنابراین باید منتظر ماند تا عقلای اصولگرایان در انتخابات، تصمیمات خود را نهایی و اعضای این گروه پانزده نفری را مشخص کنند. البته این بحث هنوز نهایی نشده و من هم سخنگوی اصولگرایان نیستم تا بخواهم مطلبی را به اطلاع رسانم ولی با پیشرفت شرایط و نهایی شدن تصمیمات مسلماً حرف‏های زیادی برای انتخابات مجلس نهم وجود خواهد داشت، که غیر از سخنگویان، دیگر افراد هم تحلیل خود را از جریان امور ابراز می‏دارند. بنده فکر می‏کنم در آینده نزدیک امکان رمزگشایی جامع نسبت به تصمیمات در حال اتخاذ وجود دارد.

حداقل بفرمایید که چه چهره ‏های شاخصی این جریان اصولگرایی را هدایت می‏ کنند؟

همه کسانی که از آنها نام برده می‏ شود به یک معنا شاخص محسوب می‏شوند ولی چون فقط تعدادی از آنها انتخاب خواهند شد، هیچكدام این افراد را نام نبریم صحیح تر است.

آقای متکی شما جزء نمایندگان دوره اول مجلس بودید و در دورههای دیگر نیز حضور مستمری در خانه ملت داشتید. آیا در انتخابات پیش روی مجلس شرکت خواهید کرد ؟

بنده وارد فعالیت‏های سیاسی شده‏ ام و فعالیت‏های سیاسی گاهی در ستاد و گاهی در صف هست. انتخابات مجلس نهم مهم‏ترین رخداد صحنه سیاست داخلی کشور در سال 90 است و قصد دارم در کار ستادی که برای این انتخابات صورت می‏ گیرد حضور داشته باشم. اما فعالیت‏های صف به این عنوان که شخصا، وارد عرصه انتخایات شوم، در برنامه ‏ام نیست.

به زعم بسیاری از کارشناسان، در صورت پیروزی آقای قالیباف در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، جنابعالی به عنوان وزیر امور خارجه دولت ایشان معرفی خواهید شد. نظر شخص شما در این رابطه چیست ؟

آیا این یک رپرتاژ آگهی است؟ به نظرم باید بحث پیرامون انتخابات ریاست جمهوری را به سال 91 واگذار کنیم. ما با همه‏ ی گروه‏ها و چهره های اصولگرا دوستی نزدیک و رابطه برادرانه ای داریم. اما صحبت پیرامون انتخابات ریاست جمهوری، در سال 90 را به دلیل ضرورت وحدت در میان اصولگرایان به صلاح نمی دانم.

کمی به دوران مسئولیت و عملکرد شما در وزارت امور خارجه بپردازیم، میخواستم بدانم وزارت امور خارجه چه میزان از تصمیمگیریهای نهایی را در سیاست خارجی بر عهده داشت؟

تصمیم ‏گیری در وزارت امورخارجه به دو حوزه کلان و غیرکلان تقسیم می‏ شود. در موضوعات کلان مشخصا تصمیم‏ سازی پیرامون سیاست خارجی به تناسب موضوع در رده های مختلف در حوزه های ذیربط نظام مطرح می ‏شود. همان طور که می دانید مقام معظم رهبری، شورای عالی امنیت ملی، رییس جمهور و مجلس شورای اسلامی از رده های عالی تاثیرگذار در اتخاذ تصمیمات کلان سیاست خارجی هستند.

وزارت امور خارجه در تمامی مراحل تصمیم‏ سازی حضور دارد لذا در تصمیم سازی های کلی و کلان وزارت امور خارجه بخشی از این روند است ولی در سایر موارد تصمیم سازی بر عهده وزارت امور خارجه است و رأسا اقدام می کند.

بنده در برنامه اولی که در دولت نهم به مجلس ارائه دادم، به جایگاه وزارت امور خارجه در روند تصمیم‏ سازی اشاره کرده بودم. وزارت خارجه در جمع‏ آوری و تحلیل داده‏ ها و تصمیم‏ سازی حضور دارد و تنها دستگاه مجری این تصمیمات است. لذا در بخش ‏هایی که تصمیم ‏سازی های کلی نظام محسوب می‏ شود، بخشی از تصمیمات با وزارت خارجه است. ولی در دیگر حوزه‏ ها خود وزرات خارجه تصمیم سازی را بر عهده دارد.

اگر بخواهیم کمی عینی تر به این موضوع بپردازیم، به عقیده بسیاری، وزارت امور خارجه بیشتر یک نهاد هماهنگ کننده در عرصه سیاسیت خارجی به حساب میآید تا تصمیم ساز؛ برای مثال در پرونده هستهای شورای عالی امنیت ملی، در حوزه عراق نیروی قدس و در رابطه با آمریکا وزارت اطلاعات نقش آفرینی میکنند ؛ شما تا چه حد این تحلیل را تایید میکنید و وزارت خارجه در این حوزهها که چالشهای سیاست خارجی ما محسوب میشوند به چه میزان فعال و درگیر بوده است؟

پرونده هسته ‏ای از دولت هشتم به پیشنهاد وزیر وقت امور خارجه به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی رفت. در دوران مسئولیت اینجانب، این ظرفیت را داشتیم که مسئولیت این پرونده را خود برعهده بگیریم ولی از آنجایی که رویه ‏ای از گذشته بود، ما اصراری برای بازگشت این پرونده به وزارت امور خارجه نداشتیم.

در موضوع عراق اینکه گفته شود پرونده عراق خارج از حوزه وزرات خارجه بود سخن درستی نیست، چرا که وزارت خارجه مسئولیت این کار به صورت كاملا طبیعی برعهده داشت. در مقوله حساسی مثل روابط با عراق به دلیل حضور نیروهای آمریکایی در این کشور و نقش کشورهای همسایه با مؤلفه ‏های مختلفی مواجه بودیم. ما از ظرفیت دیگر نهادها از جمله وزارت اطلاعات و نیروهای نظامی برای دریافت آخرین گزارشات از شرایط داخلی عراق و مواردی دیگر استفاده می‏ کردیم.

در زمینه آمریکا هم ما اساسا رابطه‏ ای با این کشور نداریم و صرفا موضوع بررسی و رصد عملکرد ایالات متحده در حوزه‏ های مختلف بود. به طور كلی آمریکا حرکت‏هایی علیه ایران دارد که سیاست خارجی ما را متاثر می ‏کند و بایستی نظارت شود. بنابراین در رصد اقدامات آمریکا و استراتژی آن ضروری است که همه‏ ی نهادها دخالت داشته باشند. اما کار محوری در این رابطه با وزارت خارجه بوده است و دیگر دستگاه‏ها، با فعالیت‏های خودشان، سیاست خارجی را پشتیانی می‏ کردند.

البته معتقد بودم و اکنون هم بر این باورم که با توجه به مخاطبین خارجی ما در این بحث که تماما وزارت خارجه ها می باشند و مسئولیت هرگونه گفتگو با آنهاست، ارجح است در ایران نیز این بحث و مذاکرات آن در وزارت امور خارجه متمرکز شود.

از بین سوژههایی که ما در دستگاه دیپلماسی داشتیم، مهمترین سو‍‍‍ژهای که وزارت امور خارجه از ابتدا تا انتها آن را مدیریت کرده و در اختیار خود داشته چه بوده است؟

وزارت امور خارجه اصولا در بعد سلبی و ایجابی و نیز در عرصه کنش‏ها و واکنش‏ها پیرامون موضوعات مختلف دوجانبه، منطقه ای و بین المللی، رابطه با همسایگان، سازمانهای منطقه مانند اکو، شانگهای و ...، تعامل با اعضای شورای همکاری خلیج فارس، موضوعاتی چون افغانستان، عراق،  حقوق بشر، تروریزم،  سلاح‏های اتمی و بحث خلع سلاح، مسائل خاورمیانه و فلسطین مستمرا دارای پرونده های کاری است. بخش عمده ای از مذاکرات دیپلماتیک ما در وزارت امور خارجه و سفرها مصروف موضوع هسته ای ایران بود. دیپلماسی اقتصادی بخش مهم دیگری تاز حوزه کاری دستگاه دیپلماسی بود.

منظور از سئوال قبل مهمترین موضوع است که میتوان به صورت مصداقی از آن یاد کرد به عبارت صحیحتر مهمترین اقدامی که شما در کارنامه خودتان به آن افتخار میکنید و آن را به عنوان دستاورد دوران مسئولیت منوچهر متکی می دانید، چیست؟

این موضوع در حوزه رویکردهاست؛ نقش سوزنبان قطار برای حرکت آن اهمیت بالایی دارد، در صورتی که این کار دقیق انجام نشود، ریل جابه‏ جا می‏شود و در مسیری قرار می‏ گیرید که به گمراهی می‏ انجامد. فعالیت وزارت امور خارجه با دیپلماسی آغاز می شود. دیپلماسی، یعنی هنر ارتباط با دیگران در چارچوب قواعد مورد توافق با ادبیات مشخص. دیپلماسی یعنی مجموعه کنش‏ها و واکنش‏ها با محیط خارجی خود به عمل می‏ آورید. برای داشتن یک دیپلماسی پویا و موفق باید آفات آن را شناخت. نخستین آفت در دیپلماسی، ساده‏ انگاری نسبت به آن است. بعضا گفته ام کسانی خیال می کنند دیپلماسی همانند خم رنگرزی است که فرد با ورود به آن دیپلمات می شود؛ کسانی که دیپلماسی را صرفا زد و بند یا بده بستان می دانند.

آفت دیگر دیپلماسی آن است که بپذیرید تطابق حداکثری با جریان سلطه حاکم بر مناسبات بین‏ المللی داشته باشید. یک آفت مهم دیگر دیپلماسی، موازی‏ کاری در کشور است. موازی کاری با هر انگیزه ای به منافع کشور لطمه می زند. دادن سیگنال های متفاوت به طرف های خارجی است. باید از سقوط آزاد دستگاه دیپلماسی در باتلاق موازی‏کاری جلوگیری کرد. ضمنا باید دانست که دیپلماسی، عمل و اقدام است. بی‏ اقدامی و انفعال دیپلماسی نیست.

با چنین نگرشی به دیپلماسی، به شما می گویم مهم‏ترین کاری که در دولت نهم در حوزه دیپلماسی انجام داده ایم تصحیح رویکردها در روابط خارجی بود. این جمله را در دولت نهم بارها از سوی مسئولین سیاست خارجی شنیده ‏اید که ما از جایگاه متهم به جایگاه مدعی تغییر موقعیت داده ‏ایم. ما در ورود به مباحث در حوزه بین‏ المللی و خصوصا در روابط با کشورهایی که تعاملشان آمرانه است، قواعد بازی را خودمان تعریف کرده ایم.

 شناخت و باورمندی به مواضع جمهوری اسلامی ایران، شناخت محیط بین‏ الملل، مجهز بودن به ابزارهای دیپلماتیک به معنای درست سخن گفتن و درست تدبیر کردن ضمن آنکه شما را در برابر هجمه‏ ها واکسینه می کند، ظرفیت پیشرفت برایتان فراهم می نماید.

رویکرد ما در پرونده‏ هسته‏ ای  که در نیمه دوم دولت آقای خاتمی برای ما به وجود آمد با سه تاکتیک موثر شامل مقاومت و ایستادگی بر حقوق ملت ایران، یارگیری هوشیارانه (بیانیه تهران) و طراحی مبتکرانه برای خنثی سازی تبلیغات دشمن (برگزاری کنفرانس خلع سلاح) توانست ضمن ایجاد فضای امن برای ادامه کار متخصصین، منطق زورمدارانه دشمنان را تضعیف نماید.

اذعان عراق به قرارداد 1975 که به دنبال جنگ تحمیلی و مذاکرات پس از آن و حتی پس از سقوط صدام با خدشه هایی مواجه بود و ثبت آن در چندین یادداشت تفاهم مرزی که با عراقی ها امضا کردیم ، در حقیقت بستن پرونده ای بود که سالیان طولانی به عنوان عاملی تنش زا در مناسبات فیمابین دو کشور خودنمایی می کرد.

برگزاری دو اجلاس وزرای خارجه عدم تعهد در تهران و تصویب برگزاری اجلاس سران (120 کشور) در ایران، ایجاد مراکزی از جمله مرکز حقوق بشر و تنوع فرهنگی عدم تعهد، ایجاد مرکز تحقیقات تکنولوژی کشورهای عضو اتحادیه اقیانوس هند در ایران، عضویت ایران در برخی از سازمان های منطقه ای و بین المللی، کمک به شرکت های دولتی و خصوصی در صدور خدمات فنی و مهندسی در افزایش صادرات غیر نفتی کشور از هفت به بیش از 30 میلیارد دلار، اتخاذ و اجرای رویکردهای درست در قبال عراق و افغانستان به گونه ای که شکست سیاست های آمریکا و غرب برای جهانیان آشکار گردید بخش هایی از توفیقات جمهوری اسلامی در دولت نهم در عرصه سیاست خارجی بود. الهام بخشی انقلاب اسلامی در این دوره بواسطه ایستادگی و مقاومت ملت ایران در اقصی نقاط جهان به ویژه در جهان اسلام تقویت می شود. در همین دوره رژیم صهیونیستی دو شکست خفت بار را در سایه همین الهام بخشی انقلاب اسلامی در لبنان و غزه تجربه  می کند.

منطق امام که منشاء قدرت او بود بر قدرت آمریکا که زیرساخت منطق او بود غلبه یافت. بدون شک منطق امام، الهام بخشی انقلاب اسلامی و سیاست تهاجمی حوزه سیاست خارجی سهم عمده ای در بیداری اسلامی ملت های عرب از مغرب تا منطقه ما داشته است.

البته در یک سوال فی المجلس نمی توان یک کارنامه جامع الاطراف ارائه داد.

شما در انتخاب سفرا و معاونین خودتان به چه میزان استقلال داشتید و از فشارهایی که دفتر ریاست جمهوری و مجلس و دیگر بخش ها به شما می اوردند تا چه حد به آن تمکین می کردید؟

اساسا طبع روسای جمهور به خصوص در دولت های نهم و دهم که البته سنت آن از دولت‏های پیشین گذاشته شد، ورود و دخالت در حوزه سیاست خارجی است. این امر به دلیل جایگاه و مسئولیت رؤسای جمهور است. وقتی که براساس مبانی و مواضع روشن، مراودات هماهنگ باشد، می ‏توان به عنوان هم ‏افزایی از آن یاد کرد. اما هنگامی که هماهنگی نیست، می‏ توان به عنوان موازی‏ کاری از آن نام برد. هنگامیکه موازی‏ کاری در محتوا باشد، یعنی دو نگاه متفاوت در موضوع واحدی وجود داشته باشد، حتما این موضوع تنش‏ زاست. من در وزارت خارجه و در طول حدود 6 سال با این وضعیت مواجه بودم، موضوعی که وزرای دیگر نیز با آن مواجه بودند و نمی‏ توانستند معاونین خودشان را خود انتخاب کنند. من با توجه به ظرافت‏ های وزارت خارجه و قدری هم روحیات خاص خودم سعی می ‏کردم ضمن داشتن تعامل گزینه‏ هایی منتخب شوند که از بدنه وزارت خارجه خارج نباشد.

البته در وزارت خارجه معدودی بودند که رویکردهای دولت نهم را قبول نداشتند و مشخصا اینها نمی ‏توانستند تصمیم ‏گیر باشند . ما رویکردهای دولت نهم را که هم در مجلس تایید شده بود و هم تایید رهبری را داشتیم و نگاه ایشان این بود که ما رویکردی براساس سیاست فعال و نه منفعلانه داشته باشم. به هر حال کسانی که با این چهارچوب نمی ‏توانستند خود را تطبیق دهند زیاد نبودند.

چند درصد از همکاران خود همچون معاونان، مدیرکل‏ها و سفرا را شخصا انتخاب کردید؟

ما هم در انتخاب معاونین و هم در مدیران وزارت خارجه و سفرا اولویت را با انتخاب از درون وزارت خارجه می‏دانستیم که شاید 90 درصد انتصابات افرادی وابسته به وزارت خارجه بودند. گاهی مشکل بعد از انتخاب سفرا بود. یعنی ما سفیری را انتخاب می‏کردیم و مورد تایید قرار می‏ گرفت و در آخرین روزی که بایستی اعزام می‏ شد، رفتنش منتفی می‏ شد. دخالت‏هایی از این دست در کار وزارت خارجه داشتیم، یعنی دخالت‏های لحظه‏ ای در استمرار مدیریت که دائما محیط اجرا را تنش ‏زا می‏ کند، ما باید از اینها در مدیریت پرهیز کنیم.

برای عزلها چه میزان بر شما فشار وارد میشد؟

در بین معاونین در همان دوره نخست موارد معدودی داشتیم. البته همانطور که عرض کردم و در بین همکاران من اشتهار دارد صبر و استقامت در برابر خروج قطار دیپلماسی از ریل اصلی بود.

اگر بخواهیم مصداقیتر صحبت کنیم، آقای شیخالاسلام یکی از بزرگان وزارت امور خارجه محسوب میشوند و در دوره شما به عنوان قائم مقام انتخاب شدند، ولی ماجرای عزل ایشان به گفته خودشان کمی ابهام داشت که البته در جایی هم منتشر نشده است. لطفا چگونگی عزل ایشان را توضیح دهید و اینکه شما تا چه میزان از وی حمایت کردید؟

ما مدت طولانی در برابر عزل آقای شیخ‏ الاسلام مقاومت کردیم ولی متاسفانه بالاخره ایشان را در وزارت خارجه از دست دادیم.

بسیاری شما را ادامهدهنده سیاسیت های آقای دکتر ولایتی میدانند. شما در مجلس اول برای انتخاب ایشان با رای بالا تلاش بسیاری کردید و بدین ترتیب این همراهی آغاز شده است.

جناب آقای ولایتی از پیشکسوتان عرصه سیاست خارجی بعد از انقلاب اسلامی به حساب می‏آیند، هر چند که به خاطر دارم زمانی که دکتر ولایتی به عنوان وزیر خارجه انتخاب شد رادیو عراق گفت که طفل سیاست خارجی را به پزشک اطفال سپردند.

ایشان به علت حضور در یک دوره طولانی در سیاست خارجی به گونه‏ ای بودند که در اواخر کار خودشان بر تمامی جزئیات امور تسلط داشتند. بنده هم مثل خیلی‏ های دیگر از ایشان در وزارت امور خارجه و به طور کلی هر سه موردی که برای ایشان در مجلس اول رأی ‏گیری شد حمایت کردم. زمانی هم که با من برای وزارت خارجه صحبت شد یکی از کسانی که با آنان صحبت و مشورت کردم، آقای ولایتی بود.

اما اینکه گفته شود سیاست خارجی دولت نهم ادامه راه سیاست خارجی دوران آقای دکتر ولایتی است را قبول ندارم چون شرایط بسیار متفاوت بود. سیاست در عرصه خارجی مشترکات و تشابهات خود را دارد. اما دولت نهم سیاست‏ها و مواضع خاص خود را داشت که ما به آنها اعتقاد کاملی داشتیم و در حال حاضر نیز این سیاست‏ها را سیاست درستی می ‏دانم. سیاست ما، برآمده از مرعوب نشدن، ایجاد دست بالا برای کشور در مناسبات خارجی، خلق ابتکارات نو و اجازه ندادن به دشمن برای تعریف خط قرمزها بود.یکی از جاهایی که هنوز هم بحث وجود دارد این است که چرا ما خط قرمز نرفتن به شورای امنیت که در دولت‏های گذشته خط قرمز بود را شکستیم، در دولت نهم قصد رفتن به شورای امنیت را نداشتیم و تلاش هم در این راستا کردیم خط قرمز ما منافع کشورمان بود.

همواره حرفهای در گوشی در وزارت خارجه شنیده میشود و گاه دامنه آن به بیرون نیز کشیده میشود. یکی از مواردی که درباره شما مطرح بود این است که همسر خودتان را بدون هیچگونه سابقهای در وزارت خارجه به عنوان مدیرکل منصوب کردید، اگر ممکن است در این رابطه توضیح دهید.

همسر من بیش از بیست سال در کار سیاست خارجی همراه اینجانب بود. حدود نیمی از این مدت در دو مأمریت ترکیه و ژاپن بودیم ارتباط گسترده ایشان با فدراسیون های زنان و همسران دیپلماتها در خارج از کشور و همسران مقامات آن کشورها و نیز شخصیت های حقیقی و حقوقی از زنان مسلمان و نیز حضور فعال بمدت ده سال در ایران در برنامه های وزارت امور خارجه از ایشان فردی مطلع با مسائل خارج از کشور و به ویژه در امور زنان ساخته بود. برپایی اولین جلسه زنان ترکیه ای برای حمایت از زنان و کودکان حلبچه پس از جنایت بمباران شیمیایی صدام، تشکیل مجمع همسران دیپلمات های کشورهای مسلمان در ژاپن و فعالیتهایی از این دست طی سالیان طولانی در کارنامه ایشان است. استفاده از چنین ظرفیتی مطمئنا برای وزارت امور خارجه یک فرصت بود. نگاهی به فهرست انتشارات و اقدامات این حوزه نشانگر درستی این انتخاب بود.

خوبست کسانی که در بی القاء آوردن فامیل از سوی وزیر امور خارجه بودند بدانند که وزیر امور خارجه عمو، دایی ، عمه و خاله  ندارد. نکته جالبتر آنکه تعداد کسانی که وزیر امور خارجه در طول 5 سال از آنان دعوت به همکاری کرده است به انگشتان دست نمی رسد و البته غیر از خانم دکتر نظری ، آن چند نفر دیگر هیچ نسبت فامیلی با وزیر امور خارجه نداشته اند.

با توجه به اینکه آقای صالحی سابقه مستقیمی در وزارت خارجه نداشتند در مورد انتخاب ایشان چه نظری دارید؟

من در مورد شخصیت دکتر صالحی پیشتر به عنوان چهره‏ای متدین و مثبت و باسابقه روشن که نامأنوس با وزارت خارجه نیست، صحبت کردم ولی در همان روزهای نخست گفتم که باید به وزارت خارجه و آقای صالحی برای در کار وزارت خارجه فرصت داد تا بیشتر داخل شوند و در نتیجه ارزیابی دقیق‏تری را داشته باشیم.

در حال حاضر، بخشی از مسائلی که وزارت خارجه با آن مواجه است، دخالت های دیگران است. در حقیقت تصادف ناشی از ماشین‏ شماست زیرا گاهی ما به ماشین‏های دیگر می‏زنیم و گاهی هم دیگران به ما می ‏زنند. البته دستگاه دیپلماسی همواره این مشکل را داشته است و دخالت‏ هایی از بیرون در کار سیاست خارجه وجود داشته است. حوادثی که الان در حال اتفاق است را باید الان علاج کرد. من این حوادث در دستگاه دیپلماسی را که ناشی از دخالت‏های بیرونی است، سقوط آزاد در باتلاق موازی‏ کاری می‏ نامم که در صورت عدم معالجه دستگاه دیپلماسی ما را به ناکجا آباد می ‏برد.

گویا در دوره شما هم آقای ملکزاده پیشنهاد شده بود این مطلب صحت دارد؟

علاقمندی وجود داشت، اما پیشنهاد رسمی صورت نگرفت.

آیا در دروان شما فشار برای استعفا به  شخص شما هم وارد شد؟

کسی به من القاء نکرد که استعفاء دهم.

کمی در مورد تحولات منطقه صحبت کنیم، به عقیده شما ریشه این تحولات در چیست و در چه راستایی حرکت میکند و چرا در داخل کشور گفتمان واحدی در این باره وجود ندارد؟

ریشه این تحولات در آگاهی و بیداری در منطقه نسبت به شرایطی است که ‏ سال‏ها در کشورهای منطقه حاکم بوده است. در کشور ما هم در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه اگر کسی به جامعه ما نگاه می‏کرد در صورت تیزبینی متوجه می‏شد که رژیمی وابسته بر سر کار است اما در درون جامعه حرکتی رخ نمی‏دهد. در این کشورها نیز همین وضعیت برقرار است. یعنی قبل از این شرایط اگر به مصر می‏رفتید، دیکتاتوری را به وضوح مشاهده می‏کردید. مردم با آگاهی از این شرایط، وضعیت خود را با ایران و حتی ترکیه جدید مقایسه می‏کردند. لذا دو عنصر آگاهی و مقایسه، زمینه‏های تغییر درونی در کشورها را به وجود آورد.

آیا می‏شود از این تأثیر ما بر مصر به عنوان صدور انقلاب یاد کرد؟

بله. مردم مصر. با مقایسه شرایط خود با ایران و ایجاد تغییر درونی نیازمند یک جرقه برای خیزش عمومی بودند و این جرقه خودسوزی یک فرد در تونس بود مثل مقاله‏ ای که علیه امام در سال 56 نوشته شد. حرکت‏های عمومی مردم در منطقه یک حرکت دفعتاُ نبود بلکه همچون دمل بود ک با سوزنی سر باز کرده‏است. بخشی از اشتباه تحلیل نسبت به این حوادث به بی‏اطلاعی بر‏می‏ گردد و بخشی هم برآمده از ناباوری است. بخشی هم ناشی از باوری عمومی است که هرچه در دنیا اتفاق می‏افتد، پشت سر آن دست آمریکا یا انگلیسی ها است.

پاسخ شما به کسانی که این اتفاقات را کار آمریکا می‏ دانند، چیست؟

دلایل روشنی وجود دارد که این حرکت‏ها هیچگونه ارتباطی با آمریکا نداشته و قیام‏ها برآمده از کارسازماندهی شده با برنامه ‏ریزی قبلی هیچ کشوری نیست. این یک موج بیداری در ملت‏هاست که به حاکمان خودشان معترض شده ‏اند زیرا یک پادشاه تمام تصمیمات را می‏ گیرد.

مردم در مراکش بعد از اینکه پادشاه اعلام مشروطه سلطنتی نمود دست به اعتراض زدند و مطالبات خودشان را دارند. اعتراض مردم مغرب به سیستم عدم مشارکت آنان در امور کشور است. دیگر اینکه پادشاه کشور اسلامی که رئیس کمیته آزادسازی قدس هم محسوب می‏شود به توصیه اسرائیل مشاور خود را یک یهودی صهیونیست انتخاب می‏ کند!

مردم سیاست یک بام و دو هوا را نمی پذیرند و معترض ‏اند. سعودی‏ ها به انتهای خط رسیده‏ اند. عربستان در طول هشت سال جنگ، با تمام توان حامی صدام بودند و موضع علیه ایران را در طول این سی سال ادامه داد. برای فشار بر ایران به چین، هندوستان و بسیاری کشورهای دیگر پیشنهاد می‏ کرد تا از ایران نفت نخرند. از جانب آمریکا همواره با ریاست ایران بر اوپک مخالفت می ‏شد. اما این حرکات باعث رشد ایران در منطقه و نفرت مردم نسبت به عربستان شد. امروز شعار مرگ بر آل سعود در یمن و بحرین شنیده می‏ شود. مقام معظم رهبری ناصحانه فرمودند که بحرین را رها کنید، وگرنه منفور منطقه خواهید شد. در چنین شرایطی نگاه ملتمسانه ما برای مراوده با عربستان تدبیر درستی نیست و اگر زمزمه رفت و آمدهایی که بعد از لغو سفر وزیر امور خارجه به عربستان درست باشد باید مسئولین حوزه سیاست خارجی پاسخگو باشند.

حکومت های منطقه عموما تابع سیاست های آمریکا هستند، با رژیم صهیونیستی مراودات پنهان دارند، علیه مقاومت در لبنان و فلسطین هستند، آمریکا چرا باید طرح سقوط آنان را در دستور کار داشته باشد؟!

در مورد بحرین مطرح است که حضور نیروهای عربستان در بحرین به دلیل ضعف دیپلماتیک ایران بوده چرا که روابط دیپلماتیک از بسیاری از مسائل می‏تواند پیشگیری کند. شما چه میزان این موضوع را تایید می‏کنید؟

ممکن است در مورد عملکرد دستگاه دیپلماسی طی 5 ماه گذشته نقدهایی داشته باشیم و از برخی کم ‏کاری‏ها انتقاد داشته باشیم. اما عربستان مجری دستورات آمریکاست و آمریکایی ها تصور می کردند که حوادث بحرین را می توانند مدیریت کنند. فلذا ولیعهد بحرین پیشنهاداتی داشت و رفت و آمدهایی صورت گرفت. اما زمانی که مردم بحرین را مصمم دیدند عربستان به نیابت از آمریکا و با دستور او وارد عرصه شد. حرف‏هایی که در این رابطه مرتبط با دستگاه دیپلماسی مطرح شده، حرف درستی نیست.

ایران چه میزان هزینه ‏های عربستان را برای ورود به بحرین بالا برد؟

در حوزه رسانه‏ ای و افکار عمومی، در تقبیح این اقدام نقش فراوانی داشتیم و سکوت بسیاری از رسانه ‏ها و مجامع هدایت شده را جبران کرد. ما خوب توانستیم مطالبات مردم را به گوش جهانیان برسانیم و هر چه صحنه بحرین آشکارتر شود هزینه عربستان بالاتر خواهد رفت.

عربستان هتاکیهای زیادی را نسبت ایران داشته است تا جایی که ایران را به حمله نظامی تهدید کرده ‏است. آیا از سوی ایران پاسخ شایستهای به این ادعاهای پوچ داده شده است؟

یکی دیگر از کارهای عربستان در طی این سی سال ترغیب آمریکا به حمله به ایران بود. یعنی بعد از حمله به افغانستان، سعودی‏ها دائما بر حمله آمریکا به ایران اصرار می کردند. ‏در دو سال پایانی دولت بوش بارها حمله به ایرانی به طور جدی مطرح شد و خبرهای دقیق از حمله حتمی آمریکا به ایران به ما می رسید. آمریکایی ‏ها هم تمایل به این کار داشتند و ظرفیت‏ های آن را هم داشتند اما چیزی که باعث شد چنین گزینه‏ ای را اجرا نکنند عدم آگاهی از آینده این حمله بود. عربستان نتوانست کشورهای قدرتمند را برای حمله به ایران متقاعد کند چرا که ایران اساسا در منطقه هماوردی ندارد. تصور نمی کنم عربستان در جایگاه و ظرفیت برخورد با ایران باشد.

شما در تحلیل هایتان فرمودید که مردم دیگر حکومت های دیکتاتوری و مطلقه یک فرد را نمی ‏توانند تحمل کنند ولی چرا با این تحلیل با موضوع سوریه به عنوان یک استثناء برخورد می شود؟

تحلیل من نسبت به این موضوع با تحلیل‏هایی که مطرح می‏شود متفاوت است. دولت سوریه باید به خواست‏ها توجه کند و رویکرد خود را نسبت به مطالبات مردم تصحیح کند. دولت سوریه باید یک کار را انجام دهد و یک کار را هم نباید انجاد دهد.

کاری که باید بکند توجه به این مطالبات است و کاری که نباید بکند پرهیز از سرکوب است. اینکه یک روز در سوریه ده یا بیست نفر کشته شوند، صرف نظر از اینکه چه میزان صحت دارد در میان ملت‏ها خشم و انزجار ایجاد می‏ کند. البته یک تفاوت ظریفی بین سوریه و دیگر کشورهای عربی وجود دارد که در یمن یا اردن و یا بحرین مردم هستند که مطالبات خود را بیان می‏ کنند و دخالت و صحنه ‏گردانی‏های خارجی وجود ندارد. اما هر روز از سخنگویان آمریکا شنیده می‏شود که سوریه نباید از کمک‏های آمریکا به مخالفانش ناراحت باشد. از سوی عربستان دخالت‏هایی در سوریه صورت می‏ گیرد و حتی برای حمایت از مخالفان به سوریه نماینده ویژه فرستاده می‏ شود. این مطلب نشان‏ دهنده آن است که علاوه بر اینکه ما باید بخشی از جریانات داخل سوریه را مطالبات مردم بدانیم، باید دولت سوریه به آن توجه کند، اما دخالت‏های خارجی هم در آن وجود دارد که وضعیت سوریه را با دیگر کشورها متمایز می ‏کند.

کشور سوریه دو فرق دیگر هم دارد که مردم کشور عربی علاوه بر اینکه اعتراض به مناسبات بین دولت و مردم کشورشان دارند اعتراض به مناسبات با رژیم صهیونیستی و غرب مبتنی بر ذلت پذیری هم دارند. اما در سوریه اینگونه نیست و به زعم ما در این راستا مواضع سوریه مترقی است و از این جنبه با مشکلی مواجه نیست. سوریه باید در نگرش نسبت به مردم تجدیدنظر کند. تا جایی که بنده اطلاع دارم در سوریه دو نظریه وجود دارد که یکی براساس تقابل و سرکوب است و دیگری تعامل و توجه به مطالبات مردم، که امیدوارم این رویکرد صورت پذیرد.

آینده این قیامها را چگونه می بینید؟

این قیام ها هم اینک به بخشی از مطالبات راهبردی خود رسیده است. نخست آنکه مردم به قدرت تأثیرگذار خود خود بی برده اند ، دیگر آنکه حکومت هایی که باقی بمانند دریافته اند که دیگر همانند گذشته نمی توانند بر مردم مستبدانه حکومت کنند و بالاخره آنکه برای همگان روشن شد که حکومت های بی ریشه و وابسته و فاقد پشتوانه مردمی چقدر پوشالی هستند و همواره در معرض سقوط.

 

ارسال به دوستان