شب گذشته ، سریال مختارنامه ، ماجرای به دام افتادن بی رحم ترین قاتل کربلا و کشته شدن او را روایت کرد: حرمله بن کاهل اسدی ، کسی که وقتی امام حسین (ع) برای طفل شش ماهه اش طلب آب کرد ، به جای آب ، تیری به سمت طفل روانه کرد و گلوی علی اصغر را پاره نمود.
روایتی که مختارنامه از ماجرای قتل حرمله نمایش داد ، بسیار عجیب و دور از ذهن بود و بیشتر شبیه فیلم های گانگستری بود: مختار و حرمله روبروی هم ایستادند و مانند گانگسترها که به هم تیر شلیک می کردند ، به سوی هم خنجر پرت نمودند. خنجر مختار بر گلوی حرمله نشست و خجنر حریف ، تنها بازوی مختار را زخمی کرد!
این در حالی است که چنین نوعی از نبرد ، هرگز در آن زمان رواج نداشته است و روایات تاریخی هم نشان می دهند که حرمله ، بدین شکل مضحک کشته نشده است بلکه دستگیر شده و بعد از کشته شدن ، سوزانده شد کما این که شیخ طوسی، در «امالی» مینویسد:
منهال بن عمرو (از شیعیان و یاران امام سجاد(ع) است) گوید: پس از زیارت خانه کعبه، از مکه عازم مدینه شدم و خدمت امام سجاد(ع) رسیدم. امام، از من پرسید: منهال! از حرمله بن کاهل اسدی چه خبر؟ عرض کردم: هنگامی که از کوفه آمدم، زنده بود دیدم امام(ع)، هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود:
«اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار؛ خدایا، سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش آتش را به او بچشان.»
آری، گرگصفتان کربلا، هرکدام جنایتی بزرگ و فراموشناشدنی مرتکب شده بودند، اما از نفرین امام سجاد(ع) معلوم میشود، هیچکس به اندازه حرمله، دل امام و اهلبیت(ع) را به درد نیاورده بود.
ابومخنف از امام باقر نقل میکند: «هنگامی که علیاصغر، در دامن پدر هدف تیر حرمله واقع شد، امام حسین(ع) دشمن را نفرین کرد و فرمود: «...و انتقم لنا من هولاء الظالمین؛ خدایا انتقام ما را از اینها بگیر.» (1)
منهال گوید: «پس از زیارت، از مدینه عازم کوفه شدم، هنگامی که به کوفه رسیدم، مختار مشغول قلع و قمع قتله کربلا بود و من قبلاً با او رفاقت قدیمی داشتم؛ چند روزی در خانه، برای دید و بازدید مردم نشستم و پس از آن به قصد دیدار با مختار، سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم. او را در خارج از خانهاش با گروهی دیدار نمودم، گویا به مأموریتی میرفتند، تا چشم مختار به من افتاد، گفت: ها، منهال، چطور تا حال به دیدن ما نیامدی؟ و برای تبریک و تهنیت به خاطر پیروزی و حکومت ما سری به ما نزدی؟ و ما را در قیاممان همراهی نکردی؟!
منهال، گوید: به او گفتم امیر! من به سفر حج رفته بودم و حال خدمت رسیدم. آنگاه همراه او به راه افتادم و از اوضاع صحبت میکردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم مختار، در انجا ایستاد و گویی منتظر است و به نقطهای مینگریست و به او خبر داده بودند که اینجا مخفیگاه «حرمله» است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همچنان آنجا ماند. دیری نپائید که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند، بشارت ای امر بشارت، «حرمله» دستگیر شد. وعدهای، فردی را کشان کشان به نزد مختار آوردند. آری خودش بود، حرمله قاتل دلسنگ علیاصغر و جانی حادثه کربلا.»
تا چشم مختار به قیافه وحشتزده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «الحمدلله الذی مکننی منک؛ خدای را شکر که به چنگ افتادی!» و بلافاصله فریاد زد: «جلّاد! جلّاد! (2) جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمائید قربان.»
مختار دستور داد: اول دو دوستش را بزن.
جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی که با یکی کمان را میگرفت و با دیگری تیر را و یکبار گلوی طفل بیگناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار، قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود. آری این دو دست پلید باید قطع میشد.) سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن! و جلاد، فرمان را اجراء کرد. جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه میخورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش. و بلافاصله، چوبهای نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان میسوخت.
منهال گوید:
من همچنان با چشمان حیرتزده، در کنار مختار ایستاده و منظره را تماشا میکردم، هنگامی که بدن حرمله، میسوخت با صدا گفتم «سبحانالله!» مختار ناگهان رو به من کرد و گفت: ها! منهال! تسبیح خدا گفتی، خوب اما علتش چه بود؟! گفتم: ای امیر! گوش کن تا برایت بگویم، در همین سفر که از مکه برمیگشتم به خدمت علی بن الحسین امام سجاد(ع) رسیدم، او از من حال حرمله را پرسید، من جواب گفتم: که هنوز زنده است. دیدم، امام(ع) دستها را به سوی آسمان بلند کرد، و دوبار فرمود: «خدایا، سوزش شمشیر بر او بچشان و خدایای سوزش آتش را بر وی بچشان.»
مختار، با حالت تعجب پرسید: راستی تو خودت از امام این را شنیدی؟!
گفتم: آری، به خدا سوگند از خودش شنیدم.
منهال، میگوید: دیدم مختار، از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجدهاش را طولانی کرد، سپس برخاست و سوار شد و تا آن وقت جسد «حرمله»، به ذغال تبدیل شده بود، با هم به راه افتادیم تا به محله خودمان نزدیک خانهام رسیدیم، من در اینجا تعارف کردم و گفتم: ای امیر، اگر لطف کنید سرافرازم فرمائید و برای رفع خستگی چند لحظهای به منزل من تشریف بیاورید و تغیر ذائقهای بدهید و چیزی میل بفرمائید.
مختار نگاهی کرد و گفت: منهال! تو چهار دعای امام سجاد را برایم گفتی و خداوند دعای حضرتش را بدست من به اجابت رساند، آنگاه مرا به غذا دعوت میکنی؟ خیر، امروز وقت روزه شکر است و به این توفیقی که خدا نصیبم کرد نیت روزه کردم (3) و «حرمله» هموست که سر بریده حسین(ع) را حمل میکرد. (4)
حال با توجه به این سند تاریخی مستند ، سازندگان مختار نامه که انصافاً زحمت زیادی هم برای این مجموعه ارزشمند کشیده اند ، از کجا دوئل مختار و حرمله را آورده اند ، الله اعلم!
1- تاریخ طبری، ج 5، ص 4482- در بعضی نسخهها: «جزار» دارد که به همان معناست.3- از این روایت معلوم میشود که تا آن ساعت روز، مختار چیزی نخورده بود و میشود روزه مستحبی را نیت کرد.4- امالی شیخ طوسی؛ بحارالانوار، ج 45، ص 232-233، چ بیروت؛ رجال کشی و مناقب ابن شهرآشوب؛ کشف الغمه؛ محجه البیضاء فی کاشانی، ج 4، ص 241
اصلا نیازی نبوده که پرچم سر قبر باشه اون موقع
درهر حال از ایشان به خاطر ساخت این سریال بسیار متشکرم
بزار اینو اگه مردی از من!
باید توجه داشت که سریال هایی این چنین که با صرف هزینه و زمان بسیار تولید می شوند باید به گونه ای ساخته شوند که قابلیت عرضه به خارج از کشور را داشته باشند. این سبک استفاده از رنگ های پرچم در فیلم (روی قبر، روی کلا ایرانیان، بیرق های لشکر) برای یک بیننده عرب مضحک جلوه می کند.
مختار... حرمله... افکت مسخره ردشدن خنجرها... لانگ شات... (مثلاً) تعلیق این که مختار خنجر خورد یا حرمله.
بعدش هم تا پاشی از شب مدلسازی سازی تاریخی دوران مختار و فتنه ...
نمدانم رسانه ها چرا می خواهند این طور القا کنند که مختار سریال فوق العاده ایه؟
آقای میرباقری! یک پلان از «سفیر» (با بازی فرامرز قریبیان در نقش حبیب مظاهرآن هم در دهه 60) رو با کل شونصد قسمت آشفته بازار تو عوض نمی کنم.
متاسفانه كسانيكه فيلم هاي تاريخي مثل حضرت يوسف و مختار را درست مي كنند كاملا سعي دارند تا به سبك و فرهنگ ايراني ها درست كنند و به اصطلاح بومي سازي اش مي كنند در حاليكه گاها اين نوع فيلم ها با واقعيت فاصله زيادي دارد. مثل همين دوئل مختار
من از سایت محترم عصر ایران می خواهم بیشتر به مطالب و حاشیه های مختارنامه بپردازد با تشکر فروان
ضمن اینکه در این فیلم به کنه مطلب اشارات خیلی خوبی داردو نحوه کشته شدن چندان اهمیت ندارد و بعضا برای تلویزیون قابلیت پخش هم ندارد
چرا تو قسمت های قبلی مختار تو توهمش اسب خودشو میدید و اسب امام حسین نبود ؟
با اینکه برای این مقاله مراجع را هم ذکر کردی بعید میدانم امام حسین یا امام سجاد اهل نفرین بوده باشند!
شما میدانید که در میان شیعه غالی ها(غلات) وجود داشته اند و در برخی احادیث مبالغه کرده اند. بعید است که امام حسین نفرین کنند ولی حضرت زینب بگویند: و ما رایت الا جمیلا!
هر چند دشمنان ائمه باید به سزاشون برسن، ولی یه جورایی اسلام را دین خشنی معرفی کرده و فکر نمیکنم این چیز خوبی باشه...
اقایون کارگردان مجبور شده صحنه های خشن رو نشون نده
مگه میشه نشون داد با اون وضع یکی رو کشتند هر چند اون ملعون بیش از اینها حقشه
حالا کی بره این کتاب رو بخونه، پانصد هزار تومن پولشه
حالا کی بره چی بگه
یکی باید اون وسط کیان رو جمع می کرد می گفت من از تبار آرش کمانگیرم، حالا نگو چهارصد سال بعد فردوسی شاهنامه رو نوشته اون موقع اون کیان از کجا آرش کمانگیر رو گیر آورده خدا می دونه
به نظر بنده عمده اشکال و خطر انحرافی و تشویش در جریان قیام مختار در این فیلم تخصیص اکثر جنبه اضافی هنری ( ساختگی هنری خارج از تاریخ) است.
موالیان که بر غیر عرب اعم از ترک و رومی و افریقای وکرد وفارس هستند را مختص ایرانیها فقط نموده اند تا جای که پرچم سه رنگ ایرانی (هنجار شکنی)را هم بر سر سربند نیروهای موالی با سوژه بندی بزرگ در مقابل دید بیننده آورده اند و دائما دیالوگهای درگیری قومی میان عرب و عجم را در این فیلم پرنگ نموده اند .
آسیب ناشی از این اقدام (ترویج مخالفان مذهب شیعه ) که آن را می خواهند مذهبی ساختگی توسط ایرانیان تلقی کنند را برایشان بیشتر مستمسک می سازد و از سوی نهضت بزرگ و حماسه حسینی را بیشتر به حاشیه کشمکشها بر سر به ریاست رسیدن فارسها را به دید بینندگان آلقاء می کند که در نهایت بیشترین آسیب را شیعیان و مسلمانان علی العموم مناطق غربی همجوار ایران از جمله کشور عراق و سوریه و لبنان را در معرض حساسیت های غیر دینی و مذهبی می کشاند و خطر انحراف را از این زاویه می سازد.
انتظار از آقای جعفریان که از مشاورین ساخت سریال محتار نامه است در این باره فکری می کردند و جلوی تحریفهای آن را آن را می گرفتند.
آیا خطر تشویش تخریب وجه نهضت حسینی و تنزل آن تا سطح درگیریهای قومی و به اصطلاح عجم و عرب در مقابل دیدگان مردم خطر و آسیب آن بیشتر است ؟
یا فرد ویا اشخاصی از بالندگی فرهنگی ایران سخن بگویند؟
چرا آقای جعفریان که به تمجید از فرهنگ غنی ایران و ایرانی وسواس و حساسیت شدید نشان می دهد و در نوشتهایش بی تابی می کند و وا اسلاما سر می دهد از کنار آسیبهای مذهبی و ساختاری این فیلم بی تفاوت می گذرد؟
بلاخره حب و بغض سیاسی چه پارادوکس وتناقضی را که نشان نمی دهد.
واقعاً برای من سؤاله که آیا نشان دادن این صحنهها به این شکل فجیع الزاماً ضرورتی داره؟
چطوره که همواره مدعی هستیم که رسانههای غربی بدلیل ژانر فیلمها و نمایش خشونت بیش از اندازه باعث رواج این حد از خشونت در جوامع غربی هستند!
صحنههای خشن و زنندهی فیلمهای غربی که از رسانهی ملی پخش میشه را تا حد امکان قلع و قمع میکنیم تا از دید مخاطبین دور بماند ولی نشان دادن این حجم عظیم از خشونت در این سریال و آن هم از رسانهی ملی ایرادی نداره! صرفاً به این دلیل که رنگ دینی و مذهبی و اسلامی بهش زده شده؟
نمایش خشونت در رسانههای جمعی به مرور باعث عادی جلوه کردن آن برای مخاطب میشه٬ مخاطبی که از دیدن خون هم حالش بد میشه به مرور با دیدن این صحنهها فرو رفتن خنجر در گلو و قطع کردن سر با شمشیر و پرت کردن سر بریده و ... آن هم به این صورت و دقیقاً با انعکاس تمام صداها مشمئزکنندهی ممکن برایش عادی جلوه میکند.
وقتي داشتن به سمت همراهان كيان تير مي انداختن به خودم گفتم الانه كه اين سياهه با اون لهجه آبادانيش عينك ريبن شو دربياره كلي با هاش پز بده
بد نیست به جای کارشناس شدن! دنباله برنامه را با حضور کارشناسان تاریخ (هنگامه درنگ) پیگیری کنید.
بهرحال مختار معصوم نبوده و اشتباهاتی داشته...
حداقل یه درفش کاویانی،چیزی،هیچی هم نشد همون پارچه سیاه خودمون!ولی نه دیگه پرچم سه رنگ ایران که از زمان قاجار مرسوم شد!
چرا اینجوری ساختن این فیلمو