سرشماری سال ۲۰۱۰ در آمریکا تحولات جمعیتی کمسابقهای را در این کشور به نمایش گذاشته است.
به گزارش بی بی سی سهم اکثریت سفیدپوست اروپاییتبار به نحو محسوسی رو به کاهش است و افزایش چشمگیر جمعیت اقلیتها زمینهساز تحولات سیاسی و اجتماعی معناداری است.
ساموئل هانتینگتون، سیاستشناس نامدار آمریکایی، ۴ سال پیش از مرگ در سال ۲۰۰۸، کتابی نوشت با نام "ما که هستیم؟" ( ?Who Are We) که با عنوان "چالشهای هویت در آمریکا" به فارسی نیز ترجمه شده است.
این کتاب که بحثهای بسیاری برانگیخت، پژواک نگرانیهای یک آمریکایی "اصیل" است که "هویت یکپارچه آمریکایی" را در معرض تهدید هویتهای هیبریدی یا ترکیبی میداند و نسبت به غلبه عناصر غیرآمریکایی بر این هویت هشدار میدهد.
هانتینگتون در "ما که هستیم؟" هویت آمریکایی را در برابر موج مهاجرتی که از آمریکایی لاتین و به ویژه مکزیک به سوی ایالات متحده روان است در خطر میبیند.
او مینویسد: "هیچگاه یک اقلیت خارجی در آمریکا در شرایطی نبوده است که بتواند بر کنه پروتستانی- آنگلوساکسونی فرهنگ این کشور غلبه کند یا آن را در معرض کمرنگشدن قرار دهد. ولی در قرن بیستویکم چنین تهدیدی به یکی از بزرگترین معضلات ایالات متحده بدل میشود."
هانتیتگون فرهنگ آمریکایی را به سوپ گوجه فرنگی تشبیه کرده که "گرچه در طول تاریخ خود ادویهها و سبزیجات خارجی متفاوتی را در درون خود جذب کرده"، ولی در محتوای اصلی آن تغییری پدید نیامده است. اما اینک حضور رو به افزایش لاتینوها در آمریکا میرود که این محتوا را دچار تغییر اساسی کند و "هویت آمریکایی" (پروتستانی- آنگلوساکسونی) ایالات متحده را برای اولین بار در سایه قرار دهد.
بنا به برآوردهای آماری هانتینگتون، سال ۲۰۴۰ از هر شهروند کالیفرنیا یکی لاتینو (هیسپنیک/ Hispanic) خواهد بود، یعنی یکی از والدینش اصل و نسب آمریکایی لاتینی یا اسپانیایی دارد.
به عبارت دیگر، موج بدون وقفه مهاجرت از آمریکایی لاتین و ضریب بالای زاد و ولد در میان لاتینوهای مقیم آمریکا از نظر هانتینگتون در درازمدت به "هیسپنیکشدن" شهرها و مناطق این کشور و نتیجتاً به شکافی فرهنگی میانجامد که معنایی جز "پایان آمریکایی که ما میشناسیم نخواهد داشت".
تزهای هانتیگتون نقدهای متفاوتی را به دنبال داشت. منتقدان این تزها را زمینهساز رشد انزواگرایی، بیگانهستیزی و تبعیض در آمریکا توصیف کردند.
کارلوس فوئنتس، نویسنده نامدار مکزیک حتی هانتینگتون را "نژادپرست نقابزدهای" خواند که "فانتزیهای او سیاهنماییهایی است که نیاز مستمر بخشی از مردم ایالات متحده به داشتن یک "دشمن" را ارضا میکند."
-نسبت سرشماری جدید با نگرانیهای هانتینگتون
سرشماری سال ۲۰۱۰ در آمریکا که نتایج آن اخیراً منتشر شده، دستکم به لحاظ آماری فرضها و پیشبینیهای هانتینگتون را تائید می کند، هر چند که استنتاجهای او همچنان بحثانگیز و قابل تردید ماندهاند.
مطابق سرشماری یادشده، شمار هیسپنیکها در آمریکا از مرز ۵۰ میلیون نفر گذشته و آنها اکنون با بیش از ۱۶ درصد، بزرگترین اقلیت در جمعیت ۳۰۹ میلیونی ایالات متحده را تشکیل میدهند.
بنا به برآوردهایآماری، با توجه میزان بالاتر زادوولد در میان اقلیتها، و از جمله هیسپنیکها، در سال ۲۰۴۲ این اقلیتها، اکثریت را در آمریکا تشکیل خواهند داد و اکثریت کنونی، یعنی سفیدپوستان آمریکایی یا اروپاییتبار، در اقلیت خواهند بود.
با توجه میزان بالاتر زادو ولد در میان اقلیتها، و از جمله هیسپنیکها، در سال ۲۰۴۲ این اقلیتها، اکثریت را در آمریکا تشکیل خواهند داد
در ایالات متحده هر ده سال یک بار سرشماری انجام میگیرد. آمار سرشماری سال ۱۹۵۰ جمعیت آمریکا را ۱۵۰ میلیون نفر نشان میدادند. بنا به سرشناسی سال ۲۰۰۰ این رقم به ۲۸۱ میلیون نفر رسید و پس از ده سال اینک به رقم ۳۰۹ میلیون نزدیک شده است.
رشد دهه گذشته گرچه در قیاس با تمامی دهههای پس از جنگ جهانی دوم، کمتر بوده، ولی هنوز هم ایالات متحده بعد از کانادا، در قیاس با کشورهای صنعتی دیگر از ثبات نسبی و مطلوبی در افزایش جمعیت برخوردار است، به گونهای که مقام سوم این کشور در فهرست جمعیتی جهان (پس از چین و هند) همچنان بلامنازع مانده است. نگرانی از پیرشدن جمعیت که کشورهای اروپایی با آن دست به گریبانند، نیز در آمریکا کمتر محلی از اعراب دارد.
اما رشد یادشده بیش از آن که به سفیدپوستان مربوط باشد، ناشی از پویایی چشمگیر زادوولد در میان اقلیتها، و به ویژه لاتینوهای ساکن آمریکاست.
ادامه مهاجرت لاتینوها به آمریکا نیز در این زمینه تاثیر معینی داشته است. در مجموع، از ۳ / ۲۷ میلیون نفری که از سال ۲۰۰۰ به جمعیت آمریکا اضافه شده، لاتینوها (هیسپنیکها) با ۲/ ۱۵ میلیون سهم اصلی را دارا هستند که رشدی معادل ۴۲ درصد را نشان میدهد. این که از سال ۲۰۰۸ به دلیل بحران اقتصادی در آمریکا بیش از یک میلیون از لاتینوها به کشورهای خود در آمریکای لاتین بازگشتهاند نیز تغییری در روند یادشده ایجاد نکرده است.
در حال حاضر تنها در مکزیک با جمعیت ۱۱۰ میلیونیاش، شمار لاتینوها (هیسپنیکها) بیش از آمریکاست. در سایر کشورهای آمریکای لاتین و نیز در خود اسپانیا، شمار جمعیت همچنان زیر ۵۰ میلیون نفر و کمتر از تعداد هیسپنیکها در ایالات متحده است.
-اکثریتی که رو به اقلیتشدن است
در میان سیاهان آمریکا نیز رشد جمعیت بالاتر از سفیدپوستان این کشور است. سیاهپوستان که از سال ۲۰۰۳ جایگاه خود به عنوان بزرگترین اقلیت در آمریکا را به هیسپنیکها واگذاشتهاند، هم اینک ۲ / ۱۲ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند و به لحاظ رقم مطلق، شمارشان به ۴۲ میلیون نفر میرسد.
شمار سفیدپوستان آمریکا (با پیشینیانی از اروپا) در دهه گذشته با ۲ / ۱ درصد افزایش از ۶ / ۱۹۴ به ۸ / ۱۹۶ میلیون نفر رسیده، با این همه، سهم آنها در کل جمعیت کشور از ۶۹ درصد به ۶۴ درصد کاهش یافته است.
هنوز هم ایالات متحده بعد از کانادا، در قیاس با کشورهای صنعتی دیگر از ثبات نسبی و مطلوبی در افزایش جمعیت برخوردار است
گرچه ضریب زادو ولد در میان سفیدپوستان در مجموع رو به کاهش بوده، ولی در دهه گذشته نگرانیها و اثرات روانی ناشی از ترورهای ۱۱ سپتامبر و وضعیت نامساعد اقتصادی کشور بیش از پیش این روند را تشدید کردهاند.
این در حالی است که علاوه بر رشد چشمگیر هیسپینکها و سیاهپوستان، آمریکاییهای آسیاییتبار نیز با بالاترین رشد جمعیت در ده سال گذشته ( ۴۳ درصد) شمارشان از ۲ / ۱۰ به ۷ / ۱۴ میلیون (۵ درصد کل جمعیت) رسیده است.
هم اینک در میان کودکان زیر سهساله آمریکا و نیز در برخی از ایالات این کشور، هیسپنیکها اکثریت را دارند. در میان زیر ۱۸ سالهها در کل کشور نیز، ۲۳ درصد را هیسپنیکها و ۱۴ درصد را سیاهپوستان تشکیل میدهند. تنها کمی بالاتر از نصف (۵۳ درصد) این گروه سفیدپوست هستند که با روندهای کنونی جمعیتی به زودی آنها این اکثریت را از دست خواهند داد.
در ۱۰ ایالت از ۵۰ ایالت آمریکا در حال حاضرهم، سفیدپوستان زیر ۱۸ سال، دیگر اکثریت را تشکیل نمیدهند. در ایالتشهر واشنگتن و در ایالتهایی مانند کالیفرنیا، تگزاس، نیومکزیکو و هاوایی همین حالا هم، اکثریت کل جمعیت از آن "اقلیتها" است.
"موزائیکیشدن" چهره شهرهای این ایالات و حضور وسیع و چشمگیر پلاکاردهای تبلیغی و کانالهای رادیو و تلویزیون به زبانی غیر از انگلیسی و نیز ارائه انواع خدمات بانکی و بیمهای و غیره به زبان های دیگر در کنار زبان انگلیسی، بهتر از هر از نشانه و نماد دیگری، تغییر و تحول جمعیتی در این مناطق را به نمایش میگذارند.
-جمعیتی که رو به جنوب دارد
توزیع افزایش جمعیت آمریکا اما یکسان و موزون نبوده است. بیشترین سهم از این افزایش، به مناطق جنوبی و غربی کشور رسیده است. سهم بخشهای مرکزی غرب و شمال شرقی کشور که تا همین چندی پیش کانونهای اصلی جمعیتی آمریکا به شمار میآمدند اندک بوده است و حتی جمعیت آنها رشدی منفی را نشان میدهد.
کانون صنعت اتوموبیلسازی آمریکا، یعنی شهر دیترویت در ایالت میشیگان که در دهه گذشته یک چهارم جمعیت خود را از دست داده و هم اینک در قیاس با سال ۱۹۲۰ جمعیت کمتری دارد، نمونه خوبی برای از دسترفتن جذابیتهای این مناطق و کاهش جمعیت آنهاست.
رشد منفی جمعیت این مناطق از جمله به دلیل مهاجرت سیاهپوستان به موطن اصلی خودشان، یعنی جنوب آمریکاست.
سیاهپوستان آمریکا که در فاصله ۱۹۱۰ تا ۱۹۷۵ موج گستردهای از مهاجرت به ایالاتهای صنعتی کشور در شمال و مرکز غرب کشور را آغاز کردند در دهه گذشته به گونهآی محسوس به جنوب بازگشته اند.
آمارهای سرشماری سال ۲۰۱۰ نشان میدهد که مهاجرتهای دهه گذشته به بیشترین افزایش شمار سیاهپوستان در جنوب از سال۱۹۱۰ تا کنون منجر شده است. به این ترتیب سهم سیاهپوستان در جمعیت جنوب به ۵۷ درصد افزایش یافته که از سال ۱۹۶۰ تا کنون بیسابقه است.
سهم سیاهپوستان در جمعیت جنوب به ۵۷ درصد افزایش یافته که از سال ۱۹۶۰ تا کنون بیسابقه است.
بازگشت سیاه پوستان به جنوب دلایل چندگانهای دارد: بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ و از دسترفتن شمار قابل اعتنایی از موقعیتهای شغلی در کانونهای صنعتی آمریکا همچون نیویورک و میشیگان و دیترویت و لوسآنجلس و ... ، رونق رشتههای مختلف سرویس و خدمات در تگزاس و جرجیا، هزینه پایینتر زندگی در جنوب، پیامدهای مثبت سیاستهای انتگراسیون (هم پیوندی) در این منطقه که به کمرنگشدن مرزها میان سیاه و سفید منجر شده و نیز این واقعیت که شماری از سیاهپوستان بیکارشده همچنان در جنوب خانواده و بستگانی دارند که شاید در این موقعیت سخت دستگیر آنها شوند.
به این ترتیب، چه به دلیل حضور فزاینده هیسپنیکها در جنوب وغرب آمریکا، چه به خاطر مهاجرت مجدد سیاهپوستان به این مناطق و نیز به برخی دلایل فرعیتر، کانون اصلی سیاسی آمریکا نیز بیش از پیش به جنوب و غرب کشور منتقل میشود. ایالتهای واقع در این مناطق از رهگذر افزایش تراکم جمعیت خود سهم پیوسته بیشتری از نمایندگان کنگره را به ضرر ایالات شمالی و شرقی کشور از آن خود خواهند کرد. بخش بزرگی از این سهم تبعاً به هیسپنیکها خواهد رسید.
- تاثیر تحولات جمعیتی بر انتخابات
پیامدهای سیاسی روندهای جمعیتی در آمریکا به خوبی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ قابل مشاهده بودند.
در ویدیوئی هم که اخیراً باراک اوباما به مناسبت اعلام نامزدی خود برای دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری منتشر کرد، بیش از آن که خود سخن بگوید، رشته کلام را به هوادارن خود سپرده بود که حضور چهرههایی از میان اقلیتهای آمریکا در میان آنها برجستگی داشت.
بخش عمده ویدئو به صحبتهای زنی از میان اقلیت هیسپنیک (لاتینوها) از ایالت نوادا اختصاص داشت. هیسپینکها در این ایالت ۲۲ درصد جمعیت را تشکیل میدهند و رای قاطع آنها به اوباما در سال ۲۰۰۸ عملاً این ایالت را که پایگاه سنتی جمهوریخواهان به حساب میآمد از اختیار آنها به درآورد.
در مجموع در سال ۲۰۰۸ دو سوم هیسپنیکها به اوباما رای دادند. این رقم در میان سیاهپوستان ۹۷ درصد بود. این در حالی بود که تنها ۴۳ درصد سفیدپوستان از اوباما حمایت کردند.
همه نشانهها حاکی از آن است که در انتخابات سال ۲۰۱۲ نیز اوباما میکوشد آرای مشابهای را برای خود دستوپا کند. مشاوران اوباما تحولات جمعیتی و فزونشدن شمار اقلیتهایی مانند هیسپنیکها را به سود خود میدانند. هم اینک در ایالاتی مانند کالیفرنیا، هاوایی، نیومکزیکو و تگزاس سفیدپوستان اروپاییتبار اقلیت را تشکیل میدهند.
از سوی دیگر، حضور گستردهتر هیسپنیکها و سیاهپوستان در ایالتهایی مانند تگزاس و جرجیا این امید را در میان دموکراتها به وجود آورده که این ایالات جنوبی که از پایگاههای عمده جمهوریخواهان به شمار میروند نیز، در سال ۲۰۱۲، مانند ویرجینیا و کارولینای شمالی در سال ۲۰۰۸، پس از دههها دوباره به سود نامزد حزب آنها رای دهند.
این که چنین امیدی به واقعیت نزدیک شود، بیش از همه به سیاستهای اجتماعی و رویکردهای مهاجرتی دولت اوباما بستگی دارد که تا چه حد به بهبود زندگی سیاهپوستان و افزایش شانس نزدیک به ۱۰ میلیون مهاجر هیسپنیک غیرقانونی و هموارکردن راه احراز تبعیت آمریکایی از سوی آنها کمک کند. کارنامه دولت اوباما، از جمله به دلیل مخالفت جمهوریخواهان و بخشی از دموکراتهای سفیدپوست، تا کنون در این زمینهها حاوی موفقیت چندانی نیست.
- "پیامد طبیعی جهانیشدن" آمریکاییهای آسیاییتبار
آمریکاییهای آسیاییتبار نیز با بالاترین رشد جمعیت در ده سال گذشته ( ۴۳ درصد) شمارشان از ۲/ ۱۰ به ۷/ ۱۴ میلیون (۵ درصد کل جمعیت) رسیده است
به رغم نگرانیها و بدبینیهای کسانی مانند هانتینگتون، افزایش جمعیت اقلیتهایی مانند هیسپنیکها در نگاه شماری از جامعهشناسان آمریکا از پیامدهای طبیعی روند جهانیشدن است و بیشتر از تهدید، یک فرصت به حساب میآید.
از نگاه این دسته از جامعهشناسان، اقلیتهای یادشده با با دینامیزم فعالتر زادوولد خود، سالمندشدن و کاهش جمعیت را که کشورهای اروپایی و حتی چین با آن مواجهاند، جبران میکنند.
به علاوه زندگی و موقعیت خوب مهاجران و فرزندان آنها در ایالات متحده کماکان کشش و جذابیت این کشور را برای مهاجران کاردان، باسواد و متمول از سراسر دنیا برقرار نگه می دارد.
وسعت و گستردگی مناطق قابل سکونت در آمریکا هم عاملی است که که این کشور را به لحاظ اسکان جمعیت بیشتر و افزایش توان اقتصادی خود همچنان از ظرفیتهای کمنظیری برخوردار میکند. سال ۲۰۵۰ که جمعیت آمریکا به ۴۰۰ میلیون برسد، هنوز هم چگالی جمعیت آن در واحد سطح کمتر از یک ششم این چگالی در کشورهای بزرگ اروپایی خواهد بود.
به علاوه، بنا به تجربه، نسلهای جوانتر مهاجران عمدتاً شوق تسلط به زبان بینالمللی انگلیسی را دارند و به دنبال تحصیل و کسب مقام و درآمدهای خوب هستند.
در واقع حضور مهاجران و مهاجرتباران بیش از آن که مشکلات فرهنگی و قومی و نژادی ایجاد کند، به دلیل جوانشدن بیشتر جمعیت، مشکل نسلی ایجاد میکند: چالش میان نسل قدیمیتر سفیدپوستان که درک و دریافتی کلاسیک و غیرپویا از هویت آمریکایی دارد با نسلهای جوان و پرشمارتر سفیدپوستان و مهاجران که اشتراکات و زبان تفاهم بیشتری میانشان برقرار است.
سرشماری بعدی جمعیت در آمریکا در سال ۲۰۲۰ و تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این کشور در یک دهه پیش رو محکی خواهد بود که روندهای بعدی تحولات جمعیتی و عیار ارزیابیهای خوشبینانه و بدبینانه نسبت به پیامدهای این تحولات را بیشتر عیان خواهد کرد.