حسین پاکدل گفت: تلویزیون گفته که دکتر حسابی فراماسونر است و ساخت سریالی درباره ایشان در اولویت کار ما نیست.
به گزارش فردا، حسین پاکدل، نویسنده و کارگردان تئاتر در گفتوگویی درباره سرنوشت سریال «پروفسور حسابی» گفت: قرار نیست این سریال را بسازم، فیلمنامه را نوشتهام اما در تلویزیون گفتهاند که دکتر حسابی فراماسونر است و ساخت سریالی درباره ایشان در اولویت کار ما نیست.
وی در پاسخ به تاکید خبرنگار نشریه «نافه» که پرسیده بود ایرادی ندارد این جمله را از قول شما بنویسم گفت: ایرادی ندارد، این چیزی است که به ما گفتهاند.
حسین پاکدل در این گفتگوی بلند همچنین درباره پرداختن به تاریخ معاصر در نمایشهای اخیرش گفت: هم دغدغه تئاتر دارم و هم تاریخ؛ اما وقتی ما دغدغه یک کار تاثیرگذار پرمعنا را داشته باشیم، چه بهتر است که به مسائلی که دردهای جامعهمان تلقی میشوند بپردازیم تا شناخت بهتر آن دردها و نقاط ضعف و قوت، باعث عبرت ما شود.
وی در عین حال این نکته را هم اضافه کرد که به عنوان یک نمایشنامهنویس به تاریخ نگاه میکنم نه یک مورخ. هنرمند قرار نیست که وقایع نگاری تاریخی انجام دهد و فکر نکنم هنرمندی باشد که ادعای تاریخنگاری داشته باشد.
او توضیح داده است: تاریخ یک بهانه است تا هنرمند حرف خودش را بزند که همان نقد است؛ نقد بخردانه اتفاقات. اتفاقاتی که میتواند اجتماعی باشد، یک عادت بد یا یک ناهنجاری باشد و... یکی از این اتفاقات هم نقد تاریخ معاصر است که ما به ازای زیادی دارد و مدام هم تکرار میشود.
"اي فراماسونري كه وگويي يعني چه؟!!!"
اگر ابلهی داد بی مغز اوست
سعدی
واقعا كه...!!!
.
چرا ما اينقدر سطحي نگر و خشك مغز شده ايم؟!!!
وقتي خودمون ميخوايم همين ميشه
هي واي من
همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد."
آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت: " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن 10هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."
بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند. همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت" دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.
آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با "م" به نشانه ی جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ... همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند.
بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید : "ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!"
خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.
و وقتی هم نگاه مکنه میبینه طرف بینیش دراز شده ....