عصرایران - دیگر تازگی ندارد که از ناشری بشنوی که مدتی است موفق به دریافت مجوز هیچ
کتابی از سوی ارشاد نشده است. به این شنیده تکراری خبر گرانی کاغذ،
اصلاحیههای پیدرپی یک کتاب، انصراف نویسندهای از انتشار آثارش و لغو
مجوز کتابهایی که مجوز دائم برای انتشار داشتهاند را نیز اضافه کنید.
کتابهایی هم هستند که همه این مراحل را با موفقیت گذراندهاند، اما اکنون
در انبار انتشاراتشان در انتظار مجوز پخش خاک میخورند که یا باید خمیر
شوند، یا به امید این معجزه بمانند که شاید روزی مجوز پخش بگیرند!
همین هفته پیش بود که شنیدیم محمدعلی سپانلو که بیش از شصت کتاب منتشره
دارد و از شناخته شدهترین شخصیتهای ادبی ایران در دیگر کشورها است، در
بستر بیماری گفته که اگر وضعیت کتابهایش به همین روال ادامه یابد، دیگر
روحیهای برایش باقی نخواهد ماند و دست از نوشتن خواهد کشید.
یکی از شش کتاب سپانلو که مجوز نشر نگرفته است، کتابی است متشکل از حرفها
و خاطرههای او و نیز گفتوگوهایش با شخصیتهای بزرگ ادبیات جهان. اما
نکته جالب حرفهای سپانلو آنجاست که میگوید: «در جاهایی از این کتاب، من
از نظام هم دفاع کردهام. پایش هم شجاعانه میایستم. بسیاری از دوستان در
خاطراتشان از این مسائل میگذرند.»
نمونه دیگری از این خروار، وضعیت اثری از محمد بقایی ماکان، اقبالشناس و
محقق است که شیوه ممیزی در وزارت ارشاد را سلیقهای، حلقه بررسی در این
وزارتخانه را بسیار تنگ و هرگونه نامهنگاری و پیگیری را نیز در این مورد
بیثمر خوانده و گفته است: «دوستان بسیاری را می شناسم که به دلیل برخورد
ممیزی ارشاد، کتابهای بسیاری را در کشوی میزشان آماده دارند ولی ترجیح
میدهند با توجه به مضایقی که از طریق اداره کتاب اعمال میشود به چاپ
نسپارند.» جالب اینجاست که وقتی این استاد محقق ، با تقاضای سانسور بخش هایی از کتابش مواجه شده و علت را پرسیده بود ، به او گفته بودند: "اینجا چرا نداریم!" درست مثل دوران سربازی ، درست مثل پادگان!
حالا جالب اینجاست که آن بخشی که گفته بودند باید حذف شود ، هیچ خط قرمزی را رد نکرده بود ؛ او در کتابش نوشته بود که کتابخانه ملی هنگ کنگ 12 میلیون کتاب دارد و کتابخانه ملی ما یک میلیون. همین را گفته اند حذف کنید! تا مشخص شود ، سلیقه گرایی آن هم در حد تاسف انگیزش بیداد می کند.
نبود وحدت رویه در ممیزی
یکی از موارد مشکلساز که موجب شده تکلیف نویسندگان با اداره کتاب مشخص
نباشد، نبود وحدت رویه در نحوه ممیزی کتاب است. درواقع بهغیر از واژگانی
که در متن تایپی هر کتاب بهصورت خودکار جستوجو شده و مشمول اصلاح
میشوند، در بخش محتوایی همهچیز بستگی به سلیقه ممیز دارد.
صفارهرندی، وزیر پیشین ارشاد در یکی از کنفرانسهای خبری خود اعلام کرد که
هر کتابی توسط سه ممیز خوانده میشود و درنهایت یک سرممیز ایرادات وارده را
بررسی میکند. اما خروجی کار نشان میدهد که این فرایند به رقابتی برای
کشف و به نوعی اختراع موارد اصلاحی انجامیده است.
اصلاحیههای مکرر و کتابهای بلاتکلیف
اما گروه دیگری از کتابها هم هستند که پس از اعمال موارد اصلاحی باز هم
مورد بررسی قرار میگیرند و ایرادات تازهای از آنها گرفته میشود. نمونه
این کتابها، یک پژوهش ادبی درباره نیما از ایلیا دیانوش، شاعر و منتقد
ادبی است که پس از گذشت نزدیک به سه سال از ارسالش به ارشاد و اعمال دو
اصلاحیه همچنان بلاتکلیف است.
این در حالی است که انتشار بسیاری از این کتابها بهصورت پاورقی در نشریات
میسر است و بنابر عرف کار مطبوعاتی، مطالبشان هم چیزی نیست که بخواهد منجر
به توقیف نشریه و حتی تذکری به آن بشود!
لغو مجوزها
در این میان کتابهایی هم هستند که پیش از این مجوز انتشار دائم داشته و
بارها چاپ شدهاند اما برای تجدید چاپ دچار مشکلاتی میشوند، از آن جمله
کتابی درباره دفاع مقدس است که چاپ جدید آن مشروط به حذف عکسهایی از آن
شده است. بداقبالتر از این کتابها، کتابهایی هستند که مجوزشان بالکل لغو
میشود و در بهترین حالت برای طی کل فرایند مجوز و انتشار در قالب اثری
جدید با اصلاحات کلی و جزیی راهنمایی میشوند.
سخن آخر اینکه آیا اینهمه حساسیت و وسواس در مورد کتاب، خوانندگان را
بهسوی کتابهای زیراکسی و چاپهای زیرزمینی که مطالبشان تحت هیچ نظارتی
نیست، سوق نخواهد داد؟
آیا باعث سرخوردگی مؤلفان ما نخواهد شد و اندک درآمد آنان را نیز از بین نخواهد برد؟
و آیا رفته رفته ناشران ما را به سوی خروج از فعالیت فرهنگی سوق نخواهد داد؟
من يك ايده دارم كه به نظرم مي تواند حلال مشكلات مميزي باشد وان ايجاد يكdepartmentمميزي متشكل از دوستان ارشاد و منتقدين ادبي. .به نظر مي رسد كه بايد در وزارت ارشاد سليقه ها جاي خودرابه خردجمعي بدهد.
یعنی حالی ندارم چه برسد به نظر!
این چاپ های زیرزمینی تحلیل به جا و قابل تاملی است. در دهه اول انقلاب از موسیقی چه در انقلاب و چه در اداره جنګ و حفظ روحیه مردم پشت جبهه به خوبی استفاده شد. اما عدم تنظیم یک چارچوب مشخص با قیاس مشخص باعث شد خیلی از جوانانی که می توانستند با کار هنری و موسیقی خود در رشد فکری جامعه نقشی مهم ایفا کنند یا راهی خارج شدند و نسل جدید خوانندګان لس آنجلسی را تشکیل دادند و عده دیګری هم که نتوانستند از کشور خارج شوند به موسیقی زیرزمینی و البته بدون کنترل روی آوردند. به جای تنګ نظری و یا اعمال سلیقه های شخصی و آوردن هزار دلیل برای انجام ندادن کار، در مسایل فرهنګی به فکر و تدبیر برای ایجاد یک چارچوب مشخص و با ثبات فکر کنید که نسل جوان را از این بلاتکلیفی خارج کنید.