عصر ایران - موضوع هدفمندسازي يارانهها و مسئله آزادسازي قيمت حاملهاي انرژي و تعيين قيمت اين محصولات بر مبناي فوب خليجفارس اين سوال را در اذهان بهوجود آورده كه آيا واقعا اقتصاد ايران كشش و توان رهاسازي قيمتها برپايه قيمت روز منطقه خليجفارس را دارد يا نه؟
آنچه به نظر ميرسد اسير سادهسازي عقل فريب برخي كارشناسان شده اين است كه بنزين و حاملهاي انرژي را كالايي همچون ساير كالاهاي تلقي كرده و از ابعاد ژرف و پنهان اثرگذاري آن بر كل ساختار و ريزبافتهاي اجتماعي و اقتصادي كشور غافلند. درست يا نادرست بنزين گلوگاه اقتصاد ايران شده و به استراتژيكترين كالاي مصرفي كشور پس از نان تبديل شده ، شرايطي كه تاكنون براي هيچ كالايي تا بدين پايه رخ نداده است.
وقتي كالايي استراتژيك تعريف شود بهطور مستقيم با امنيت ملي يك كشور ارتباط مييابد لذا كوچكترين تحولي در «توليد»، «مصرف» و «قيمت» آن ميتواند تبعات امنيتي خاصي به بار آورد. از منظر امنيتي بهترين وضعيت آن است كه روند توليد و مصرف كالا به گونهاي باشد كه از قالب استراتژيكي خارج گردد تا تحولات بازاری آن باعث تغييرات در ساير عرصهها مخصوصا امنيت ملي و عمومي نشود. اما سوال اين است كه آيا با آزادسازي قيمت حاملهاي انرژي و مخصوصا بنزين ميتوان آنرا از قالب استراتژيك خارج ساخت؟
پاسخ به اين سوال فراتر از يك بله يا خير است چرا كه دريافت پاسخ آن منوط به پرسشها و پاسخهاي ديگر است. يكي از اين سوالات آن است كه آيا اساسا اقتصاد ايران توان و كشش همترازی قيمتها با شاخص منطقهاي را دارد يا خير؟
قيمت منطقه يعني رجوع به قيمت روزانه در فراسوی مرزهای جغرافیایی ایران، يعني قيمتي كه روزانه توسط شركتها و بنگاههاي بزرگ نفتي جهان در خلیج فارس معامله ميشود. اصليترين ويژگي قيمت منطقه نوسان مداوم آن است. يعني مدام با خريد و فروش يا دلال بازي عدهاي قيمت كاهش يا افزايش مييابد.
تاكنون و از هنگام پيدايش و مصرف نفت و فرآوردههاي نفتي در ايران، سابقه نداشته كه قيمت حاملهاي انرژي و مخصوصا بنزين ارتباط مستقيم و روزانه با قيمت منطقه داشته باشد و براساس آن در نوسان قرار گيرد، چنين تجربهاي و آزمودن چنين مسئلهاي در اقتصاد ايران بيسابقه بوده است.
آيا مردم ايران به لحاظ رفتارشناسي اقتصادي آماده و پذيراي قيمت متغیير بنزين در پمپ بنزينها به صورت روزانه هستند؟ يعني ميشود هر روز رفت پمپ بنزين و قيمت جديدي ديد و دم بر نياورد و رفت؟
لااقل به لحاظ تجربه تاریخی می توان گفت که مردم ایران تاکنون با چنین پدیده ای برخورد نداشته اند و مشخص نیست که اگر چنین چیزی پیش بیاید دقیقا چه واکنشی نشان خواهند داد، ولی با عنایت به اینکه همواره نگاه مردم در این زمینه و مواردی مثل این ، به دست دولت ها بوده، لذا دور از ذهن نخواهد بود اگر واکنشی ورا یا فراتر از تحلیل های کارشناسان اقتصادی از خود بروز دهند.
ايرانيان تا ديروز وقتي نفت از 100 دلار بيشتر ميشد خوشحال ميشدند ولي حالا بايد به شدت نگران و ناراحت باشند چون قيمت تمام حاملهاي انرژي مصرفي آنها يا به تعبير درستتر تمام هزينههاي اساسي زندگيشان افزايش مييابد چرا كه تعيين قيمت بر مبناي فوب خليجفارس يعني زندگي روي مدار پرنوسان بيچشمانداز، كدام يك از ايرانيان و كجاي اقتصاد ايران و كدام اقتصاددان ايراني توان پيشبيني چنين فراز و فرودهايي را دارد؟
چگونه به مردمي كه سالهاي سال آب و برق و نان و شير و شكر و گوشت و مرغ خود را از دولتها ميخواستند و ميخواهند ميتوان گفت از اين پس دولتها فقط حقالعمل كارند و از اين دست ميگيرند و از آن دست ميدهند و هر چه بورس منطقه گفت همان را اجرا ميكنند؟ و اي كاش فقط همين بود، از اين پس همه ايرانيان بايد يك چشمشان به قيمت بنزين در منطقه باشد و چشم ديگرشان به بازار ارز و قيمت دلار. اگر نرخ دلار افزايش يابد به تبع آن قيمت حاملهاي انرژي نيز افزايش مييابد. يعني اگر بنزين در منطقه ليتري يك دلار باشد و اين دلار كه اكنون حدود هزار تومان است بشود هزار و پانصد يا دو هزار تومان قيمت هر ليتر بنزين نيز ميشود هزار و پانصد يا دو هزار تومان. چنين چيزي نیز تاكنون در اقتصاد ايران سابقه نداشته و هيچكس هم به درستي نميداند پس از اجراي اين ماجرا چه خواهد شد. همين قدر مشخص است كه هيچ چيز مشخص نيست و اين اساسيترين اصل اين برنامه است.
واقعگرايي اقتصادی به ما ميآموزد كه قيمت بنزين را چندان هم نميتوان بر اساس قیمت منطقه واقعي كرد چرا كه این امر پیش از هرچیز نیازمند تغییر گسترده رفتار اقتصادی یک ملت در ظرف زمانی بسیار کوتاه است. امری که اگر محال نباشد لااقل بسیارپرهزینه و غیر قابل پیش بینی است.