آراستگي در برقراري و استحكام روابط تأثيرگذار است و اين حقيقت انكار ناپذير در سراسر هستي مشهود است. پيشوايان ما نيز به اهميت آن اشاره داشته و خود پيش از هر شخص ديگري آن را به كار بسته و از محبوبيت آراستگي نزد خداوند خبر دادهاند.
« اِنّ اللَه يُحِبِّ الجمالَ و التجميل و يكره البُؤسَ و التّباؤُسَ؛ خداوند زيبايي و آراستن را دوست دارد و از نپرداختن به خود و خود را ژوليده نشان دادن ، كراهت دارد[1]».
آراستگي در برقراري و استحكام روابط تأثيرگذار است و اين حقيقت انكار ناپذير در سراسر هستي مشهود است. پيشوايان ما نيز به اهميت آن اشاره داشته و خود پيش از هر شخص ديگري آن را به كار بسته و از محبوبيت آراستگي نزد خداوند خبر دادهاند. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد:
«ان الله يُحِبُّ مِن عبيده اذاخرج الي اخوانه ان يَتَهَيّأَ لهم وَ يَتَجَمَّلَ[2]؛ خداوند دوست ميدارد كه چون بندهاش به سوي برادرانش بيرون ميآيد، خود را براي آنها آماده و زيبا سازد» .
امام صادق (عليه السلام) به يكي از ياران خود ميگويد:
« اظهار النعمة احبّ الي الله من صيانتها فإيّاك ان تَتَزَيَّنَ إِلاّ في أَحسن زِيِّ قَومِك[3]؛ نزد خدا، نمايان كردن نعمت، از نگه داشتن آن محبوب تر است. پس مبادا كه جز در بهترين شكل مورد پسند قوم خود بيرون بيايي».
امير المؤمنين (عليه السلام) كه خود در غايت زهد و ساده زيستي بود، هرگز سهلانگاري در آراستگي و آراسته بودن را روا نميدانست. روايتي از آن حضرت نقل شده كه نشان ميدهد رفاقت و صميميت و خويشاوندي نبايد باعث كوتاهي در اين امر شود. آن حضرت فرمود:
« لِيَتَزَيَّنَ اَحَدُكُم لأَخيهِ الْمُسْلِمِ كما يَتَزَيَِّنَ لِلْغَريبِ الَّذي يُحِبُّ أَنْ يراه في احسن الهَيئة[4]؛ هر يك از شما خود را براي برادر مسلمانش همان گونه بيارايد كه براي بيگانهاي كه دوست دارد وي را در بهترين شكل ببيند، ميآرايد».
البته بايد به اين نكته هم توجه داشت كه در اين امر نبايد از حد افراط و تفريط بيرون رفت. از اين رو، مرزهايي براي آن بيان شده است؛ مثلاً در فقه پوشيدن لباس شهرت، خود را شبيه پوشش كافران در آوردن و پوشش با هدف فتنهانگيزي و ... جايز دانسته نشده است. بر اين اساس، همان طور كه آراستگي حلال و شايسته موجب استحكام و ايجاد نشاط و سلامت در ارتباطها ميشود، آراستگي ناشايست و حرام، با اين امور منافات دارد و موجب مفسده براي فرد و جامعه ميشود.
مطلب ديگر اين است كه پيشوايان اسلام به تمايل جوان و خودآرايي و تجمل دوستي در چارچوب اخلاق و مصلحت جامعه توجه داشتهاند و خودآرايي را براي جوان تحريم نكردهاند.
حكايتي نقل شده كه علي (عليه السلام) جامه بهتر را به غلامش قنبر كه جوان بود، داد تا تمايل زيباپسند قنبر را ارضا سازد. سپس خطاب به وي فرمود: «تو جواني و مانند ساير جوانان به تجمل و زيبايي رغبت بسيار داري و به علاوه من از خداي خود حيا ميكنم كه لباس خودم بهتر باشد».[5]
بدون ترديد ارضاي ميل خودآرايي و تجمل كه فطري است، به تكامل و ذوق و شكفتن احساسات جوان كمك و روح و عاطفه او را تقويت ميكند، ولي نبايد جوان در اين راه به زيادهروي و افراط گرايد و از حد شايسته تجاوز كند، بلكه او همانگونه كه به زيبايي بيروني و ظاهري ميپردازد، بايد به جمال و زيبايي عقل، فكر، علم، هنر و اخلاق هم بپردازد تا به وسيله هر دو زيبايي، انساني تكامل يافته براي جامعه پديد آيد.
مفهوم آراستگيآراستن به معناي زينت دادن و تزئين كردن و همچنين به معناي منظم و مرتب بودن، هماهنگ بودن و آماده و مهيا بودن نيز گفته شده[6] كه كاملاً مرتبط با معناي اول است؛ زيرا تزئين كردن به نوعي با نظم و تقارن و نيز هماهنگي همراه است و نشان دهنده آماده و مهيا بودن براي مقصود مورد نظر (مثلاً ملاقات دوست) است. در مقابل آراستن كه معمولاً با افزايش همراه است، پيراستن قرار ميگيرد كه ويژگي آن كاستن و زدودن شاخ و برگ است.
انواع آراستگيآراستگي به دو نوع است: آراستگي روحي و ظاهري.
الف) آراستگي روحيقبل از پرداختن به آراستگي جسمي و ظاهري از منظر معصومان، به پاكيزگي روح و آراستن باطن در كلام آن بزرگواران ميپردازيم.
آراستگي روح را به سه بخش ميتوان تقسيم كرد:
1. آراستگي انديشه: اين آراستگي را ميتوان به سه زينت اساسي خلاصه كرد: علم، حكمت و ادب.
علم: امام علي (عليه السلام) ميفرمايند:« العلم زين الأغنياء وغني الفقراء؛[7] دانش، زينت دهندة ثروتمندان است( منظور از ثروتمندان يعني كساني كه علم دارند) و بينياز كننده فقرا (يعني كساني كه علم ندارند و جاهل هستند).
در حديثي ديگر فرمود:« العلم اشرف حلية و عطيّة[8]؛ دانش والاترين زيور و هديه است».
حكمت: «عليك بالحكمة فانها الحليةِ الفاخرة[9]؛ حكمت زيوري است گرانبها كه بر تو لازم است آن را به دست آوري». حكمت به معناي قوه تمييز بين زشت و زيبا و عنصر حركت دهنده انسان به نيكيها و بازدارنده او از بديهاست.
ادب: اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميفرمايد:« احسن الادب زينة العقل[10]؛ ادب نيكو ، زيور و زينت خرد و عقل است».
2. آراستگي گفتار: در اين باره بحث فراواني وجود دارد، اما خلاصهاي از آن را بيان ميكنيم. منظور از آراستگي در گفتار، دروغ نگفتن، ناسزا نگفتن، دشنام ندادن، غيبت نكردن، تهمت نزدن، آبرو نريختن و غير اينهاست. چاره همه اين گناهان سكوت است. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «الّصُمتُ كَنزٌ وافرٌ و زينُ الحليم[11]؛ سكوت گنجي سرشار و زيور شخص بردبار است».
3. آراستگي رفتار: منظور از آراستگي در رفتار، انصاف، وفا و بردباري، سخاوت و ... است. در اين زمينه روايات فراواني هست. امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «رأيتُ الوفاء يُزَيّنُ الرجال[12]؛ چنين است كه وفا، مردان را زينت ميدهد».
امام علي (عليه السلام) ميفرمايد:«و زين المصاحبة الاحتمال[13]؛ زينت دوستي، تحمّل است». همچنين اميرمؤمنان (عليه السلام) ميفرمايد: «السّخاءُ يَكسِبُ المَحَبَّةَ و يُزَيّنُ الاخلاقَ[14]؛ سخاوت محبت ميآورد و اخلاق را زينت ميبخشد».
ب) آراستگي ظاهري1. پاكيزگي عمومي: پاكيزگي گذشته از تأثير بسزايي كه در سلامت شخصي و اجتماعي انسان دارد، موجب دلپذيري و جلب نظر بيننده ميشود، بلكه يكي از خواستههاي فطري انسان است و با سرشت انسان آميخته شده است. در كلام معصومان:پاكيزگي جزئي از ايمان است.
پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «النظافة من الايمان[15]؛ پاكيزگي جزئي از ايمان است»؛ يعني يكي از نشانههاي مؤمن، پاكيزگي و آراستگي است.
امام رضا (عليه السلام) ميفرمايد:« مِنْ أَخْلاقِ الأنبياء التَّنَظُّف؛ [16] پاكيزگي از اخلاق انبياست».
گزارش شده كه پيامبر اكرم(ص) به آيينه يا آب نگاه ميكرد و با ظاهري آراسته با مردم مواجه ميشد و ميفرمود:« اِنَّ الله تعالي يُحِبُّ مِنْ عَبِدهِ اذا خَرَجَ الي إِخْوانِهِ أَنْ يَتَهيّأ لَهُم و يَتََجَمَّلَ؛[17] خداوند تعالي دوست دارد وقتي بندهاش نزد برادران خود ميرود، خود را آماده كند و بيارايد».
در حديثي از قول پيامبر اكر(ص) در مورد شخصي آلوده چنين آمده است :« ان الله تعالي يُبغِضُ الوَسِخَ و الشَعِثَ[18]؛ خداوند متعال شخص آلوده و ژوليده را دشمن ميدارد».
در بعضي از روايات به موارد خاص نظافت اشاره شده است. امام صادق (عليه السلام) در قسمتي از حديث خود ميفرمايد:«فان الله عزَّوجلّ اذا اَنعَمَ علي عبده اَحَبَّ ان يري عليه أَثَرَها . قيل و كيف ذلك؟ قال يُنَظِّفْ ثَوبَه و يُطَيِّب ريحَهُ و يُجَصِّصْ دارَه و يكنسْ اُفنيتَهُ حتي ان السراجَ قبلَ مَغيِبِ الشّمس يَنفي الفَقر و يَزِيدُ في الرّزقِ[19]؛ هر گاه خداوند به بندهاي نعمتي بدهد، دوست دارد اثر آن را در او ببيند. عرض شد: چگونه؟ فرمود: لباس تميز بپوشد، از بوي خوش استفاده كند، خانهاش را گچكاري كند، آلودگيهاي منزل خود را بروبد و از بين ببرد؛ حتي روشن كردن چراغ قبل از غروب خورشيد فقر را دور ميسازد و روزي را افزايش ميدهد».
2. رسيدگي به موي سر: موي سر يكي از جلوهگرترين اجزاي بدن است. زيبايي رو و صورت با موي سر جلوه پيدا ميكند، مخصوصاً در نزد بانوان. اگر فردي صورت، ابرو، چشم، لب و بيني زيبا داشته باشد، ولي موي سر نداشته باشد، آن زيبايي جلوه نميكند و چه بسا آن فرد را زشت نشان دهد. به همين دليل، امامان معصوم سفارشهايي درباره موي سر بيان كردهاند.«وَرَدَ في الحديث ان رسول الله(ص) نهي الَمُرأَةُ التي وَصَلَتْ الي حََدِّ البلوغ اَن تَتَشَبِّهَ بالرِّجال في قَصِّ شَعْرِها من الْخَلْفِِ او من الوسط او من الأَمامِ[20]؛ پيامبر اكرم(ص) نهي فرمود زني(دختري) را كه به حد بلوغ رسيده باشد و مانند مردان موهاي خود را از پشت سر يا از ميان يا از جلوي سر كوتاه كند».
اين حديث موي بلند را براي زن پر اهميت و زيبايي زن را با موي بلند دانسته است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:« اِنَّ مِن اَجمَلِ الجمال الشَّعْرُ الحسن[21]؛ از زيباترين زيباييها، موي نيكو و قشنگ است». در جاي ديگر ميفرمايد:« الشّعر الحسن من كَسوةِِ الله فاكرِمُوه؛[22] موي زيبا از پوششهاي خداست. پس آن را گرامي بداريد».
امام رضا (عليه السلام) فرمود:« ثلاثٌ من سُنَنِ المرسلين العطر و اخذ الشعر و كَثْرَةُ الطُّرُوقَه[23]؛ سه چيز است كه از روشهاي پيامبران است، عطر زدن، مو گذاشتن و بسيار همبستر شدن.
درباره نگهداري از مو نيز رواياتي رسيده است.
الف) مدل مو: پيامبر اكرم(ص) فرمود: «مَن اِتَخَذَ شَعُراً فَليُحسِنُ وَلايَتَه او لِيَجُزَّه[24]؛ هر كس موي سرش را بلند ميگذارد، خوب نگهداري يا كوتاهش كند».
از اين حديث ميتوان برداشت كرد كه موي سر اگر بلند باشد، مشكلي ايجاد نميكند(البته در آقايان نبايد از حد متعارف خارج شود).
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد:« اِسْتَأصِلْ شَعرَكَ يَقِِلُّ دَرَنُهُ و دوابُّهُ وَ وَسِخَهُ و تغلظ رقبَتُكَ و يجلو بَصَرُكَ[25]؛ موي سرت را كوتاه كن؛ چرا كه (با كوتاه كردن مو) آلودگيها و انگلهاي آن را كم،و گردنت را استوار و نور چشمت را افزون ميكند».
ب) شانه زدن: شانه زدن موي سر، فايدههايي دارد و در اين باره روايات متعددي از معصومان ذكر شده است. امام صادق (عليه السلام) در تفسير كلمه زينت در آيه )خُذُوا زيِنَتُكُم عند كل مسجد(؛«در هر مسجدي زيورهاي خود را به همراه ببريد»، فرموده است: «الزينةُُ المِشطُ فانِّ المِشط يجلِبُ الرِزقَ و يُحسِنَ الشَّعرَ و يُنجِزُ الحاجة و يَقطَعُ البَلْغَم[26]؛
شانه زدن زينت است؛ زيرا (شانه زدن) روزي ميآورد، مو را زيبا ميكند، حاجت را برآورده ميسازد و بلغم را از بين ميبرد».
در جاي ديگر امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد:«المِشطُ للرَّأسِ يَذهَبُ بالوباء[27]؛ شانه زدن سر وبا را از بين ميبرد».
ج) روغن زدن: امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «اذا اَخَذْتَ الدُّهْنَ علي راحتكَ فَقُل. اللهمّ اني اسأَلُكَ الزَّيْنَ و الزينَة[28]؛ موقع روغن زدن موي سر، بگو: بارالها! از تو درخواست زيبايي و زينت دارم».
اين حديث ضمن اينكه اهميت روغن زدن موي سر را ميرساند، به ما ميفهماند كه روغن زدن موي سر ميتواند امر عبادي باشد.
در جاي ديگر امام ميفرمايد: «مَن دَهَنَ مؤمِناً كَتَبَ اللهُ له بِكُلِّ شَعرةٍٍ نُوراً يوم القيامة[29]؛ اگر كسي به مؤمني روغن بزند، خداوند براي هر مو، نوري را در روز قيامت براي او مينويسد».
در حديثي ديگر آمده است: «الدُّهْنُ يُذْهِبُ بالبُؤسِ[30]؛ روغن ژوليدگي را دور ميكند».
در مورد امام صادق (عليه السلام) آمده است كه:«كان يُدْهِنُ بأصناف الدهن»؛[31] از اين عبارت معلوم ميشود كه انسان ميتواند انواع روغن را براي بدن خود استفاده كند.
د) خضاب كردن مو: راوي ميگويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره خضاب و رنگ كردن مو پرسيدم. حضرت فرمود:« قد خَضَبَ النبي(ص) و الحسين بن علي و ابوجعفر بالكتم[32]؛ پيامبر اكرم، امام حسين و امام باقر8، به وسيله كتم[33] خضاب ميكردند».
رسول خدا(ص) فرموده است: «اِختَضَبُوا بِالحِِنّاء فانه يَجلُوا البَصَرَ و يُنبِتُ الَّشعرَ و يُطَيِّبُ الرّيِحَ و يُسَّكِِنُ الزّوجةَ[34]؛ با حنا خضاب كنيد؛ چون چشم را روشن ميكند و مو را ميروياند و بوي بد بدن را پاك ميكند و به همسر انسان آرامش ميدهد».
پينوشتها:1 . الكافي، ج 6، ص 440؛ امالي طوسي ، ج 1، ص275.
2 . مكارم الاخلاق، الباب الاول، الفصل الخامس، ص 35.
3 . الكافي، ج 6، ص 440.
4 . همان ، ص 439.
5 . مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 224.
6 . فرهنگ فارسي معين ، ج 1، ص 39.
7 . غررالحكم، القسم الاول، الفصل الثاني في العلم، ص42.
8 . غررالحكم، حديث1869.
9 . غررالحكم، باب الاول المعرفه، الفصل السادس في الحكمه. ص58.
10 . بحارالانوار، ج 78، ص 80.
11 . من لا يحضره الفقيه، ج4، ص396، حديث5843.
12 . بحارالانوار، ج47، ص32.
13 . غررالحكم ، التجمل و الاحتمال، ص420، حديث9622.
14 . همان، ص378، حديث 8523.
15 . بحارالانوار، ج21، ص257، باب 30؛ طب النبي، ص19.
16 . الكافي، ج5، ص567؛ وسائل الشيعه، ج30، ص243 ؛ بحارالانوار، ج75، ص335، باب 26؛ تحف العقول، ص442،
17 . مكارم الاخلاق، ص96.
18 . كنزالعمال، ج 17، ص181.
19 . امالي طوسي، ص 275 ؛ مسائل علي بن ابيطالب، ص229، احكام المساجد.
20 . تذكرة الفقهاء، ج 1، ص390.
21 . الكافي، ج1، ص614.
22 . من لا يحضره الفقيه، ج1، ص119.
23 . الكافي ، ج 6، ص 285.
24 . همان.
25 . همان. ص484.
26 . همان، ص 489.
27 . همان. ص 488.
28 . همان، ص 520.
29 . همان.
30 . همان. ص 488.
31 . مكارم الاخلاق، ص 33.
32 . الكافي ، ج 6، ص 479.
33 . كتم گياهي است كه براي خضاب سياه با وسمه مخلوط ميشود. لسان العرب، المنجد.
34 . الكافي، ج 6، ص 481.
منبع: فصلنامه كوثر، شماره 69 / فارس