۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۱
فیلم بیشتر »»
کد ۱۳۸۷۴۵

مصطفوی: کفاشیان در موضوعی که به او ربطی ندارد، دخالت نکند

من رييسي بودم كه با 45 ميليون تومان، تيم ملي را به جام جهاني بردم و اين طور نبود كه با 6 ميليارد و 800 ميليون تومان از رساندن تيم ملي به جام جهاني عاجز باشم. من در تمام اين سال‌ها به دنبال اين بودم كه اين موضوع را به صورت مسالمت‌آميز حل كنم چرا كه معتقد بودم اين مشكل درون‌سازماني است و بايد با هم اين موضوع را حل مي‌كرديم.
 گل- رييس سابق فدراسيون فوتبال گفت: قضيه طلب من از فدراسيون فوتبال مربوط به سال 76 است و تعجب من از كفاشيان اين است كه چطور به موضوعي كه ارتباطي به او ندارد، ورود كرده است.  داريوش مصطفوي در گفت‌وگو با ایسنا درباره‌ي طلبش از فدراسيون فوتبال و در پاسخ به اين سوال كه كفاشيان گفته چطور مصطفوي پس از 10 ، 12 سال ياد طلبش از فدراسيون فوتبال افتاده است، گفت:

در اول دي سال 1376 فائقي با من تماس گرفت و از من خواست به دفتر امور مشترك فدراسيون‌ها بروم. من هم به سازمان تربيت بدني رفتم. فائقي به من گفت در هيات دولت مطرح شده كه من از فدراسيون فوتبال كنار بروم. او در حالي اين حرف‌ها را مي‌زد كه بسيار ناراحت بود و قطرات اشك هم در چشمانش مشخص بود. من گفتم ما تازه تيم را به جام جهاني برده‌ايم و در كجاي دنيا پس از آن كه رييس فدراسيوني تيمي را به جام جهاني مي‌برد، بركنارش مي‌كنند؟ او گفت اين دستور است و بايد نفر ديگري جايگزين من شود. پس از صحبت‌هاي فائقي با توجه به عجله‌اي كه دولت وقت براي رفتن من داشت، روي سربرگ دفتر امور مشترك فدراسيون‌ها استعفا دادم.

من همان جا گفتم كه مبالغي را شخصا از طريق اجازه‌اي كه از شما گرفتم خرج كردم كه اين مبلغ چيزي حدود 200 هزار دلار است. اين در حالي بود كه من تمام اسناد و مداركش را به سازمان تربيت بدني، اداره كل امور مالي سازمان تربيت بدني و... تحويل داده بودم و همان جا فائقي به من گفت اين پول ظرف 48 به شما پرداخت خواهد شد. او همچنين نامه‌اي را به رييس وقت فدراسيون فوتبال نوشت و رييس وقت فدراسيون در حضور من و فائقي قول داد كه اين پول پرداخت شود اما در نهايت رييس فدراسيون گفت كه بايد اين پول توسط سازمان تربيت بدني پرداخت شود و نه فدراسيون.

با توجه به اين كه تيم به جام جهاني صعود كرده بود، فيفا سه ميليون فرانك سوييس به فدراسيون فوتبال ايران داد. آن‌ها مي‌توانستند از همان پول طلب من را بدهند ولي اين كار سياسي شد و اين پول را پرداخت نكردند. با اين حال من چون مطمئن بودم حق فراموش نشدني است اين مساله را پيگيري كردم.

***

زماني كه در كميته انتقالي بودم، مي‌توانستم اين كار را انجام دهم اما به حرمت قانون و اين كه اين طور برداشت نشود كه مي‌خواهم از قدرت سوء استفاده كنم اين كار را انجام ندادم. با اين حال در روز 20 فروردين سال 86 فائقي نامه‌اي را به علي‌آبادي نوشت. در اين نامه او ضمن اينكه تكرار كرد بايد اين بدهي پرداخت شود، در ذيل اين نامه نوشت که به اصرار و خواهش اينجانب، جناب آقاي مصطفوي از قضايي شدن اين موضوع خودداري كرده و مجددا اصرار عاجزانه دارم دستور لازم براي پرداخت اين بدهي صادر شود.  در 14 مرداد 86 هم كيومرث هاشمي نامه‌اي را به علي‌آبادي نوشت و اعلام كرد با توجه به اسناد و مدارك موجود، تسويه حساب با بنده صورت گيرد.

***

من بزرگ شده ورزش هستم. من از گوشه ادارات دولتي به فدراسيون فوتبال نيامدم بلكه از توپ جمع كني به رياست فدراسيون فوتبال رسيدم. پس از اين كه سال‌ها به ادارات مختلف مراجعه كردم، در نهايت با اجازه علي‌آبادي كه صريحا به من گفت به دادگستري برو و اين موضوع را پيگيري كن به دادگستري پناه بردم چرا كه هنوز معتقد بودم كه قضاوت در اين مملكت هنوز زنده است و قضات ما به شايستگي تصميم مي‌گيرند. ضمن اين كه دين مشمول مرور زمان نمي‌شود و من چاره‌اي به جز پناه بردن به قانون نداشتم.

***

من رييسي بودم كه با 45 ميليون تومان، تيم ملي را به جام جهاني بردم و اين طور نبود كه با 6 ميليارد و 800 ميليون تومان از رساندن تيم ملي به جام جهاني عاجز باشم. من در تمام اين سال‌ها به دنبال اين بودم كه اين موضوع را به صورت مسالمت‌آميز حل كنم چرا كه معتقد بودم اين مشكل درون‌سازماني است و بايد با هم اين موضوع را حل مي‌كرديم. به نظرم اصلا آقاي رييس فدراسيون فوتبال، دادگاه بدوي، تجديد نظر و مراحل آن را نمي‌داند. فكر نمي‌كنم ايشان چيزي از قانون و دادگستري بداند. دادگستري مرجع رسيدگي به تظلمات است و به موجب قانون چنان كه اشخاص حقيقي و حقوقي عليه فدراسيون‌ها ادعاهايي داشته باشند، اين ادعاها در دادگاه‌هاي عمومي قابل رسيدگي است و من به ناچار اين موضوع را در دادگاه مطرح كردم.  به نظرم كفاشيان آدمي نيست كه براي موضوعات وقت صرف كند. او خودش را در مساله‌اي دخالت داده كه به او ربطي ندارد چرا كه اين موضوع براي 12 سال پيش است و من به اين مساله مي‌گويم عدم آگاهي.
ارسال به دوستان